eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
886 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
💠 روایتی کوتاه از زندگی شهید سعید طوقانی «پهلوان شهید سعید طوقانی» از جمله نوجوانانی بود که رمز عزت
زورخانه در جبهه سعید با حضور در پادگان دوکوهه، به همراه شهید «عبّاس دائم الحضور» توانست رزمندگان را به  ورزش باستانی جذب کند و با بهره گیری از کمترین امکانات، زورخانه ای در اردوگاه برپاکند که بعد از شهادتش، نیز ورزش باستانی در جبهه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. زمانی که جبهه بود به او می گویند باید برای مسابقات به خارج بروی و او قبول نمی کند و وقتی می گویند در مسابقات داخلی شرکت کن، می گوید: «چه ارزشی داره من مدال به گردنم بیندازم و رفقایم در جبهه تکه تکه شوند؟» در آن زمان یک برنامه آموزشی از ایشان ساخته شده بود و در تلویزیون نشان داده می شد. دوستان ایشان که به مرخصی آمده بودند پس از بازگشت به او می گویند: «تو را در تلویزیون دیده ایم.» و او با بی اعتنایی می گوید: «ولش کن، بگذار همین جوری، خاکی عینِ هم باشیم» *بچه‌های گردان میثم علاقه خاصی به سعید داشتند بچه‌های گردان میثم و دیگر گردان‌ها علاقه ‌خاصی به سعید داشتند چرا که پاک بود و شیرین. هنگامی که در لباسِ رزم ورزش می‌کرد، می چرخید، میل‌های باستانی را به آسمان می‌انداخت، همه شیفته‌اش می‌شدند؛ از همه بالاتر اخلاقش بود که نسبت به کسی بغض، حسد و کینه نداشت. با همه از درِ محبّت وارد می‌شد. اول یک شوخی بامزه بود، بعد خنده و بعد دوستی...  
🌴 رزمنده ها در جبهه همیشه در حال عملیات نبودند و یرخی زمانها، اوقات فراغت شان را با ورزش های مختلف از جمله ورزش باستانی زورخانه پر می کردند. 📷 میل های ساخته شده از پوکه گلوله های توپ☝️ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
ياد آن بوسه كه هنگام وداع  بر لبم شعله حسرت افروخت .... بوسه وداع حاج اصغر صادق‌نژاد بر گونه‌ی شهید عقیل مولایی صبح‌تون سرشار از یاد شهدا 🌷💕       
🔰 پنج شهید در یک قاب رهبر انقلاب: 🌷 آنجاییکه یادِ شهادت؛ یاد و ذکر شهیدان؛ تمجید از عظمتِ شهیدان وجود دارد هر انسانی هر دلی احساسِ عظمت و استغنای از غیر از خدا می‌کند. 👆تصویری از قهرمانان وطن 🌷 پاییز ۱۳۵۸ ، سپاه بانه
نه بر سر بلکه در دل داشتید سربند «یا زینب»
تا صبح روز حشر پریشان زینبیم سلمان که جای خود مسلمان زینبیم... اردوگاه کوثر - سد دز سال ‌۱۳۶۵ رزمندگان گردان حضرت زینب سلام الله علیها لشکر۱۰ سیدالشهداء علیه‌السلام🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه روزگار شگفتی...حوادث جهان‌ را کسی در می یابد که منتظر است ... 🎙
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فیلمی کمیاب از خط مقدم جنگ ایران و عراق که با کیفیت بسبار بالا بازسازی شده است؛ 🔹️در طی این فیلم که از سنگر ایرانی‌ها گرفته شده، سربازان ایرانی با شلیک آرپی‌جی موفق می‌شوند تانک تی-۷۲ عراقی را زمین‌گیر کرده و خدمه آن را فراری دهند
دفاع مقدس
🗓 ۷ بهمن ۱۳۶۵ - عملیات کربلای۵- شلمچه-سالروز شهادت سردار تنگه اُحد، مرتضی جاویدی(معروف به اشلو) فرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۷ بهمن ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت سردار تنگه اُحُد و با استقامت‌ترین فرمانده دفاع مقدس شهید مرتضی جاویدی گرامی باد. 👆🎞 برشی از مستند «روایت فتح» و مصاحبه شهید آوینی با شهید مرتضی جاویدی در شلمچه و در بحبوحه عملیات کربلای ۵ ا🚩🌴🚩🌴🚩🌴🚩🌴🚩 شهید آوینی: «اگر درست بیندیشیم، تقدیر آینده‌ جهان نه در كف نام‌آوران دنیای تیره‌ سیاست، بلكه در كف دلاوران گمنامی چون مرتضی جاویدی و طمراس چگینی است كه فارغ از نام و نشان دست‌اندركار تغییر عالم هستند.» ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 برگرفته از کتاب «گنجینه آسمانی»،نوشته: سیدمرتضی آوینی👇👇 ✍«.... و بالاخره گمشده خویش شهید مرتضی جاویدی را یافتیم، فرمانده شهید گردان فجر، او را که می بینی به یاد آن چهار روز و پنج شبی می افتی که در عملیات والفجر ۲ با پنجاه نفر از بچه های گردان در محاصره دشمن افتاده بودند و هنگامی که کار به انتها رسیده بود، مرتضی گفته بود: ما مقاومت می کنیم و اجازه نمی دهیم که تاریخ تنگه احد تکرار شود. اجر مقاومت دلیرانه آنها پیروزی بود. نام و نشان سنگینی هایی است که سالکین طریق خدا از آن دو می گریزند و مرتضی بالاخره هم در برابر سماجت دوربین تسلیم نشد.» ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برشی از مستند «روایت فتح» و گزارشی صمیمانه از رزمندگان استان خراسان دوران جنگ تحمیلی 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🌿 انتشار مطالب، صدقه جاریه است ....
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷۹ بهمن ۱۳۶۶ - سالروز شهادت محمد زندی فرمانده گروهان شهید مدنی گردان کمیل -- لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) 🕊🕊 عروج: عملیات بیت المقدس ۲ — ماووت عراق 🎞 فایل صوتی👆👆 | مصاحبه با شهید محمد زندی - دوران دفاع مقدس ا🌱🕊🌱🕊🌱🌱🕊🌱 لحظه ای همکلام با زندی گفتمش از چه رو می خندی؟ گفت: اینجا کنار اربابیم با حسین شهید شادابیم ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ اینجا بیت شهداست ☝️☝️☝️
دفاع مقدس
🌷۹ بهمن ۱۳۶۶ - سالروز شهادت محمد زندی فرمانده گروهان شهید مدنی گردان کمیل -- لشکر ۲۷ محمدرسول الله (
🌷 شهید محمد زندی فرمانده گروهان شهید مدنی گردان کمیل لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) شهادت : ۶۶/۱۱/۰۹ ماووت عراق عملیات بیت المقدس ۲ ▫️شهید محمد زندی بسیار شجاع و زیرک و کاردان و در عین حال خوش مشرب بود. 🕊🕊نحوه شهادت به روایت جانباز شیمیایی بهروز بیات: قبل از شروع عملیات بیت المقدس ۲ گردان کمیل در موقعیت فاطمیون مستقر شده بود. هشتم بهمن دستور حرکت از فاطمیون و گذشتن از ارتفاع گرده رش به گردان رسید. بغیر از تدارکات و تعاون تقریبا تمام چادرها جمع شد و نفرات گروهان ها یک به یک توسط تویوتاهای لشگر به قرارگاه تاکتیکی منتقل شدند. نزدیکی غروب آفتاب از گروهان شهید مدنی دسته اباعبدالله ، نیروهای دسته یک مانند بقیه وسایل را جمع کردند و منتظر آمدن تویوتا بودند. همه رفته بودند و از مسئولان تنها محمد زندی در اردوگاه فاطمیون مانده بود تا مطمئن شود همه نیروهایش منتقل شدند. انتظار طول کشید و خبری نشد. من پیش محمد رفتم و گفتم هوا سرده بچه ها کلافه شدن، چکار کنیم. خود زندی ناراحت بود. گفت بی سیم زدم ماشین شما چپ کرده ؛ باید بمونید بعد نماز صبح برید. چادر را رو به راه کن ، منم میام پیشتون. برگرداندن وسایل با آن وضعیت گل و شل منطقه بسیار سخت بود. علیرضا دامغانی کولاک کرد، یک تنه کلی وسایل را به چادر منتقل کرد. همه دور فانوس حلقه زده بودیم که محمد زندی وارد چادر شد. با همون خنده همیشگی، سلام کرد و از بچه ها عذرخواهی کرد. بعد کنسروهایی که آورده بود و بین نیروها تقسیم کرد تا شام بخوریم. در بین غذا خوردن بچه ها شروع کرد خاطره تعریف کردن. از عملیاتهای مختلف و شهدای گردان گفتند، از شجاعت ها و از خودگذشتگی رزمندگان هرچه منتظر شدم در بین خاطرات چیزی از خودش نگفت. نه این که نگفت، بلکه گفت رزمنده ای فلان کرد بهمان کرد. از بین نفرات داخل چادر فقط من و عبدالله امینی می دونستیم اون رزمنده ناشناس خود محمد زندی هست. کلی گفت و ما رو خنداند. آخر سر هم قبل از رفتن از چادر یک نگاه به همه کرد و گفت : بچه ها شب عملیات وقتی دشمن منور زد و تیربارهاش شروع به تیراندازی کرد ؛ یه سیخ جگرتون و بگیرید بدوید طرف خاکریز دشمن و بچسبید بهش و گرنه مجروح و شهید میشید. فردا قبل از حرکت ستون به سمت ارتفاع دلبشک ، مرتضی کلایه اومد منو کشید کنار و با هم رفتیم زیر پل ، که سنگر امداد بود. اونجا دیدم محمد زندی و مرتضی سنگتراش غرق در خون کنار هم آرمیده اند. همان جور که آرزو داشتن ترکش خمپاره سر و سینه و بازو و پهلوهایشان را دریده بود. روحش شاد و نامش جاوید و راهش تا ابد درخشان و پر رهرو باد...
دفاع مقدس
💕 عاشق و شیدای اهل بیت(ع) سردار شهید محمد زند مولوی در مثنوی معنوی ابیاتی داره واقعا شرح حال است، جایی که میگوید: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست 🎙 آشنایی بنده با این شهید برمیگرده به پائیز سال 63 بعد از ماه محرم بود که فرمانده ما ، جمعی از لشگر ده رو جدا کرد و زیر در مقری که به نام معروف بود در کنار یه قبرستان مستقر کرد. ما شب ها میرفتیم جلو و در اطراف که در اون منطقه مستقر بودند میکردیم بردن TX50 با قاطر و اون هم شب ، زیر پای دشمن و کار گذاشتن آنها واقعا کار سختی بود. صبح هم برای نماز صبح خسته برمیگشتیم و در مقر استراحت میکردیم. جمعه ها به ما استراحت داده بود و از جلو رفتن و مین گذاری معاف بودیم. کنار مقر ما یک چند تا اطاقک حمام بود که رزمنده هایی که توی منطقه بودند استفاده میکردند. در نزدیکی ما و در خط پدافندی بچه های مستقر بودند و گاهی اوقات با هم گعده میگرفتیم فرمانده اون بچه ها محمد زندی بود خودش میگفت بچه تهران است فرمانده ای به نهایت ادب و تواضع. میگفت: است چندین بار نزدیک مقرمون با هم روبرو شده بودیم. یه روز اومد پیش ما یادم نمیاد چیکار داشت اما قبل از ظهر بود و من هم داخل چادر یه نوار از سخنرانی های های رو گذاشته بود فکر کنم نوار بود. داشت سخنرانی پخش میشد و من هم با دوستان مشغول بودیم محمد زندی همون درب چادر نشست و بعد از چند لحظه دیدم سرش رو داخل دوتا زانوش گرفت و چفیه سفید رنگش رو هم روی سرش کشید و رفت توی حال... شاید به دقیقه نرسید که صدای هق هق گریه اش بلند شد. میخواست صداش رو مخفی کنه اما نمیشد کاری کرد که ما هم در چادر همراه او شدیم نیم ساعت طول کشید و ما با گریه شهید زندی گریه میکردیم. نوار که تمام شد سرش رو بلند کرد و با چفیه اش اشکش رو پاک کرد. چشمهاش کاسه ی خون بود. بعد یک معذرت خواهی از بچه ها کرد که خاطرتون رو مکدر کردم. شهید محمد که خداحافظی کرد و رفت ما تازه به خودمون اومدیم هم اونجا بودند. با یه نگاهی به هم کردیم به حسن گفتم بابا این ها کجا هستند و ما کجا. بعد از اون هم چند بار دیگه به مناسبتی شهید محمد رو دیدم.. در در سرمای منفی 20 درجه از ارتفاعات مشرف به به دیدار خدا رفت. 🌷شهدایی که حسینی بودند و حسینی رفتم 🕌 رفتند چه جانسوز و گذشتند چه دلگیر آن سینه زنان حرمت دسته به دسته (راوی: همرزم شهید)
دفاع مقدس
💕 #یاد_رفیقان_سفر_کرده_بخیر عاشق و شیدای اهل بیت(ع) سردار شهید محمد زند مولوی در مثنوی معنوی ابیات
14.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 یادی از شهید محمد زندی، 🕌 شیدا و عاشق دلسوخته اهل بیت(ع) 🌱 از فرماندهان گردان کمیل -- لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) 🌷 سالروز شهادت 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید حسن باقری، (شهید غلامحسین افشردی) سردار سپاه اسلام، مغز متفکر اطلاعات نظامی و عملیاتی کابوس فرماندهان ارتش بعث 🕊شهادت: ۹ بهمن ۱۳۶۱ در حین شناسایی منطقه عمومی فکه ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆📹 🎤پیام سردار شهید حسن باقری: ما باید همیشه توجه به خداوند داشته باشیم و بدانیم که این کارها همه اش از لطف خداست.... 🌴 دوران 📡 کانال دفاع مقدس 🕊🕊 🌱نشر مطالب، صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 سخنرانی شهید حسن باقری 🔔 انتشار برای اولین بار 🚨 تاریخ سند صوتی : عملیات رمضان ۱۳۶۱/۴/۲۸ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas 📡 کانال"دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسن باقری: تا زمانی که این بانگ الله اکبر هست، تا زمانی که ظلمی هست، تا زمانی که کفری هست، این مبارزه هست. شکلش فرق می کنه. اصلش که فرق نمی کنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 بهشتی جنگ «شهید حسن باقری» 🔹 خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید حسن باقری ◇ انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن باقری ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌷 شهید «غلامحسین افشردی» معروف به «حسن باقری» در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ چشم به جهان گشود. ◇ حسن، نابغه جنگ و مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران و روزنامه‌نگار ایرانی بود که در جنگ ایران و عراق به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران فعالیت می‌کرد. ◇ وی از فرماندهان ارشد سپاه در عملیات طریق القدس، عملیات فتح‌المبین، عملیات رمضان و عملیات بیت‌المقدس بود و نقشی کلیدی در آزادسازی خرمشهر داشت. ◇ هنوز ۴۵ روز مانده بود وارد ۲۷سالگی شود که در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۶۱ هنگام شناسایی منطقه دشمن و آماده سازی عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه بر اثر اصابت گلوله خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او فقط ۲۸ ماه در جنگ ۸ ساله حضور داشت. شهید_حسن_باقری شهید_اطلاعات_عملیات سالروز_شهادت
دفاع مقدس
📌 بهشتی جنگ «شهید حسن باقری» 🔹 خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید حسن باقری ◇ انتشار به مناسبت س
ا🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌱🌿 🌹امروز ۹ بهمن ۱۳۶۱ - سالگرد شهادت نابغه جنگ شهید حسن باقری که به اتفاق شهید دکتر مجید بقایی (فرمانده قرارگاه کربلا) و "توکل قلاوند" ،مسئول اطلاعات و‌ عملیات قرارگاه نجف اشرف و "مجتبی مومنیان"،مسئول سابق ستاد قرارگاه نصر و نیز " محمد تقی رضوانی"،عضو دفتر سیاسی سپاه پاسداران و راوی جنگ وهمراه شهید حسن باقری در قرارگاه خاتم الانبیاء {ص} همگی در نهم بهمن ۶۱ در منطقه فکه آسمانی شدند ا🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌱🌿 ✍️ نوشته همرزم شهیدان باقری و بقایی:👇👇 ▫️امام خمینی(ره) پس از ‎شهادت حسن باقری به‌ روی عکس وی نوشتند: خداوند شهید شب‌ زنده‌دار ما را با ‎شهدای صدر اسلام محشور فرماید. ...دفاع مقدّس وسیله‌ای شد برای اینکه استعداد های مکنون در انسان ها، به شکل عجیبی بُروز کند. مثلاً شهید"حسن باقری" بلاشک یک طرّاح جنگی است. کِی؟ در سال ۶۱؛ کِی وارد جنگ شده است؟ در سال ۵۹... این مسیرِ حرکت از یک سرباز صفر به یک "استراتژیست نظامی"، یک حرکت ۲۰، ۲۵ ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است!... "اینها معجزه‌ی انقلاب است." رهبر معظم انقلاب اسلامی/ ۹۲/۰۹/۲۵ خودش رفته بود سرکشی خط. خاکریز بالا نیامده، لودر پنچر شده بود. سراغ فرمانده گردان را هم از ستاد لشکر گرفت. خواب بود! –«یعنی چی که فرمانده گردان هفت کیلومتر عقب‌تر از نیروهاشه؟ اگه قراره گردان با بی‌سیم هدایت بشه، از مقر تیپ این کار رو می‌کردیم!! ....وقتی فرمانده گروهان از پشت بی‌سیم می‌گه سمت راست فشاره، فرمانده گردان باید با گوشت و خونش بفهمه چی می‌گه. باز توقع داریم خدا کمک کنه. این جوری نمی شه. فرمانده گردان باید جلوتر از همه باشه.» کارهای گردان را سپردم به معاونم. چند روزی رفتم پایگاه پیش حسن. مجروح بودم. حسن گفت: برو جبهه ی شوش، پیش معاون عملیات. بگو باقری فرستاده. چند ماه بعد پیغام فرستاد؛ بیا ببین حالا می تونى یه خط رو با یه تیپ فرماندهی کنی؟ اوج گرمای اهواز بود. بلند شد، دریچه کولر اتاقش را بست گفت: به یاد بسیجی هایی که زیر آفتاب گرم می جنگند. "عصر بود که از شناسایی برگشت. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید، چیزی نداشتیم. یکی از بچه‌ها رفت و از نزدیکیِ شهر چند سیخ کباب کوبیده برایش خرید و آورد. حسن کباب‌ها رو که دید، داد زد و گفت: اینا چیه؟... هر چیزی که بسیجی‌ها خوردن از همون برام بیار؛ اگر هم چیزی نیست، نون خشک بیار برام..." برای ترمیم سنگرها رفته بودیم که وقت نماز شد. شهید باقری گفتند: اول نماز بخوانیم. یکی از بچه‌ها گفت: این‌جا خطرناک است، بهتر است وقتی به جای امنی رفتیم نماز بخوانیم. شهید باقری در جواب گفتند: کسی که به جبهه می‌آید نماز اول وقت را رها نمی‌کند. سپس خود شروع به خواندن نماز کرد. آتش دشمن بر سر ما لحظه‌ای قطع نمی‌شد. ما وحشت زده شده بودیم ولی او به آرامی و بدون عجله نمازش را می‌خواند. نمازش سرشار از لذت و عشق به خدا بود.... فاصله بین شوش تا فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی‌های عقب بین حسن باقری و مجید بقایی نشسته بودم. محید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می‌کرد. توی این فاصله داشت سوره فجر را حفظ می کرد. قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می‌خوانم؟ من داشتم حفظ‌هایش را کنترل می‌کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى‏ (۲۷-۳۰)»، رسیدیم به فکه. مجید به حسن گفت: نمی‌دانم چرا آیات آخر سوره را نمی‌تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی‌دانم گیرش چیست؟ حسن با خنده گفت: می‌دانی گیرش چیست؟ گیرش یک ترکش است. گیرش یک لقمه شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست. راست می‌گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی‌های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فکه با هم نوش جان کردند. 📚 کتاب: زندگی به سبک شهدا— نویسنده: ناصر کاوه خاطره ای به یاد فرمانده شهید سردار حسن باقری و فرمانده شهید سردار مجید بقایی 🔹راوی: رزمنده دلاور مرتضی صفاری ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas 📡 کانال "دفاع مقدس " 🕊🕊
بقایی و باقری.mp3
1.51M
🏴 در سوگ شهادت سرداران اسلام 🎙 با نوای حاج صادق آهنگران: 🌷بقایی و باقری ای عزیزان، یادتان جاودان .... در رثای شهادت سرداران حسن باقری و مجید بقایی ...