eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
853 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
43.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 . ▪️تو یکی از گردان های لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ چنتا رفیق بودن که چند سالی باهم تو جبهه ها بودن ، تو هفت تپه باهم زیر یک چادر زندگی میکردن ، تو عملیات ها باهم شرکت میکردن ، باهم زخمی میشدن ، باهم میرفتن مرخصی .تا اینکه .......تا اینکه رسیدن به ۲۶ اسفند ۱۳۶۶ ، عملیات والفجر ده ، حدود شصت هفتاد نفر از بچه های گردان یه صبح تا ظهر بشهادت رسیدن ... . ▪️یکی از اون بچه هایی که تو اون روز عاشورایی حضور داشت و از این قافله جا موند تا برای ما دفاع مقدس ندیده ها از اون رشادت ها و بچه ها بگه، حاج مجید بابایی ، جانباز و آزاده... 📆۲۶ اسفند امسال ، با دلتنگی تو گلزار شهدای شهرمون دقایقی رو پای روایتگریش نشستیم... شما هم اگه دوس داشتین نگاه کنید...اگه دلتون شکست یک سلام به امام حسین بدین....التماس دعا🤲
دفاع مقدس
💕 #دلتنگ_رفقا . ▪️تو یکی از گردان های لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ چنتا رفیق بودن که چند سالی باهم تو جبهه ه
✍ تو وصیت نامه ش نوشت : ملت ما چگونه زندگی کردن را از و چگونه کردن را از آموخته اند.آرزو دارم همچون زندگیم بمیرم‌. . 📝 سردار جلال الدین علاءالدینی از سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ ...
🌷از خون جوانان وطن لاله دمیده 🌷 ( سال ۱۳۶۵) 🥀 شهیدان: محمدرضا اسماعیل زاده ابراهیم ترابی 🔆 صبح بخیر ایران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 این عکس را قبلا دیده ایم اما تکراری نمی‌شود..این عکس معروف را عکاسی به نام پاولوسکی در آستانه بهار ۱۳۶۴ خورشیدی گرفته..آن روز استخبارات عراق ، خبرنگاران را به منطقه عملیاتی جنوب بصره برده بود 👈👈 و این عکس، معروف ترین یادگار آن روز شد: 🕊🌹شهید جوانی از ایران، آرمیده در میان گل های بهار ... تا شاید یادمان باشد تکرار آرام و دلنواز این روزها را، مدیون شهیدان وطن هستیم.. .
📌 دل گویه های فیض اله ، به دخترش لیلا یک هفته قبل از شهادت. . 👨‍👧دخترم لیلا ! عزیزم سلام. لیلا جان! حالت خوبه؟ مادرت را که اذیت نمی کنی؟! حتماً می گویی که نه، من دختر خوبی هستم و حالا که بابایم نیست من مادرم را اذیت نمی کنم. آفرین به تو دختر خوبم. همیشه همین طور باش. حتماً سوال می کنی بابا کِی به خانه می آیی. دخترم! بابا دیگر به خانه نمی آید. بابا رفت پیش خدا، پیامبر و ائمه اطهار(س). آن جا برای تو و مامانت خانه گرفته و منتظر شما است. زیاد ناراحت نباش. بابایت را می بینی. ولی دخترم! درسته که تو بابایت را ندیدی ولی بابا که تو را دید. حتماً می گویی چه وقت؟! آری دخترم! آن وقت که تو هنوز پنج ماهت تمام نشده بود، بابا تو را بغل می کرد، ناز می داد، با تو بازی می کرد و تو گریه می کردی . دخترم! افتخار کن که در کودکی پدرت را در راه خدا دادی و این سعادت نصیب هر کسی نمی شود.دخترم! باید سعی کنی که دختر نمونه ای باشی و پیام خون پدرت و سایر شهدا را برسانی. . دخترم! نمی توانم به دلیل کمبود وقت، مفصل برایت بنویسم. از همین جا از تو خدا حافظی می کنم و تو را از راه دور می بوسم. دوستت دارم لیلای من! دخترم! بابایت از این که تو را در این دنیا رها کرد و رفت ناراحت و غمگین است و اشک از چشمش در آخرین لحظات حیات جاری می باشد. به امید دیدار در قیامت حق. 🔸فیض الله بابایی 1364/11/13 . ♦️شهید فیض اله بابایی بالادزایی در عملیات ، پس از 24 ساعت نبرد دلاورانه، در غروب 21 بهمن 64 فرق او با تیر دشمن شکافته شد . دوران جنگ تحمیلی
شهید_آسید_مرتضی_1اوینی.mp3
10.78M
🌷کلام زیبا و دلنشین شهید مرتضی آوینی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
شرق بصره جنوب کانال پرورش ماهی عملیات تکمیلی کربلایی پنج دهم اسفند شصت و پنج 💥قبل و بعد از آمدن خمپاره ای که «امیر حاج امینی» و همرزمانش را آسمانی کرد🕊🕊
دفاع مقدس
شرق بصره جنوب کانال پرورش ماهی عملیات تکمیلی کربلایی پنج دهم اسفند شصت و پنج 💥قبل و بعد از آمدن خم
🌷شهید امیر حاج امینی ▫️یک روز بر سرمزار امیر بودم که جوانی نزد من آمد و ظاهر حزب اللهی مانند داشت، او گفت:« شما نسبتی با این شهید دارید؟!» در جواب به او گفتم:« من برادرش هستم»، آن جوان گفت:« حقیقتش من در ابتدا شیعه نبودم ولی بنا به دلایلی مجبور شدم که در ظاهر به اسلام، ایمان بیاورم ولی قلباً مسلمان نشده بودم تا این که عکس برادر شما را برحسب اتفاق دیدم، پس از دیدن عکسش متحول شدم. گویی که این عکس در حال صحبت کردن با من بود؛ بعد از آن به اسلام، قلباً روی آوردم... راوی:برادر شهد ▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 📷 عکس امیر حاج امینی که در زمان شهادتش گرفته شد. چهره ای آرام و ملکوتی با لبخندی ملایم که باعث تغییر و تحول بسیاری از جوانها شده است. 🌱 امیر حاج امینی، متولد ۱۳۴۰ -- بعد از گرفتن دیپلم، در جبهه بعنوان یک بسیجی حاضر شد. او خستگی ناپذیر بود. بله همرزمانش می گفت که حاضرم با تمامی شماها در کوه، مسابقه بدهم و هر کدامتان که خسته شدید، نفر بعدی با من مسابقه را ادامه دهد… آمادگی بدنی اش به حدی بود که او را به عنوان بیسیم چی در جبهه انتخاب کردند. بیسیم چی شهید پور احمد... شهید امیر حاج امینی، تمایلی به شهرت و معروف شدن نداشت. درواقع باورش به چنین اصلی این بود که اگر کاری را با خلوص نیت برای خدا انجام دهی؛ او تو را عزیز می کند و درنهایت، چهمین خصلت شهید، موجب معروف شدن او شد. او کارهایش را برای رضای خدا انجام می داد. سرانجام این شهید والامقام در دهم اسفند ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه در عملیات کربلای پنج آسمانی شد🕊🕊 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هدایت شده از دفاع مقدس
36776774551407.mp3
4.53M
📢 یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه😭😭
📌 «برای مردم مسلمان فلسطین ساکت ننشینید.» 🔹 مگر می‌شود به‌ عنوان یک مسلمان متعهد، به خود اجازه داد تا به سرزمین‌های اشغالی فلسطین عزیز، اسرائیل غاصب، همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسطین را هر روز قتل‌عام کند. ◇ هرگز نمی‌توانیم ساکت بنشینیم، درحالی‌که آن‌ها در خانه‌های خود، اجازه نفس کشیدن را ندارند. آری، آن‌ها محکوم بر مرگ‌اند، زیرا مدافع ارزش‌های اسلامی‌اند. آن‌ها برای خدا می‌جنگند و همانا پیروزی از آن مسلمین است. 🩸«سید مجتبی هاشمی» نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق و به همراه مصطفی چمران تنها فرمانده جنگ‌های نامنظم در ایران بود. ◇ کسی که در ۱۳ آبان ۱۳۱۹ در محله شاپور به دنیا آمد. وی پس از بارها تهدید و سوءقصد به جانش در سن ۴۵سالگی با زبان روزه، در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق) تهران، از پشت توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق که به عنوان مشتری وارد مغازه‌اش شده بودند، مورد سوء قصد قرار گرفت و به رسید.
Mahmoud Karimi - Bebar Ey Baroon (128).mp3
5.06M
🎧 ببار ای بارون ببار... 🌧💦💧 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 می خواهید شناسنامه انقلاب اسلامی را پیدا کنید در همین خانه های گلی و ساده خانواده های شهدا بجویید... . 🌷🌷 ربیع و نظامعلی، دو برادر ، هر دو طلبه ، از دل روستای کوهستانی لیند سوادکوه ؛ به فاصله چند ماه به شهادت رسیدند... (🎞 کلیپ // دیدار والدین شهیدان قلی نژاد_سوادکوه_روستای لیند) دوران جنگ تحمیلی
28.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نگاه کنید 💠 یک ۲۳ ساله را چقدر در بین بندگانش عزیز کرده است .او کسی نبود جز ، رتبه‌ی ۴ سال ۱۳۵۶ .... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی فوق استثنایی از مستند «روایت فتح» در خیابان های تهران و لحظات بدرقه رزمنده ها، این کلیپ را برای بزرگ تر های خود پخش کنید تا قلبشان یک بار دیگر راهی آن ایام شده و با کاروان حسینی همسفر شود. 🔸وقتی دوربین روایت فتح علت گریه یک خانم را می پرسند و او پاسخی می دهد که حتی ما را نیز در عصر حاضر شرمنده می کند!
🌷 عباس محسنی . ▪️خواهر شهید : 👇 یادم می آید که ماه رمضان برای درست کردن سحری پیش او رفتم من سحری را آماده کردم و او را صدا زدم که سحر شد بلند شو! دیدم روی کتاب هایش خوابیده ، هرچقدر صدایش کردم بیدار نشد بعد از نماز گفتم ، چرا برای خوردن سحری بلند نشدی ؟ گفت : بچه ها در جبهه در ماه مبارک رمضان در هوای گرم تابستان از تشنگی شدید یخ به شکمشان می بندند و روزه می گیرند . ما کار بزرگی نمی کنیم که بدون سحری روزه می گیریم. روز آخری که می رفت به جبهه به ما گفت : اگر خدا بخواهد بیست وچهارم برای ثبت نام در دانشگاه ارومیه رشته گیاه پزشکی می آیم. ولی خداوند تقدیر دیگری را برای او رقم زد و او دانشگاه جبهه را مقدم داشت و درست در همان روز به شهادت رسید و همچون  مولایش ابالفضل دو دست وی از بدنش قطع شد .  . پرواز: زمستان ۶۵
💠 . ▪️یک روز سیدمجتبی بچه‌های هیأت را به روستای ایرا، (از توابع شهر آمل) که منطقه ای ییلاقی و باصفا بود، برد.هدف، زیارت و دیدار با حضرت علامه حسن زاده آملی بود. یکی یکی بچه‌ها را فرستاد داخل اتاق. خودش هم، همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست. . ▪️حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد. بعد اشاره کرد که سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند.سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه، روی شانهی او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته. بعد از اتمام دیدار، به سید گفتم:«علامه به شما چی گفت؟» . ▪️سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق سید بود. همیشه کمتر از خودش حرف می‌زد. از نفری که جلوتر نشسته بود، ماجرا را پرسیدم. گفت:«وقتی علامه روی دوش سید زد به او گفت: بنده در چهره ی شما نوری می‌بینم. بیشتر مواظب خودتان باشید.»وقتی برای برگشت، سوار ماشین شدیم، سید دوباره به حضور علامه رسیده بود ( راوی: حمید فضل الله نژاد) .
💢پدرش، عبد الکریم با کمک برادرانش به فروش میوه و سبزیجات مشغول بود. سال ها بعد وقتی توانست دکانی خریداری کند و بقالی خود را در آن دایر کند، حسن که کودکی بیش نبود، به آنجا تردد می کرد. روی صندلی می نشست و ساعت ها به عکس امام موسی صدر خیره می شد، آرزویش این بود که روزی مثل وی شود». . 📸 تصاویری کمتر دیده شده از سید حسن نصرالله .