eitaa logo
دیباج
86 دنبال‌کننده
426 عکس
59 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
✅از سخن امامان علیهم‌السلام 🔶بُعد منزل نبود در سفر روحانی 🛑..عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً. فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ عَلَیهِ السَّلامُ، فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ أَقُولُ؟ فَقَالَ: «قُلْ: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً، فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِید.» 🔰از «حسین بن ثُوَیر» نقل شده است: من و «یونس بن ظَبیان» و «مفضّل بن عمر» و «ابو سلمه سرّاج» نزد امام صادق (علیه‌السلام) نشسته بودیم. از بین ما، یونس که از همه ما بزرگتر بود، سخن می‌گفت. یونس به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: فدایتان شوم، من خیلی یاد امام حسین (علیه‌السلام) می‌افتم. (در چنین حالتی) چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ» این را سه بار تکرار کن؛ چراکه سلام، به ایشان می‌رسد، چه از نزدیک و چه از دور.» 📚الكافي، ج۴، ص۵۷۵ 🖊به نقل از: @mirasehadisi @Deebaj
✅آه ریّان! یابن شبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب ٭٭٭ یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن شبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند ٭٭٭ یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭ یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭٭ یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای ***** شائق @Deebaj
📌فیروزه‌ای کاشی‌ها و درخشش آینه‌کاری‌ها در کنار شبکه‌های نقره‌فام ضریح و نور سبز یا سرخی که درون آن می‌تابد، کافی است تا برای ساعاتی هر چند اندک تو را از سیاهی دود خودروها و دیو وحشتناک شلوغی‌ها و بوی بد کج‌خلقی‌ها جدا کند و به خودت بازگرداند تا در کهکشان درون خودت، با دو بال اندیشه و خیال چرخی بزنی و آشیانه حقیقی خودت را باز یابی. مرغ باغ ملکوتم، نی‌ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم @Deebaj
دیباج ۱۹۹ 🔶آتــش عشـــق 📌از چهارگوشه صحرای محشر شیون و فریاد بلند است و هراس بلعیده‌شدن توسط شراره‌های آتش دوزخ، برای هیچ‌کس آرام و قرار نگذاشته است. 📌نگاهم را به گوشه‌ای می‌چرخانم. گروهی را می‌بینم که بی هیچ واهمه‌ای، در اطراف کسی حلقه زده‌اند. نوری از میان جمع تا سقف آسمان، همچون عمودی استوار امتداد یافته است. خدایا! اینان کیان‌اند و آن نورِ کیست؟ 📌نیرویی شگفت مرا به سوی آن جمع می‌کشاند. نزدیک‌تر می‌شوم. دست خودم نیست، گویی چون براده آهن جذب آهن‌ربایی می‌شوم که در مرکز آن حلقه است. 📌آنان به‌قدری در حضور غرق‌اند که هرگز مرا نمی‌بینند. در آن واویلای محشر اما آرامشی وصف‌ناشدنی بر آن جمع سایه انداخته است. آتش عشق معشوقی، جان این جمع را سوخته و ایشان دو سرا را به بهای خریدن عشق او فروخته‌اند. هیچ اثری از هراس در چهره‌هایشان نمی‌بینم. ناگاه صدایی در جمع مستان می‌پیچد: «ای گروه! به بهشت درآیید!» 📌آنان از فرط مدهوشی صدا را نمی‌شنوند! شراب عشق در شراشر وجودشان جریان یافته و آنان را سر تا پا غرق معشوق‌ ساخته است. حوریان بهشتی آنان را به خود فرامی‌خوانند و برای دیدارشان بی‌تابی می‌کنند، اما آنان بی‌اعتنا به آن همه تمنای وصال، غرق در دریای وصال معشوق و مست شراب عشق‌اند. همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی 📚برگرفته از: کامل الزیارات @Deebaj
✅از کلام معصوم علیه السلام 🔶گذشت در اوج قدرت @Deebaj