eitaa logo
دل‌نوشت
219 دنبال‌کننده
336 عکس
149 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
کاپشن صولتی سکانس اول: هوا داشت سرد می‌شد دست دخترک را گرفت و برای خریدن کاپشن راهی بازار شد چند کاپشن را امتحان کرد اما نه خودش پسندید و نه دخترک تا اینکه ناگهان دخترک درحالی که با انگشتش جایی را نشان می‌داد گفت صولتی صولتی... چشمان مادر رد انگشتان کوچک دخترش را دنبال کرد و برقی در چشمانش روشن شد، آره صورتی... سکانس دوم: خوشحال و شاد از بازار بیرون آمدند کاپشن صورتی را خریده بودند و به خانه بر می‌گشتند. قرار بود این کاپشن جدید را در مهمانی‌ها و مراسمات مهم بپوشد سکانس سوم: روز سیزدهم دی فرا رسید روز تجدید میثاق با سردار محل قرار، گلزار شهدا بود دخترک با خوشحالی کاپشن صولتی‌اش را آورد تا مادر تنش کند او دوست داشت زودتر به میعادگاه برود با آن قد کوچکش شعف بزرگی را به دوش می‌کشید آرزوی دل کوچکش هم‌بازی شدن با رقیه‌ی حسین بود برای همین باید کمی بزرگتر می‌شد، او اما عزمش را جزم کرده بود تا اندازه‌ی رقیه شود و شد سکانس پایانی: حالا کنار رقیه مشغول بازی است با آن گوشواره‌های قلبی‌ و کاپشن صولتی‌اش ✍🏻 زهرا کبیری پور ‌ ‌ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ و ارباً اربا ها... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر کاپشن صورتی، این ناز بانو بوده... 💔
پیکر دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی 💔 یا صاحب الزمان 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ خدایا عاقبت‌مان را ختم به شهادت کن مرگ با خسران چه فرقی می‌کند... 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ با خيالت خواب در چشمم نمى‌گيرد قرار خواب مى‌داند كه راهِ سيل، جاىِ خواب نيست ‌ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻️رأی نمی‌دهیم تا مسئولین تنبیه شوند و بفهمند ما ناراحتیم!؟ 🔹 نُه نکته‌ی ساده برای کسانی که چنین طرز تفکری دارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ejraye Goroohi - Booye Gole Soosano Yasaman.mp3
9.85M
بوی گل سوسن و یاسمن آمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما دهه شصتی‌ها هر سال با شروع دهه‌ی فجر خاطرات گذشته برایم زنده می‌شود کلاس‌های پر از کاغذهای رنگی که برای وصل کردنشان به دیوارِ کلاس‌هایمان سر از پا نمی‌شناختیم از یک هفته قبل از دهه‌ی فجر با همکاری مربی پرورشی سرود آماده می‌کردیم صدای بوی گل و سوسن و یاسمن‌مان مدرسه را پر می‌کرد مزه‌ی تمام خاطرات ما دهه شصتی‌ها واقعی واقعی بود بدون حتی کمی افزودنی ما دهه شصتی‌ها نسل سوخته نیستیم مایی که در خانه‌های بزرگ با حیاط و باغچه و طاقچه زندگی کردیم خوابیدن در پشه‌بند را تجربه کردیم آب تنی در حوض حیاط در گرمای سوزان تابستان را چشیدیم مایی که کیک تولدهایمان خیلی بزرگ بود هر کسی برایمان هدیه می‌آورد از صمیم قلبش بود کسی برای هدیه دادن ما را قیمت‌گذاری نمی‌کرد مایی که حتی خانه‌ی دختر عمه‌ی مادرمان هم رفت و آمد داشتیم عيد نوروز برای‌مان شور و هیجان وصف ناپذیری داشت مایی که با تخم‌مرغ رنگی و جوراب‌هایی که عیدی می‌گرفتیم فاتح آسمان‌ها بودیم کم یا زیاد همین که دلمان خوش می‌شد کافی بود چقدر مسافرت‌های پر جمعیت فامیلی داشتیم همه‌مان مثل هم بودیم مثل یک گروه سرود لباس‌های یک رنگ و یک شکل می‌پوشیدیم خانه‌هایمان مثل هم بود وسایل‌هایمان هم از مدل لباسشویی ما در خانه‌ی همه بود دهه‌ی ما نمی‌دانست چشم و هم چشمی چیست عمه، خاله، دایی، عمو، مادر بزرگ‌ها و پدر بزرگ‌هایمان جزئی از خانواده بودند اگر می‌خواستیم جایی برویم گروهی می‌رفتیم اگر قرار بود کاری کنیم دسته جمعی می‌کردیم سبزی‌های قورمه‌مان اگر طعم بهشتی داشت به دلیل این بود که جمعی برای درست شدن آن دور هم نشسته بودن و همراه با لبخندهای گاه و بی‌گاه آن‌ها را پاک کرده بودند چه کسی می‌گوید ما نسل سوخته هستیم!؟ نه موبایلی داشتیم نه تبلتی نه لپ تاپی بود و نه اینترنت و فضای مجازی هرچه داشتیم واقعی بود دنیایی که ما در آن زندگی کردیم واقعی واقعی بود با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش آن وقت‌ها که تلفن نبود تا به یکدیگر اطلاع دهیم شال و کلاه می‌کردیم برویم خانه‌ی عمو و می‌دیدیم که نیستن غافل از اینکه آن‌ها هم پشت در خانه‌ی ما بودن بس که دل‌هایمان به هم راه داشت نسل ما همیشه یک خودکار همراه خود داشت تا بر روی در فامیل بنویسد آمدیم نبودید، رفتیم ما نسلی هستیم که کودکی کردیم بازی کردیم طعم شادی را از صمیم قلب‌هایمان چشیدیم نسل ما نسلی بود که حجله‌های شهدا در سر کوچه‌ها را بوی اسپند آمدن جنازه‌ی پسر سیده زهرا را گریه‌های مادر علی‌اصغر مفقود الاثر را لمس کرده است نسل ما نسل سوخته نیست، طعم زندگی ما از عسل هم شیرین‌تر بود و لبخندهایمان هم... ادامه دارد... ✍🏻زهرا کبیری پور ‌💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت: فردا ورزش دارم‌ آقامون گفته حتماً با کفش مناسب برم. یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر. گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا‌. گفت: حال ندارم خودت بگیر دیگه. خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد یه طرف و گفت: این چیه آخهههه؟؟؟ صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز.😠 بعدش هم رفت توی اتاقش. منم کفش رو از کارتن درآوردم جفت کردم‌ گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه. فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش: "کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید تسلیم انتخاب دیگران باشد ." حاج مهدی سلحشور🖋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشغول عبادت بود در غاری که چند روزی بود افتخار میزبانی او را داشت صدایی به گوشش رسید إقرأ از همان لحظه‌ی شنیدن اولین صدا سنگینی بار عظیم رسالت را حس کرد صدا بار دیگر تکرار شد إقرأ از سال‌ها قبل با این صداها عجین شده بود سه سال صدای اسرافیل و بیست سال صدای جبرئیل را در خواب و بیداری شنیده بود اما هیبت این صدا و عظمتش با دفعات قبل تفاوت داشت محمد خود متوجه شده بود که این همان شروع رسمی وعده‌ی خداوند است اقرأ؛ تنها به معنای یک خواندن ساده نبود؛ بلکه فرشته‌ی وحی به محمد می‌گفت: بخوان عالمیان را به‌سوی معبود بخوان که تسلیم اسلام شوند بخوان که رستگاری‌شان در گروِ اسلام است بخوان پیروان موسی را بخوان پیروان عیسی را بخوان برای تمام انسان‌های آزاده‌ای که قرار است صدای خدا را از دهان تو بشنوند بخوان محمد که اینک تو مبعوث شده‌ای برای هدایتِ انسان‌هایی که تحمل شنیدن صدای حق را دارند بخوان ... ✍🏻زهرا کبیری پور ‌ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(علیه‌السلام) از مدینه @Delneveshteeee
سفرت بی‌خطر عزیز مادر اکثر افراد معمولا وقتی قصد سفر می‌کنند، قبل از هر چیز کنار مادر رفته و دعای خیر او را برای سفر طلب می‌کنند، مخصوصا پسرها که مادری‌تر هستند. امام قصد خروج از وطن کرده بود، چون دیگر آنجا برای او و خانواده‌‌اش امنیت نداشت. شبِ قبل از خروج به قصد وداع به بقیع رفت، لابد سرش را بر روی مزار پدربزرگ و برادر گذاشته و گریه کرده بود از نامردیِ روزگار. رفته بود تا مادر برایش «و إن یکاد...» بخواند.. رفته بود تا مادر آغوشش را باز کند و بگوید سفرت بی‌خطر عزیز مادر... خدا پشت و پناهت باشد... بعضی‌ها گفته‌اند دو شبانه روز در آنجا مانده بود. وداع سخت بود آن هم از شهری که تمام کودکی و جوانی‌اش در آنجا گذشته بود. وداع از شهری پر از خاطرات شیرین روزهای با مادر بودن و پر از خاطرات تلخ روزهای بی‌مادری... قدم در راهی می‌گذاشت که پایانش را بارها از زبان پدربزرگ، پدر و برادر خود شنیده بود... آنجایی که می‌گفتند: لایوم کیومک یا اباعبدالله این‌بار «و إن‌ یکاد...» را از زبان ما پذیرا باش عزیز مادر از زبان ما شیعیان ۱۴٠٠ سال بعد سفرت بی‌خطر یا اباعبدالله(علیه‌السلام) با اشك چشمام، آب می‌ریزم پشت سرت منبع: ابن‌اعثم کوفی، مقتل‌الحسین، ص۱۹_۲٠ ✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee