◽️ ایران به میدان آمد ...
✍️ نوشتاری از #مهدی_جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه؛
🔹 موشکهای سپاه پاسداران توانستند گنبد آهنین در هم بشکنند و یک اتفاق تاریخی رقم بزنند. صهیونیسم در عمق خانهی عنکبوتیاش بر خویش لرزید.
➕ صهیونیستها در تاریخ حیاتشان، هیچگاه این اندازه تحقیر نشده بودند؛ در عمق خانهی پادگانی خویش، موشکباران شدند و امنیتشان را در جلوی دیدگان همهی دنیا باختند...
🔍 ادامه را اینجا بخوانید👇
🌐 iict.ac.ir/vadehsadegh-4
#یادداشت
#وعده_صادق
🆔 @iictchannel
🔻ایستاده در میدان:
الهیات مقاومت و تاریخِ حسینی
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. در سالهای گذشته، یکی از نیروهای سیاسیِ غربگرا گفته بود در عرصۀ مواجهۀ ما با دولت صهیونیستی، این مردم هستند که هزینه خواهند داد و نه مسئولان. سخن وی، قیاسبهنفس بود؛ چنانکه وی نه در معرکۀ انقلاب بوده و نه در معرکۀ دفاع مقدس و نه از فتنه و اغتشاشِ خیابانی چیزی میفهمد. او سالها، در خاک دشمن زیسته و بهعنوان یک دیپلماتِ سادهاندیش و هراسان و لرزان، هیچ فهمی از کنش انقلابی و آدابِ ایستادن در میدان نمیداند. در هفتۀ اخیر نیز برخی رسانههای وابسته به صهیونیستها که در پی جنگِ شناختی هستند، شایعه کردند که نیروهای امنیتی ایران، آیتالله خامنهای را به نقاط امن و پناهگاه منتقل کردهاند. این تصویرسازیهای معطوف به دستکاریهای ذهنیِ مخاطب، همگی به دنبال القای این دروغ هستند که نظام جمهوری اسلامی، ریشه در عامّۀ مردم ندارد و فقط در مقام خطابهخوانی و تهییج و تحریک، شعار میدهد و از جان و زندگی مردم، هزینه میکند، اما خودش از میدان و مواجهه و واقعیّتهای سخت و مخاطرهانگیز، گریزان است.
[دوّم]. اما اینک، رهبر انقلاب در لحظههایی که ایران، آشکارا از طرف دولت صهیونیستی، تهدید به حملۀ نظامی شده و برای این حمله میتوان فرضهای مختلفی در نظر گرفت، فردا به نماز جمعۀ تهران میآید و در وسط میدان و در میان مردم، با آنها سخن میگوید. این کنش در عالَم سیاستِ غربی که آمیخته به مصلحتسنجی و محافظهکاری و خودخواهی است، معنایی ندارد و موجّه نیست. سیاستمداران، جانِ خویش را به معرکه نمیآورند و با وجودِ خویش، استدلالها و گفتهها و آرمانهایشان را اثبات نمیکنند، بلکه قدمی بیش از سخن و وعده برنمیدارند و از خویش، مایه نمیگذارند. اما آیتالله خامنهای بهعنوان یک سیاستمدارِ انقلابی، که به گفتۀ خودش، انقلابی است و نه دیپلمات، قواعد مواجهه و تقابل را تغییر داده و با آمدنش، عیار و اتقان گفتههایش را اثبات میکند. او بیواهمه و بیهراس، پا به میدان نهاده و میخواهد امنیت و شرافت و عزّت و استحکام و اطمینانِ ایران را به نمایش بگذارد و نشان بدهد که تمدّن غربی، تهیمایه و ازدسترفته و متزلزل است. اصل حضورِ میدانی و عینیِ وی، حامل این پیام تاریخی است که ایران، ایستاده و نمیخواهد در برابر هیچ فشاری، به عقب بازگردد و اندوختهها و داشتههایش را به باد بدهد. کاری که این آمدن میکند، صد سخن نخواهد کرد. شاید غربیها و صهیونیستها، تحلیل آن کهنهدیپلماتِ ایرانیِ ترسان و لرزان را باور کردهاند و تصوّر میکنند که جامعۀ ایران، از ایدئولوژیِ مقاومت بریده و حاکمیّت نیز جز شعار و خطابه و درشتگویی، مایهای از خویش نخواهد گذاشت. به خطا رفتهاند و از حقیقت انقلاب، دور افتادهاند.
[سوّم]. در سالهای پایانی دهۀ هفتاد و زمانی که مشاجرات و مناقشات سیاسی در ایران به اوج رسیده و فشارها و تحمیلهای غربی نیز شدّتِ آنچنانی یافته بودند، آیتالله خامنهای تصریح کرد که اگر جبهۀ دشمن، فشار فراوان بر ما وارد آورد و قصد کند که انقلاب را برچیند، حادثۀ جنگ امام حسین علیهالسلام رخ خواهد داد و نه حادثۀ صلح امام حسن علیهالسلام. ایشان با این سخن، به دشمن فهماند که انقلاب، هیچ راهی برای بازگشت به گذشته باقی ننهاده و نیامده که عقبنشینی کند و برای ماندن صورتِ ظاهری از خویش، ارزشها و غایاتش را روی میز معامله بگذارد، بلکه آمده تا بایستد و در این راه، مصلحت و محاسبه و مداهنهای در میان نیست. در همین دوره بود که ایشان در همۀ دیدارهای خویش، چفیه بر گردن انداخت؛ پارچهای که نمادِ ایستادگی و مقاومت و مبارزه و شهادت است و بهمثابه یک آورده و سوغات فرهنگی، از دفاع مقدس بهجا مانده است. این جلوهگریِ نمادین و رسانهایِ ایشان، همچنان در جریان است و به این ترتیب، انقلاب نیز همچنان بر مدار منطقِ امام حسین علیهالسلام در حرکت است و صلحی که حاصلش ازدسترفتن حاکمیّت اسلامِ سیاسی باشد، معنایی ندارد. پایان انقلاب، پایان خودِ ماست و میان این دو، جدایی و فاصله نخواهد افتاد. اگر بنا باشد که انقلاب از حرکت بازایستد و یا به ضدانقلاب تبدیل بشود، کربلای سال شصتویک هجری تکرار خواهد شد و خون، سخن آخرِ ما را خواهد گفت. و این بسیار مهم است که در ارادۀ انقلابیِ رهبری که باید جامعه و امّت را بسیج کند، کمترین خلل و خدشهای وارد نشده و او از ایدئولوژی مقاومت، دست نکشیده است. جنگ امروز، جنگ ارادههاست و طرفی که ارادهاش را در برابر دشواریها و چالشها و تنگناها نمیبازد، فاتح معرکۀ نبرد تاریخی خواهد بود. قطعیتهای معنوی ما، واقعیتهای مادی را منفعل خواهند کرد؛ همانگونه که تاکنون، اینچنین بوده و ایران از جزیره ثبات غرب به گرانیگاه تمدن اسلامی تبدیل شده است.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻تجلّی خویشتن انقلابی:
تداوم حیاتِ ظرفیتِ اجتماعی
[یکم]. نچه که در نماز جمعهی تهران اتّفاق افتاد، رخنماییِ تفاخرآمیزِ بدنهی اجتماعیِ انقلاب بود. موج خروشان و گستردهای از مردم، آمده بودند که پایان و کرانه نداشتند. هیچ جایی از مصلّا، خالی از جمعیّتِ متراکم نبود. فوران موج انسانی، حیرتآور بود. قدرت بسیجگری، همچنان وجود دارد و اینهمه، به اعتبار قدسی و وزانت معنویِ آیتالله خامنهای در نظر و دل مردم بازمیگردد. یک نیروی مرکزی، همگان را برانگیخته و به عرصه سوق داده بود و آن، همین شخصیّت عظیمِ تاریخی بود. او بهعنوان امام جامعه، از آنچنان کشش و جذبهای برخوردار است که میتواند از امّت، یک تشکّل مقاومتیِ تاریخی بیافریند.
[دوّم]. امروز نیز همچون گذشته، یکی از درخششهای اجتماعیِ انقلاب را دیدیم؛ جوشش و جریانی که در متن یک چالشِ نظامی و امنیّتی تحقّق یافت و اطمینان و اراده و ماهیتِ خویش را آشکار ساخت. هرچه که هست، خطّ تاریخیِ انقلاب در مواجهه با دشواریها و تنگناها، تمام نمیشود و چشمهی بسیجِ اجتماعیِ آن، خشک نمیشود. امروز، اقیانوسی از جماعتِ حماسی، جلوهگری کرد، درحالیکه هیچیک از دولتهای غربی، توانایی پدید آوردن چنین خیزشی را ندارند؛ چه رسد به دولتِ صهیونیستی که بهجای ملّتِ ریشهدار، مهاجرانِ آواره دارد و ساختگی و پوشالی است. از این ظرفیّتِ اجتماعی که مزیّت و فضیلت ما نسبت به غرب است، کارهای بزرگ و تاریخی برمیآید.
[سوّم]. مانند همیشه، تحلیلگرانی برمیآشوبند و اعتراض میکنند که چنین اجتماعاتی، نشانگر همهی جامعهی ایران نیست. من نیز ادعا نکردم که در جامعهی ایران، هیچ لایهی متفاوتی وجود ندارد و همه، اینگونه هستند، بلکه سخنم معطوف به لایهی فعّال و زنده و مؤثّر و متعهّد است. آری، لایه یا لایههایی نیز هستند که سر در لاک زندگیِ شخصیِ خویش فروبردهاند و جز به خود نمیاندیشند و با عالَم تجدّد، همداستان و همفکر هستند. اما مگر باید از جامعه، توقّع هماهنگی و همراهی مطلق داشت و معیار را یکدستی محض دانست؟! تنوّع و تکثّر، حقیقت دارد، اما چنین لایههایی، مؤثر و میداندار نیستند و از دغدغهها و علایق شخصیشان پا فراتر نمیگذارند. ازاینرو، مبدأ هیچ تحوّل و جنبشی نبوده و نیستند؛ چنانکه در اصل وقوع انقلاب نیز حاشیهنشین و نظارهگر و بیتفاوت بودند و در دفاع مقدّس نیز قدم از قدم برنداشتند. اینان، کمّیّت خنثی هستند و نه کیفیّت کنشگر. تاریخ را آنانی میسازند که میل به مقاومت و ایستادن و از خود گذشتن دارند، نه سیاهههای عددیِ منفعل.
[چهارم]. در اینجا باید بر این خصوصیت نظمِ سیاسیِ شیعی، بیشتر تأکید ورزید؛ اینکه فقطوفقط یک شخصیّت قدسی، در مرکز قدرت مینشیند و اوست که قوّهها و استعدادهای اجتماعی را به فعلیّت و تحقّق میرساند و نیروها را در یک جهت، مجتمع میسازد. امّت بدون امام، امّت است، یعنی مبتنی بر میل به سوی یک معنا و غایت مشترک است، اما این هویّت در مقام عمل و عین، بضاعت چندانی برای پیشروی ندارد. حال چنانچه امام به امّت افزوده شود، امّت به سوی عینیّتها و فعلیّتها سیر میکند و قدرت استقرارِ ساختاری و حاکمیّتی مییابد. همچنانکه رسول الهی، واسطهی فیض است و میان عالَم محسوس و عالم ملکوت، در آمدوشد است، امام نیز مجرای خیرات عینی و برکات عملی است؛ چنانکه حتی حضورش در نماز جمعه - بهمثابه میدانی عینی و مماس با مردم - اینچنین نافذ و مؤثر است و موجبات تقویت و احیا و بازتولید را فراهم میکند. اکنون در هیچیک از جوامع اسلامی، چنین وضعی حاکم نیست و ایران از این جهت، منزلت منحصربهفرد دارد. وجوه تمایز دیگر ایران، فرع بر این خصوصیت هستند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻ایران به میدان آمد ...
۱. موشکهای سپاه پاسداران توانستند گنبد آهنین در هم بشکنند و یک اتفاق تاریخی رقم بزنند. صهیونیسم در عمق خانهی عنکبوتیاش بر خویش لرزید. بسیاری از موشکها، به مواضع نظامی و امنیتی اصابت کردند و خسارات فراوانی آفریدند. تلآویو در وحشت مطلق به سر میبرد. تلآویو، هرگز چنین تجربهی هولناکی نداشته است. ساکنان صهیونیست، سخت گرفتار اعجاب و حیرت شدهاند که چگونه ایران در نیم ساعت، دویست موشک به عمق سرزمینهای اشغالی پرتاب میکند و بسیاری از آنها به هدف اصابت میکنند. لرزه بر اندامشان افتاده و موقعیت تلآویو، به طور کامل، جنگی شده است. نمایش نظامی بزرگی آغاز شده است و اکنون دنیا در حال مشاهدهی قاطعیت جمهوری اسلامی است. ایران، جنگ را به عمق قلمرو صهیونیستها کشانده است. این هجوم دفعی و متراکم، نشان داد که ایران دربارهی خط قرمزهایش، کمترین تعارفی ندارد. این حمله، ادعای استحکام گنبد آهنین را رسوا کرد و ضریب بالای نفوذپذیری صهیونیستها را نمایان سازد.
۲. اینبار، یک پیوست رسانهای لحظهای نیز در کنار حمله قرار گرفته تا تلفات و صدمات را در لحظه، بازگو کند. ما هماکنون میبینیم که در عمق تلآویو چه میگذرد. تلآویو، زیر چشمهای خندان ما، در خویش میسوزد. حمله و نمایش حمله، تقارن زمانی یافتهاند و بازتاب رسانهای، حیثیت و شوکت پوشالی صهیونیستها را به چالش کشیده است. ما به چشم خویش دیدیم که تلآویو در دسترس ماست؛ آن نقطهای را که بخواهیم، از ایران نشانه میگیریم و در لحظه میزنیم.
۳. تأمل کنید که معنی بمباران مستقیم تلآویو چیست! ایران از خاک خودش، پایتخت صهیونیستها را هدف گرفته و امنیتشان را به باد داده است. ساکنان این شهر، به پناهگاهها گریختهاند و صدای آژیر خطر، همچنان طنینانداز است. هنوز باور نکردهاند که آنچه میبینند، کابوس شبانه نیست؛ بلکه این گدازههای آهنی که آسمانشان را میشکافد و روانشان را میخراشد، همان پاسخ موعود ایران به حماقتشان است. شهروندان ابله صهیونیستی نیز با انتشار فیلمهای میدانی از اصابت موشکهای ایران، به بازوی رسانهای و تبلیغی جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند.
۴. یک شوک نظامی تمامعیار به صهیونیستها وارد شده؛ عملیات با غافلگیری انجام شده و مغز نظامی صهیونیستها را دچار گیجی و حیرت کرده است. به زمان نیاز دارند تا باور کنند که در چه موقعیت وحشتناکی قرار گرفتهاند. اکنون در حال سانسور صدمات گسترده هستند، اما فیلمهای منتشرشده، واقعیت شیرین را عیان کرده است. در جامعهی صهیونیستی، انگشت اتهام به سوی بازی جنونوار نتانیاهو رفته است که این شب خوفناک را برای آنها رقم زده است. نخستین خبر در همهی دنیا، ضربشصت ایران است. این عملیات، ترکیبی و هوشمند است و به همین دلیل، صهیونیستها را بهشدت پریشان و گنگ کرده است. لایهی عملیات سایبری، بسترساز کامیابی اصابت موشکها بود.
۵. صهیونیستها در تاریخ حیاتشان، هیچگاه این اندازه تحقیر نشده بودند؛ در عمق خانهی پادگانی خویش، موشکباران شدند و امنیتشان را در جلوی دیدگان همهی دنیا باختند. کجاست آنهمه غوغا و رجزخوانی و ادعا و قلدرمآبی؟! تلآویو به شهر مردگان تبدیل شده و گویا موجود زندهای در آن نیست. ایران توانست با قاطعیتش و ارادهی شجاعانهاش، هراس و اضطرابی در دل صهیونیستها بیفکند که نظیر ندارد؛ دریافتند که ایران، تعارف ندارد و هر زدن احمقانهای، خوردن حقارتآمیزی را در پی دارد. وعدهی ایران، شعار توخالی نبود و ایران در برابر جنونزدگی صهیونیستها، هرگز مرعوب و منفعل نخواهد شد.
۶. این شکست برای صهیونیستها، بهطور همزمان، شکست نظامی و حیثیتی و فنآورانه است. دربارهی موقعیت صهیونیستها، ورق به همین سادگی برمیگردد و پرده از ماهیت سست و بیمایهی آنها برداشته میشود. ما شکنندگی و آسیبپذیری صهیونیستها را به نمایش نهادیم و نشان دادیم که با چه دشمن بیریشه و تهیمایهای روبرو هستیم. فروپاشی آنها، نهفقط محتمل، بلکه نزدیک است؛ ما این لغزندگی و سستبنیانی را آشکار کردیم و هیبت و اقتدار روایتیشان را درهمشکستیم. ما بیپروا و صریح، خط قرمز تمدن غربی را زیر پا نهادیم و از هویت و شرافت و عزتمان دفاع کردیم. این قدرتنمایی مؤمنانه، تفوق ما و ترکخوردگی آنها را رسانهای کرد.
۷. در این عملیات کامیاب، پایتخت صهیونیستها به آزمایشگاه موشکهای پیشرفتهی ایرانی تبدیل شد؛ غاصبان صهیونیست، در وضعیت جهنمی قرار گرفتند و بر خویش لرزیدند؛ انفجارهای بهشدت دلهرهآور و وحشتآور در تلآویو، بیسابقهترین شب جنگی را برای ساکنان بیوطن این شهر رقم زد. تلآویو، دیگر روی آرامش و امنیت را نخواهد دید؛ همهی نقاط آن، در دسترس موشکهای درخشنده و ویرانگر ایران هستند و گنبد آهنین و رهگیری، افسانهای بیش نیست.
🖊مهدی جمشیدی
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻پرچمهای فرهنگیِ برافراشتۀ دشمن -۱
علوم انسانیِ غربی
🖊مهدی جمشیدی
اشاره: رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خویش گفتند رزمندگان ما در دفاع مقدس برای اینکه «پرچم دشمن» در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند؛ امروز نمیشود ملّت ایران قبول کنند که همان پرچمها به وسیلۀ افراد «نفوذی» یا «فریبخورده»، در داخل برافراشته شوند. پرچم «نفوذ فرهنگی» و «سبک زندگیِ دشمن»، نباید در داخل کشور و در دستگاهها برافراشته بشود؛ باید مراقبت کرد و در این باره، همه موظّف هستند(آیتالله خامنهای، در دیدار پیشکسوتان و فعّالان دفاع مقدّس، ۱۴۰۳/۷/۴). این چند عبارت، دربردارندۀ دلالتها و اشارتهای مهمی دربارۀ پرچمهای فرهنگیِ دشمن است که به برخی از آنها میپردازیم. جا دارد در اینجا از این حقیقت تلخ نیز سخن بگوییم که محافل فکری و رسانههای ما، بهشدّت تهی از چنین تدقیقات و تأمّلاتی هستند و این نکتهها، بسط و شرح نمییابند و بهسادگی فراموش میشوند.
[یکم]. نخستین و زیربناییترین پرچم فرهنگیِ دشمن، «علوم انسانیِ غربی» است که دهههاست در مراکز دانشگاهی و حتی حوزویِ ما، تدریس و در واقع، ترجمه و تقلید و تکرار میشود و ما با این اقدام، تجدّد فرهنگی را در درون خویش، تولید و بازتولید میکنیم. علوم انسانیِ غربی، نه به این جهت که غربی است، بلکه به این دلیل که ماهیّت مادّی و سکولار دارد و حاصل اعراض از دین است، در برابر غایات انقلاب اسلامی قرار دارد و به همین دلیل نیز در همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب، امام خمینی در قالب انقلاب فرهنگی، در مخالفت با آن موضعگیری کردند. آموزشِ گستردۀ علوم انسانیِ تجدّدی در ایران پساانقلاب، انبوهی از دگراندیشان و التقاطیها و تجدیدنظرطلبان را پدید آورده که ناشی از عدمعقلانیّت در نظام آموزش عالی است. بسیاری از دانشکدههای علوم انسانی، در حال تهیکردن هویّت اسلامی و انقلابی از جامعه هستند و جامعۀ ایران، در حال رقیقشدن و کممایهشدن است. ظرفیّتها و بضاعتهای گذشته، کاهش یافتهاند و علوم انسانیِ تجدّدی، اینک در جان ما نشسته است. جریان اجتماعیِ تجدّد، فربهتر و فراختر شده است و با گردنکشی، به زیادهخواهی خیابانی رو آورده است. عجبا که ساختار آموزشیِ رسمی، با دست خویش در حال ایجاد و تثبیت هویّتها و خودفهمیهای ضد و معارض در جامعه است و به آیندهای که در آن، این بحران هویّتی و معنایی، متراکم و علاجناپذیر خواهد شد، اندیشه نمیکند.
[دوّم]. دهههاست که تولید علوم انسانیِ اسلامی بهعنوان یک «طرح تمدّنی»، در تعلیق به سر میبرد و نیمهکاره و ناتمام، رها شده است. شورای عالی انقلاب فرهنگی که باید بهمثابه نیروی پیشران این طرح باشد، بسیار منفعل و سرگردان و ضعیف بوده و از عهدۀ اجرای آن برنیامده است. کاری که حدادعادل در شورای تحوّل به دست گرفت، در عمل، شکست خورده و به جایی نرسیده است. او از آغاز نیز انتخاب خوبی نبود؛ نهفقط او، بلکه دیگرانی نیز هستند که هر چند در متن این طرح نشانده شدهاند، اما در باطن، اعتقادی به آن ندارند. بی آنکه نقشۀ راه بنگارند، خط تولید را فعّال کردهاند؛ روشن است که حاصل این نسنجیدهکاری چه خواهد شد. یک دهه است که هشدار و انذار داده شده، ولی در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گوش شنوایی نیست. اعضای شورا نیز یا دچار تعارف و مداهنه هستند و یا با این طرح، همدلی حداکثری ندارند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم وجه معرفتیاش را باخته و هم از انقلابیگری به محافظهکاری عبور کرده است.
[سوّم]. اندک اتّفاقهای خوشایندی نیز که اکنون رخ میدهند، حاصل ارادههای شخصی و غیررسمی هستند، نه برآمده از شورای عالی انقلاب فرهنگی. نیروهای فکریِ غیررسمی که در طلب علوم انسانیِ اسلامی هستند، با دشواری میکوشند تولید و تأمّل کنند، اما در حاشیهاند و قدرت و ساختار در اختیار دیگران است. مغزهای متفکّری که میتوانند ره صدساله را یکشبه طی کنند و به پدران علوم انسانیِ اسلامی تبدیل بشوند، مهجور و منزویاند و ضعفا و متوسطانِ بیخاصیّت و سادهاندیش، صدرنشین و در همهجا هستند. مسألۀ اصلی، اراده است که در ساختارهای رسمی نیست؛ بلکه در متفکّران غیررسمی است. البته اینان نیز زخمخوردهاند و دچار دلسردی شدهاند و احساس میکنند اگر قدمی بردارند، گرهی گشوده نمیشود. کارِ بهتأخیرافتاده را کسی گردن نمیگیرد و همگان ترجیح میدهند که به دغدغههای روزمرّۀ خویش بپردازند و برافراشتهبودن پرچم علوم انسانیِ تجدّدی را به رسمیّت بشناسند. اصحاب علوم انسانیِ تجدّدی، دانشگاه را به تسخیر خود درآوردهاند و هیچ مخالفتی را برنمیتابند و مجال ساختشکنیِ نظری نمیدهند. هر آنچه که باید رخ بدهد، در نهایت، در جغرافیاهای معرفتیِ غیررسمی رخ خواهد داد و دانشگاه، حکم مصرفکنندۀ آموزشی را خواهد داشت.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻پرچمهای فرهنگیِ برافراشتۀ دشمن -۲
فضای مجازیِ غربی
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. پرچم فرهنگیِ دیگرِ دشمن که در داخل برافراشته شده، «فضای مجازیِ غربی» است که تا مغز استخوانِ ما نفوذ کرده و همۀ مناسبات فردی و اجتماعی ما را در اختیار و سیطرۀ خویش گرفته است. در کارگزاران نظام، همواره ادّعا کردهاند که باید این فضا، قانونمند باشد، اما در عمل، همچنان شاهد ولنگاری و هرجومرجِ ارتباطی هستیم. کارگزاران نظام بهجای اینکه در پی مدیریّت و مهار این فضای مؤثّر باشند، در رهاسازی آن و اصرار بر رفع نیمچهفیلترینگی که اکنون وجود دارد، گوی سبقت را از یکدیگر ربودهاند. صدای تحرّک و اقدامی از شورای عالی فضای مجازی نیز شنیده نمیشود و این شورا در وادادگی و خمودگی به سر میبرد و شبکههای اجتماعیِ غربی نیز در سایۀ این انفعال و سردی و بیاهتمامی، در حال بلعیدن هویّت فرهنگیِ جامعۀ ایران هستند. تلختر اینکه از جمله مضمونهای تبلیغیِ رئیسجمهور کنونی، رفع فیلترینگ بود و اینک دولتش در پی اجرای چنین کاری است. البته در این باره، تفاوتی میان اصولگرا و اصلاحطلب نیست؛ هر دو، چون تمنّای تداوم قدرت دارند، ذائقۀ اجتماعیِ ساختهشده را مبنا قرار میدهند و نه مصالح عالیِ معنوی و هویّتی را. در محاسبات و معادلات این دو جریان سیاسی، حقایق هویّتی و فرهنگی رنگ باختهاند و منفعت و قدرت، حرف اوّل را میزند.
[دوّم]. در تمام «فتنهها» و «آشوبها» و «اغتشاشها»ی دهۀ اخیر، همواره جمهوری اسلامی از سوی شبکههای اجتماعیِ غربی، ضربهها و لطمههای اساسی خورده و بدنۀ اجتماعیاش، تضعیف شده است، اما کارگزاران آن، همچنان سودای گشایش و رهاسازی دارند؛ با این استدلال که اینک دیگر در موقعیّت چالش و بحران سیاسی نیستیم. روشن است که چندی بعد از رهاسازی، دوباره و چندباره، از همان سوراخ گزیده خواهیم شد و آتش تنش و بحران، از همان «سرزمینِ رهاشده»، برخواهد خواست، اما متأسّفانه سطح فهم و تحلیلِ برخی از کارگزاران نظام، آنچنان نازل و سیاستزده و روزمرّه است که گمان میکنند به صرف آرامشدن موقعیّت، باید شبکههای اجتماعیِ غربی را رها کرد. این موقعیّت، موقتی است و چندی بعد، باز هم آتش کجروایتها به جان جامعۀ ایران خواهد افتاد و بحران سیاسی خواهد آفرید. جمهوری اسلامی در این «چرخۀ باطل»، گرفتار شده و تنها راهی که از سوی کارگزارانش اعلام میشود، رفع فیلترینگ است. فارغ از جنبۀ اغتشاشی و شورشی، بخش اصلیِ کار دشمن عبارت است از استحالۀ فرهنگی و مسخ هویّتی. این امر، اغلب پنهان هست، هرچند خود را در ماجرای کشف حجاب و برهنگی، نمایان کرد و نشان داد در طول دهۀ نود، شبکههای اجتماعیِ غربی با ذهنیّت جامعۀ ایران چه کردند و چه تغییراتی را پدید آوردند. بخش عمدۀ تغییر، «اغتشاش هویّتی» است و روزانه جریان دارد؛ درحالیکه کارگزاران نظام، تنها نگران «اغتشاش خیابانی» هستند و به محض برطرفشدن آن، از گشایش فضای مجازیِ غربی دفاع میکنند.
[سوّم]. بعید نیست که اگر اینبار، آتشزیرخاکستر سربرآورد و بخشهایی از جامعه، تحریک و تهییج شدند، دیگر روحالله و آرمانی در میان نباشند که بر سرِ جان خویش در خیابان، قمار عاشقانه کنند. نوعی سرخوردگی و دلسردی در انقلابیهای اصیل و غیررسمی پدید آمده که بهآسانی، علاج نخواهد شد؛ هرچند نشانهای بر اینکه کارگزاران نظام، متنبّه شده و در پی علاج هستند نیز دیده نمیشود. جبهه و جریان اصیلِ انقلاب، با کارگزاران نظام، اتمام حجّت کرده و تهدیدهای مهلکِ فضای مجازیِ غربی را بازگفته است. مسئولیّت و هزینۀ آنچه که در آینده رخ خواهد داد، بر عهدۀ مدیران حاکمیّت است و اینان باید در صورت هرگونه تنش و تلاطم، خودشان در برابر موجِ اجتماعیِ فریبخورده و برانگیختهشده، بایستند. کارگزاران نظام نباید به گونهای رفتار کنند که نیروهای مؤمن و انقلابی، حس بیگانگی و تضاد با آنها بیابند و بپندارند که دیگر، نمایندهای در حاکمیّت ندارند. در تعلیق نهادن آرمانهای فرهنگیِ انقلاب و ملاحظۀ جریان اجتماعیِ تجدّد را کردن و در برابر سیر فساد و پردهدری و هتاکی اجتماعی، طریق خاموشی و انفعال و وعدهپراکنی را در پی گرفتن، راه به جایی نخواهد برد و شکاف و گسست را بیشتر خواهد کرد. از یک سو، جریان انقلابی به درون جهانِ آرمانی خویش فرو خواهد رفت و از جامعه و حاکمیّت، فاصله خواهد گرفت، و از سوی دیگر، جریان متجدّد به دلیل اهمالها و سستیهای حاکمیّتی، جسارت بیشتری برای بیان خویشتنِ فرهنگیاش خواهد یافت؛ چنانکه امروز در خیابانهای اصلیِ پایتخت جمهوری اسلامی، صحنههایی از ولنگاری و اباحهگری و کشف حجاب و برهنگی را مشاهده میکنیم که در خواب و خیال نیز تصوّر نمیکردیم به چنین درّهای پرتاب بشویم. کارگزاران نظام، فرهنگ اسلامی و انقلابی را به شبکههای اجتماعیِ غربی باختند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۱
عقبماندگی تحلیلی در کارگزاران فرهنگی
🖊مهدی جمشیدی
۱. حجاب، یکی از عرصههای «باخت فرهنگی» است؛ این باخت، از سالهای آغازین دهۀ هفتاد آغاز شد و به صورت تدریجی، تداوم یافت و پیش آمد و به وضع کنونی رسید. حجاب، یکی از زمینههای نمادینِ تهاجم فرهنگی بود تا از سپهر جامعه، ارزشزدایی شود و در پی آن نیز، مجموعهای از «ساختشکنیهای فرهنگی» پدید آید. چنین نیز شد؛ رفتهرفته، حجاب از معیارهای دهۀ شصت، فاصله گرفت و دههبهدهه، افت و افول یافت، اما این روند، به گونهای مرحلهبهمرحله طراحی شده بود که در جامعه، چندان حس مقاومت و واکنش شکل نگیرد. هرچند تحرّکات اندکی نیز صورت میگرفت، اما از همان ابتدا، مشخص بود که این قبیل فعالیّتها، نتیجهای به دنبال نخواهد داشت و وضع پوشش، سیر انحطاطی را خواهد پیمود. بسیاری، به دیدۀ اهمّیّت و اولویّت به حجاب نگاه نمیکردند و اهتمام به آن را نشانۀ سطحیاندیشی و ظاهرنگری میپنداشتند، اما حقیقت این بود که حجاب، یک تکۀ نمادین از «سبک زندگی» است و خودبهخود، تکههای متناسب و همگون با خویش را تولید میکند. تغییر حجاب، به معنی تغییر در لایههای دیگر سبک زندگی است و اینگونه نیست که اگر این لایه، استحاله و مسخ شود، لایههای دیگر، همچنان برقرار بمانند. سستی در حجاب، تساهل در نمادهای دینیِ دیگر را به دنبال خواهد داشت؛ بلکه حتی تزلزل در عقاید و باورها را نیز به همراه خواهد داشت. در تجربۀ سیاستی و مدیریّتیِ گذشته، نه جنبۀ نمادین حجاب، فهم شد و نه همبستگی آن با لایههای دیگر سبک زندگی.
۲. سیر تدریجیِ ضعف حجاب نشان میدهد که این روند، در هیچ نقطهای متوقف نخواهد ماند و همچنان پیشروی خواهد کرد. در گذشته، گمان میشد که وضعیّت کنونی، نهایت و غایت است و روند در همین نقطه، متوقف خواهد ماند، اما مشاهده کردیم که خطوط قرمز، یکی پس از دیگری، درنوردیده شدند و داستان «ضعف حجاب»، به «کشف حجاب» رسید. بعید میدانم کسی در میان کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، میتوانست باور کند که روزی خواهد رسید که کشف حجاب، به یک «جریان اجتماعیِ عیان» تبدیل میشود و قانون و مجریانش در برابر آن، ایناندازه حقیر و منفعل خواهند شد. کارگزارانِ فرهنگیِ نظام، از عهدۀ آیندهنگری برنیامدند و در مقام نگهداشت ارزشها، رویکرد روندی و خطی نداشتند و در اکنون، منجمد شده بودند. کسی دربارۀ آینده، اندیشه نکرد و محاسبه ننمود که این روند، به مرحلههای دیگری خواهد رسید. دستکم در دهۀ نود، دیگر مشخص شده بود که حجاب، یکی از مهمترین و جدّیترین نمادهای فرهنگی است که به طور خاص و منحصربهفرد، در دستورکار عالَم تجدّد قرار گرفته و بهزودی، به معرکۀ نزاع و جدال تبدیل خواهد شد. در دهۀ نود، این مسیر و مدار، بسیار بیشتر از دهههای دیگر، برجسته و نمایان بود، اما هیچ فهم و حسّاسیّتی در این زمینه به چشم نخورد. عقبماندگی تحلیلی و فهم ناچیزِ کارگزاران فرهنگیِ نظام، جامعه را هرچه بیشتر در این مرداب فرو برد و پنجرههای گشایش و رهایی را به روی جامعه بست. طلب تغییر در آن روزها، بسیار آسانتر از اکنون بود؛ اکنون، گرهها کور شدهاند و امکانها، محدود. در اثر غفلت و انفعال و ندانمکاریِ حاکمیّتی، فرصتهای بسیاری از دست رفتند.
۳. نهفقط حجاب، بلکه همۀ عرصههای فرهنگی در طول دهههای گذشته، دچار «ولنگاری» بودهاند؛ فرهنگ، تهی از تدبیر بوده و به دست اتّفاق، واگذار شده است. هیچ تفکّری در میان نبوده و کارگزاران فرهنگ، عدّهای «دیوانسالارِ محافظهکار» بودهاند که طرح و تدبیری در دست نداشتهاند و کلّیّات سیّال و بیخاصیّتی را به عنوان برنامۀ فرهنگی ارائه کردهاند. نه خودشان اهل نظر و معرفت و فهم فرهنگ بودهاند، و نه از آنان که بهرهای از عقل عملی در زمینۀ فرهنگ دارند، استفاده کردهاند. حلقهوار و بسته و اندکسالار به قدرت راه یافتند و با کمال نابخردی و نسنجیدهکاری، زمام و عنان فرهنگ را در اختیار گرفتند، و حاصل، این شده که اکنون میبینیم. در دولت گذشته، هیچ خبری از «نظریۀ فرهنگی» در میان نبود و فرهنگ بر اساس اقتضاهای روزمرّه و ارادۀ دیوانسالارانه تدبیر میشد و برایناساس، تحوّلی نیز رقم نخورد و زمان تاریخی، سوخت و از دست رفت. دولت گذشته در زمینۀ فرهنگ، چهلتکه و بریدهبریده و بهشدّت، نامنسجم بود و در بیرون از آن نیز، عقول منفصل برای ایجاد تحوّل فرهنگی فراخوانده نشده بودند. در این سه سال، خامی خویش را مزیّن به اندکی تجربه کردند و از تحوّل، تخیّل آفریدند. در دولت کنونی نیز، با وزیری در فرهنگ روبرو هستیم که قواره و قامت فرهنگیاش، در تجربۀ سرد و بیاثر گذشتهاش آشکار شده است.
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۲
تکنوکراتهای دولتی و مفهوم اعتدال
🖊مهدی جمشیدی
۱. باید مسألۀ حجاب را به قدرت سیاسی ارجاع داد و مراد از قدرت سیاسی، دولتهایی هستند که در دهههای گذشته، سیاستهای فرهنگیِ خود را به اجرا نهادند. چه از لحاظ ایجابی و چه از لحاظ سلبی، حجاب از سوی این دولتها، ضربههای جبرانناپذیر خورده و وضع امروز، حاصل اهمالها و انحرافهای دیروز است. در هر دولتی، مفهومی مطرح شد و در سایۀ آن مفهوم، مسألۀ حجاب نیز صورتبندی شد. ازاینرو، باید به گذشتۀ دولتی و مفاهیمی که هر یک در عرصۀ عمومی مطرح کردند رجوع کرد و ریشهها و سرچشمههای چالش را شناسایی نمود. در دولت سازندگی، هاشمیرفسنجانی از آغاز، مفهوم «اعتدال» را بیان کرد و بر روی آن اصرار ورزید. مقصود او از اعتدال، موقعیّتی در میانۀ دو جریان سیاسیِ آن روز بود. او میخواست از طریق تلفیق و ترکیب، سیاستِ خاصِ خویش را صورتبندی کند و این منطق را در همۀ زمینههای حکمرانی به کار گرفت. افزون بر اینکه فرهنگ برای او، هیچ منزلتی نداشت و اقتصاد و توسعۀ اقتصادی، همۀ ذهن او را به تسخیر درآورده بود، روحیۀ «عملگراییِ» دیرینهاش سبب شده بود که ارزشها در منطق او، صوری و بیخاصیّت و تزیینی باشند. او بهراستی، یک روحانی عملگرا بود که اصول و قواعد مشخصی نداشت. وی بهشدّت، «اقتضایی» و «موقعیّتی» میاندیشید و رفتار میکرد و دربارۀ فرهنگ و از جمله حجاب نیز، میکوشید در میانه بنشیند و از خود، چهرهای که در ذیل گفتمان تهاجم فرهنگی قرار میگیرد، نسازد.
۲. اسلامشناسیِ هاشمیرفسنجانی، لغزنده و سیّال بود و وضع کنونی و شرایط حاکم، روایت وی را از اسلام تعیین میکردند. او همهچیز را به «شرایط» و «موقعیّت»، ارجاع میداد و اسلام را در چهارچوب پسند اجتماعی، تفسیر میکرد. روشن بود که برای وی، «قدرت» یک بنیان تعیینکننده است و هیچ امری نباید به گونهای تعریف شود که تداوم قدرت را با دشواری روبرو سازد. باید با شرایط ساخت و ارزشها را متناسب با آنها خوانش کرد؛ اگر روزی جامعه، مایل به ارزشها بود و آنها را طلبید، باید همراهی کرد، و اگر روزی نیز، بخشهای مهمی از جامعه، تجدّد را بر تدیّن ترجیح دادند، نباید اصرار و حسّاسیّت ورزید، بلکه باید تفسیری از ارزشها ارائه کرد که با گرایش جامعه، سازگار باشد. مقصود وی از اعتدال نیز در حقیقت، همین عملگراییِ موقعیّتزده بود که ارزشها را برای تداوم قدرت، میفرسود و به حاشیه میراند. او بر اساس «میل» و «ارادۀ» خویش، برای همهچیز، دو حد افراط و تفریط تعیین میکرد و آنگاه میان این دو حد، یک نقطۀ میانی در نظر میگرفت و خود را ساکن این نقطه معرفی میکرد. بهاینترتیب، هر دو جریان مقابل خویش را ملامت و نفی میکرد و خود را مدار و محور عقلانیّت وانمود میکرد. این در حالی بود که «حد وسط»های او، دلخواهانه و سلیقهای بودند و پیوستاری که او تعریف کرده بود، بینالاذهانی نبود. او پس از استقرار اصلاحطلبان، بسیار بیشتر از گذشته دریافت که باید در ارزشهای اسلامی و انقلابی، تجدیدنظر کند تا بتواند بدنۀ اجتماعی به دست آورد و به قدرت خویش، استمرار ببخشد. اگر آنچه وی میخواست در حوزۀ فرهنگ رخ میداد، نتیجۀ مستقیم آن، رقمخوردن ترمیدور فرهنگی بود.
۳. شانزده سال پس از دولت سازندگی، حسن روحانی که مطیع و تابع هاشمیرفسنجانی بود و به سبب ماهیّت تکنوکراتیکش، جزو اصحاب اصلی هاشمیرفسنجانی به شمار میآمد، قدرت را به دست گرفت و همان اندیشۀ هاشمیرفسنجانی را تکرار کرد؛ او از «اعتدال» سخن گفت و برای مسألهها، دو حد افراط و تفریط ساخت و نقطۀ بینابینی را معقول و موجّه جلوه داد. در نظر او نیز، فرهنگ امر حاشیهای و فرعی بود که باید به خدمتِ قدرت سیاسی گمارده شود و از آن در راستای تثبیت قدرت، استفاده شود. او چونان هاشمیرفسنجانی، هرگز شخصیّتی فرهنگی نبود و تنها درکی که از فرهنگ داشت، این بود که باید از امیال تجدّدی در جامعه، اهرمی برای فشار سیاسی بسازد و قدرت خود را محکم گرداند. تکنوکراتها در طول شانزده سال حاکمیّت خویش، هرچه توانستند در جهت مقتضیات عالَم تجدّد پیش رفتند و جامعه را از لحاظ هویّتی، به آن وابسته و شیفته کردند. بااینحال، اعتدال، هرگز به یک «نظریه» تبدیل نشد و راه به عرصۀ معرفت نبرد، جز اینکه بهانه و توجیهی برای ولنگاری بیشتر در سیاست فرهنگی را فراهم کرد و جامعه را به آغوش تجدّد فرهنگی افکند. گذشته از سیاست فرهنگیِ عملگرایانه و شبهلیبرالی این دو دولت، اشرافیگری آنها و مفاسدی که در درونشان شکل گرفت، خسارتهای فراوانی به فرهنگ وارد کرد و بدبینیها و فاصلهها و گسستهای متعدّدی آفرید.
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۳
اصلاحطلبیِ لیبرال و تساهلوتسامح
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. در دورۀ سازندگی، سیاستهای اقتصادی بیش از هر چیز، موجبات گذار از فرهنگ اسلامی و انقلابی را فراهم کرد و در عرصۀ غیررسمی نیز، لیبرالها در محافل روشنفکری و دانشگاهی، جهتگیری جدیدِ فرهنگی را صورتبندی کردند، اما در دولت اصلاحات، بازاندیشی فرهنگی از درون دولت آغاز شد و خودِ دولت، روند استحالۀ هویّتی را در پیش گرفت. نیروهای فکری و سیاسیای که در دورۀ سازندگی، بیشتر در بیرون از قدرت سیاسی بودند و اندیشهورزی و فکرپردازی میکردند، اینک به ساخت قدرت دست یافته بودند و میتوانستند به طور مستقیم، لیبرالیسم فرهنگی را محقّق کنند. دولت اصلاحات، زیربنای روشنفکری داشت؛ روشنفکریِ شبهدینی که دل در گرو تجدّد داشت و میخواست از طریق توسعۀ سیاسی، طرح دموکراسیسازی را در ایران اجرا کند. یکی از شاخههای اصلیِ طرح دموکراسیسازی، فرهنگ بود. برایناساس، اندیشۀ «تساهلوتسامح» بهعنوان کلیدواژۀ این دولت شایع گشت. این تعبیر، ترجمۀ اصطلاح تلرانس است که بیتفاوتی و رواداری در برابر عقاید و رفتارهایی که از نظر دیگران، ناصواب پنداشته میشوند را دربرمیگیرد. نیروهای فکریِ اصلاحات، تلاش میکردند که تساهلوتسامح را با مدارای اسلامی، تطابق بدهند، اما حقیقت این است که تساهلوتسامح، ریشه در «نسبیاندیشیِ ارزشی» داشت؛ چنانکه به طور کلّی، ارزشها را واقعی نمیانگارد و به همین سبب، اغماض در مقابل ارزشهای دیگران را تجویز میکند.
[دوّم]. سیاستهای لیبرالیستی در حوزۀ فرهنگ، با شتاب فراوان آغاز شد و بیش از هر چیز، در قالب روزنامههایی که بعدها، روزنامههای زنجیرهای خوانده شدند، بروز یافت. در این مطبوعات، همۀ ارزشهای اسلامی و انقلابی به گونهای موذیانه و نامعرفتی، به چالش کشیده میشدند و روزانه، موجی از شبهه و اشکال و تردید دربارۀ آنها رواج داده میشد. در دانشگاه و سینما نیز همین وضع جاری بود. جریان روشنفکری، احساس میکرد که اکنون به واسطۀ بدنۀ اجتماعیِ خویش، میتواند نظام سیاسی را وادار به عقبنشینی فرهنگی کند و همۀ گذشتۀ هویّتی انقلاب را تغییر بدهد. ازاینرو، شفاف و بیپروا، حملهها و اصطکاکها و تضادها را در پی گرفت و بیتعارف، لیبرالیسم و بازتفسیر اسلام و انقلاب بر مبنای لیبرالیسم را در دستورکار خویش قرار داد. بذرهای این سیاست، در دورۀ سازندگی کاشته شده بودند و محمد خاتمی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سازندگی - که تا سال هفتاد و یک در قدرت بود - همین سیاست را اجرایی میکرد، اما اینک جریان روشنفکریِ سکولار به واسطۀ ارجاع به انتخابات، خود را صاحب حق میشمرد و ساختارشکنیهای گستردهاش را بخشی از مطالبات مردم معرفی میکرد. اینکه آیتالله خامنهای از «واگراییهای دهۀ هفتاد» سخن میگویند، از جمله همین سیاستها را نیز شامل میشود؛ سیاستی که بر مفاهیمی همچون «نفی خشونت»، «تساهلوتسامح»، «مدارا»، «تکثرگرایی»، «تحمل مخالف»، «زنده باد مخالف من»، «ایران برای همۀ ایرانیان»، «تعدّد قرائتها از دین» و ... تکیه داشت. در واقع، سه ضلع در کنار یکدیگر نشستند و انقلاب را در تنگنا قرار دادند: یکی «لیبرالیسم اقتصادی» در دورۀ دولت سازندگی که اشرافیّت و تکنوکراتیسم و دنیاطلبی و ثروتهای بادآورده و مادّیاندیشی را پدید آورد؛ دیگری «لیبرالیسم معرفتی» که در حلقۀ کیان دنبال میشد و میکوشید معرفت دینی را متزلزل و سیّال نشان بدهد و روایت پروتستانی از اسلام را شایع گرداند و قطعیّت و مقاومت و مبارزه و خلوص و ایمان و علم دینی و ... را بزداید؛ و در نهایت، «لیبرالیسم سیاسی» که در دولت اصلاحات، جامۀ توسعۀ سیاسی به تن کرد و دموکراسی سکولار را بر اسلام سیاسی ترجیح داد.
[سوّم]. روشن است که ترکیب یادشده که در قالب رسانههای غیررسمی و سیاستهای رسمی دنبال میشد، تغییرات گستردهای را در فرهنگ عمومی پدید خواهد آورد و چنین نیز شد. در این مدّت، طرح استحاله از تحوّل اندیشهای آغاز شد و دانشگاه به عنوان مبدأ انتخاب گردید و نیروهای پیشران روشنفکری، حلقهها و مباحث خود را بسط دادند و بخشهایی از جامعه را به تصرّف خود درآوردند. بهاینترتیب، سبک زندگیِ اسلامی و انقلابی، ضربههای سهمگین خورد و جامعه دچار گسست و شکاف درونی شد. از جمله دربارۀ حجاب، شیب گریز از الگوهای ارزشی، ناگهان تند شد و افزون بر حجاب، مناسبات و ارتباطات نامشروع نیز جلوههای بسیار بیشتری یافت. در واقع، این احساس و درک به جامعه القا شد که دورۀ انقلابیگری به سر آمده و اکنون اصلاح در دستورکار قرار گرفته و اصلاح نیز به این معنی است که چون در گذشته، تنگنظری فرهنگی صورت گرفته و سلایق به عنوان ارزشها بر جامعه تحمیل شدهاند، باید اکنون، گشادهدستی کرد و فضای اجتماعیِ باز پدید آورد و تکثّر را به رسمیّت شناخت.
🔻حجاب و قدرت سیاسی -۴
قطعیّت سیاستی، سازوکار ترکیبی
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. رهبر انقلاب معتقد است که مسئلۀ حجاب، محدودیّتِ «شرعی» و «قانونی» است؛ محدودیّتِ «دولتی» نیست. ازاینرو، کشف حجاب، هم «حرام شرعی» است، هم «حرام سیاسی»(آیتاللهخامنهای، در دیدار مسئولان نظام، ۱۴۰۲/۱/۱۵). کشف حجاب، از یک سو، خلاف شرع است و بدینجهت، حرام شرعی، و از سوی دیگر، خلاف قانون و بدینجهت، حرام سیاسی. این بیان نشان میدهد که در ضرورت و قطعیّت حجاب، کمترین تردیدی وجود ندارد و مسأله، قابلتقلیل به سلیقه و پسند نیست. استناد همزمان به شرع و قانون، و صدور حکمت حرمت، حاکی از آن است که مسألۀ حجاب، قابلمصالحه نیست و باید برای تحقّق آن، قاطعانه ایستاد.
[دوّم]. رهبر انقلاب تصریح کرده است که امام خمینی، در اوّلین هفتههای انقلاب، مسئلۀ حجاب را بهصورت «الزامی» و «قطعی» بیان کردند؛ جزو کارهای اوایلِ امامِ راحل این بود و حالا هم حل خواهد شد(آیتاللهخامنهای، در دیدار مسئولان نظام، ۱۴۰۲/۱/۱۵). این ارجاع تاریخی، نشانگر آن است که مسألۀ حجاب، جزو مسلّمات و قطعیّات فرهنگیِ انقلاب است و نباید در برابر آن، عقبنشینی کرد. اگر امام خمینی در همان هفتههای آغازین پیروزی انقلاب، بر این امر هویّتی تأکید کرد و آن را طلبید، یعنی امروز نیز به طریق اولی نباید نسبت به آن، تساهل و تسامح داشت.
[سوّم]. رهبر انقلاب میگوید دشمن با «نقشه» و «برنامه» وارد مسألۀ حجاب شده و ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم؛ یعنی «کارهای بیقاعده و بدونبرنامه» نباید انجام بگیرد(آیتاللهخامنهای، در دیدار مسئولان نظام، ۱۴۰۲/۱/۱۵). حضور هوشمندانه و موذیانۀ دشمن در این مسأله، تقابل هوشمندانه و زیرکانۀ ما را میطلبد و باید با محاسبه و مداقه و تأمّل، واکنش را طراحی کرد. وجود نقشه و برنامه در طراحی دشمن، به این معنی است که دشمن، حسابنشده و دفعی، تصمیم نگرفت و مدّتها پیش، زمینهسازی و مقدّمهچینی کرده بود و عوامل و متغیّرهای گوناگونی را در کنار یکدیگر قرار داد تا چنین نتیجهای را به دست آورد. دشمن، قطعههایی را در نظر گرفته بود و بهصورت نامحسوس، این قطعهها را بهتدریج در کنار یکدیگر چید و در لحظۀ نهایی، به غرض خود دست یافت. کنشگریهای سطحی و محاسبهنشده و دفعی، نمیتوانند راهگشا و مولّد باشند، بلکه چهبسا، دستاویزی را فراهم کنند. البته اینک باید از تعللها و انفعالها و عقبنشینیها سخن گفت و نه از شتابزدگی؛ چون بخشی از زمان، از دست رفته است.
[چهارم]. بعضی میگویند فضا را امنیّتی نکنید؛ ما هم موافقیم. تا آنجایی که ممکن است، فضای کشور نباید امنیّتی بشود؛ امّا «کار فرهنگی» در جای خودش قرار دارد و «کار قضائی و امنیّتی» هم در جای خودش(آیتاللهخامنهای، ، ۱۴۰۱/۷/۲۰). نمیتوان هیچیک از این دو را به نفع دیگری، حذف کرد؛ چون هر یک، در پاسخ به اقتضا و ضرورت خاصی است. پس صدور حکم کلّی و بسندهکردن به یک سازوکار، خطاست. البته روشن است که همواره، اصالت و تقدّم، از آنِ مواجهۀ فرهنگی است و باید کوشید از طریق سازوکارهای نرم و شناختی و تربیتی، به اصلاح اجتماعی پرداخت، اما در بعضی موارد نیز باید بهناچار، اقدامهای سخت و تنبیهی را در دستورکار قرار داد. جامعه، هم تعلیم میخواهد و هم تأدیب، هم ایجاب و هم سلب، هم نفی و هم اثبات.
[پنجم]. به باور رهبر انقلاب، خیلی از کسانیکه کشف حجاب میکنند اگر بدانند که پشت این کاری که میکنند چه کسانی هستند، بهقطع این کار را انجام نمیدهند. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دین و تضرّع و گریه و دعا هستند، ولی توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزۀ با حجاب است؛ «دستگاههای جاسوسی دشمن»، دنبال این قضیّه هستند(آیتاللهخامنهای، در دیدار مسئولان نظام، ۱۴۰۲/۱/۱۵). ازاینرو، باید این پشتصحنه را آشکار و آشکارتر کرد و نشان داد که برخلاف تصوّر، این مسأله، درونخیز و خودجوش نیست و از بیرون، سازماندهی و هدایت میشود. عیانسازی این پشتصحنه، موجبات ریزش جریان کشف حجاب را فراهم میکند و معادله را به نفع انقلاب، تغییر میدهد. کسانیکه نسبت به کشف حجاب، مایل شدهاند، باید بدانند که در حد عروسکهای خیمهشببازی نیروی بیگانه و معارض، فروکاهیده شدهاند و این خودشان نیستند که انتخاب کردهاند، بلکه آنها برای ایفای نقش ضدفرهنگی، انتخاب شدهاند و اینک حکم سیاهیلشکر بیگانگان را ایفا میکنند. هیچ انتخاب و خواست و ارادهای در میان نیست؛ این جریان بهصورت سازماندهیشده، از سوی مراکز امنیتی بیگانه، طراحی شده و هر کسیکه در درون آن قرار بگیرد، بداند یا نداند، وجودش را به خدمت هدفهای بیگانگان گمارده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کنیم که این افعی زخمی نتواند زَهرش را به ایران بریزد؟
در گفتگو با علی عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 #جمعه_نصر | رهبر انقلاب، روز گذشته: سلام خدا بر رهبر شهید نصرالله، و بر قهرمان شهید هنیّه، و بر فرمانده پُرافتخار سپهبد قاسم سلیمانی. ۱۴۰۳/۷/۱۳
💻 Farsi.Khamenei.ir
48.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم کامل خطبههای نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب اسلامی. ۱۴۰۳/۷/۱۳
🌷 #جمعه_نصر
48.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خطبه اول نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب اسلامی. ۱۴۰۳/۷/۱۳
🌷 #جمعه_نصر
49.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اختصاصی | خطبه عربی نماز جمعه تهران به امامت رهبر انقلاب اسلامی به همراه ترجمه. ۱۴۰۳/۷/۱۳
🌷 #جمعه_نصر
💻 تولیدات رسانه KHAMENEI.IR در هفتهای که گذشت...
⏱ مثبت ۱۰۰ ثانیه | ایمان علیه اهریمن
khl.ink/f/57728
🔹️چهارمین مرحله پویش «ایران همدل»
khl.ink/f/57784
📹 نماهنگ | راه نصرالله
khl.ink/f/57719
🎥 نماهنگ | جمعه نصر
khl.ink/f/57796
📹 نماهنگ اطلاعرسانی | جمعه نصر
khl.ink/f/57795
🏠 پنجره | دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی
khl.ink/f/57769
🏠 پنجره | درخواست انگشتر و عبا از رهبر انقلاب توسط یکی از نخبگان
khl.ink/f/57762
🏠 پنجره | نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیتالله خامنهای
khl.ink/f/57818
🏠 پنجره | تبرک جستن حضرت آیتالله خامنهای به تربت سیدالشهداء علیهالسلام
khl.ink/f/57817
✍️ خط دیدار | نماز جمعه تهران
khl.ink/f/57819
✍️ بسته خط دیدار | نخبگان و استعدادهای برتر علمی
khl.ink/f/57771
🎧 کلیپ صوتی | نیاز امروز؛ خیزش جدید علمی
khl.ink/f/57773
🎧 کلیپ صوتی | اساس مشکل منطقه
khl.ink/f/57772
🎧 کلیپ صوتی | عزادار سید!
khl.ink/f/57764
🎧 کلیپ صوتی | مجازات مشروع رژیم صهیونی
khl.ink/f/57820
🎙 پادپخش خط دیدار | نخبگان و استعدادهای برتر علمی
khl.ink/f/57767
🎙 پادپخش خط دیدار | خطبههای نماز جمعه
khl.ink/f/57815
🎨 لوح | وعده صادق۲
khl.ink/f/57821
🎨 لوح | نطق صلح از پوزهی صهیون کجا آید برون؟
khl.ink/f/57813
🎨 لوح | راه نصرالله
khl.ink/f/57717
🎨 لوح | راه نصرالله
khl.ink/f/57724
🎨 لوح | نصر من الله و فتح قریب
khl.ink/f/57738
🎨 لوح | رشید و اندیشمند
khl.ink/f/57755
🎨 لوح | مکتب شاگردان خمینی
khl.ink/f/57782
📊 اطلاعنگاشت | گوهر درخشان لبنان
khl.ink/f/57816
🖼 مجموعه سخننگاشت | دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان مازندران
khl.ink/f/57794
🎤 تحلیل و تبیین | راه نصرالله؛ خطّ حزبالله
khl.ink/f/57775
🎤 تحلیل و تبیین | سعیدِ خمینی، عبداللهِ سیدقائد
khl.ink/f/57785
🎤 تحلیل و تبیین | «ساخت امت اسلامی»؛ وظیفهی ما برای تحقّق این درس نبوی چیست؟
khl.ink/f/57678
📈 نمودار | بیانات رهبر انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی
farsi.khamenei.ir/roadmap-content?id=57770
نمودار | خطبههای نماز جمعه تهران
farsi.khamenei.ir/roadmap-content?id=57814
📝 شماره جدید نشریه خط حزبالله | راه نصرالله؛ خط حزبالله
khl.ink/f/57774
🗓 مطالب بازنشری دیداری و مناسبتی
farsi.khamenei.ir
🌷 بخش نوجوان
nojavan.khamenei.ir
💻 سایر زبانها
https://khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🌷امام خامنه ای:
نه تعلل میکنیم، نه شتابزده میشویم
🔹رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران:
کاری که نیروهای مسلح ما انجام دادند کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایت های حیرت آور آن رژیم بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آی دی اف همان پنتاگون است!
🎙علی علیزاده
✍تفاوت قائل شدن که حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه تفاوت دارند و یا اختلافی بین آمریکا و اروپا و اسرائیل هست از مغزهای مستعمره ای است که آمریکا را به اربابی پذیرفتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍 حزن و اندوه سید هاشم الحیدری، مسئول گروه عهدالله عراق از شهادت سید حسن نصرالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩آهنگ خواننده عرب برای حمله موشکی ایران به اسرائیل
صدق وعدالخامنه ای...
#وعده_صادق ۲