eitaa logo
دل‌نوشت
235 دنبال‌کننده
381 عکس
167 ویدیو
5 فایل
همیشه نوشتن حالم را خوب کرده است بی‌آنکه حواسم باشد.امیدوارم خواندن نوشته‌هایم حال شما را هم خوب کند،بی‌آنکه حواستان باشد. دکتری‌تخصصی‌تاریخ‌تشیع.مترجمت.استانبولی 📚کتاب‌‌‌ها: گفتگوهایی‌درباب‌الهیات‌.علوی‌گری‌بکتاشی‌گری. ✍🏻 زهراکبیری‌پور @z_kabiri
مشاهده در ایتا
دانلود
ما دهه شصتی‌ها هر سال با شروع دهه‌ی فجر خاطرات گذشته برایم زنده می‌شود کلاس‌های پر از کاغذهای رنگی که برای وصل کردنشان به دیوارِ کلاس‌هایمان سر از پا نمی‌شناختیم از یک هفته قبل از دهه‌ی فجر با همکاری مربی پرورشی سرود آماده می‌کردیم صدای بوی گل و سوسن و یاسمن‌مان مدرسه را پر می‌کرد مزه‌ی تمام خاطرات ما دهه شصتی‌ها واقعی واقعی بود بدون حتی کمی افزودنی ما دهه شصتی‌ها نسل سوخته نیستیم مایی که در خانه‌های بزرگ با حیاط و باغچه و طاقچه زندگی کردیم خوابیدن در پشه‌بند را تجربه کردیم آب تنی در حوض حیاط در گرمای سوزان تابستان را چشیدیم مایی که کیک تولدهایمان خیلی بزرگ بود هر کسی برایمان هدیه می‌آورد از صمیم قلبش بود کسی برای هدیه دادن ما را قیمت‌گذاری نمی‌کرد مایی که حتی خانه‌ی دختر عمه‌ی مادرمان هم رفت و آمد داشتیم عيد نوروز برای‌مان شور و هیجان وصف ناپذیری داشت مایی که با تخم‌مرغ رنگی و جوراب‌هایی که عیدی می‌گرفتیم فاتح آسمان‌ها بودیم کم یا زیاد همین که دلمان خوش می‌شد کافی بود چقدر مسافرت‌های پر جمعیت فامیلی داشتیم همه‌مان مثل هم بودیم مثل یک گروه سرود لباس‌های یک رنگ و یک شکل می‌پوشیدیم خانه‌هایمان مثل هم بود وسایل‌هایمان هم از مدل لباسشویی ما در خانه‌ی همه بود دهه‌ی ما نمی‌دانست چشم و هم چشمی چیست عمه، خاله، دایی، عمو، مادر بزرگ‌ها و پدر بزرگ‌هایمان جزئی از خانواده بودند اگر می‌خواستیم جایی برویم گروهی می‌رفتیم اگر قرار بود کاری کنیم دسته جمعی می‌کردیم سبزی‌های قورمه‌مان اگر طعم بهشتی داشت به دلیل این بود که جمعی برای درست شدن آن دور هم نشسته بودن و همراه با لبخندهای گاه و بی‌گاه آن‌ها را پاک کرده بودند چه کسی می‌گوید ما نسل سوخته هستیم!؟ نه موبایلی داشتیم نه تبلتی نه لپ تاپی بود و نه اینترنت و فضای مجازی هرچه داشتیم واقعی بود دنیایی که ما در آن زندگی کردیم واقعی واقعی بود با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش آن وقت‌ها که تلفن نبود تا به یکدیگر اطلاع دهیم شال و کلاه می‌کردیم برویم خانه‌ی عمو و می‌دیدیم که نیستن غافل از اینکه آن‌ها هم پشت در خانه‌ی ما بودن بس که دل‌هایمان به هم راه داشت نسل ما همیشه یک خودکار همراه خود داشت تا بر روی در فامیل بنویسد آمدیم نبودید، رفتیم ما نسلی هستیم که کودکی کردیم بازی کردیم طعم شادی را از صمیم قلب‌هایمان چشیدیم نسل ما نسلی بود که حجله‌های شهدا در سر کوچه‌ها را بوی اسپند آمدن جنازه‌ی پسر سیده زهرا را گریه‌های مادر علی‌اصغر مفقود الاثر را لمس کرده است نسل ما نسل سوخته نیست، طعم زندگی ما از عسل هم شیرین‌تر بود و لبخندهایمان هم... ادامه دارد... ✍🏻زهرا کبیری پور ‌💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پسرم که روی مبل دراز کشیده بود تا فهمید دارم میرم بیرون گفت: فردا ورزش دارم‌ آقامون گفته حتماً با کفش مناسب برم. یه جفت کفش ورزشی هم برای من بخر. گفتم پس پاشو حاضر شو خودتم بیا‌. گفت: حال ندارم خودت بگیر دیگه. خریدهامو انجام دادم. یه کفش هم برای پسرم خریدم. وقتی از توی کارتن درش آورد بی اختیار پرتش کرد یه طرف و گفت: این چیه آخهههه؟؟؟ صد رحمت به کفشهای میرزا نوروز.😠 بعدش هم رفت توی اتاقش. منم کفش رو از کارتن درآوردم جفت کردم‌ گذاشتم جلوی در که صبح بپوشه. فقط یه یادداشت نوشتم گذاشتم داخل کفشش: "کسی که زحمت انتخاب را نمیکشد، باید تسلیم انتخاب دیگران باشد ." حاج مهدی سلحشور🖋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشغول عبادت بود در غاری که چند روزی بود افتخار میزبانی او را داشت صدایی به گوشش رسید إقرأ از همان لحظه‌ی شنیدن اولین صدا سنگینی بار عظیم رسالت را حس کرد صدا بار دیگر تکرار شد إقرأ از سال‌ها قبل با این صداها عجین شده بود سه سال صدای اسرافیل و بیست سال صدای جبرئیل را در خواب و بیداری شنیده بود اما هیبت این صدا و عظمتش با دفعات قبل تفاوت داشت محمد خود متوجه شده بود که این همان شروع رسمی وعده‌ی خداوند است اقرأ؛ تنها به معنای یک خواندن ساده نبود؛ بلکه فرشته‌ی وحی به محمد می‌گفت: بخوان عالمیان را به‌سوی معبود بخوان که تسلیم اسلام شوند بخوان که رستگاری‌شان در گروِ اسلام است بخوان پیروان موسی را بخوان پیروان عیسی را بخوان برای تمام انسان‌های آزاده‌ای که قرار است صدای خدا را از دهان تو بشنوند بخوان محمد که اینک تو مبعوث شده‌ای برای هدایتِ انسان‌هایی که تحمل شنیدن صدای حق را دارند بخوان ... ✍🏻زهرا کبیری پور ‌ 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان سیدالشهدا(علیه‌السلام) از مدینه @Delneveshteeee
سفرت بی‌خطر عزیز مادر اکثر افراد معمولا وقتی قصد سفر می‌کنند، قبل از هر چیز کنار مادر رفته و دعای خیر او را برای سفر طلب می‌کنند، مخصوصا پسرها که مادری‌تر هستند. امام قصد خروج از وطن کرده بود، چون دیگر آنجا برای او و خانواده‌‌اش امنیت نداشت. شبِ قبل از خروج به قصد وداع به بقیع رفت، لابد سرش را بر روی مزار پدربزرگ و برادر گذاشته و گریه کرده بود از نامردیِ روزگار. رفته بود تا مادر برایش «و إن یکاد...» بخواند.. رفته بود تا مادر آغوشش را باز کند و بگوید سفرت بی‌خطر عزیز مادر... خدا پشت و پناهت باشد... بعضی‌ها گفته‌اند دو شبانه روز در آنجا مانده بود. وداع سخت بود آن هم از شهری که تمام کودکی و جوانی‌اش در آنجا گذشته بود. وداع از شهری پر از خاطرات شیرین روزهای با مادر بودن و پر از خاطرات تلخ روزهای بی‌مادری... قدم در راهی می‌گذاشت که پایانش را بارها از زبان پدربزرگ، پدر و برادر خود شنیده بود... آنجایی که می‌گفتند: لایوم کیومک یا اباعبدالله این‌بار «و إن‌ یکاد...» را از زبان ما پذیرا باش عزیز مادر از زبان ما شیعیان ۱۴٠٠ سال بعد سفرت بی‌خطر یا اباعبدالله(علیه‌السلام) با اشك چشمام، آب می‌ریزم پشت سرت منبع: ابن‌اعثم کوفی، مقتل‌الحسین، ص۱۹_۲٠ ✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ هر کسی که می‌خواهد من و تو ما نشویم خانه‌اش ویران باد 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ عزیـــــــــــــــــزم حـــــــســـــــیـــــــــن ‌
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 مگر یک نفر چطور عزیز کرده می‌شود؟! مثلا در ماهی که به دنیا آمده است، هیچ غمی و اندوهی راه نیابد... و در ماهی که شهید شده است هیچ شادی و نشاطی وارد نشود... سلام نورِ چشم خدا سلام آقایِ عزیز ما ✍🏻 زهرا کبیری پور 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ یکی از بهترین برنامه‌های صدا و سیما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیینه‌ی تمام نمایِ برادری برادر، تکیه‌گاه خواهر است. وقتی برادر باشد دلت قرص است که کسی هست که هوایت را دارد، حتی اگر پدر نباشد برادر برایت پدری خواهد کرد. عباس نیز بیش از آنکه برادر حسین باشد، برادر زینب است. ادب و متانت او در برابر حسین، زینب را پیش از پیش عاشق او می‌کرد. زینب می‌دانست که تا وقتی عباس هست، حسین هم هست، امنیت هم شاید از همان لحظه که حسین بدون عباس از علقمه برگشت، پاهای زینب لرزید و بی‌تابی و اضطراب در جانش نشست... چون دیگر عباسی نبود که فدایی شود... وقتی می‌خواست بر ناقه‌ی شتر سوار شود پیش از آنکه به گودال نگاه کند، به علقمه نگاه کرد و لابد در دلش گفت: بلندشو برادر خواهر و نگاه کن به نظر من روز ولادت عباس باید روز برادر می‌شد، بس که عباس برادر است هم برای حسین هم برای زینب ✍🏻 زهرا کبیری پور @Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️رمان تاریخی «یثرب» 🔹داستان این‌ کتاب دربرگیرندۀ بخشی از تاریخ صدر اسلام است که تأثیر مهمی در دعوت پیامبر اکرم (ص) و گسترش دین اسلام دارد. محور اصلی رمان اتفاقاتی است که پس از هجرت پیامبر (ص) به یثرب یا مدینه النبی رخ دادند. ▪️دیدگاه دکتر سعید طاووسی درباره‌ی این کتاب: 🔹در این کتاب گزارش تاریخی در خصوص بعضی اتفاق‌های جزئی داریم که با تبدیل شدن به داستان، جالب شده است. در ادبیات داستانی ما به دورۀ پیامبر (ص) کم‌توجهی شده و کسانی که در سال‌های اخیر روی این موضوع کار کردند همه به سمت تقابل پیامبر (ص) و یهود رفته‌اند. نویسنده مقطع بسیار حساسی را انتخاب کرده و از نظر تاریخی موفق عمل کرده است. ▪️دیدگاه استاد مهران اسماعیلی درباره کتاب: 🔹کتاب در قالب ادبیات داستانی بسیار مبسوط است؛ من تقریباً از سال ۸۰ در دایرةالمعارف قرآن مدخل‌های مختلفی از قبایل یثرب نوشته‌ام. آنجا وقتی دنبال شواهد می‌گشتیم اطلاعات بسیار پراکنده بود. چیزی که باعث شگفتی من شد این بود که در این کتاب همه این‌ها آمده و دیده شده و این اطلاعات به راحتی در اختیار همۀ نویسندگان نبوده است. این نشان از زحمت بسیار نویسنده برای گردآوری اطلاعات دارد. 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام همسر مکرمه شهید طاهرنیا خانم نسیبه علی پرست فرزند عزت الله. امشب نماز لیلة الدفن قرائت بفرمایید به رسم ادای دین و انجام وظیفه به محضر مطهر شهید طاهر نیا و همسر محترمشان.
اگر مایلید با یک شهید عجیب و خاص آشنا شوید که تا به حال هیچ کتابی در موردش نخوانده‌اید، پیشنهاد می‌کنم به کانال "از خودمان" بپیوندید تا به صورت دنباله‌دار، زندگی این شهید را بخوانید. https://eitaa.com/azkhodemaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای داییِ سببی‌ ام بعضی‌ها جور دیگری در ذهن می‌مانند غریبه‌هایی که با سببی جزءِ آشناهایتان می‌شوند و از نسبی‌ها گوی سبقت را در مهربانی می‌ربایند من به سبب ازدواجم با غریبه‌هایی آشنا شدم که مهربانی آن‌ها از نسبی‌هایم بیشتر و بی‌ریاتر بود دایی محمدِ عزیزِ همسرم، یکی از آن غریبه‌های آشنا شده‌ای بود که در بیست سال آشنایی با او به اندازه‌ی سر سوزنی از او آزرده خاطر نشدم دایی عزیزی که با منِ غریبه‌ی آشنا شده، همچون یک دایی نَسبی، به مهربانی رفتار می‌کرد و این سؤال را در ذهنم ایجاد می‌کرد که مگر می‌شود سبب‌ها از نَسب‌ها جلو بزنند... منش این دایی عزیز ما در این سال‌هایی که افتخار آشنایی با او را داشتم به من آموخت که جز مهربانی در این دنیا چیزی باقی نخواهد ماند و مگر انسان چه چیزی جز این می‌خواهد که وقتی بار سفر را بست و به دیار باقی رفت همه به نیکی از او یاد کنند دایی محمد، فقط دایی همسرم و دخترهای من نبود، شاید بیشتر از همه دایی من بود و حالا که به روزهای سالگرد کوچش نزدیک می‌شوم و یادم می‌افتد که خانه‌ام در نوروز امسال میزبان او نیست، قلبم فشرده می‌شود. ✍🏻 زهرا کبیری‌پور 💠@Delneveshteeee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا