.
ارزش روزها را نادیده نگیر
روزهای خوب، خوشبختی میبخشند
روزهای بد، تجربه میسازند
روزهای پراشتباه، درس میدهند
و بهترین روزها خاطره میشوند
این زندگی است...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_هشتاد
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
این خانم هم چند روزی بیهوش بودوقتی به هوش امدفهمیدپسرش روازدست داده افسرده شدوالانم به اصرارخاله اش داره کارهای درمانش انجام میده..واون شبی که من بستری بودم اون مریض تصادفی سودا وپسرش بودن..جلسات فیزیوتراپی من تموم شددیگه سوداروندیدم امایه لحظه ام فکرش ازسرم بیرون نمیرفت واخرسرطاقت نیاوردم رفتم به ادرسی که ازش داشتم اماجرات زنگزدن نداشتم شایدباورتون نشه چندروزی تادرخونش میرفتم چنددقیقه ای وایمیستادم وبرمیگشتم تایه روزوقتی جلوی خونش بودم خاله اش رودیدم به خودم دل جرات دادم رفتم جلوتامن رودیدشناخت نمیدونم شایدم سودابراش ازمن گفته بودکه خیلی گرم باهام برخوردکرداز سوداپرسیدم گفت حال جسمیش خوبه مشکلی نداره امابامرگ پسرش کنارنیومده انگیزه اش روازدست داده وتمام مدت منتظر مردنه...ازخاله ی سوداخواستم اجازه بده برم دیدنش گفت میترسم سوداازدستم ناراحت بشه ازعلاقه ام براش گفتم قانعش کردم وباهم رفتیم بالا..جلوی دراپارتمان که رسیدیم خاله ی سودا گفت: چنددقیقه منتظربمونید...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آدم های خوب؛
از یاد نمیرن !
از دل نمیرن !
از ذهن نمیرن !
ولی زودتر از اینکه فکرشو
بکنی از پیشت میرن
امروز قدر آدمهای
خوب زندگیتون رو بدونید...
فردا خیلی دیرررره....
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هنگام مواجه شدن با ابلهان، انسان تنها یک راه برای نشان دادن شعور دارد که
همکلام نشدن با آنهاست !
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آنکه "باورت" دارد
یک قدم
جلوتر از کسی است
که "دوستت" دارد.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
ارزشمندترین مکانهایی که میتوان
در آن حضور داشت:
در فکر کسی
در قلب کسی
و در دعای کسی ...
هر سه را براتون آرزو میکنم ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌺امـــروز در آهنگ صبح
🍀شعری باید گفت :
🌺پر از طلوع...
🍀قصه ای باید گفت :
🌺پراز هـیجان
🍀و ترانه ای باید خواند :
🌺پر از پرواز...
☀️سلام دوستان
🌹صبح شنبهتون گلباران و زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
نیایش صبحگاهی ✨🌿
💐 نیایش، فرصتی است برای پیوند
با بیکرانه ها. زمانی است برای یافتن خویشتن خویش.
عرصه ای است برای عرضه مخلوق به خالق
💐 بار الها به تو قول می دهیم و بر سر
این تعهد می مانیم .
که هر روزمان به لطف و توفیق تو
بهتر از روز قبل باشد
نه برداشت منفی کنیم و نه کلام منفی
بر زبان بیاوریم
و نه نا سپاسی کنیم.
صبحتون خدایی
#داستان_واقعی
#صبر_تلخ
#قسمت_صد_بیست_یکم🎬:
دو روز از اون واقعه شوم گذشته بود، نمی دونم خانواده داییم پیش کی رفته بودن که راهنماییشون کرده بود و گفته بود برین پیش متخصص زنان تا همه چی را بهتون بگه.
پس یه روز صبح پدر و مادرم راهی خونه دایی شدن، من به خاطر اینکه اوضاع کلا بهم ریخته بود، روستا موندم تا شاید مرهمی باشم برای دردشون.
از وقتی بابا و مامان رفته بودند، دل توی دلم نبود، به خاطر اینکه سرم گرم بشه، بشور و بساب راه انداختم و همه جا را چندباره جارو کردم و دستمال کشیدم، لباس های بچه ها را عوض کردم وشستم.
چند بار در طول روز به بابا و میثم زنگ زدم اما کسی پاسخگو نبود، داشتم از بی خبری دیوونه میشدم که دم دم های غروب، صدای ماشین بابا نوید اومدنشون را میداد.
صدا را که شنیدم ، نفهمیدم چطور خودم را به در برسونم، با پای برهنه دویدم و در را باز کردم، پشت در قامت خمیده بابا و رنگ پریده مامان و میثم که زیر بازوی بابا را گرفته بود دیدم.
سلامی کردم و خودم را توی کوچه کشاندم و توی ماشین و اطرافش را نگاه کردم وگفتم: پس کو مرجان؟!
مامان اهی کشید و گفت مگر نظام و اون دو تا خواهر سلیطه اش. گذاشتن طفل معصومم بیاد و بعد شروع به گریه کرد.
میثم با عصبانیت نگاهی به مادر کرد و گفت: مامان، دوباره شروع نکن، حال بابا را که میبینی عه و با زدن این حرف بابا را داخل خونه برد.
رو به مامان گفتم: چی شد چرا اینقدر دیر کردین؟
مادرم که انگار تازه گوشی برای درد دل کردن پیدا کرده بود، نگاهی به جلوکرد و وقتی مطمین شد بابام رفته توی اتاق گفت: بابای بیچاره ات رفت افتاد به پای عبدالله و زنش، اینقدر گریه کرد و التماس کرد که دل سنگ آب میشد، بابات میگفت تو رو خدا هیچی نگین آبروی دختر منو نبرین، دخترم خطایی نکرده، اما زن داییت نه گذاشت و نه برداشت گفت: این بی آبرویی را تا جایی که برم میگم و هر جا نتونم برم پیغام میدم.
بعد دیگه حرف بالا گرفت و همونموقع حرکت کردیم شهر، مرجان بیچاره را که نای تکون خوردن نداشت از این خیابون به اون خیابون کشوندیم و پیش چند تا دکتر زنان بردیم و همه شون بعد از معاینه تاکید کردن که این دختر بیچاره تنها چند روزه که پا به دنیای زنانگی گذاشته، همه گفتن که اون دستمالها واقعا دستمال روسفیدی بوده، دختر بزرگ داییت که همراهمون اومده بود زبونش قفل شد، من که می خواستم زن داییت هم با گوش خودش بشنوه که مرجان پاکه، گفتم که نظام زنگ زد به مادرش و گوشی را دادن به خانم دکتر، خانم دکتر با حوصله همه چیز را برای زن داییت توضیح داد و زن داییت...
پریدم وسط حرف مامان وگفتم: زن دایی خیط شد؟ کم آورد؟ معذرت خواهی هم کرد؟!
مامان آهی کشید و گفت: زن داییت انگار خدا نداره، صد تا ریچار بار خانم دکتر کرد و گفت حکمن پول خوبی بهت دادن تا این دروغا را سر هم کنی و گفت این دختر یه زن بوده و ناپاکه اگر خدا هم از آسمون بیاد بگه مرجان پاک بوده من قبول نمی کنم.
نا خوداگاه اشکهام جاری شد و گفتم: خوب...خوب چرا مرجان را نیاوردین؟
مادرم بفضش را فرو خورد وگفت: نظام نگذاشت، گفت تاوقتی زن من هست باید پیشم باشه...
ولی میترسم منیره...
گفتم برای چی؟
گفت: آخه حرکات مرجان عجیب بود، گمونم کاری دست خودش بده، به دلم بد افتاده...
یکدفعه دو دستی زدم توی سرم، پریدم توی خونه تا گوشیم را بردارم، باید با مرجان صحبت می کردم.
ادامه پارت بعدی👇
📝به قلم:ط_حسینی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
✨هیچ چیز دوام ندارد هیچ چیز؛
حتی عمیق ترین رنج ها...✨
#آلبر_کامو
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
زمانی ارتقا پیدا میکنی
که در جواب یک آدم احمق
کلی جواب داشته باشی
ولی سکوت اختیار کنی ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
به سخنان دشمنانت خوب گوش کن
در آن حقایقی خواهی یافت که
هیچ یک از دوستانت به تو نگفته اند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هیچ چیز محصورتان نمی کند مگر افکارتان
هیچ چیز محدودتان نمی کند مگر ترسهایتان
هیچ چیز مجبورتان نمی کند مگر اعتقاداتتان...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_هشتاد_یک
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
بعدازده دقیقه برگشت گفت من به سوداگفتم یکی ازدوستاش امده دیدنش به زورقبول کردامیدوارم بادیدن شماازمن شاکی نشه..خلاصه من واردخونه شدم تاچشم سودا به من افتاداخمهاش رفت توهم به خاله اش گفت این چه کاریه گفتم خاله ات بی تقصیره من ازش خواهش کردم میخوام چنددقیقه ای باهات حرفبزنم سوادبه زورقبول کردخاله اش رفت تواشپزخونه تنهامون گذاشت..اون روزحرفهای زیادی بین من وسودا رد وبدل شد از گذشته، اتفاقات زندگیمون گفتیم وازش خواستم به اینده فکرکنه..هرچندسودا انقدر مرگ پسرش براش سخت بود که باحرفهای من قانع نمیشد.اما ازش خواستم اجازه بده بیشتربرم دیدنش واز اون روز هفته ای دوباربه بهانه های مختلف میرفتم دیدنش وخیلی ازخریدهاش روانجام میدادم...چند هفته ای گذشت سوداکم کم من رو قبول کردوبازم تماسمون باهم شروع شد و با کمک من همت خودش بعدازسه ماه تونست به زندگی عادی برگرده وبرای اینکه کمترفکر کنه اورومش تو داروخونه کنارخودم کار کنه..از کار کردن سودا چهار ماه میگذشت یه شب که شیفت بودم..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
✨ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓڪﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺑﮕﯿﺮﺩ،
ﺍﻻ ﯾڪ ﭼﯿﺰ؛
ﻭ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ،
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ڪﻪ ﺗﺎﺑﻊ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ، ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
یاد بگیریم آسان بگیریم
و از زندگی لـــذّت ببریم
خود را رها کنیم
و به اشتباهات خود بخندیم
زندگی ارزش غصه خوردن
برای اشتباهات گذشته را ندارد
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
یک نفر ممکن است کلی حرفهای خوب بزند، ولی چه فایده وقتی خودش چندان درست به نظر نیاید.
#توماس_مان
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
در زندگی دو موهبت وجود دارد: کتاب و دوست.
و این دو باید از لحاظ تعداد، دقیقاً عکس هم باشند. تعداد زیادی کتاب و عدۀ انگشتشماری دوست.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_هشتاد_دو
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
ازکارکردن سوداچهارماه میگذشت یه شب که شیفت بودم..یه شب که شیفت بودم یکی ازهمکارهام گفت عباس چنددقیقه ای میخوام باهات حرفبزنم گفتم جانم بگوگفت سوداخانم روشمامعرفی کردیدگفتم بله چطور؟؟گفت راستش روبخوای میخوام راجع بهش یه کم پرس وجوکنم..ازحرفش حسابی جاخوردم گفتم برای چی؟گفت حقیقتش ازش خوشم امده میخوام برم خواستگاریش..باحرفش یه حال بدی بهم دست دادکه دوستداشتم بزنم توگوشش ناخوداگاه تن صدام یه کم بالارفت بایه لحن بدی گفتم اینجامحیط کارجای عشق عاشقی نیست
رضابنده خداکه ازبرخوردم ناراحت شده بودگفت عباس جان من که نمیخوام خلاف شرع کنم میخوام برم خواستگاریش توچراناراحت میشی اصلاولش کن فرداباخودش صحبت میکنم..
داشتم منفجرمیشدم خدامیدونه اون شب روچه جوری به صبح رسوندم..نزدیک ساعت۷به سوداپیام دادم امروزنمیخوادبیای سرکار..چون خودم نبودم نمیخواستم بارضاهم تنهاباشه!(رضا اون شب جای یکی ازبچه هاوایستاده بودفرداهم روزکاریه خودش بود)انقدرخسته عصبی بودم که قبل ساعت۸ازداروخونه زدم بیرون...
ادامه پارت بعدی👎
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
من زندگی خودم رامی کنم
وبرایم مهم نیست چگونه قضاوتم میشوم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
مسیر زندگی یک طناب باریک است که اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید سقوط شما حتمی است
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هیچ وقت باور اینکه
اتفاقای خوب در راه هستند
رو کنار نگذارید چون معجزه ها
هر روز اتفاق می افتند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
همرنگ این جماعت
هزار رنگ، شدن
آفتاب پرست می خواهد
نه یکتاپرست
گاهی نمیشه همرنگ جماعت شد،
پس بهتره خودت باشی ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_عباس
#فراز_و_نشیب_زندگی
#پارت_هشتاد_سه
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور
سوارتاکسی که شدم به سودا زنگ زدم گفتم کجای گفت تازه رسیدم داروخونه یدفعه داد زدم مگه بهت پیام ندادم امروز نمیخواد بیای گفت چته!!پیامت روندیدم چی شده؟؟گفتم هیچی راحت باش گوشی روقطع کردم..خودمم نمیدونستم چه مرگم شده سوداحق انتخاب داشت میتونست برای اینده اش تصمیم بگیره واین خودخواهیه من بود اگر میخواستم مانع انتخابش بشم..ولی دل عاشق من این حرفهاحالیش نبودبه چنددقیقه نرسید سودا دوباره زنگ زد امامن جوابش روندادم..خلاصه تارسیدم خونه دوتامسکن خوردم گرفتم خوابیدم.شاید باورتون نشه اما یه کله تا ۶غروب بدون اینکه چیزی بخورم خوابیدم...تازه بیدارشده بودم که صدای زنگ امد چندباری گفتم کیه ولی کسی جواب نداد گفتم لابد اشتباه زنگ زدن اما چند دقیقه بعد صدای زنگ اپارتمان به صدا درامد از چشمی نگاه کردم کسی جلوی درنبود
اما در رو که بازکردم یدفعه یه دسته گل بزرگ روجلوی خودم دیدم بعدهم سودا گفت سلام ساعت خواب اقای خواب الود تنبل...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
اگر کسی را یافتی که در لبخندت غمت را دید در سکوتت حرفهایت را شنید و در خشمت محبتت را فهمید,بدان او بهترین دارایی زندگی توست.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم که،
بعضی از آدمها فقط می توانند در قلبمان بمانند نه در زندگیمان...!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
غمگین ترین انسان ها
کسانی هستند
که برداشت دیگران
برایشان زیادی مهم است.
#پابلو_پیکاسو
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
همون جا که نشد ...
همون جا که سخت شد ...
همونجا که کم آوردی ...
یادت بیوفته که خدای ما
رحیم و مهربونه رفیق..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir