از رسول اکرم صلوات الله علیه پرسیدند :
در قرآن درباره ی شما آمده لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ
پس چرا در عبادت خود را به زحمت می اندازید؟
این سجده ها و این رکوع ها و این قیامها برای چیست؟
حضرت فرمودند : افلا یکون عبدا شکورا؟
آیا من نباید عبدی شکور و قدردان باشم.
به عبارتی گویا حضرت فرموده اند :
من که برای آمرزش وبهشت عبادت نمی کنم. من می خواهم از این نعمت قدردانی کنم.
حضرت موسی علیه السلام زمانی که می خواهد از دنیا برود و ملک الموت می آید می گویند :
آیا اجازه می دهی یک سجده ی دیگر به جا بیاورم؟
چون این سجده نعمت است.
در سوره ی مبارکه ی علق آیه ی آخر سجده وسیله ی قرب معرفی شده است.
باید نسبت به همه ی نعمت ها این دیدگاه را پیدا کنید.
مثلا خداوند درباره ی روزه فرمود : روزه مال من است و من خودم پاداش روزه ام.
یک معنایش این است که روزه نعمتی است که نتیجه اش قرب است.
تلاوت قرآن و خدمت به خلق را در این قالب ببینید
تا این صفت شکر در ما زنده بشود و انسان را ترقی بدهد و برساند به مرحله ی شاکر بودن
تا بشود محبوب حضرت حق و جاذبه ی محبت از این مرحله است.
باید کفران برود و شکر جایش بنشیند آنوقت جاذبه ی محبت شروع می شود.
پس شکر فقط الحمد الله گفتن نیست، بلکه اظهار قدردانی است.
نکته ی مهم :
همانطور که انجام کار قدردانی است، دست برداشتن از کاری که نهی شده هم قدردانی است.
مطمئن باشید آنچه را نهی فرموده انجامش به صلاح ما نبوده.
او نمی خواسته ما را از نعمت محروم کند.
اگر گفته این حرام است، یک نقصانی در آن بوده که انجامش باعث آن نقص می شده.
پس نهی نعمت است.
پزشک دو دستور دارد. یکی می گوید اینها را انجام بده، یک دستور هم می گوید اینها را نخور. اینها هم همان اهمیت را دارد…
اگر دارو را بخورد ولی غذایی که باید پرهیز کند را پرهیز نکند نتیجه نمی گیرد.
پس هر دو دستور نعمت است. برای هر دو باید اظهار قدردانی کرد.
📚استاد سعادتفر
#پنجشنبه
#طهارت
#جلسه_49
@davat_namaz
1711808257_-211094.MP3
40.55M
🔰 سخنرانی بعد از نماز مغرب پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰، استاد اخوت
✅ نکاتی مهم در رابطه با دعوت دیگران به خوبیها
✅ اهمیت و محوریت فعالیت در حوزه مساجد
#جمعه
#مسجد_موفق
@davat_namaz
سلام، من امام جماعتم! (قسمت اول)
حوالی ساعت ۱۰ بود که به مسکن مهر بندرامام رسیدم؛ توقع ساختمانهای ردیف شده و بلوارهای مرتب و تیرهای برق روشن را داشتم اما به محض پایین آمدن از ماشین، بغض سرد شهر در صورتم ترکید. نخالهها روی بلوار، سینه شکافته بود و پارس دستهجمعی سگها همانطور که در تاریکی محض و دلهرهآور شهر حل میشد مو را هم به تنم سیخ کرد، هر لحظه ممکن بود هر اتفاقی بیفتد. به اسکلتهای سرد و بیروح ساختمانهای نساخته که رسیدم:
اگر الآن به توی یکه و تنها حمله کردند چه؟ اینجا که پرنده پر نمیزند، دنبال آدم میگردی؟ زن و بچههایت مهم نیستند؟ گیرم بلایی سرت آمد، آنوقت تکلیف آنها در این شهر غریب چه میشود؟ لااقل بدون قبا و عمامه میآمدی؛ نمیترسی سرت را زیر آب کنند؟ دستهایم را بر زانو زدم و صاف ایستادم، انگار تازه نور نقرهای ماه را دیده باشم، خیلی باشکوه بود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ؛ پناه میبرم به خدا از شر وسوسههای شیطان رانده شده؛ و یاری میرساند خدا به آنکس که او را یاری دهد.
مطمئنی شیخ؟
آنها با تعجب به بیخیالیام زل زده بودند: شیخ، ما تعریف شما را زیاد شنیدهایم اما مطمئنید اینجا دوام میآورید؟ خیلیها قبل از شما و به نیت ماندن آمدند اما رفتن قسمتشان شد. پچپچها را میشنیدم: شیخ جوان است یعنی میتواند از پساش بربیاید؟ قرار بود سبک و سنگین کنم بعد جواب بدهم؛ به خودم قول داده بودم که چغرترین نقطه کشور انتخابم باشد، به منی که بچهی همدان و طلبهی قم بودم و حالا میگفتند هوای اینجا به تنم زار میزند و بیدرختیاش کلافهام میکند؛ نمیگویم پاهایم نلرزید اما کار از کار گذشته بود و من دقیقا همانجایی ایستاده بودم که آرزویش را داشتم، شهری که هیچ زیرساخت و امکاناتی برای کار فرهنگی نداشت!
مسجد
گفتند حالا که از محله خوب قم آمدهاید ممکن است تحمل این شرایط برای خانوادهتان سخت باشد اما میدانستم که بدون آنها دوام نمیآورم و اثاثکشی شروع شد، دو سه محله آنطرفتر از مسکن مهر مستقرشان کردم و با عجله رفتم تا خودم را به مسجد برسانم اما ورقها به محض رسیدنم برگشت؛ یک چهاردیواری به نام نمازخانه و موکتی حال ندار، همین! من قرار بود امام جماعت این مسجد باشم.
کجا؟
هیچکس این محله را نمیشناخت، آنها هم که اسمش را شنیده بودند جرات نزدیک شدن به آن را نداشتند؛ فکرش را بکنید با کلی انرژی از آن سر کشور بیایید اینجا و با هزار زحمت خودتان را چفت کنید که به عنوان خادم قبولتان کنند، آنوقت دستتان را که برای گرفتن تاکسی بالا بیاورید و بگویید مسکن مهر، انگار که بخواهید به وصله ناجور شهر بروید برایتان با تاسف سر تکان دهند. دروغ چرا، اما هنوز جا خوش نکرده، هوای جا خالی کردن به سرم زد؛ مدام با خودم میگفتم در این هیاهوی ویرانی مگر میشود گُل کاشت؟
ادامه دارد....
#مسجد_موفق
#جمعه
#خاطرات_امام_جماعت
#دعوت_به_خوبی
@davat_namaz
﷽
خلاصه ای از ابزار ارتباط خود با دیگران
✨رابطه همانی است که سطوح مختلف دارد مثلا من با شما دوست هستم یا من و فرزندم رابطه مادر و پسری داریم و ...
ارتباط، همان تاثیر و تاثر است و ما درصدد تقویت ارتباط هستیم. در این رابطه مباحثی را گفتیم اینکه خوب همکلامی، همفکری، خوب توجه کردن، همدلی و همکاری را انجام دهیم.
🌿حرف حق زدن خوب است اما پیش نیاز چگونه گفتن آن،مخاطب سنجی است. یک وقت مخاطب معاند و دشمن است پس باید محکم آن را بیان کرد تا دندان طمع او را برای اینکه جدل کند بکشد. یک وقت انسان با دوست هم دغدغه صحبت می کند، آن وقت باید حرف حق را متواضعانه بزند. انگار که نظرش را می گوید و نمی خواهد چیزی را به طرف مقابل اش تحمیل کند.
💦نظر دیگران را مشارکت دادن سبب همفکری می شود و حقوق دیگران را بیشتر دانستن و بیشتر ادا کردن سبب همدلی می شود. وقتی در حق طرف مقابل منصف باشیم، قضاوت اش نکنیم، ... او با ما احساس همدلی می کند. تازه می شود وارد باورهای این فرد شد. (اگر بخواهیم تغییری در باورهای دیگران بدهیم مثلا آنها را نمازخوان کنیم یا به سمت معارف الهی سوق دهیم، اینها می شود مقدمه اش).
💫افراد اگر مقصد های مشترک داشته باشند می توانند با هم همراه باشند. امکان دارد شما برای تعجیل در ظهور، با خواهرتان ارتباط بهتری برقرار کنید. و من هم برای تعجیل در ظهور، در مسجد محله، فعالیت های اینچنینی داشته باشم. پس ما چون زیر لوای یک پرچم هستیم با هم همراه می شویم.
وقتی الفت را ایجاد می کنی رحمت و برکت و ایمان ثمره اش است.
📚 ذیل کتاب بلوغ با هم بودن استاد اخوت (شرح خانم سها)
#شنبه
#ارتباط_با_فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ ۲۳ ذی القعده، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیه السلام
@davat_namaz
﷽
💠 جاری کردن تشهد و سلام (نماز)، در زندگی فرزندمان:
🍃وجود هر چیز در این عالم نشانه ای دارد.
رشد و میوه دادن یک درخت نشانه حیات و نشاط آن است.
نوع لباس پوشیدن هر کس نشان از باورهای او دارد.
شکل زندگی هر کسی، گواهی بر اعتقادات و باورهای اوست.
حضرت رسول اکرم: ایمان، شناخت به قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضاست.
💦با توجه به این روایت:
هر باوری، ابرازی متناسب با خود در بیرون دارد.
در فرهنگ اسلام، برهر مسلمانی لازم است که ایمان و باورهای خود را ابراز کند.
💫رکن تشهد در نماز نیز یادآور همین مفهوم در زندگی است. بعد از این که همه باورهای برحقی که در تکبیر ، قرائت، رکوع و سجده مرور شد، باید به شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت عبد و رسول خدا منتهی گردد؛ در حقیقت، نتیجه اقامه نماز باید ابراز و شهادت بر توحید و رسیدن به سلام باشد.
📚 کتاب زندگی من و فرزندم با یاد نماز نوشته خانم هنزایی
#دوشنبه
#دوره_دوم_رشد (دبستان)
#تشهد در نماز
#سلام در نماز
@davat_namaz
احکام خوشمزه:😋
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به بچه های گل گلاب🌸
امروز بین آق قربون و اوستا مراد یه بگو مگوی سخت و جانانه در گرفته🤼♂
🏴 اوستا میگه: نیت نمازو بلند بگیم.... الله اکبر تکبیره الاحرام رو یواش بگیم!
🏳 آق قربون میگه: نیت نماز رو میشه تو دلمون بگیم ولی الله اکبرو بلند بگیم!
❓ حالا شما بگید کدومشون درست میگه؟
🏴 اوستامراد
یا
🏳 آق قربون؟؟؟؟!!!!
*⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر نظرات خوب شما قند نباتها هستیم:*
@maedeh_mahsolat
#احکام
#دوشنبه
#دوره_دوم_رشد
@davat_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احکام لباس نماز گزار 📿
(قسمت اول)
📿 نمازم تموم شد، داشتم تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها رو میخوندم یکدفعه دیدم آستین لباسم خونی شده 😢
🧐حالا باید چیکار کنم !؟
🤔نمازم درسته یا باید دوباره بخونم !
🕌 کانال تخصصی نماز
#سه_شنبه
#دوره_سوم_رشد
@davat_namaz
دو مطلب است که توجه به آنها انسان را برای رسیدن به طهارت و حضور در عبادات کمک می کند.
«سعی شود با ممارست در ذهنمان بماند»
مطلب اول :
این عالم بر اساس محور توحید بنا شده و همه چیز بر اساس محور توحید است.
مثلا : حیات یک حقیقت است و تمام موجوداتی که حیات دارند، حیاتشان یکی است ولی این حیات مراتب و درجات دارد.
مثلا نور که یک حقیقت است که درجات و مراتب دارد،
علم یک حقیقت است،
قدرت یک حقیقت است و بقیه مراتبی از آن قدرتند.
پس طهارت هم یک حقیقت است.
و چون عالم بر اساس محور توحید است به هر نسبتی که ما با آن توحید همراه بشویم صاحب آن کمالات هستیم و بر همین اساس، انسان می تواند مظهریتی از این توحید را پیدا کند.
خالق هم یک حقیقت را دوست دارد و آنهم خودش است و اسماء و صفات خودش. چون هر چه هست مظهر اسماء و صفات اویند.
و او چون مظهر و اسماء صفات خود را دوست دارد اینها را هم دوست دارد.
و به هر نسبتی که انسان مظهریتش در این اسماء بالا برود محبت او نسبت به موجود بالا می رود.
رسول اکرم محبوبترین خلق در نزد خداوند است چون حضرت مظهریت اتم او را دارد.
حضرت ولی الله الاعظم محبوبترین خلق هستند چون مظهریت تام او هستند.
اگر شخص با این اسماء و صفات مرحله ای از اتحاد را پیدا کند آن وقت آن شخص می شود محبوب.
ونمونه هایی از بعضی از اسماء را گفتیم. آخرین اسم، اسم شریف شاکر بود.
مطلب دوم :
خدای متعال انسان را به جمله، یعنی تمامها مورد خطاب قرار داده.
یعنی اگرخداوند دستوری داده به تمامه مورد خطاب قرار داده نه تنها ظاهر ما را، بلکه دستور مربوط به ظاهر و باطن ماست.
اگرخداوند متعال ما را امر به روزه و نماز و حج می کند، ما به تمامه مورد خطاب واقع شده ایم،
نه فقط ظاهر ما. ظاهر و باطن مامور به روزه و نماز و حج شده است.
اگر من عبادت را انجام دادم و به یک بعدش توجه کردم این امر ناقص است و به زمین مانده.
برهمین اساس فرمودند:
آنجا که ظاهر و باطن همراه شد تو امر را عمل کرده ای!
در روایت داریم اگر در نماز شخص هم ظاهرش سلام گفته باشد و هم باطنش، فقط همان سلام قبول می شود.
❗️❗️❗️جواب بعضی شبهه ها و وسوسه های ایجاد شده!
همان جور که اگر من ظاهرم را گرفتم باطن را رها کردم عملم ناقص است، بالعکس هم همین است!
اگر باطن را هم گرفتم و ظاهر را رها کردم، عمل باطل است.
نکته مهم اینکه:
اگر یک بعد رابگیریم و یک بعد را رها کنیم هم عبادت ناقص است و هم نفاق می شود.
اگرظاهر را بگیرم و باطن را رها کنم نفاق است.
باطن را بگیرم و ظاهر را رها کنم، باز هم نفاق است.
یک نکته ی جالب دیگر اینکه
در سرّ گفتن اذکار به این نکته می رسیم که چرا باید ذکر را تکرار کنیم؟
گفته شده وقتی می خواهید ذکر بگویید توجه کنید که:
بهترین حالت ذکر این است که هم ظاهر شما ذاکر باشد و هم باطن شما.
چون وقتی خداوند فرموده است:
یا ایها الذین امنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا
خداوند امر به ذکر کرده است.
او هم ذکر باطن را خواسته و هم ذکر ظاهر را!
بهترین حالت ذکر آن است که از باطن شروع بشود و به ظاهر هم سرایت بکند
یابه عبارتی
بهترین حالت این است که زبان با فرماندهی قلب عمل بکند.
از باطن به زبان فرمان داده شود تا بگوید سبحان الله.
و این بهترین حالت است.
توجه شود که:
یکی از دلایل تکرار اذکار تثبیت آن در باطن است تا باطن هم با ظاهر ذاکر شود.
📚 استاد سعادتفر
#پنجشنبه
#طهارت
#جلسه_50
@davat_namaz
ما مامور به حفظ هم ظاهر و هم باطن هستیم
حالا در نماز و روزه و حج و…
شما حج مشرف شده اید اگر دارید طواف می کنید و دیدید دلتان با طواف نیست این طواف باطل است!
زمان سعی شخص فقط دارد می دود در صفا و مروه!می خندد، حرف میزند…
این سعی نیست!
در رمی اگر دست دارد این سنگ را پرتاب می کند این ظاهر رمی است. باطن من هم باید رمی کند. اگر باطن من شیطان را رمی نکند این باطل است!
در ذبح کردن اگر دست دارد گردن را ذبح می کند، باطن هم باید ذبح کند.
برای همین می گوییم
تمام اعمال دارای یک ظاهرند و یک باطن!
سر می تراشد این حلق و سر تراشیدن ظاهرش این است تو مامور به حلق باطن هم هستی!
امام سجاد علیه السلام فرمودند :
باطن حلق آرزوها را جداکردن و از خود دور کردن است، آرزوهایی که مزاحم هستند.
حضرت به شخصی که سر تراشیده بود گفتند : سر تراشیدی؟ گفت بله : گفتند : آیا آرزوهایت را کم کردی و در وقت سر تراشیدن به این نکته توجه داشتی که من باید آرزو هایی که مزاحم هستند را کنار بگذارم؟
گفت نه !
حضرت فرمودند : پس تو سر نتراشیده ای و این فقط ظاهر بوده !!!
امر ظاهری را عمل کرده ای و بعد دیگر تو عمل نکرده !
باید به مرحله ی یقین برسیم که اگر باطن عمل با ظاهر عمل یکی نباشد اصلا من عمل را نیمه کاره گذاشته ام.
و دریابید چقدر مهم است ضرورت دریافت و یادگیری اسرار عبادات.
انسان باید عبادت را با سرش یاد بگیرد و برود عمل کند.
📚استاد سعادتفر
#پنجشنبه
#طهارت
#جلسه_50
@davat_namaz
نماز در تمام عمر ما واجب است
روزه ممکن است مریض باشید و واجب نباشد یا حج مستطیع نباشید و واجب نباشد،
اما نماز تنها عبادتی است که تا لحظه ی آخر هم باید مثلا حتی اگر بتواند چشمش را به نیت نماز باز و بسته کند باید انجام بدهد.
و در این باره خدای متعال می فرماید:
اذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا
وقتی می خواهید نماز بخوانید ….
اذا : تمام عمر است
اغْسِلُوا :بشویید صورت و دست
امْسَحُوا: سر وپا ها را مس کنید
وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا: طهارت از نجاساتی که به تمام بدن سرایت می کند.
اغسلوا : امر به صورت ظاهر من است.
وجه: باطن من هم امر به طهارت دارد.
که اگر دست من امر به اغسلوا است، دست باطن من هم مامور به اغسلوا است .
اگر من فقط ظاهر را شستم و آمدم نماز و وجه باطن من آلوده بود، من وضو نگرفته ام.
اهل طهارت نشده ام.
اگر دستم هنوز آلوده ی به گناه است، من اهل طهارت نشده ام.
عبادات چه سرّ عظیمی دارد، اینها دستور العمل های حضرت حق تبارک و تعالی است برای تذهیب نفس ما است
اینها همه دستور العمل هستند، از این بهتر؟ از این واضح تر؟
که ما بخواهیم دنبال دستور العمل بگردیم.
همین یک دستور را بگیریم و برویم.
بروید و بگویید :
من ظاهر و باطنم مامور به طهارت شده اند.
همین که صورت ظاهری را می شویم صورت باطن را هم باید بشویم، باید دست باطن را هم بشویم.
اگر مسح سر دارم مسح باطن هم بشود.
پا اگر مسح می شود پای باطن هم باید بشود.
نکته بسیار عظیم و دقیق است .
درخواست توفیق عمل را میطلبد.
📚استاد سعادتفر
#پنجشنبه
#طهارت
#جلسه_50
@davat_namaz
-1652023549_-211729.wav
44.95M
و وقتی این حقایق را انسان می شنود یک نگاهی به خودش می کند و می گوید که این نماز ها که نماز نیست....
روزه هایم که روزه نیست …..
بله این واقعیتی است…
خوب
حالا چه بکنم؟
یا کریم العفو
📚صوت دلنشین استاد سعادتفر رو از دست ندید.
#پنجشنبه
#طهارت
#جلسه_50
@davat_namaz
سلام من امام جماعتم! (قسمت دوم)
وصله ناجور
شرایط طوری رقم خورد که وقتی به خودم آمدم کلید مسجد در دستم اما از لحاظ مالی هیچ مویی برای کندن کفاش نبود، چون من امام جماعت مسجدی شده بودم که به جای فرش، موکت و به جای پایگاه و خانهی عالم و هیئت امنا فقط و فقط چهارتا دیوار داشت، بی هیچ سابقه فعالیت و حضوری که نشان دهد هست، نفس میکشد و وجود دارد؛ جایی شبیه نمازخانههای سر راه، آن هم بدون نمازگزار!
آستین فکرم را بالا زدم، این همه راه سختی سفر به جان نخریده بودم که آیهی یاس بخوانم؛ برنامه را چیدم، باید در چند بُعد کار میکردم: داخل مسجد و بیرون از آن؛ اما از همه حیاتیتر، شناساندن و قبولاندن این محله به شهر بود؛ منطقهای که چون دیده نشده و به حساب نیامده بود، بدون امکانات و امنیت و با آمار بالای سرقت به فراموشی سپرده شد تا در رنج بپیچد.
غربت رسانهای
شروع به شناختن خبرنگارهای شهر کردم؛ از هر لحظه و اتفاق و رنجی عکس میگرفتم و برایشان میفرستادم، من حتی برای ائمه جماعات هم میفرستادم، برای کسانی که احساس میکردم صاحب تریبون و رسانهاند؛ چون این محله در سریعترین زمان ممکن باید از غربت رسانهای خارج میشد و در مختصات شهری، جغرافیا میگرفت.
یادم میآید اولین روزهایی که آنجا یا علی گفتم همزمان با عید غدیر بود؛ بیرون زدم و با کلی هدیه و بستنی برگشتم، کسی را نمیشناختم و کسی هم من را نمیشناخت؛ پرچم متبرک حرم حضرت امیر را آوردم، فکری بهتر از این به ذهنم نمیرسید، حتی اگر هزار سال هم در مسجد مینشستم کسی نمیآمد تا بخواهیم حرفی بزنیم؛ پرچم را بر دست گرفتم و مصمم زنگها را زدم، آپارتمان به آپارتمان و واحد به واحد: سلام علیکم، من امام جماعت مسجدتان هستم؛ آمدهام تا از این به بعد با هم کار کنیم!
شروع
ایستگاه صلواتی، پرچمگردانی و هدیهها کار خودش را کرد و توانستم اعلام حضور کنم؛ آن شب هم یکی از خیرین کمکهایی برای توزیع آورد؛ کمی دستپاچه شدم چون خانوادهها را نمیشناختم اما بالاخره دل را به دریا زدم و از مغازهدارها نشانی ۸ خانواده نیازمند را گرفتم؛ نیمههای شب بود، بستههای معیشتی و ۲۰۰ هزار تومانها را هدیه دادم و کار مسجد از همان لحظات کلید خورد.
هیئت سیار
اینطور نبود که محله یکهو پوست بترکاند و همه در مسجد سرریز شوند، توقع نداشتم همه به مسجد بیایند و اول بسم الله ختم قرآن ببینم اما به تدریج خون در رگهای مسجد دوید و همزمان با ماه محرم هیئت سیار راه انداختیم؛ حالا این محرومترین مسجد از ناشناختهترین منطقه بود که در شهر بندرامام نامش بر سر زبانها میافتاد.
ادامه دارد....
#مسجد_موفق
#جمعه
#خاطرات_امام_جماعت
@davat_namaz