#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۴. احساس ناسازگاری میان رفتار عملی گروهی از اصحاب با دیدگاههای رجالی گروهی دیگر
✅در میان راویان گروهی وجود دارند که تعامل اصحاب ما با روایات ایشان مُوهِم تعارض و اختلاف است❗️ یعنی از سویی شاهدیم که این دسته از راویان در کتابهای رجالی تضعیف شدهاند، اما برخی دیگر از بزرگان اصحاب ما به اخذ حدیث از ایشان اهتمام ویژهای داشتهاند❗️
راویانی مانند #يزيد_الصائغ ، #محمدبن_ابیزینب_ابوالخطاب ، #يونسبن_ظبيان ، #محمدبن_علی_ابوسمينه و #محمدبن_سنان_الزاهری از این دستهاند. اینان در نگاه بیشتر دانشمندان رجالی، به دو خصلت «غلو» و «کذب» متهماند؛ امری که موجب میشود در زمرۂ راویان ضعیف، آن هم در پایینترین درجۂ ضعف قرار گیرند؛ چنان که کشّی در گزارشی به ضعف این راویان اشاره کرده است:
و ذکر علیبن محمدبن قُتَیبة النیسابوری، عن الفضلبن شاذان، أنّه، قال «کِدْتُ أن أقْنُت علی أبیسُمَیْنة، محمدبن علی الصَّیرَفی». قال: فقلت له: «و لم استوجب القنوت من بین أمثاله؟!» قال: «إنّی لأعرف منه ما لا تعرفه!» و ذکر الفضل فی بعض کتبه: #الکذابون_المشهورون أبوالخطاب و یونسبن ظبیان و یزید الصائغ و محمدبن سنان و أبوسمینة أشهرهم. (کشّی، رجال الکشّی، ش۱۰۳۳)¹
اما در عین حال گویی برخی از بزرگان اصحاب ما از ضعف این دسته از راویان چشم پوشی کرده و به نقل روایت از ایشان پرداختهاند❗️این رخداد زمانی شگفت آورتر و بحث انگیزتر است که میبینیم برخی از بزرگان امامیّه که خود در رأسِ جریان غلوّ ستیزی قرار داشتهاند، از شاگردانِ راویانِ پیش گفتهاند❗️برای نمونه آن گاه که به فهرست شاگردان محمدبن سنان نظر میکنیم، با شگفتی با دو تن از چهرههای بزرگ و سرشناس حدیثی شیعه که یکی از آنها از پیشتازان مبارزه با جریان انحرافی غلوّ است، رویارو خواهیم شد: احمدبن محمدبن عیسی الأشعری با ۳۳۸ روایت² و حسینبن سعید الأهوازی با ۱۸۷ روایت❗️
واقعیت دیگری که در جای خود بسیار قابل تأمل و محل مناقشه است یکسان نبودن نحوه تعامل اصحاب ما با این دسته از راویان است؛ یعنی اصحاب ما به نحو متوازن و همسان، به نقل روایت از این گروه نپرداختهاند؛ یعنی طبقہ راوی هرچه متأخرتر میشود، به همان میزان نیز تعداد نقل روایت از او بیشتر شده است.
به عدد نقل هر کدام از راویان پیش گفته در کتب اربعه و نیز طبقه ایشان توجه کنید:
#یزید_الصائغ: طبقه: امام باقر علیهالسلام (بنگرید به برقی، الرجال، ص۱۲) عدد نقل:👈 ۷ روایت.
#محمدبن_ابیزینب_ابوالخطاب: طبقه: امام صادق علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش۴۳۲۱ ؛ برقی، الرجال، ص۲۰) عدد نقل:👈 ۸ روایت.
#يونسبن_ظبيان: طبقه: امام صادق علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش ۴۸۲۹ ؛ برقی، الرجال، ص۳۰) عدد نقل:👈 ۴۶ روایت.
#محمدبن_سنان: طبقه: امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهمالسلام (بنگرید به؛ طوسی، الرجال، ش۵۱۳۸ و ۵۳۹۴ و ۵۵۸۷ ؛ برقی، الرجال، ص۵۴، ۵۵ و ۵۷) عدد نقل:👈 ۹۷۵ روایت
#محمدبن_علی_ابوسمينه: طبقه: امام رضا علیهالسلام (بنگرید به: طوسی، الرجال، ش۵۳۹۸ ؛ برقی، الرجال، ص۵۴) عدد نقل:👈 ۳۸۶ روایت.
🔰پرسشی که در برابر این واقعیت در ذهن نقش میبندد این است: آیا در گذر تاریخ حدیث شیعه، روحيه تساهل و تسامح بر رفتار راویان و محدّثان ما حاکم شده است⁉️
_____________
1. البته در مورد محمدبن سنان، اوضاع کمی متفاوت است؛ چرا که در چند جا از رجال کشّی، به صحت مذهب و وثاقت او تصریح شده است؛ برای نمونه بنگرید به: ش۹۶۳ ، ۹۶۴ ، ۹۶۷ ، ۹۸۱ و ۱۰۹۰.
اگرچه راوی، در دیگر کتابهای رجالی تضعیف شده است؛ برای نمونه بنگرید به: نجاشی، الرجال، ش۸۸۸ ؛ طوسی، الفهرست، ش۶۲۰ ؛ و رجالش، ش۵۳۹۴ ؛ ابن الغضائری، الرجال، ش۱۳۰
2. با آنکه محمدبن علی ابوسمینه مدتی در قم و در منزل أحمدبن محمدبن عیسی سکونت داشته، امّا به دلیل شهرت یافتنش به کذب، از سوی أحمدبن محمد از قم اخراج شد! (بنگرید به: نجاشی، الرجال، ش۸۴۹ ؛ ابن الغضائری، الرجال، ش۱۳۴) حال آنکه احمدبن محمد به أخذ حدیث از محمدبن سنان اهتمام ویژهای داشته است!
@Elal_alhadith
ابن ولید و مستثنیات وی .pdf
6.4M
#مقاله
ابنولید و مستثنیات وی
#چکیده
شخصیت علمی ابن ولید و تأثیر او بر اندیشمندان پس از خود، نمایانگر جایگاه وی و بیانگر نیاز به بازنگری و کاوش بیشتر در دیدگاههای اوست. پژوهش حاضر پس از معرفی شخصیت و آثار #محمدبن_حسنبن_ولید و گزارشی از دیدگاههای او در عرصههای مختلف، با روش کتابخانهای و رویکرد توصیفی، تحلیلی؛ متمرکز در بررسی دیدگاه برجسته وی در مسئله استثناء ابنولید از برخی از رجال در جهت هشدار به لزوم احتیاط و نیازمندی دقت بیشتر در برخورد با روایت آنها میباشد
کلید واژهها:
#ابن_ولید ، #استثناء ، #توثیق ، #نوادر_الحکمه ، #احتیاط_و_هشدار
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۵. عدم تبیین مفاهیم واژههای توصیفی
کمی پیشتر، به کمبود دادههای تأثیرگذار در شناخت راویان پُر تکرار، به عنوان یکی از واقعیات آزاردهنده در فرایند راوی شناسی و اعتبارسنجی احادیث اشارت رفت. متأسفانه واقعیت دیگری نیز در همین راستا وجود دارد که به سهم خود، حدیث پژوهان را در رویارویی با شناخت خصوصیات تفصیلی راویان، با مشکلاتی چند درگیر میکند و آن این که اگر به نگاشتههای نخستین رجالی رجوع کنیم خواهیم دید که در هیچ یک از آنها مفاهیم واژههای توصیفی، چون «ثقةٌ» و «ضعیفٌ» تبیین نشده است❗️ از این رو بدیهی است که بخش عمدهای از کمبود دادههای ما در تعامل با کتابهای رجالی و به دنبال آن، شناخت راویان، به عدم تبيين مفاهیم واژهها بازگشت میکند.
🔰پرسش این است: آیا تمامی دانشمندان رجالی، پس از هم داستانی بر مفاهیم واژههایی مانند «ثقةٌ»، «ضعیفٌ»، «غالٍ»، «مُخلّطٌ» و جز اینها، آنها را در ترجمۂ راویان به کار میبردند❓ یا آن که برداشت اصحاب از مفهوم هر کدام از این واژههای سراسر متفاوت بوده است❓آیا قدر مشترکی میان مفاهیم این واژهها وجود دارد❓
@Elal_alhadith
#چالشهای_پیشروی_حدیث
۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال
این چالش را میتوان در ادامه پیشین دانست؛ یعنی از آن رو که مفاهیم واژههای توصیفی در دو سوی توثیق و تضعیف برای ما آشکار نیستند و نمیدانیم نجاشی، شیخ طوسی و ابنغضائری، از «ثقة» و «ضعیف» و واژگان دیگری از این دست، چه اراده کردهاند، پس هویداست که نتوانیم مبانی ایشان را که پشتوانه به کارگیری این واژگان در توصیف راویان است، به سادگی کشف کنیم.
🔰به دیگر بیان، نجاشی، شیخ و ابنغضائری، پس از سنجۂ احادیث یک راوی با محک مبنای خویش، او را یا ثقة میخواندند و یا ضعيف؛ يا غالی میشمردند و یا غير غالی؛ ولی به راستی آن مبنا یا مبانی چه یا چهها بودهاند، پرسشی است که خود دانشمندان رجالی بدان پاسخ نگفتهاند و تنها با درنگ و ژرف اندیشی میتوان به پاسخ دست یافت.
@Elal_alhadith
پس [با شمارش تعدادی از #چالشهای_پیشروی_حدیث، با] واقعیاتی در دانش رجال با آن رویاروییم و در ادامه، پرسشهای برآمده از آنها [خواهیم بود]، اکنون نوبت آن است که در پاسخ شروع کنیم؛ ولی پیش از آن باید [دو مورد را] معلوم سازیم[
1⃣#انگارههای_کنونی_و_حاکم_در_دانشرجال،
و 2⃣#رویکرد_ما_در_دانشرجال] چیست و با کدام روش سرِ پاسخ دهی داریم.
1⃣#انگارههای_کنونی_و_حاکم_در_دانشرجال :
بر پایۀ نگاه کنونی و حاکم در دانش رجال، مهمترین راه دستیابی به ویژگیهای راویان، بررسی دادههای نهفته در نگاشتههای رجالی است. به گاه رویارویی با کتابهای رجالی و راویان یاد شده در آنها، فارغ از واقعیات موجود، میتوان انگارههای گوناگونی را در نظر گرفت:
۱. توثیق تمامی راویان 👈میتوان تصور کرد تمامی راویان در کتابهای رجالی یاد شده و همگی آنها نیز توثیق شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتابهای حدیثی شیعه، دادههای تفصیلی وجود داشته و همگان نیز توثیق شده باشند. ناگفته پیداست که این انگاره، بسیار مطلوب و خواستنی است؛ ولی آشکارا برخلاف حقیقت و واقعیت است❗️
۲. تضعیف تمامی راویان 👈انگاشتنی است که تمامی راویان در کتابهای رجالی شمارش شده و همگی آنها نیز تضعیف شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتابهای حدیثی شیعه، دادههای تفصیلی وجود داشته و همگان نیز تضعیف شده باشند. این فرض نیز چون فرض پیشین، بی گفتوگو با محتوای کتابهای رجالی ناسازگار است.
۳. توثیق برخی راویان و تضعیف گروهی دیگر 👈یعنی تمامی راویان شیعی، در کتابهای رجال یاد شده باشند؛ آن گونه که گروهی توثیق و گروهی نیز تضعیف شده باشند؛ ولی توثیق و تضعیف هر دو گروه، اجماعی باشد و دراین باره میان دانشمندان رجالی، هیج اختلاف نباشد.
✅حقیقت آن است که در دانش رجال با هیچ یک از سه انگارۂ پیش گفته روبه رو نیستیم❗️چرا که قدر مشترک آن سه فرض این است که دربارۂ تمامی راویان از یک سو دادههای تفضیلی وجود داشته باشد و از سوی دیگر، پیرامون توثیق یا تضعیف ایشان، هیچ اختلافی میان دانشمندان رجال وجود نداشته باشد؛ حال آنکه واقع برخلاف این است [و مؤید این،] سختیها و موانع پیش روی حدیث [است] و این که چه و چهها دریافت اطمینانآور آن را با چالش رویارو میسازند. [که] مهمترین این سختیها و موانع در اعتبارسنجی حدیث را این گونه [با عنوان #چالشهای_پیشروی_حدیث ] برشمرد[یم].
[چالش ۱. وجود پُرشمار راویان متهم به ضعف، كذب، وضع و جعل در میراث حدیثی شیعه
چالش ۲. وجود راویان فاسد المذهب در میراث حدیثی شیعه
چالش ۳. کمی دادههای تأثیرگذار در شناخت راویان پرتکرار
چالش ۴. فراوانی نقل راویان ثقه از راویان ضعیف
چالش ۵. عدم بررسی تاریخی الگوی اعتبارسنجی احادیث شیعه
چالش ۶. در اختیار نداشتن ابزارها و پیش نیازهای تعامل با روایات
چالش ۷. عدم کلینگری به معارف و آموزههای دینی؛ ازجمله بستر شکلگیری و انتقال حدیث
چالش ۸. نادیده انگاری وجود راهبرد حاکم بر فرایند تولید و نشر احادیث شیعی
چالش ۹. ناآشنایی با حوزههای حدیثی شیعه و کارکردهای ایجابی و سلبی هر حوزه حدیثی و چگونگی ارتباط حوزهها با یکدیگر
چالش ۱۰. به سادگی گذر کردن از برخی گزارشهای تخریبی و عدم ارائه تحلیل دقیق و همه جانبه از موضوع گزارش
چالش ۱۱. بیتوجهی به مسئولیت حساس، فراگیر و تأثیرگذار محدثان و تأثیر آن در سالم سازی فرآیند انتقال احادیث شیعه
چالش ۱۲. نادیده گرفتن شرایط فرهنگی-اجتماعی دورههای گوناگون در انتخاب اولویتهای عرضه فرهنگ از جانب نهاد امامت
چالش ۱۳. اختلاف دیدگاههای دانشمندان رجالی در توصیف یک راوی
چالش ۱۴. احساس ناسازگاری میان رفتار عملی گروهی از اصحاب با دیدگاههای رجالی گروهی دیگر
چالش ۱۵. عدم تبیین مفاهیم واژههای توصیفی
چالش۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال]
@Elal_alhadith
2⃣ #رویکرد_ما_در_دانشرجال
باید بگوییم در باب اعتبارسنجی احادیث شیعه، دست کم میتوان از دو رویکرد اصلی نام بُرد که زیر ساختها، روشها و پیامدهای هر یک با دیگری بسیار متفاوت است:
یکمین را #اعتبارسنجی_راویمحور مینامیم و دومین را #اعتبارسنجی_قرینهمحور میخوانیم.
امروزه آنچه در دانش رجال به عنوان گرایشی فراگیر در حوزههای علمیّه و جوامع دانشگاهی پذیرفته شده، رویکردی است که بیش از هفت قرن، یعنی از مدرسهٔ حلّه تاکنون، بر اعتبارسنجی احادیث شیعه حاکم است. در این رویکرد، با استفاده از دانش رجال، به سراغ احادیث میروند و آنها را با نظر داشتِ ویژگیهایی که در کتابهای رجالی برای راویان برشمرده شده، به #صحيح، #حسن، #موثق و #ضعیف تقسیم میکنند و اعتبار یا عدماعتبار روایات را بر میرسند.
در این نگاه که آن را #اعتبارسنجی_راویمحور مینامیم، نقش بنیادین در حکم به اعتبار یا عدماعتبار روایت، از آنِ راوی است؛ یعنی ویژگیهای راوی است که به روایت بها میدهد یا از آن بها میستاند و از این رو در این نگرش، به امور جانبی و پیرامونیِ حکم به اعتبار روایت، توجه نمیشود یا کم میشود. این نگاه، داوریهای دانشمندان رجالی را مبنای قضاوت دربارۂ راویان قرار میدهد، آن هم بی آنکه تحلیل کند چه زیر ساختها و مبانیای به عنوان عوامل اصلی، داوریهای رجالی را سبب شده است و موجب گشته برخی راویان در نگاه دانشمندان رجالی #ثقه و برخی دیگر #ضعیف باشند.
حال پرسش این است که آیا این نگاه، توان تعامل با میراث حدیثی شیعه را داراست❓ در ادامه، پاسخ این پرسش را خواهیم آورد و خواهیم گفت که این نگاه، به هیچ روی برای بر رسیدن میراث حدیثی سترگمان، بسنده نیست❗️
ولی پیش از آن، گویا به جا باشد که سخنی از #شیخحسنبن_زینالدین، فرزند شهیدثانی، و نیز #شیخبهایی را در تأیید ادعا شاهد آوریم.
#شیخحسنبن_زینالدین در کتاب مُنتقى الجُمان في الأحاديث الصحاح و الحِسان، پس از آنکه مقصود خویش از نگارش این کتاب را گردآوری احادیث صحیح و حسن از میان کتب اربعه بر میشمارد، دلیل این امر را این گونه شرح میدهد:
و الذي حدانا على ذلك ما رأيناه من تلاشي أمر الحديث، حتّى فشا فيه الغلط والتصحيف، و كثر في خلاله التغيير و التحريف، لتقاعد الهمم عن القيام بحقّه، و تخاذل القوي عن النهوض لتلافي أمره، مع أن مدار الاستنباط لأكثر الأحكام في هذه الأزمان علیه، و مرجع الفتاوی في أغلب المسائل الفقهيّة إليه.
و لقد كانت حاله مع السلف الأولين على طرف النقيض ممّا هو فيه مع الخلف الآخرين، فأكثروا لذلك فيه المصنّفات، و توسعوا في طرق الروايات، و أوردوا في كتبهم ما اقتضى رأيهم إيراده من غير التفات إلى التفرقة بين صحيح الطریق و ضعیفه، و لا تعرض للتميز بين سليم الإسناد و سقيمه، اعتماداً منهم في الغالب على القرائن المقتضية القبول ما دَخَلَ الضعفُ طريقَه، و تعويلاً على الأمارات الملحقة لمنحط الرتبة بما فوقه، كما أشار إليه الشيخ رحمهالله في فهرسته حيث قال: «إن كثيراً من مصنّفی أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و كتبهم معتمدة». (حسنبن زینالدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح والحسان، ج۱،ص۲)
آنگاه در ادامه، پس از آنکه حدیثِ صحیح، حسن، موثّق و ضعیف را از دیدگاه شهیداول و پدرش [يعنى] شهیدثانی، تعریف میکند، تعریف حدیث صحیح را از پدر خویش نمیپذیرد و در آن خدشه میکند و پس از گفتههایی دراز دامن و پُرفایده در این باره، به کارگیری واژۂ «صحيح» از سوی پیشینیان در همان معنا که پسينيان اراده می کنند را نمیپذیرد و بر این باور خویش این سان دلیل میآورد:
فإن القدماء لا علم لهم بهذا الاصطلاح قطعاً؛ لاستغنائهم عنه في الغالب بكثرة القرائن الدالة على صدق الخبر، و إن اشتمل طریقه على ضعف، كما أشرنا إليه سالفاً، فلم يكن للصحيح كثير مزية توجب له التمييز باصطلاح أو غيره، فلما اندرست تلك الآثار و استقلت الأسانيد بالأخبار اضطر المتأخرون إلى تمييز الخالي من الريب و تعيين البعيد عن الشك، فاصطلحوا على ما قدّمنا بيانه، ولا يكاد يعلم از وجود هذا الاصطلاح قبل زمن العلامة، إلا من السيد جمالالدینبن طاووس رحمهالله (حسنبن زینالدین، منتقی الجمان، ج۱، ص۱۴)
@Elal_alhadith
#رویکرد_ما_در_دانشرجال
#شیخبهایی نیز به سان شیخ حسنبن زينالدين و البته با تفصیلی بیشتر، به تفاوت رویکرد اصحاب در اعتبارسنجی احادیث، پیش و پس از مدرسهٔ حلّه اشاره کرده و برای چرایی گزینش رویکردی جدید از سوی مدرسهٔ حلّه، تحلیلی ارائه میکند:
قد استقرّ اصطلاح المتأخّرين من علمائنا (رحمهمالله) على تنويع الحديث المعتبر -و لو في الجملة- إلى الأنواع الثلاثة المشهورة، أعني: الصحيح، و الحسن، و الموثق؛ بأنّه إن كان جميع سلسلة سنده اماميّين ممدوحین بالتّوثيق، فصحيحٌ؛ أو امامیّین ممدوحین بدونه كلّاً أو بعضاً مع توثيق الباقي فحسنٌ؛ أو كانوا كلّاً أو بعضاً غيرَ اماميّين مع توثيق الكلّ فموثّق.
و هذا الاصطلاح لم يكن معروفاً بين قدمائنا -قدّساللهأرواحهم- كما هو ظاهرٌ لِمَن مارسَ كلامَهم؛ بل كان المتعارف بينهم إطلاق الصحيح على كلّ حدیث اعتضد بما يقتضى اعتمادهم عليه، أو اقترن بما یوجب الوثوق به و الرّكون إليه و ذلك أمور:
منها: وجوده في كثير من الأصولالأربعمائة الّتي نقلوها عن مشايخهم بطرقهم المتّصلة بأصحاب العصمة علیهمالسلام، و كانت متداولة لديهم في تلك الأعصار، مشتهرة فيما بينهم اشتهار الشّمس في رابعة النهار.
و منها: تكرّره في أصل أو أصلين منها فصاعدا بطرق مختلفة و أسانيد عديدة معتبرة.
و منها: وجوده في أصل معروف الانتساب إلى أحد الجماعة، الذين أجمعوا على تصديقهم، كزرارة، و محمدبن مسلم، و الفضيلبن يسار؛ أو على تصحيح ما يصحّ عنهم، كصفوانبن یحیی، و یونسبن عبدالرحمن، و أحمدبن محمدبن أبينصر؛ أو على العمل بروايتهم، كعمّار السّاباطی و نظرائه، ممن عدّهم شيخ الطائفة في كتاب العدّة، كما نقله عنه المحقق في بحث التراوح من المعتبر.
و منها: اندراجه في أحد الكتب التي عُرضت على أحد الأئمّة علیهمالسلام، فاثنوا على مؤلّفها، ككتاب عبیدالله الحلبي الذي عُرض على الصادق علیهالسلام، و کتابَی یونسبن عبدالرحمن و الفضلبن شاذان، المعروضَين على العسکری.
و منها: أخذه عن أحد الكتب التي شاع بين سلفهم الوثوق بها و الاعتماد عليها، سواء كان مؤلّفها من الفرقة الناجية الإماميّة، ككتاب الصلاة لحريزبن عبدالله السّجستانی، و کتب بنیسعید، و علیبن مهزیار، أو من غير الإماميّة، ككتاب حفصبن غیاث القاضي، و الحسينبن عبيدالله السّعدي، و كتاب القبلة لعليبن الحسن الطّاطري.
و قد جرى رئيس المحدّثين ثقة الاسلام محمدبن بابویه (قدّس الله روحه) على متعارف المتقدّمين في إطلاق الصحيح على ما يركن إليه و يعتمد عليه، فحكم بصحّة جميع ما أورده من الأحاديث في کتاب من لا يحضره الفقیه، و ذكر أنه استخرجها من کتب مشهورة عليها المعوّل، و إليها المرجع، و كثير من تلك الأحاديث بمعزل عن الاندراج في الصحيح على مصطلح المتأخرين، و منخرط في سلك الحسان و الموثّقات بل الضّعاف.
و قد سلك على ذلك المنوال جماعة من أعلام علماء الرجال، فحكموا بصحّة حديث بعض الرّواة الغير الإماميّة، كعليبن محمدبن رباح، و غیره، لما لاح لهم من القرائن المقتضية للوثوق بهم و الاعتماد عليهم، و ان لم يكونوا في عداد الجماعة الّذين انعقد الإجماع على تصحيح ما يصحّ عنهم. (شیخبهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص ۲۴-۳۰)
بعد از این عبارات، شیخ بهائی به ظهور مصطلحات جدید حدیثی در مدرسهٔ حلّه از سوی علّامه اشاره میکند و تفاوت آن با نگاه پیشینیان را یاد میآورد:
الذي بعث المتأخرين -نوّر اللّه مراقدهم- على العدول عن متعارف القدماه، و وضْعِ ذلك الاصطلاح الجديد، هر أنّه لمّا طالت الأزمنة بينهم و بين الصّدر السالف، و آل الحال الى اندراس بعض کتب الأصول المعتمدة لتسلّط حكّام الجور و الضّلال، و الخوف من إظهارها و انتساخها، و انضمّ الى ذلك اجتماع ما وصل إلیهم من كتب الأصول في الأصول المشهورة في هذا الزّمان، فالتبست الأحاديث المأخوذة من الأصول المعتمدة بالمأخوذة من غير المعتمدة. و اشتبهت المتكرّرة في كتب الأصول بغير المتكرّرة، و خفى علیهم -قدّس الله أرواحهم- كثير من تلك الأمور التي كانت سبب و شرق القدماء بكثير من الأحاديث، و لم يمكنهم الجری على أثرهم في تميّز ما يعتمد عليه ممّا لا يركن إليه، فاحتاجوا الى قانون يتميّز به الأحاديث المعتبرة عن غيرها، و الموثوق بها عمّا سواها.
وقَرَّرا لنا ۔شكر اللّه سعيَهم- ذلك الاصطلاح الجديد، و قرّبوا إلينا البعيد، و رصفوا الأحاديث الموردة في كتبهم الاستدلالية بما اقتضاء ذلك الاصطلاح من الصحّة و الحسن و التوثيق.
و أول من سلك هذا الطّريق من علمائنا المتأخرين، شيخنا العلّامة، جمال الحق و الدّين، الحسن بن المطهّر الحلّي، قدّس اللّه روحه.
ثّم إنّهم -أعلى اللّه مقامهم- ربّما يسلكون طريقة الدماء في بعض الأحيان، و يصفون مراسيل بعض المشاهير -كابن أبي عمير و صفوان بن یحیی- بالصّحة، لمّا شاع من انّهم لا يرسلون الّا عمّن يثقون بصدقه، بل يصفون بعض الأحاديث التي في سندها من يعتقدون أنّه فطحي أو ناووسيّ بالصحّة، نظراً الى اندراجه فيمن أجمعوا على تصحيح ما يصحّ عنهم.
و على هذا جرى العلّامة قدس الله روحه- في المختلف، حيث قال في مسألة ظهور فسق أمام الجماعة: «إنّ حديث عبداللهبن بكير صحيحٌ». و في الخلاصة حيث قال: «إنّ طريق الصّدوق الى أبيمريم الأنصاري صحيحٌ». و ان كان في طريقه ابانبن عثمان، مستنداً في الكتابين إلى إجماع العصابة على تصحيح ما يصحّ عنهما.
و قد جرى شيخنا الشهيدالثاني -طاب ثراه- على هذا المنوال أيضاً، كما وصف في بحث الردّة من شرح الشرائع حديث الحسنبن محبوب عن غير واحد بالصحّة؛ و أمثال ذلك في كلامهم كثير، تغفل❗️(شیخ بهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص۳۰-۳۵)
پس شیخبهایی نیز میپذیرند که اعتبارسنجی پیشینیان، بر قرائن تکیه داشته است و این قرائن، نقشی مهم در حکم به اعتبار یا عدماعتبار روایات بازی میکردند. این قرائن، در منابع نخستین حدیثی شیعه و تا پیش از شکل گیری جوامع حدیثی، وجود داشته است، ولی پس از تدوین جوامعی چون کتب اربعه، آرام آرام آن کتابها و اصول اولیه و در پی آن، قرائن همراه آنها، از دسترس خارج شدند. بعد از این رویداد، پسینیان خویش را با پرسشی اساسی رویارو دیدند:
حال که قرائن حکم به اعتبار روایات در اختیار ما نیست، چه باید کرد❓
در پاسخ به این پرسش بود که راهکاری جدید یا همان اعتبارسنجی راوی محور را برگزیدند❓
(باید توجه داشت که این تحلیل، پاسخ شیخبهایی است به پرسشی که ما از مدرسهٔ حلّه داشتهایم، نه اینکه خود ایشان جواب روشنی به آن پرسش داده باشند❗️ ولی آیا به راستی، روایات موجود در نگاشتههای معتبر حدیثی ما، چون کافی، تهذیب، استبصار، فقیه، بصائر و جز اینها. قرائن اعتبار خود را به همراه نیاوردهاند❓ آیا نمیتوان با جستوجو در لابهلای منابع حدیثی که در اختیار داریم، قرائن اعتبار روایات را که تنها یکی از آنها ویژگیهای راوی است، کشف کرد❓به نظر میرسد میتوان سخن مرحوم شیخبهایی را نقد کرد و قائل شد که مجموعة حدیثی پیش روی ما، دست کم آن دسته از منابع معتبر روایی، توان هم پوشانی و ارائه قرائن اعتبار را در خود دارند، به بیانی دیگر، میتوان باور داشت گستره احادیث پیش روی ما در مجموعه فرهنگ شیعه، به ویژه در منظومه اعتقادی ما و ویژهتر در بحثهای امامتی، میتوانند مجموعه منسجمی را ارائه کنند. شرح بیشتر را در ادامه خواهیم آورد.)
@Elal_alhadith
سلسله نشستهای علمی امامت
مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام
جلسه سوم با موضوع :
باورهای امامتی اصحاب تا قرن سوم
مکان:(آدرس جدید)
بلوار جمهوری، خیابان حافظ، کوچه 1، فرعی اول سمت راست، پلاک 8
مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام
📌شرکت برای عموم طلاب با رعایت شیوهنامههای بهداشتی بلامانع است.
🖥 آدرس پخش زنده آپارات:
https://www.aparat.com/M.M_javadi/live
#رویکرد_ما_در_دانشرجال
پس در پی این گفتهها میتوان گفت در برابرِ #اعتبارسنجی_راویمحور که خاستگاهش مدرسهٔحلّه بوده است، رویکرد دیگری در تاریخ حدیث شیعه وجود داشته که میتوان آن را #اعتبارسنجی_قرینهمحور خواند. اینکه این قرائن چهها بودهاند، در ادامه بدان خواهیم پرداخت؛ ولی اگر خواسته باشیم کوتاه سخن کنیم، باید گفت در #اعتبارسنجی_قرینهمحور، ویژگیهای راوی تنها یکی از نشانههای حکم به درستی یا نادرستی حدیث است که خود در پیشینۀ تاریخی، برگرفته از نقد و تحلیل محتوایی آموزههای راهیافته به احادیث وی است. توجه به این واقعيت، بسی پراهمیت است که منابع نخستين رجال شیعه بر پایۀ همان دیدگاه #اعتبارسنجی_قرینهمحور سامان یافتهاند❗️ خود قیاس کنید که تعامل با این نگاشتهها بر پایۀ #اعتبارسنجی_راویمحور چه بار خواهد داد⁉️ نگاشتههایی که بر پایه #قرینهمحوری سامان یافتهاند، ولی بر مبنای #راویمحوری داوری میشوند❗️
👈پس #اعتبارسنجی_قرینهمحور در حقیقت بازگشتی است به پیش از مدرسهٔحلّه و کوششی است در راستای دستیابی به #مبانی_اعتبارسنجی_اصحاب در عصر حضور [حضرات معصومین علیهمالسلام]. در این نگرش، تأثیر اثباتی یا ایجابی داوریها بسته به #شناخت_مبانی _توثیق_و_تضعیف است؛ اگر آن مبانی پذیرفته شدند، به تبع آن، داوریها نیز پذیرفته خواهند شد، و اگر نه، نه👉.
به بیانی دیگر، در این نگاه، به محک داوریهای رجالی مینشینیم که رهاورد این سنجش، گاهی پذیرش داوریهای دانشمند رجالی است، آن گاه که ما نیز مبنای وی را پذیرفته باشیم؛ و گاهی نیز دستاوردش نپذیرفتن این داوریهاست، آن زمان که مبنای او را نپذیریم و یا از آن بیخبر باشیم؛ چرا که دانشمند رجالی را زیر ساختهایی فکری و اجتهادی است که به داوریهایش سو میدهند. اکنون اگر ما نیز چون آن رجالی، آن زیرساختهای فکری و اجتهادی را باورمند باشیم، آشکار است که با وی هم رأی و هم نظر خواهیم بود؛ و اگر چنان نباشیم، هویداست که چنین نخواهد شد.
پس بی گفتوگو روشن است که 👈کشف مبنا یا مبانی دانشمند رجالی، از مهم ترین مباحث دانش رجال است. در #مبناشناسی، نخست در پیِ شناخت زیر ساختهای حاکم بر داوریهای دانشمند رجالی هستیم و سپس، به دنبال آنیم که آیا میشود آن مبنا را پذیرفت یا خیر❓ پس اگر نتوانیم تحلیل درستی از مبانی داوریهای دانشمند رجالی به دست دهیم، بیگمان به خطا خواهیم رفت.
اگر بخواهیم دقیقتر سخن کنیم، تا زمانی که مبناشناسی نکنیم، در پذیرش داوریهای دانشمندان رجالی، یا پیرویم و یا دست بالا ناگزیریم براساس اصلی اصولی داوریهای رجالی را داوری کنیم❗️ در این صورت، دیدگاهمان دیگر دیدگاهی حدیث شناختی که بر تاریخ حدیث و واقعیتهای حاکم بر دانش رجال استوار باشد، نخواهد بود.👉
در مبناشناسی، نگاشتههای نخستین رجالی، به عنوان منابع دست اول، بسیار مورد استفادهاند. کوتاه و فشرده آن که در این کتاب ها، دو مبنای اساسی بیشتر وجود نداشته است: یکی #مبنای_عام_حاکم_بر_توثيقات؛ و دیگری #مبنای_عام_حاکم_بر_تضعیفات. مبانی دیگری که در این راستا قرار دارند. بیشتر خرده مبنا هستند.
نکتهٔ دیگری که توجه بدان بسیار پر اهمیت است آنکه 👈مبنای حاکم بر توثيقات و تضعیفات، از زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همچنین دیگر امامان علیهمالسلام مورد توجه حضرات واقع شده و در روایات، بدان اشارت رفته است؛ به دیگر سخن، در عصر حضور[حضرات معصومین علیهمالسلام] به فرایند اعتبارسنجی احادیث اشاره شده و از سوی حضرات، مبنایی برای پذیرش با ناپذیرش روایات، معرفی شده است؛ یکی همان #نشر_آموزههای_آشنا است و دومی #نشر_آموزههای_ناآشنا ؛ یعنی اگر راویای آموزههای آشنا را روایت می کرد. آن آموزه و در پیاش، آن راوی، پذیرفتنی بودند و اگر آموزههای ناآشنا را روایت میکرد، آن آموزه و در پیاش، آن راوی، چه بسا ناپذیرفتنی بودند؛ حتی اگر آن آموزه به واقع درست و حقیقی و صادر از مصوم بود❗️
@Elal_alhadith
سلسله نشستهای علمی امامت
مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام
جلسه چهارم با موضوع :
باورهای امامتی اصحاب تا قرن سوم
مکان:(آدرس جدید)
بلوار جمهوری، خیابان حافظ، کوچه 1، فرعی اول سمت راست، پلاک 8
مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام
📌شرکت برای عموم طلاب با رعایت شیوهنامههای بهداشتی بلامانع است.
🖥 آدرس پخش زنده آپارات:
https://www.aparat.com/M.M_javadi/live