eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
854 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸آزادسازی پادگان حمید و شهر هویزه-اردیبهشت 61
❤️انتشار بمناسبت سالگرد شهادت شهید دوران ‌‌🌹شهید دوران، حقیقتی شبیه افسانه‌ها ‌ ♦️رهبر انقلاب اسلامی: ما در سابقه‌ى اين پايگاه [پایگاه هوایی شهید نوژه همدان] كسى مثل شهيد عباس دوران را داريم، كه به‌خاطر ايمان جان خودش را آشكار و صريح بر سر يك هدف گذاشت. اگر ماجراى شهيد دوران را در كتاب‌ها خوانده بوديم يا امروز هر كس مى‌خواند، احتمال مى‌داد كه باشد؛ اما ما آن را با چشم خودمان ديديم، كه اگر نديده بوديم، مى‌گفتيم افسانه است. اينها شوخى نيست؛ اينها عظمت دارد؛ همت انسان‌ها اينجور است و ما بايستى در هر بخشى همت كنيم. ۱۳۸۳/۰۴/۱۸ ‌ 👆تصویری از حضور فرمانده کل قوا بر مزار سرلشگر خلبان شهید در ۱۴اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۷ در شیراز
📸شیشه‌ شیر بچه وسط میدان‌جنگ! «صدام حسین هنوز باید شیر بخورد» این رجزخوانی مرحوم حاج بخشی در عملیات والفجر‌۱۰ برای صدام بود اسفند ماه ۱۳۶۶ منطقه دربندی‌خان عراق عکاس: اباصلت بیات
هدایت شده از دفاع مقدس
! ٥_نفر! ! 🌷در تاریخ ١/٥/١٣٦٧، در جاده اهواز – خرمشهر كه عراقی‌ها آن‌جا را گرفته بودند با تیپ الزهرا، از لشكر ده سید‌الشهدا درگیر می‌شوند و دامنه این درگیری به حدی شدید بوده كه عبارت تن برابر تانك در این‌جا مصداق علنی پیدا می‌كند، آن‌هم در صبح روز عید قربان! 🌷قضیه از این قرار است كه آن روز در حدود ٣٠ رزمنده، سوار بار كامیونی می‌شوند، به قصد جاده اهواز - خرمشهر، كه تیر مستقیم تانك بعثی‌ها كه تا آن‌جا هم راه پیدا كرده بودند به وسط كامیون، اصابت می‌كند و خیلی از بچه‌ها زخمی می‌شوند ولی فقط ٥ سید شهید می‌شوند. 🌷این از نظر من نكته‌ عجیبی است به خصوص وقتی در میان این رزمنده‌ها كسی مثل محسن اسحاقی هم بوده كه ده‌ها تركش می‌خورد اما به شهادت نمی‌رسد، گو این‌كه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده كه در آن كامیون نشسته بودند، آن‌هم به تعداد ٥ نفر! 🌷نام این شهدای خمسه سادات كوثر: سیدعلیرضا جوزى، سیدداود طباطبایى، سیدصاحب محمدى، سیدمهدی موسوی و سیدحسین حسینی است. 🌷پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بی‌سر و دست، به گونه‌ای قطعه قطعه می‌شود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقب‌نشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده می‌شود. 🌷با اتمام جنگ و بازگشت اهالی بومی منطقه که در پی اتفاقاتی با توسل به این قبر مطهر (واقع در سه راه كوشك _ خرمشهر) حاجت می‌گرفتند، بنا به درخواست اهالی از مسئولان منطقه، هویت این قبور مطهر مشخص شد و در سال ۷۶ با اصرارهایی مبنی بر ساخت مقبره با همت خانواده معظم شهدا و جمعی از همرزمان، بقعه کنونی که دارای پنج ستون است احداث شد. این بقعه در میان اهالی منطقه کوشک به بقعه فاطمیه(س) نام گرفته است و زیارتگاه خیل عظیمی از اهالی است. @DefaeMoqaddas
📷 تصویری از ، فرمانده لشک بدر و مبدع فرهنگ بسیجی در عراق (حشدالشعبی) 📷 سمت چپ: 🌴 دوران
⭐️ چو اسماعیل قربان شو در این عشق 🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویر ناب دفاع مقدس و با همخوانی حاج صادق آهنگران
27.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید|صدای آوینی در سیمای سلیمانی
دفاع مقدس
❤️انتشار بمناسبت سالگرد شهادت شهید دوران ‌‌🌹شهید دوران، حقیقتی شبیه افسانه‌ها ‌ ♦️رهبر انقلاب اسلا
روز ۳۰ تیر سالروز حماسه سازی شهید عباس دوران در بغداد است، روزی که او به همراه دیگر شیرمرد جاودانه آسمان ایران، والا مقام محمود اسکندری به قلب بغداد زده و با عبور از سد پدافند سنگین پایتخت عراق این شهر را بمباران کردند تا صدام معدوم نتواند میزبان نشست سران کشورهای غیر متعهد باشد. نام و یاد این بزرگمرد ایران، اسطوره جاوید وطن تا همیشه برقرار باد و دوران‌ها در دوران ما از خاک گلگون وطن شکوفه دهند و پا جای پای این بزرگان تاریخ ساز بگذارند.
روی این تخت رنگ و رو رفته پدرم بردباری بود پدرِ مـَردِ من به تنهایی ادبیات پایداری بود ....
۱۳۶۷ حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن(ع)
دفاع مقدس
#یکم_مرداد_۱۳۶۷ #شهادت حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن(ع) #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
به یاد علمدار یک دست گردان امام‌حسن (ع) سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس ،دست راستی بود که از پیکر افتاد.. در جبهه شاخص شناسایی حاج سعید آستین خالیش بود و در عملیات‌هـا همه حیران بودند که این رزمنده تک‌دست چگونه با تیربار و آرپی‌ جی به دشمن حمله می‌کند!! مگر با یک دست و آن هم دست چپ می‌توان قلب دشمن را نشانه رفت .... 🌷شهید حاج سعید تراب🌷 فرمانده گردان امام‌حسن(ع) لشکر۱۰ سیدالشهداء شهادت: ۱۳۶۷/۵/۱ ،جاده اهواز_خرمشهر
جنازه بی سرشو پیدا کردن ‏تو جیبش یه کاغذ پیدا کردن که نوشته بود، بـی سـر و سـامان تـوام یاحسیـن… پ ن: شهید عزیز ❤️میفرمود، ما روزی به دست می‌آییم که ⁧ ⁩ بشیم…
🌼شهردار ارومیه ✍️اوایل انقلاب بود، گرگ و میش سحر برای خرید از خانه خود بیرون آمدم. چشمم به رفتگـر محله افتاد که مثـل همیشه در حال کار بود ، دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده. نزدیک تر رفتم ، او همیشگی محله ی ما نبود کنجکاو شـدم ، سلام کـردم و متوجه شدم رفتگر امروز ما آقا مهدی باکری است! آقا مهـدی ، شمـا اینجا چه کار می کنید؟ اما آقا مهـدی علاقه‌ ای به جواب دادن نداشت. ادامـه دادم ، آقا مهدی شما شهرداری، رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شمـا رو چه بـه این کار؟ جارو رو بدین به مـن ، شما آخه چرا! خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیرزبون آقا مهدی رو کشیدم. گفت زن رفتگر، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن مـی‌ گفتند اگـه شمـا بـروی ، نفر جایگزین نداریم ؛ رفتـه بود پیش آقا مهـدی ، بـهش مرخصی داده بـود و خودش اومده بود جاش اشک تو چشام حلقه زد هرچی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو بهم نداد ؛ از مـن خواهش کرد کـه سریع تر از آنجا بروم تا دیگران متوجه نشوند، رفتگر آن روز محله ما ، شهردار ارومیه بود!
رتبه‌اول‌کنکور‌سال۶۴بود و دانشجــوی پـــزشڪی دانــشگاه شهـیدبهشــتــی آخریـن‌دسـت‌نوشته‌اش‌این‌بود: صفایی‌ندارد‌ارسطوشدن‌خوشا پــرڪشیدن پــرســتـو شــدن...
دفاع مقدس
روز ۳۰ تیر سالروز حماسه سازی شهید عباس دوران در بغداد است، روزی که او به همراه دیگر شیرمرد جاودانه آ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️تنها فیلم موجود از قهرمان وطن شهید عباس دوران،قهرمان وطن شهید بزرگوار عباس دوران به همراه دیگر قهرمان وطن شهید علیرضا یاسینی و دیگر بزرگان در اتاق برییفینگ قبل انجام عملیات درون عمق خاک عراق این عقابهای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو می‌روی و باز سفر می‌کنی از مُلک دو چشمم من تا به قیامت نگران غم چشمان تو هستم....
🌼 ما هم سربازیم! ✍️ در عملیات مسلم بن عقیل دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا می‌آورد. به‌ناچار منطقه‌ی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلام‌آباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان به‌دلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمی‌دادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راه‌مان نمی‌داد بگوید می‌دانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کرده‌اید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همه‌ی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا می‌شود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما می‌خواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار ده‌ها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آن‌ها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار می‌کردیم شهید همت می‌گفت: ما هم سربازیم. 👤 راوی: امیر رزاق‌زاده؛ از همراهان و هم‌رزمان شهید همت @DefaeMoqaddas ✅ کانال: دفاع مقدس
🔰حاج قاسم سلیمانی: جمعی که در آن احمد بود، یک صفای دیگری داشت، مجلسی که در آن احمد بود، یک رونق دیگری داشت. وقتی جلسه ای برای ما بچه های جنگ می گرفت، اولین موضوعی که به همه تذکر می داد، این جلسه برای خداست و بعد پیرامون آن حرف می‌زد. لذا نقش احمد در ما، خیلی نقش مهم و برجسته ای بود. 📎 به مناسبت سالروز تولد سردار شهید حاج احمد کاظمی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔 سخنرانی شهید حسن باقری برای اولین بار منتشر شد 🚨 تاریخ سند صوتی : عملیات رمضان ۱۳۶۱/۴/۲۸ . 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
📊 🗓 ۱ مرداد ۱۳۶۷ عملیات لبیک یا خمینی (ره)
دوست امام زمان عج 🌿ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود ؛ پرسیدم چیزی شده ؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. 🌹تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده... هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد ... و نیمه های شب برگشت ؛ آنهم خوشحال و سرحال ...! مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر ... سریع بیا، ماشاالله زنده است! 🌿بچه ها خوشحال شدند ... مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر ... رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی رفتم انجا نبود، کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!! 🌹بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی 🌿هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماو نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. 🌹آن آقا کلی با من صحبت کرد؛بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! 🌿لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفت کرد ؛خوشابه حالش. ✅کتاب سلام بر ابراهیم۱