eitaa logo
اعتبارسنجی احادیث شیعه
576 دنبال‌کننده
31 عکس
3 ویدیو
89 فایل
باسمه‌تعالی‌شأنه‌ کانال اعتبارسنجی احادیث شیعه؛ جلسات، مقالات و مباحثات استاد سید‌علی‌رضاحسینی‌شیرازی که با مدیریت حضرت استاد و بتوسط طلبۀ‌ی از طلاب علوم آل محمد -صلوات‌الله‌علیهم- بارگزاری می‌شود. ارتباط با حضرت استاد: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">sahoseini14@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال این چالش را می‌توان در ادامه پیشین دانست؛ یعنی از آن رو که مفاهیم واژه‌های توصیفی در دو سوی توثیق و تضعیف برای ما آشکار نیستند و نمی‌دانیم نجاشی، شیخ طوسی و ابن‌غضائری، از «ثقة» و «ضعیف» و واژگان دیگری از این دست، چه اراده کرده‌اند، پس هویداست که نتوانیم مبانی ایشان را که پشتوانه به کارگیری این واژگان در توصیف راویان است، به سادگی کشف کنیم. 🔰به دیگر بیان، نجاشی، شیخ و ابن‌غضائری، پس از سنجۂ احادیث یک راوی با محک مبنای خویش، او را یا ثقة می‌خواندند و یا ضعيف؛ يا غالی می‌شمردند و یا غير غالی؛ ولی به راستی آن مبنا یا مبانی چه یا چه‌ها بوده‌اند، پرسشی است که خود دانشمندان رجالی بدان پاسخ نگفته‌اند و تنها با درنگ و ژرف اندیشی می‌توان به پاسخ دست یافت. @Elal_alhadith
پس [با شمارش تعدادی از ، با] واقعیاتی در دانش رجال با آن رویاروییم و در ادامه، پرسش‌های برآمده از آنها [خواهیم بود]، اکنون نوبت آن است که در پاسخ شروع کنیم؛ ولی پیش از آن باید [دو مورد را] معلوم سازیم[ 1⃣، و 2⃣] چیست و با کدام روش سرِ پاسخ دهی داریم. 1⃣ : بر پایۀ نگاه کنونی و حاکم در دانش رجال، مهم‌ترین راه دستیابی به ویژگی‌های راویان، بررسی داده‌های نهفته در نگاشته‌های رجالی است. به گاه رویارویی با کتاب‌های رجالی و راویان یاد شده در آنها، فارغ از واقعیات موجود، می‌توان انگاره‌های گوناگونی را در نظر گرفت: ۱. توثیق تمامی راویان 👈می‌توان تصور کرد تمامی راویان در کتاب‌های رجالی یاد شده و همگی آنها نیز توثیق شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتاب‌های حدیثی شیعه، داده‌های تفصیلی وجود داشته و همگان نیز توثیق شده باشند. ناگفته پیداست که این انگاره، بسیار مطلوب و خواستنی است؛ ولی آشکارا برخلاف حقیقت و واقعیت است❗️ ۲. تضعیف تمامی راویان 👈انگاشتنی است که تمامی راویان در کتاب‌های رجالی شمارش شده و همگی آنها نیز تضعیف شده باشند؛ به عبارت دیگر، درباره تمامی راویان موجود در کتاب‌های حدیثی شیعه، داده‌های تفصیلی وجود داشته و همگان نیز تضعیف شده باشند. این فرض نیز چون فرض پیشین، بی گفت‌وگو با محتوای کتاب‌های رجالی ناسازگار است. ۳. توثیق برخی راویان و تضعیف گروهی دیگر 👈یعنی تمامی راویان شیعی، در کتاب‌های رجال یاد شده باشند؛ آن گونه که گروهی توثیق و گروهی نیز تضعیف شده باشند؛ ولی توثیق و تضعیف هر دو گروه، اجماعی باشد و دراین باره میان دانشمندان رجالی، هیج اختلاف نباشد. ✅حقیقت آن است که در دانش رجال با هیچ یک از سه انگارۂ پیش گفته روبه رو نیستیم❗️چرا که قدر مشترک آن سه فرض این است که دربارۂ تمامی راویان از یک سو داده‌های تفضیلی وجود داشته باشد و از سوی دیگر، پیرامون توثیق یا تضعیف ایشان، هیچ اختلافی میان دانشمندان رجال وجود نداشته باشد؛ حال آنکه واقع برخلاف این است [و مؤید این،] سختی‌ها و موانع پیش روی حدیث [است] و این که چه و چه‌ها دریافت اطمینان‌آور آن را با چالش رویارو می‌سازند. [که] مهمترین این سختی‌ها و موانع در اعتبارسنجی حدیث را این گونه [با عنوان ] برشمرد[یم]. [چالش ۱. وجود پُرشمار راویان متهم به ضعف، كذب، وضع و جعل در میراث حدیثی شیعه چالش ۲. وجود راویان فاسد المذهب در میراث حدیثی شیعه چالش ۳. کمی داده‌های تأثیرگذار در شناخت راویان پرتکرار چالش ۴. فراوانی نقل راویان ثقه از راویان ضعیف چالش ۵. عدم بررسی تاریخی الگوی اعتبارسنجی احادیث شیعه چالش ۶. در اختیار نداشتن ابزارها و پیش نیازهای تعامل با روایات چالش ۷. عدم کلی‌نگری به معارف و آموزه‌های دینی؛ ازجمله بستر شکل‌گیری و انتقال حدیث چالش ۸. نادیده انگاری وجود راهبرد حاکم بر فرایند تولید و نشر احادیث شیعی چالش ۹. ناآشنایی با حوزه‌های حدیثی شیعه و کارکردهای ایجابی و سلبی هر حوزه حدیثی و چگونگی ارتباط حوزه‌ها با یکدیگر چالش ۱۰. به سادگی گذر کردن از برخی گزارش‌های تخریبی و عدم ارائه تحلیل دقیق و همه جانبه از موضوع گزارش چالش ۱۱. بی‌توجهی به مسئولیت حساس، فراگیر و تأثیرگذار محدثان و تأثیر آن در سالم سازی فرآیند انتقال احادیث شیعه چالش ۱۲. نادیده گرفتن شرایط فرهنگی-اجتماعی دوره‌های گوناگون در انتخاب اولویت‌های عرضه فرهنگ از جانب نهاد امامت چالش ۱۳. اختلاف دیدگاه‌های دانشمندان رجالی در توصیف یک راوی چالش ۱۴. احساس ناسازگاری میان رفتار عملی گروهی از اصحاب با دیدگاه‌های رجالی گروهی دیگر چالش ۱۵. عدم تبیین مفاهیم واژه‌های توصیفی چالش۱۶. ناشناخته بودن مبنا یا مبانی کلامی دانشیان رجال] @Elal_alhadith
2⃣ باید بگوییم در باب اعتبارسنجی احادیث شیعه، دست کم می‌توان از دو رویکرد اصلی نام بُرد که زیر ساخت‌ها، روش‌ها و پیامد‌های هر یک با دیگری بسیار متفاوت است: یکمین را می‌نامیم و دومین را می‌خوانیم. امروزه آنچه در دانش رجال به عنوان گرایشی فراگیر در حوزه‌های علمیّه و جوامع دانشگاهی پذیرفته شده، رویکردی است که بیش از هفت قرن، یعنی از مدرسهٔ حلّه تاکنون، بر اعتبارسنجی احادیث شیعه حاکم است. در این رویکرد، با استفاده از دانش رجال، به سراغ احادیث می‌روند و آنها را با نظر داشتِ ویژگی‌هایی که در کتاب‌های رجالی برای راویان برشمرده شده، به ، ، و تقسیم می‌کنند و اعتبار یا عدم‌اعتبار روایات را بر می‌رسند. در این نگاه که آن را می‌نامیم، نقش بنیادین در حکم به اعتبار یا عدم‌اعتبار روایت، از آنِ راوی است؛ یعنی ویژگی‌های راوی است که به روایت بها می‌دهد یا از آن بها می‌ستاند و از این رو در این نگرش، به امور جانبی و پیرامونیِ حکم به اعتبار روایت، توجه نمی‌شود یا کم می‌شود. این نگاه، داوری‌های دانشمندان رجالی را مبنای قضاوت دربارۂ راویان قرار می‌دهد، آن هم بی آنکه تحلیل کند چه زیر ساخت‌ها و مبانی‌ای به عنوان عوامل اصلی، داوری‌های رجالی را سبب شده است و موجب گشته برخی راویان در نگاه دانشمندان رجالی و برخی دیگر باشند. حال پرسش این است که آیا این نگاه، توان تعامل با میراث حدیثی شیعه را داراست❓ در ادامه، پاسخ این پرسش را خواهیم آورد و خواهیم گفت که این نگاه، به هیچ روی برای بر رسیدن میراث حدیثی سترگمان، بسنده نیست❗️ ولی پیش از آن، گویا به جا باشد که سخنی از ، فرزند شهیدثانی، و نیز را در تأیید ادعا شاهد آوریم. در کتاب مُنتقى الجُمان في الأحاديث الصحاح و الحِسان، پس از آنکه مقصود خویش از نگارش این کتاب را گردآوری احادیث صحیح و حسن از میان کتب اربعه بر می‌شمارد، دلیل این امر را این گونه شرح می‌دهد: و الذي حدانا على ذلك ما رأيناه من تلاشي أمر الحديث، حتّى فشا فيه الغلط والتصحيف، و كثر في خلاله التغيير و التحريف، لتقاعد الهمم عن القيام بحقّه، و تخاذل القوي عن النهوض لتلافي أمره، مع أن مدار الاستنباط لأكثر الأحكام في هذه الأزمان علیه، و مرجع الفتاوی في أغلب المسائل الفقهيّة إليه. و لقد كانت حاله مع السلف الأولين على طرف النقيض ممّا هو فيه مع الخلف الآخرين، فأكثروا لذلك فيه المصنّفات، و توسعوا في طرق الروايات، و أوردوا في كتبهم ما اقتضى رأيهم إيراده من غير التفات إلى التفرقة بين صحيح الطریق و ضعیفه، و لا تعرض للتميز بين سليم الإسناد و سقيمه، اعتماداً منهم في الغالب على القرائن المقتضية القبول ما دَخَلَ الضعفُ طريقَه، و تعويلاً على الأمارات الملحقة لمنحط الرتبة بما فوقه، كما أشار إليه الشيخ رحمه‌الله في فهرسته حيث قال: «إن كثيراً من مصنّفی أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و كتبهم معتمدة». (حسن‌بن زین‌الدین، منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح والحسان، ج۱،ص۲) آنگاه در ادامه، پس از آنکه حدیثِ صحیح، حسن، موثّق و ضعیف را از دیدگاه شهیداول و پدرش [يعنى] شهیدثانی، تعریف می‌کند، تعریف حدیث صحیح را از پدر خویش نمی‌پذیرد و در آن خدشه می‌کند و پس از گفته‌هایی دراز دامن و پُرفایده در این باره، به کارگیری واژۂ «صحيح» از سوی پیشینیان در همان معنا که پسينيان اراده می کنند را نمی‌پذیرد و بر این باور خویش این سان دلیل می‌آورد: فإن القدماء لا علم لهم بهذا الاصطلاح قطعاً؛ لاستغنائهم عنه في الغالب بكثرة القرائن الدالة على صدق الخبر، و إن اشتمل طریقه على ضعف، كما أشرنا إليه سالفاً، فلم يكن للصحيح كثير مزية توجب له التمييز باصطلاح أو غيره، فلما اندرست تلك الآثار و استقلت الأسانيد بالأخبار اضطر المتأخرون إلى تمييز الخالي من الريب و تعيين البعيد عن الشك، فاصطلحوا على ما قدّمنا بيانه، ولا يكاد يعلم از وجود هذا الاصطلاح قبل زمن العلامة، إلا من السيد جمال‌الدین‌بن طاووس رحمه‌الله (حسن‌بن زین‌الدین، منتقی الجمان، ج۱، ص۱۴) @Elal_alhadith
نیز به سان شیخ ‌حسن‌بن زين‌الدين و البته با تفصیلی بیشتر، به تفاوت رویکرد اصحاب در اعتبارسنجی احادیث، پیش و پس از مدرسهٔ حلّه اشاره کرده و برای چرایی گزینش رویکردی جدید از سوی مدرسهٔ حلّه، تحلیلی ارائه می‌کند: قد استقرّ اصطلاح المتأخّرين من علمائنا (رحمهم‌الله) على تنويع الحديث المعتبر -و لو في الجملة- إلى الأنواع الثلاثة المشهورة، أعني: الصحيح، و الحسن، و الموثق؛ بأنّه إن كان جميع سلسلة سنده اماميّين ممدوحین بالتّوثيق، فصحيحٌ؛ أو امامیّین ممدوحین بدونه كلّاً أو بعضاً مع توثيق الباقي فحسنٌ؛ أو كانوا كلّاً أو بعضاً غيرَ اماميّين مع توثيق الكلّ فموثّق. و هذا الاصطلاح لم يكن معروفاً بين قدمائنا -قدّس‌الله‌أرواحهم- كما هو ظاهرٌ لِمَن مارسَ كلامَهم؛ بل كان المتعارف بينهم إطلاق الصحيح على كلّ حدیث اعتضد بما يقتضى اعتمادهم عليه، أو اقترن بما یوجب الوثوق به و الرّكون إليه و ذلك أمور: منها: وجوده في كثير من الأصول‌الأربعمائة الّتي نقلوها عن مشايخهم بطرقهم المتّصلة بأصحاب العصمة علیهم‌السلام، و كانت متداولة لديهم في تلك الأعصار، مشتهرة فيما بينهم اشتهار الشّمس في رابعة النهار. و منها: تكرّره في أصل أو أصلين منها فصاعدا بطرق مختلفة و أسانيد عديدة معتبرة. و منها: وجوده في أصل معروف الانتساب إلى أحد الجماعة، الذين أجمعوا على تصديقهم، كزرارة، و محمدبن مسلم، و الفضيل‌بن يسار؛ أو على تصحيح ما يصحّ عنهم، كصفوان‌بن یحیی، و یونس‌بن عبدالرحمن، و أحمدبن محمدبن أبي‌نصر؛ أو على العمل بروايتهم، كعمّار السّاباطی و نظرائه، ممن عدّهم شيخ الطائفة في كتاب العدّة، كما نقله عنه المحقق في بحث التراوح من المعتبر. و منها: اندراجه في أحد الكتب التي عُرضت على أحد الأئمّة علیهم‌السلام، فاثنوا على مؤلّفها، ككتاب عبیدالله الحلبي الذي عُرض على الصادق علیه‌السلام، و کتابَی یونس‌بن عبدالرحمن و الفضل‌بن شاذان، المعروضَين على العسکری. و منها: أخذه عن أحد الكتب التي شاع بين سلفهم الوثوق بها و الاعتماد عليها، سواء كان مؤلّفها من الفرقة الناجية الإماميّة، ككتاب الصلاة لحريزبن عبدالله السّجستانی، و کتب بنی‌سعید، و علی‌بن مهزیار، أو من غير الإماميّة، ككتاب حفص‌بن غیاث القاضي، و الحسين‌بن عبيدالله السّعدي، و كتاب القبلة لعلي‌بن الحسن الطّاطري. و قد جرى رئيس المحدّثين ثقة الاسلام محمدبن بابویه (قدّس الله روحه) على متعارف المتقدّمين في إطلاق الصحيح على ما يركن إليه و يعتمد عليه، فحكم بصحّة جميع ما أورده من الأحاديث في کتاب من لا يحضره الفقیه، و ذكر أنه استخرجها من کتب مشهورة عليها المعوّل، و إليها المرجع، و كثير من تلك الأحاديث بمعزل عن الاندراج في الصحيح على مصطلح المتأخرين، و منخرط في سلك الحسان و الموثّقات بل الضّعاف. و قد سلك على ذلك المنوال جماعة من أعلام علماء الرجال، فحكموا بصحّة حديث بعض الرّواة الغير الإماميّة، كعلي‌بن محمدبن رباح، و غیره، لما لاح لهم من القرائن المقتضية للوثوق بهم و الاعتماد عليهم، و ان لم يكونوا في عداد الجماعة الّذين انعقد الإجماع على تصحيح ما يصحّ عنهم. (شیخ‌بهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص ۲۴-۳۰) بعد از این عبارات، شیخ بهائی به ظهور مصطلحات جدید حدیثی در مدرسهٔ حلّه از سوی علّامه اشاره می‌کند و تفاوت آن با نگاه پیشینیان را یاد می‌آورد: الذي بعث المتأخرين -نوّر اللّه مراقدهم- على العدول عن متعارف القدماه، و وضْعِ ذلك الاصطلاح الجديد، هر أنّه لمّا طالت الأزمنة بينهم و بين الصّدر السالف، و آل الحال الى اندراس بعض کتب الأصول المعتمدة لتسلّط حكّام الجور و الضّلال، و الخوف من إظهارها و انتساخها، و انضمّ الى ذلك اجتماع ما وصل إلیهم من كتب الأصول في الأصول المشهورة في هذا الزّمان، فالتبست الأحاديث المأخوذة من الأصول المعتمدة بالمأخوذة من غير المعتمدة. و اشتبهت المتكرّرة في كتب الأصول بغير المتكرّرة، و خفى علیهم -قدّس الله أرواحهم- كثير من تلك الأمور التي كانت سبب و شرق القدماء بكثير من الأحاديث، و لم يمكنهم الجری على أثرهم في تميّز ما يعتمد عليه ممّا لا يركن إليه، فاحتاجوا الى قانون يتميّز به الأحاديث المعتبرة عن غيرها، و الموثوق بها عمّا سواها. وقَرَّرا لنا ۔شكر اللّه سعيَهم- ذلك الاصطلاح الجديد، و قرّبوا إلينا البعيد، و رصفوا الأحاديث الموردة في كتبهم الاستدلالية بما اقتضاء ذلك الاصطلاح من الصحّة و الحسن و التوثيق. و أول من سلك هذا الطّريق من علمائنا المتأخرين، شيخنا العلّامة، جمال الحق و الدّين، الحسن بن المطهّر الحلّي، قدّس اللّه روحه.
ثّم إنّهم -أعلى اللّه مقامهم- ربّما يسلكون طريقة الدماء في بعض الأحيان، و يصفون مراسيل بعض المشاهير -كابن أبي عمير و صفوان بن یحیی- بالصّحة، لمّا شاع من انّهم لا يرسلون الّا عمّن يثقون بصدقه، بل يصفون بعض الأحاديث التي في سندها من يعتقدون أنّه فطحي أو ناووسيّ بالصحّة، نظراً الى اندراجه فيمن أجمعوا على تصحيح ما يصحّ عنهم. و على هذا جرى العلّامة قدس الله روحه- في المختلف، حيث قال في مسألة ظهور فسق أمام الجماعة: «إنّ حديث عبدالله‌بن بكير صحيحٌ». و في الخلاصة حيث قال: «إنّ طريق الصّدوق الى أبي‌مريم الأنصاري صحيحٌ». و ان كان في طريقه ابان‌بن عثمان، مستنداً في الكتابين إلى إجماع العصابة على تصحيح ما يصحّ عنهما. و قد جرى شيخنا الشهيدالثاني -طاب ثراه- على هذا المنوال أيضاً، كما وصف في بحث الردّة من شرح الشرائع حديث الحسن‌بن محبوب عن غير واحد بالصحّة؛ و أمثال ذلك في كلامهم كثير، تغفل❗️(شیخ بهایی، مشرق الشمسين و إكسير السعادتين، ص۳۰-۳۵) پس شیخ‌بهایی نیز می‌پذیرند که اعتبارسنجی پیشینیان، بر قرائن تکیه داشته است و این قرائن، نقشی مهم در حکم به اعتبار یا عدم‌اعتبار روایات بازی می‌کردند. این قرائن، در منابع نخستین حدیثی شیعه و تا پیش از شکل گیری جوامع حدیثی، وجود داشته است، ولی پس از تدوین جوامعی چون کتب اربعه، آرام آرام آن کتاب‌ها و اصول اولیه و در پی آن، قرائن همراه آنها، از دسترس خارج شدند. بعد از این رویداد، پسینیان خویش را با پرسشی اساسی رویارو دیدند: حال که قرائن حکم به اعتبار روایات در اختیار ما نیست، چه باید کرد❓ در پاسخ به این پرسش بود که راهکاری جدید یا همان اعتبارسنجی راوی محور را برگزیدند❓ (باید توجه داشت که این تحلیل، پاسخ شیخ‌بهایی است به پرسشی که ما از مدرسهٔ‌ حلّه داشته‌ایم، نه اینکه خود ایشان جواب روشنی به آن پرسش داده باشند❗️ ولی آیا به راستی، روایات موجود در نگاشته‌های معتبر حدیثی ما، چون کافی، تهذیب، استبصار، فقیه، بصائر و جز اینها. قرائن اعتبار خود را به همراه نیاورده‌اند❓ آیا نمی‌توان با جست‌و‌جو در لابه‌لای منابع حدیثی که در اختیار داریم، قرائن اعتبار روایات را که تنها یکی از آنها ویژگی‌های راوی است، کشف کرد❓به نظر می‌رسد می‌توان سخن مرحوم شیخ‌بهایی را نقد کرد و قائل شد که مجموعة حدیثی پیش روی ما، دست کم آن دسته از منابع معتبر روایی، توان هم پوشانی و ارائه قرائن اعتبار را در خود دارند، به بیانی دیگر، می‌توان باور داشت گستره احادیث پیش روی ما در مجموعه فرهنگ شیعه، به ویژه در منظومه اعتقادی ما و ویژه‌تر در بحث‌های امامتی، می‌توانند مجموعه منسجمی را ارائه کنند. شرح بیشتر را در ادامه خواهیم آورد.) @Elal_alhadith
سلسله نشست‌های علمی امامت مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام جلسه سوم با موضوع : باورهای امامتی اصحاب تا قرن سوم مکان:(آدرس جدید) بلوار جمهوری، خیابان حافظ، کوچه 1، فرعی اول سمت راست، پلاک 8 مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام 📌شرکت برای عموم طلاب با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی بلامانع است. 🖥 آدرس پخش زنده آپارات: https://www.aparat.com/M.M_javadi/live
پس در پی این گفته‌ها می‌توان گفت در برابرِ که خاستگاهش مدرسهٔ‌حلّه بوده است، رویکرد دیگری در تاریخ حدیث شیعه وجود داشته که می‌توان آن را خواند. این‌که این قرائن چه‌ها بوده‌اند، در ادامه بدان خواهیم پرداخت؛ ولی اگر خواسته باشیم کوتاه سخن کنیم، باید گفت در ، ویژگی‌های راوی تنها یکی از نشانه‌های حکم به درستی یا نادرستی حدیث است که خود در پیشینۀ تاریخی، برگرفته از نقد و تحلیل محتوایی آموزه‌های راه‌یافته به احادیث وی است. توجه به این واقعيت، بسی پراهمیت است که منابع نخستين رجال شیعه بر پایۀ همان دیدگاه سامان یافته‌اند❗️ خود قیاس کنید که تعامل با این نگاشته‌ها بر پایۀ چه بار خواهد داد⁉️ نگاشته‌هایی که بر پایه سامان یافته‌اند، ولی بر مبنای داوری می‌شوند❗️ 👈پس در حقیقت بازگشتی است به پیش از مدرسهٔ‌حلّه و کوششی است در راستای دستیابی به در عصر حضور [حضرات معصومین علیهم‌السلام]. در این نگرش، تأثیر اثباتی یا ایجابی داوری‌ها بسته به _توثیق_و_تضعیف است؛ اگر آن مبانی پذیرفته شدند، به تبع آن، داوری‌ها نیز پذیرفته خواهند شد، و اگر نه، نه👉. به بیانی دیگر، در این نگاه، به محک داوری‌های رجالی می‌نشینیم که رهاورد این سنجش، گاهی پذیرش داوری‌های دانشمند رجالی است، آن گاه که ما نیز مبنای وی را پذیرفته باشیم؛ و گاهی نیز دستاوردش نپذیرفتن این داوری‌هاست، آن زمان که مبنای او را نپذیریم و یا از آن بی‌خبر باشیم؛ چرا که دانشمند رجالی را زیر ساخت‌هایی فکری و اجتهادی است که به داوری‌هایش سو می‌دهند. اکنون اگر ما نیز چون آن رجالی، آن زیرساخت‌های فکری و اجتهادی را باورمند باشیم، آشکار است که با وی هم رأی و هم نظر خواهیم بود؛ و اگر چنان نباشیم، هویداست که چنین نخواهد شد. پس بی گفت‌وگو روشن است که 👈کشف مبنا یا مبانی دانشمند رجالی، از مهم ترین مباحث دانش رجال است. در ، نخست در پیِ شناخت زیر ساخت‌های حاکم بر داوری‌های دانشمند رجالی هستیم و سپس، به دنبال آنیم که آیا می‌شود آن مبنا را پذیرفت یا خیر❓ پس اگر نتوانیم تحلیل درستی از مبانی داوری‌های دانشمند رجالی به دست دهیم، بی‌گمان به خطا خواهیم رفت. اگر بخواهیم دقیق‌تر سخن کنیم، تا زمانی که مبناشناسی نکنیم، در پذیرش داوری‌های دانشمندان رجالی، یا پیرویم و یا دست بالا ناگزیریم براساس اصلی اصولی داوری‌های رجالی را داوری کنیم❗️ در این صورت، دیدگاهمان دیگر دیدگاهی حدیث شناختی که بر تاریخ حدیث و واقعیت‌های حاکم بر دانش رجال استوار باشد، نخواهد بود.👉 در مبناشناسی، نگاشته‌های نخستین رجالی، به عنوان منابع دست اول، بسیار مورد استفاده‌اند. کوتاه و فشرده آن که در این کتاب ها، دو مبنای اساسی بیشتر وجود نداشته است: یکی ؛ و دیگری . مبانی دیگری که در این راستا قرار دارند. بیشتر خرده مبنا هستند. نکتهٔ دیگری که توجه بدان بسیار پر اهمیت است آن‌که 👈مبنای حاکم بر توثيقات و تضعیفات، از زمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله همچنین دیگر امامان علیهم‌السلام مورد توجه حضرات واقع شده و در روایات، بدان اشارت رفته است؛ به دیگر سخن، در عصر حضور[حضرات معصومین علیهم‌السلام] به فرایند اعتبارسنجی احادیث اشاره شده و از سوی حضرات، مبنایی برای پذیرش با ناپذیرش روایات، معرفی شده است؛ یکی همان است و دومی ؛ یعنی اگر راوی‌ای آموزه‌های آشنا را روایت می کرد. آن آموزه و در پی‌اش، آن راوی، پذیرفتنی بودند و اگر آموزه‌های ناآشنا را روایت می‌کرد، آن آموزه و در پی‌اش، آن راوی، چه بسا ناپذیرفتنی بودند؛ حتی اگر آن آموزه به واقع درست و حقیقی و صادر از مصوم بود❗️ @Elal_alhadith
سلسله نشست‌های علمی امامت مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام جلسه چهارم با موضوع : باورهای امامتی اصحاب تا قرن سوم مکان:(آدرس جدید) بلوار جمهوری، خیابان حافظ، کوچه 1، فرعی اول سمت راست، پلاک 8 مرکز تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام 📌شرکت برای عموم طلاب با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی بلامانع است. 🖥 آدرس پخش زنده آپارات: https://www.aparat.com/M.M_javadi/live
دوره‌های کوتاه مدت موسسه امام هادی «علیه‌السلام» ▫️راویان سرشناس، ویژگی‌ها و دیدگاه‌ها 🎙 ارائه توسط استاد بزرگوار سید علیرضا حسینی شیرازی 📌 ۶ جلسه _ شب های ماه مبارک رمضان 🕰 ساعت ۲۱:۳۰ الی ۲۳ 🗓 ۲۳ فروردین لغایت۲۹ فروردین قم. بلوار عمار یاسر. موسسه امام هادی علیه‌السلام مهلت ثبت نام تا ۲۰ فروردین۱۴۰۱ 👇👇 لینک ثبت نام 👇👇 https://survey.porsline.ir/s/xr0SqTe/ 👇 راه های ارتباطی 👇 02537725225-7 https://t.me/emamhadi_qom @Elal_alhadith
002.mp3
15.12M
نیازهای ما در رسیدن به اهداف دانش رجال1 @Elal_alhadith