eitaa logo
مکتب فلسفی استاد فیاضی
863 دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
0 فایل
بیان دیدگاه های خاص استاد آیت الله غلامرضا فیاضی حفظه الله ارتباط با ادمین: @Sadegh313a پرسش و پاسخ در مورد نظرات استاد : @Mahdinabavian ❌تبادل نداریم❌
مشاهده در ایتا
دانلود
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ بررسی دیدگاه ها(۲) 🔰بررسی معیار مقدار ، شکل، وضع، طول، عرض،ارتفاع و رنگ 📜برگرفته از نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۳۹۹_۴۰۱ 🔸بیان دیدگاه برخی دیگر از متفکران مقدار، شکل، وضع، طول ، عرض ، ارتفاع و رنگ را ملاک تمایز موجود مجرد و مادی و معیار تعریف آنها دانسته اند و بر اساس آن معتقد شده اند مقدار، شکل، وضع، طول ، عرض ، ارتفاع و رنگ، ویژگی های مخصوصِ موجودات مادی هستند و هر موجودی که این ویژگی ها را نداشته باشد ، مجرد است . 🔹بررسی به نظر می رسد این معیارها ، معیار دقیقی برای تعریف و تمایز موجود مادی نیستند و نمی توانند آنها را از موجودات مجرد جدا سازند . زیرا این معیارها ، مخصوص موجودات مادی نیستند و در مجردات مثالی نیز وجود دارند . توضیح آنکه این معیار ها از مادی و مجرد بر اساس مبنای مشائیان مطرح شده است . از منظر مشائیان، عالَم موجودات بر دو قسم هستند : عالَم عقل که عالَم مجردات است و عالم ماده که عالَم اجسام است؛ اجسامی که دارای مقدار، شکل، وضع، طول ، عرض و ... هستند. هر موجودی که آنها را نداشته باشند، مجرد است. امّا پس از مشائیان ، شیخ اشراق و صدر المتالهین ، عالم دیگری را به نام عالم مثال اثبات کرده اند که از نظر مرتبه وجودی، بالاتر از عالم ماده و پائین تر از عالم عقل است؛ زیرا از سویی همانند عالم ماده دارای مقدار، شکل، وضع، طول ، عرض ، ارتفاع و رنگ است ، و از سوی دیگر ، محدودیت های عالَم ماده را ندارد . ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
1401.08.17-اسفار - تبیین نقد نظریه علامه مصباح در بحث وجود ربطی_۲۰۲۲_۱۱_۰۸_۲۱_۳۵_۰۴_۵۶۰.mp3
1.02M
📜تبیین نقد علامه مصباح به علامه طباطبایی رحمهما الله در وجود ربطی 👤آیت الله فیاضی حفظه الله 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah https://eitaa.com/joinchat/4039639189C2abefc3ea2
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ بررسی دیدگاه ها(۳) 🔰 قوه استعداد و تغییر برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۰۲_۴۰۴ به اعتقاد برخی دیگر از متفکران ، موجود مادی ، موجودی است که قوه و استعداد دارد و بالتبع می تواند تغییر کند مانند دانه سیب که استعداد درخت شدن را دارد و در صورت نبود مانع، تغییر کرده و به درخت سیب تبدیل می شود ؛ از این رو هر موجودی که قوه و استعداد داشته باشد و بتواند تغییر کند ، مادی است و هر موجودی که دارای قوه و استعداد نیست و نمی تواند تغییر کند مجرد خواهد بود . 🔹بررسی باید ببینیم مراد از "قوه" در ملاک مزبور چیست : 1⃣ هیولا : اگر مقصود هیولا یا چیزی باشدکه از هیولا ناشی می شود ، از اساس مورد قبول نیست زیرا قوه به این معنا اصلا قابل اثبات نیست تا این که معیار تمایز موجودات مادی و مجرد قرار گیرد . 2⃣ استعداد و قابلیت تغییر کردن : اگر مراد از "قوه" استعداد و قابلیت تغییر کردن موجود از حالتی به حالت دیگر باشد: چنین معنایی از قوه ، منافاتی با موجودات مجرد ممکن نخواهد داشت .ممکن الوجودها به دلیل محدود بودن ، برخی از کمالات وجودی را ندارند ، از این رو ،آنها در خصوص کمالاتی که ندارند، بالقوه هستند . موجودات مجرد ممکن نیز چنین هستند و درباره کمالاتی که ندارند ، بالقوه می باشند ، اساسا اعتقاد به عدم تحقق قوه و تغییر در موجودات مجرد باطل است زیرا که ادله ای که تغییر در موجودات مجرد را انکار می کند مبتنی بر پذیرش قوه به معنای هیولا در موجودات مادی می باشد و مفادش این است که موجودات مجرد به دلیل آنکه هیولا ندارند ، تغییر و حرکت در آنها محال است در حالی که اساس این مبنا(وجود هیولا) باطل است ، به همین جهت ، ادله مزبور صحیح نخواهد بود . نکته : در اینجا در صدد این نیستم که بگوییم همه مجردات ممکن ، بالضرورة دارای قوه هستند بلکه می خواهیم بگوییم چنین چیزی استحاله ندارد . ناگفته نماند بر اساس ادله نقلی همه ممکن الوجودها دارای قوه و استعداد هستند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ بررسی دیدگاه ها(۴) 🔰 حرکت برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۰۴_۴۰۸ معیار دیگری که در تمایز موجودات مادی از موجودات مجرد بیان شده است حرکت است که بر اساس آن هر موجودی که حرکت داشته باشد، موجود مادی است، و هر موجودی که حرکت نداشته باشد، مجرد است. 🔹بررسی پیش از بررسی این مسئله ، لازم است معنای حرکت را مشخص کنیم . تعاریف متعددی برای حرکت بیان شده که مهم ترین آنها در دو دسته قرار می گیرند : 1⃣تعاریفی که در آن واژه « قوه» به کار رفته است :خروج تدریجی از قوه به فعل. 2⃣تعاریفی که در آن ها واژه «قوه» استفاده نشده است که می توان آنها را این گونه خلاصه کرد: سیلان وجود یا همان وجود سیال یا تغییر تدریجی شیء حال باید معنای قوه را مشخص کنیم الف) هیولا: با انکار وجود هیولا در خارج ، وجود چنین قوه ای نیز در خارج انکار می شود. ب)حالتی در وجود سیال(در حقیقت این تعریف از دسته دوم تعاریف محسوب می شود) به این معنا که موجوداتی استعداد دارند تا با حرکت وجودی خویش حالت لاحق را دارا شوند : حرکت به این معنااختصاص به موجودات مادی ندارد. زیرا ادله انکار تغییر و حرکت ( که قسمی از تغییر است ) در موجودات مجرد بر پذیرش قوه به معنای هیولا مبتنی است در حالی که این مبنا باطل است . لذا دلیلی بر استحاله استعداد ، تغییر و حرکت در موجودات _ اعم از مجرد مثالی و یا عقلی _ وجود ندارد و یا دست کم ما چنین دلیلی نیافتیم . علاوه بر این که می توان ادله نقلی بر وقوع تغییر و حرکت در همه موجودات ممکن از جمله موجودات مجرد اقامه کرد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ ادله نقلی وقوع تغییر و حرکت در همه موجودات ممکن برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۰۶_۴۰۸ در اینجا به دو دسته از ادله نقلی بر «وقوع استعداد ، تغییر و حرکت در ممکنات» اشاره می کنیم : 1⃣بر اساس برخی روایات ویژگی « ثبات و عدم تغییر » ویژگی مخصوص خداوند متعال است و غیر از او، همه موجودات دارای تغییر هستند و از آنجا که هر تغییر ملازم با حرکت است (زیرا تغییر تدریجی عین حرکت و تغییر دفعی همراه با حرکت می باشد ) همه مخلوقات دارای حرکت نیز می باشند: «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ:- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ قُلْتُ أَمَّا الْأَوَّلُ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ وَ أَمَّا الْآخِرُ فَبَيِّنْ لَنَا تَفْسِيرَهُ فَقَالَ إِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ إِلَّا يَبِيدُ أَوْ يَتَغَيَّرُ أَوْ يَدْخُلُهُ التَّغَيُّرُ وَ الزَّوَالُ أَوْ يَنْتَقِلُ مِنْ لَوْنٍ إِلَى لَوْنٍ وَ مِنْ هَيْئَةٍ إِلَى هَيْئَةٍ وَ مِنْ صِفَةٍ إِلَى صِفَةٍ وَ مِنْ زِيَادَةٍ إِلَى نُقْصَانٍ وَ مِنْ نُقْصَانٍ إِلَى زِيَادَةٍ إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ فَإِنَّهُ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ بِحَالَةٍ وَاحِدَةٍ هُوَ الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ الْآخِرُ عَلَى مَا لَمْ يَزَلْ وَ لَا تَخْتَلِفُ عَلَيْهِ الصِّفَاتُ وَ الْأَسْمَاءُ كَمَا تَخْتَلِفُ عَلَى غَيْرِهِ مِثْلُ الْإِنْسَانِ الَّذِي يَكُونُ تُرَاباً مَرَّةً وَ مَرَّةً لَحْماً وَ دَماً وَ مَرَّةً رُفَاتاً وَ رَمِيماً وَ كَالْبُسْرِ الَّذِي يَكُونُ مَرَّةً بَلَحاً وَ مَرَّةً بُسْراً وَ مَرَّةً رُطَباً وَ مَرَّةً تَمْراً فَتَتَبَدَّلُ عَلَيْهِ الْأَسْمَاءُ وَ الصِّفَاتُ وَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِخِلَافِ ذَلِكَ‌» 2⃣دسته ای دیگر از روایات بر موت همه مخلوقات اعم از مخلوقات مجرد و مادی دلالت دارند، و عروض موت در موجود نیز مستلزم تغییر در وجود اوست؛ از این رو، می‌توان گفت همه موجودات ممکن، تغییر دارند و از آنجا که تغییر، ملازم با حرکت است، همه آنها دارای حرکت نیز خواهند بود: «عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع نُعَزِّيهِ بِإِسْمَاعِيلَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَعَى إِلَى نَبِيِّهِ ص نَفْسَهُ فَقَالَ‌ إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ‌ وَ قَالَ‌ كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‌ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ يَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ ثُمَّ يَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ ع قَالَ فَيَجِي‌ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ ع حَتَّى يَقُومَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ ع فَيُقَالُ لَهُ قُلْ لِجَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ فَلْيَمُوتَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ رَسُولَيْكَ وَ أَمِينَيْكَ فَيَقُولُ إِنِّي قَدْ قَضَيْتُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ فِيهَا الرُّوحُ الْمَوْتَ ثُمَّ يَجِي‌ءُ مَلَكُ الْمَوْتِ حَتَّى يَقِفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِيَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ فَيَقُولُ قُلْ لِحَمَلَةِ الْعَرْشِ فَلْيَمُوتُوا قَالَ ثُمَّ يَجِي‌ءُ كَئِيباً حَزِيناً لَا يَرْفَعُ طَرْفَهُ فَيُقَالُ مَنْ بَقِيَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ لَمْ يَبْقَ إِلَّا مَلَكُ الْمَوْتِ فَيُقَالُ لَهُ مُتْ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ فَيَمُوتُ ثُمَّ يَأْخُذُ الْأَرْضَ بِيَمِينِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِيَمِينِهِ‌وَ يَقُولُ أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَدْعُونَ مَعِي شَرِيكاً أَيْنَ الَّذِينَ كَانُوا يَجْعَلُونَ مَعِي إِلَهاً آخَرَ.» ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ بررسی دیدگاه ها(۵) 🔰 زمان برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۰۸_ ۴۰۹ تعریف و معیار دیگری که برای موجودات مادی بیان شده، زمان است که براساس آن، هر موجودی که زمان داشته باشد، مادی است؛ زیرا زمان مقدار حرکت است و موجود مادی به دلیل آنکه حرکت دارد، زمان نیز دارد. در مقابل، هر موجودی که زمان نداشته باشد مجرد است . 🔹بررسی زمان، مقدار متصل غیر قاری است که بر حرکت عارض می شود؛ به همین دلیل، در هر موردی که حرکت موجود شود، زمان نیز موجود خواهد بود. بنابراین اگر حرکت را مخصوص موجودات مادی بدانیم، زمان نیز مخصوص موجودات مادی خواهد بود؛ اما همانطور که بیان شد حرکت مخصوص موجودات مادی و عنصری نیست و می تواند در همه موجودات ممکن الوجود اعم از مادی و مجرد موجود باشد. لذا نمی توان زمان را به عنوان ملاک تمایز موجودات مادی و عنصری از موجودات مجرد معرفی کرد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ بررسی دیدگاه ها(۶) 🔰 مکان برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۰۹_۴۱۰ تعریف و معیار دیگری که برای موجودات مادی بیان شده است، مکان است که بر اساس آن، هر موجودی که مکان داشته باشد، مادی و عنصری است و هر موجودی که مکان نداشته باشد، مجرد است. 🔹بررسی مکان، فضایی است که جسم اشغال می کند، از این رو مکان، مخصوص اجسام است. با این توصیف، جسم مجرد مثالی نیز همانند جسم مادی و عنصری چون جسم است، فضا اشغال می کند و مکان دارد؛ اما باید توجه داشت اگر جسمی مادی باشد، مکانش هم مادی است و اگر جسمی مثالی باشد، مکان مثالی خواهد داشت؛ نظیر اجسامی که انسان ها در رؤیا مشاهده می کنند که آن اجسام دارای مکان هستند و یا انسان متصوری که بر روی صندلی نشسته است . در نتیجه این ویژگی هم نمی تواند یکی از ویژگی های مخصوص برای موجودات مادی و عنصری تلقی شود. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ معیار تعریف مادی و مجرد؛ دیدگاه برگزیده 🔰 محسوس به حس ظاهر برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۱۰_۴۱۴ استاد فیاضی با تحلیل و بررسی دقیق مسأله، معیاری ارائه کرده اند که البته از ظاهر عبارات برخی دیگر از اندیشمندان نیز استفاده می شود. بر اساس این تعریف، موجود مادی، موجودی محسوس به حس ظاهر است؛ خواه محسوس بالفعل باشد یا محسوس بالقوه، خواه محسوس اول باشد یا محسوس ثانی. افزون بر آن، هر موجودی که چنین جسم محسوسی وابسته باشد و نتواند مستقل از موجود شود، مادی خواهد بود؛ نظیر صور حال در جسم، أعراض و نقطه که مستقل از جسم موضوع نیستند. 🔹تبیین قیود 1⃣قید اول (محسوس به حس ظاهر) هر چیزی که به وسیله حواس پنجگانه انسان یعنی باصره، سامعه، لامسه، ذائقه، شامه ادراک شود محسوس به حس ظاهر است و مادی و عنصری است . با این قید، اموری همچون شادی، غم، درد، و... که از سوی حواس باطنی ادراک می شوند، مادی نخواهد بود. 2⃣قید دوم( محسوس بالفعل و بالقوه) ماده محسوس بالفعل است؛ یعنی به صورت بالفعل از سوی حواس ظاهری قابل درک است؛ اما انرژی، محسوس بالقوه است، نه بالفعل زیرا انرژی تنها پس از تراکم و ماده شدن می تواند محسوس بالفعل شود . به هر حال، از آنجا که ماده و انرژی، محسوس به حس ظاهر هستند، موجود مادی خواهند بود نه مجرد اگر چه یکی از آنها محسوس بالفعل است و دیگری محسوس بالقوه. قید «محسوس بالقوه» افزون بر انرژی شامل اجنه هم می شود؛ زیرا اجنه نیز از آتش هستند و قابلیت ادراک با حس ظاهر را دارند؛ و لو آنکه به صورت بالفعل برای برخی افراد از طریق حواس ظاهری ادراک نمی شوند. 3⃣قید سوم (محسوس اول و ثانی ) مقصود از محسوس اول، محسوسی است که بالذات مورد احساس واقع می شود . چنین محسوسی همان کیفیات محسوس است؛ زیرا از میان مقولات، جوهر، کم و تمام مقولات نسبی، بالذات قابل احساس نیستند و در بین کیفیات نیز صرفا کیف محسوس است که جزء محسوسات به شمار می رود. مثلاً امتداد که خود قابل احساس نیست ولی با ادراک رنگ که کیف محسوس است و به صورت بالذات حس میشود ، امتداد نیز درک می شود. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تجرد یا مادیت نفس؛ بیان دیدگاه‌ها برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۵۱۶_۵۱۸ در بحث تجرد یا مادیت نفس دیدگاه های مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها از این قرار است : 1⃣مادی‌گرایان: مادیت همه نفوس به اعتقاد مادی‌گرایان، همه نفوس اعم از نفس نباتی، حیوانی و انسانی مادی هستند. گروهی از متکلمان نیز به مادیت نفوس معتقد هستند. 2⃣مشائیان: مادیت نفس نباتی و حیوانی و تجرد نفس انسانی نفوس نباتی و حیوانی و نیز قوای نباتی و حیوانی، هم در هنگام حدوث و هم در بقا مادی هستند و نفس انسانی و قوای آن نیز هم در هنگام حدوث و هم در بقا مجرد می باشند. 3⃣صدرالمتألهین: مادیت نفس نباتی و تجرد نفس حیوانی و انسانی در بقا به اعتقاد مرحوم ملا صدرا، نفس نباتی و قوای آن هم در حدوث و هم در بقا مادی هستند و هیچ‌گاه به مرتبه تجرد نمی رسند، اما نفس حیوانی و انسانی و قوای آنها هر چند همچون نفس نباتی و قوای آن‌ها در ابتدای حدوث، مادی هستند، در ادامه وجود یعنی در بقا به مرتبه‌ای از تجرد می رسند. 4⃣استاد فیاضی: مادیت نفس نباتی و تجرد نفس انسانی در حدوث و بقا به اعتقاد استاد فیاضی، نفس نباتی و قوای آن در حدوث و بقا مادی هستند و نفس انسانی و قوای آن در حدوث و بقا مجرد می باشند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تجرد یا مادیت نفس؛ بیان دیدگاه‌ استاد فیاضی برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۵۱۸_۵۱۹ 🔸نفس نباتی از نظر استاد ،فیاضی نفس نباتی و قوای آن که مبدأ تغذیه، رشد و تولید مثل هستند، هم در هنگام حدوث و هم در بقا مادی هستند و هیچ گاه به درجه تجرد نمی رسند خواه نفس و قوای نباتی موجود در نباتات باشد یا نفس و قوای نباتی موجود در حیوانات و انسانها. 🔸نفس انسانی اما نفس انسانی یا همان نفس حیوانی ناطق و قوای آن که وظیفه ادراک، حرکت ارادی و تعقل را به عهده دارند هم در هنگام حدوث و هم در بقا مجردند و چنین نیست که در ابتدا مادی بوده و سپس به مرتبه تجرد برسند، بلکه از ابتدا مجرد خلق شده و تا انتها نیز مجرد باقی میمانند. البته ممکن است برخی انسانها از مرتبه تجرد مثالی به مرتبه تجرد عقلی برسند، اما هیچ گاه مادی نبوده اند، آن طور که ملاصدرا اعتقاد داشت. 🔸نفس حیوانی تذکر این نکته لازم است که تجرد یا مادیت نفس حیوانی و قوای آن در حيوانات برای ما ثابت نشده و ما تاکنون استدلالی که بتواند تجرد یا مادیت نفس و قوای حیوانی را ثابت کند نیافتیم؛از این رو،استاد فیاضی مسئله تجرد یا مادیت نفس حیوانی و قوای آن را مسکوت گذاشته‌اند. البته ما قوای حیوانی در وجود انسان که به عین وجود نفس انسانی موجودند را مجرد میدانیم ولی ادله ای که تجرد آنها را ثابت میکنند فقط ناظر به قوای حیوانی در انسانها هستند، نه ناظر به نفس و قوای حیوانی در حیوانات. 🔹در نتیجه از نظر استاد فیاضی: 1⃣ نفس نباتی و قوای آن در حدوث و بقا مادی هستند، خواه نفس و قوای نباتی موجود در نباتات باشد یا نفس و قوای نباتی موجود در حیوانات و انسانها. 2⃣ نفس حیوانی و قوای آن: درباره تجرد یا مادیت آنها نظر دقیقی نداریم، اما قوای حیوانی در انسان مجردند. 3⃣ نفس انسانی و قوای آن در حدوث و بقا مجردند. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜نشست تخصصی موضوع: تقابل واحد و کثیر 👤 ارائه حضرت آیت‌الله غلامرضا فیاضی حفظه الله 🗓 چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ ساعت: ۱۹:۱۵ 🏢 قم، خیابان 19 دی، کوچه 10، فرعی اول سمت چپ، مجمع عالی حکمت اسلامی 🔷 حضور مجازی👇 🌐 https://b2n.ir/g.falsafe 🔸کانال نشر آثار آیت الله فیاضی 🆔@Fayazi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تجرد نفس و رویت روح با چشم.mp3
1.43M
🔈 بخشی از جلسه ۴۸۵ خارج اسفار جلد۲ 🔰سوال : با توجه به اینکه ملاک حضرت عالی برای اشیای مادی محسوس به حس ظاهر است، چگونه روح انسانی را مجرد می دانید درحالی در برخی موارد مطرح شده که شخصی دیده است که روح فردی از بدنش خارج شده است؟ تاریخ:۱۴۰۱/۰۹/۲۲ ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تجرد یا مادیت علم؛ بیان دیدگاه‌ها برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص۴۲۴_۴۲۶ درباره این مسئله که علم مجرد است یا مادی چهار دیدگاه مطرح است 1⃣ تجرد علم به اعتقاد بسیاری از فیلسوفان همه اقسام علم مجرد است خواه علم حصولی باشد یا حضوری، و علم حصولی نیز خواه علم عقلی باشد یا حسی،خیالی و و همی. 2⃣ ماديت علم بر اساس دیدگاه برخی از فیلسوفان غربی همه اقسام علم یا ادراک مادی است نه مجرد. از نظر آنها ادراک از سنخ امور فیزیکی است که در همین عالم محقق است نه امری فراتر از آن . 3⃣ تجرد علم عقلی و مادیتِ علم حسی خیالی و و همی به اعتقاد مشهور مشائیان علم اقسامی دارد که در میان آنها تنها علم عقلی که ادراک کلیات است مجرد است و سایر اقسام علم یعنی علم حسى، علم خیالی و علم وهمی مادی هستند. 4⃣دیدگاه استاد فیاضی تجرد و مادیت علم از منظر استاد فیاضی، مطلق علوم اعم از علم حصولی و حضوری و علم حصولی نیز اعم از علم ،حسی ،خیالی وهمی و عقلی میتوانند مجرد یا مادی باشند. به اعتقاد ایشان همان گونه که وجود به مادی و مجرد تقسیم میشود علم نیز به مادی و مجرد قابل تقسیم است و ادله عقلی ای که دیگران بر تجرد همه اقسام علم اقامه کردند تمام نیستند؛ بلکه در مقابل ادله نقلی فراوانی بر این دلالت دارد که هرموجودی اعم از مجرد و مادی دارای علم است؛ به همین دلیل علم نیز میتواند مجرد یا مادی باشد. بر پایه این ادله علم و عالم هم میتوانند مجرد باشند و هم مادی البته بر این مدعا (علم همه موجودات) ادله عقلی نیز اقامه شده که به نظر درست نیستند؛ از این رو مستمسک ما در اثبات این مدعا فقط ادله نقلی است . ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚪️ ادله نقلی عالم بودن همه موجودات برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۲۶_۴۳۳ 1⃣تسبیح همه موجودات آیات و روایات فراوانی بر تسبیح همه موجودات دلالت دارند نظیر: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» «كل شيء يسبح بحمده.» واژه تسبیح مصدر باب تفعیل از ماده سَبّح یسَبِّحُ است که در لغت به معنای تسبیح قولی تعریف شده است . تسبیح قولی به معنای آن است که متکلم با گفتن سبحان الله یا هر قول دیگری که به معنای تسبیح باشد، خداوند را از همه نقص‌ها منزه بداند. از آیات و روایات به دست می آید همه موجودات دارای تسبیح قولی و کلامی خداوند هستند. روشن است که چنین تسبیحی مستلزم علم موجودات به خداوند است؛ بنابراین تسبیح موجودات مستلزم وجود علم و شعور در آنها است. 2⃣قنوت همه موجودات در قرآن کریم به قنوت همه موجودات در برابر خداوند اشاره شده است . «وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» واژه قنوت در لغت به معنای اطاعت در برابر عصیان است . بر اساس آیه شریفه همه موجودات همواره در حال قنوت و اطاعت خاضعانه خداوند هستند . با توجه به این معنا می توان گفت قنوت موجودات، ملازم با علم و شعور در آنها است؛ چرا که اولا: معنای لغوی قنوت، اطاعت در برابر عصیان است و اطاعت و عصیان نیز در جایی مطرح می شوند که مطیع و یا عاصی، علم به فعل داشته باشد. ثانیا: در عبارت «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» از قنوت همه موجودات با لفظ قانتون که جمع سالم و مخصوص عقلا است تعبیر شده است که بر علم و شعور همه موجودات دلالت دارد. بنابراین، بر اساس ظاهر آیه، چون همه موجودات در حال قنوت خداوند هستند، پس علم به خداوند نیز دارند. 3⃣سخن گفتن همه موجودات «وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ حَتَّىٰ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَٰكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ» بسیاری از روایات نیز بر سخن گفتن کوه ها ، سنگ ها درختان، خورشید و زمین با معصومین اشاره دارند. با توجه به آیات و روایات بیان شده، می توان تصدیق کرد همه موجودات نطق دارند و سخن می گویند . نطق به معنای اظهار امری درونی به وسیله تکلم است . بر اساس ادله نقلی، هر موجودی می تواند تکلم کند و ما فی الضمیر خود را بیان دارد. این معنا از نطق قطعا با علم و شعور در ناطق همراه است زیرا اظهار امر درونی جز با علم میسر نیست. 4⃣خوف همه موجودات «یا من کل شیء خائف منه» روشن است که خوف موجودات، مستلزم علم و شعور در آنهاست زیرا حالت خوف هنگامی محقق می شود که خائف از آن چیزی که بدان خوف دارد، درکی داشته باشد چرا که در غیر این صورت، خوف در او محقق نمی شود. بنابراین، خوف موجودات نیز با علم و شعور آنها همراه است . 5⃣ حمد همه موجودات در برخی از روایات آمده است که خداوند از ناحیه همه موجودات مورد حمد و ستایش قرار می گیرد ؛ مانند این روایت امام حسین علیه السلام فرمود : «ما خلق الله من شیء إلا و له تسبیح یحمد به ربه » روشن است حمد موجودات، مستلزم علم و شعور آنها به ممدوح یعنی خداوند است؛ چرا که بدون علم به خداوند، حمد کردن معنای محصلی نخواهد داشت. از این رو،حمد موجودات نیز با علم آنها همراه است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ برهان وجودی برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۳۶ براهین وجودی : براهینی که از مفهوم خداوند، وجود خارجی آن را اثبات می کنند. 🔷 به عقیده استاد فیاضی بهتر آن است که برهان وجودی را برهان مفهومی بنامیم؛ زیرا حد وسط در آن مفهوم و تصور خداست. میدانیم تصور خدا امر مشترکی میان خداباوران و ملحدان است؛ چراکه هر دو گروه در اینکه تصوری از خدا ،دارند اختلاف ،ندارند منتها یک گروه معتقد است آن متصور (خداوند) وجود دارد و گروه دیگر اعتقادی به وجود آن متصور ندارد ،بنابراین مفهوم خداوند و تصور او چیزی است که همه گروهها به آن اذعان دارند؛ به همین دلیل استدلالی که از طریق مفهوم وجود خارجی او را اثبات میکند از اهمیت ویژه ای برخوردار است . ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ برهان وجودی در فلسفه اسلامی برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۳۶_ ۴۳۷ مشهور است در سنت فلسفه اسلامی برهان وجودی از سوی محقق اصفهانی مطرح شده است؛ اما به نظر میرسد پیش از وی ملامهدی نراقی نیز در کتاب جامع الأفكار وناقد الأنظار به این برهان اشاره کرده است البته جناب ماجد فخری در مقاله فارابی و برهان وجودی ادعا میکند پیش از همه فارابی به برهان وجودی اشاره کرده است که به نظر میرسد میتوان این مدعا را از رساله الدعاوي القلبية فارابی نیز استنباط کرد آنجا که میگوید: «از فرض نیستی واجب الوجود بالذات محال لازم میآید.» 🔰نظر استاد محقق اصفهانی در کتاب تحفة الحکیم دقیق‌تر از دیگران به این برهان پرداخته و به مقدمات آن اشاره کرده است . از برهان وجودی محقق اصفهانی تقریرهای مختلفی شده است استاد فیاضی نیز بر اساس مبانی فلسفی خاص خود تقریر ویژه ای ارائه کرده‌اند . ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚪️ تقریر استاد فیاضی از برهان وجودی مرحوم اصفهانی(۱) برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۳۷ _۴۴۰ 🔰بیان مقدمه پیش از بیان تقریر استاد فیاضی لازم است نکاتی را به عنوان مقدمه بیان کنیم : 1⃣اساس برهان وجودی ، اثبات وجود خارجی خداوند از طریق مفهوم است . 2⃣ هر مفهومی، بالذات و و بالفعل از معنا و محکی خود حکایت می کند. 3⃣ مفاهیم دو دسته اند: «مفاهیم قضیه ای» و «مفاهیم غیر قضیه ای» مفاهیم قضیه ای مفاهیمی هستند که معانی آنها قابلیت صدق و کذب دارند؛ مانند مفهوم على خندان است اما مفاهیم غیر قضیه ای چنین نیستند مفاهیم غیر قضیه ای خود دو قسم هستند مفاهیم غیر قضیه ای مفرد و مفاهیم غیر قضیه ای مرکب. مفاهیم غیر قضیه ای مفرد، یا ماهوی هستند؛ مانند مفهوم انسان، یا منطقی هستند؛ مانند مفهوم حد و یا فلسفی هستند؛ مانند مفهوم وجود، واجب الوجود و مستقل. مفاهیم غیر قضیه ای مرکب نیز یا تام هستند؛ مانند ،انشائیات نظیر امر و یا ناقص هستند؛ مانند کتاب علی. وجه اشتراک همه این مفاهیم در آن است که هر یک از آنها از معنا و محکی خودش حکایت می‌کند. 4⃣معانی مختلف می توانند در یک مصداق و فرد بسیط جمع شوند، بدون آنکه به بساطت مصداق خدشه ای وارد شود. 5⃣ واقع یا نفس الامر شامل عالم وجود حقیقی، عالم اعدام حقیقی و عالم اعتباریات می شود . 6⃣ مفاهیم _اعم از مفاهیم قضیه ای و غیر قضیه ای_ اقتضایی درباره موجود بودنِ واقع معنای خودشان ندارند. البته یک دسته از مفاهیم از این حکم مستثنا هستند و آن دسته مفاهیمی هستند که در اجزای معنا خود، درباره واقع معنای خودشان اقتضا دارند.برهان وجودی در صدد آن است که بگوید : مفهوم واجب الوجود بالذات و مفهوم «موجود مستقل مطلق» از این سنخ مفاهیم اند؛ یعنی در معنای خودشان، اقتضای موجود بودن دارند. مفهوم واجب الوجود بالذات معنایی دارد که اقتضای موجود بودنِ واجب الوجود بالذات در خارج را دارد و همچنین است مفهوم موجود مستقل مطلق. از مطالب بیان شده نکته دیگری به دست می آید که در ذیل به آن اشاره می کنیم : 7⃣محکیِ مفهوم یا همان معنا، سه حالت دارد : ↙️۱.محکی مفهوم ممکن الوجود باشد. در این قسم میان مفهوم «ممکن الوجود» با مفاهیم دیگری که معنایشان مصداقِ مفهوم ممکن الوجود است مثل مفهوم انسان تفاوتی نیست . ↙️۲.محکی مفهوم، ممتنع الوجود باشد. محکی این قسم از مفاهیم ممتنع (یعنی معانی ممتنع ) بالضرورة در خارج معدوم هستند زیرا اگر معنای ممتنع در خارج موجود باشد، دیگر محکیِ مفهوم ممتنع نخواهد بود. در این قسم نیز میان خود مفهوم «ممتنع الوجود» با مفاهیم دیگری که معنایشان، مصداقِ مفهوم ممتنع الوجود است، نظیر معنای اجتماع نقیضین و شریک الباری تفاوتی نیست. ↙️۳.محکی مفهوم، واجب الوجود باشد.در این حالت، محکی مفهوم واجب الوجود، بالضرورة در خارج موجود است. در این قسم نیز میان مفهوم «واجب الوجود» و مفاهیم دیگری که معنایشان، مصداقِ مفهوم واجب الوجود است،تفاوتی نیست؛ مانند معنای موجود مستقل مطلق و موجود غیرمخلوق و موجود نامتناهی که برای مفهوم واجب الوجود مصداق هستند. 8⃣در بحث وحدت و کثرت بیان شد اصطلاح «حمل اولى» و «حمل شایع» دو کاربرد دارد در یک کاربرد اصطلاح حمل اولی و حمل شایع قید قضیه بوده در مقام بیان کیفیت رابطه موضوع و محمول هستند؛ بدین صورت که اگر ،موضوع عین محمول ،باشد حمل اولی است؛ نظیر قضیه انسان حیوان ناطق است و اگر موضوع مصداق محمول ،باشد حمل شایع است؛ مانند قضیه انسان ضاحک است؛ اما در کاربرد دیگری حمل اولی و شایع صرفاً قيد امر مفرد یعنی قید موضوع به تنهایی یا محمول به تنهایی هستند در این کاربرد هرگاه امر مفردی به حمل اولی مقید شود مفهوم آن مدنظر است و هرگاه به حمل شایع مقید شود معنای آن منظور است؛ از این رو منظور از انسان به حمل اولی مفهوم انسان و منظور از انسان به حمل شایع معنای انسان است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️ تقریر استاد فیاضی از برهان وجودی مرحوم اصفهانی(۲) برگرفته از 📜نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۴۱_۴۴۲ 🔰بیان برهان پس از بیان مقدمات به سراغ اصل برهان وجودی بر اثبات وجود خداوند می‌رویم شکل منطقی این برهان چنین است: 1⃣همه ما بالوجدان مفهومی از «واجب الوجود بالذات» داریم و آن مفهوم را در درون خود مییابیم. 2⃣ با توجه به آنکه هر مفهومی بالذات و بالفعل از معنا و محکی خود حکایت می‌کند مفهوم «واجب الوجود بالذات» نیز از معنای خود حاکی است و آن را نشان می‌دهد. معنای واجب الوجود بالذات معنایی است که بالضروره موجود است و عدم برای آن محال است. 3⃣ اگر معنای «واجب الوجود» در عالم واقع و خارج موجود باشد، مدعا (وجود خداوند) ثابت است. 4⃣ اما اگر معنای «واجب الوجود» در عالم خارج موجود نباشد ،بالضروره معدوم خواهد بود؛ زیرا به دلیل امتناع ارتفاع نقیضین اگر معنایی در خارج موجود نباشد بالضروره معدوم است. 5⃣معدوم بودن معنای واجب الوجود در خارج به معنای آن است که معنای واجب الوجود دارای فرد معدوم باشد (فرد معدوم واجب الوجود). 6⃣ اگر معنایی در عالم خارج فرد معدوم داشته باشد از سه حال خارج نیست يا ممتنع الوجود است و به همین دلیل در خارج معدوم است یا ممکن الوجود است اما چون علتش معدوم است او نیز معدوم است و یا ممکن الوجود است و علتش نیز موجود است منتها به دلیل آنکه علتش مختار است وجود معلول را اراده نکرده است. در هر صورت اگر معنایی در خارج فرد معدوم داشته باشد از این سه حالت خارج نیست؛ از این رو: 7⃣اگر معنای «واجب الوجود» در عالم خارج فرد معدوم داشته باشد مستلزم آن است که فرد «واجب الوجود» یا ممتنع الوجود باشد یا ممکن الوجودی که علتش معدوم است و یا ممکن الوجودی که علتش موجود است ولی به دلیل اختیار وجود آن را اراده نکرده است. 8⃣ در حالی که این مطلب مستلزم تناقض و محال است؛ زیرا از یکسو آن فرد معدوم، فرد «واجب الوجود است که به اقتضای واجب الوجود بودن وجود برایش ضروری است و از سوی دیگر چون معدوم است فرد ممتنع الوجود یا فرد ممكن الوجود است که وجود برای آنها ضروری نیست و این تناقض است به تعبیر محقق اصفهانی اگر فرد واجب الوجود در خارج معدوم باشد یا باید فردِ ممتنع الوجود باشد و یا فردِ ممکن الوجود؛ در حالی که فرض آن است که آن فرد معدوم فرد واجب الوجود است؛ از این رو معدوم بودن فرد واجب الوجود خُلف است و منشأ استحاله این خُلف نیز تناقض است. ⬅️در نتیجه معنای واجب الوجود بالضروره در عالم خارج موجود است. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool
⚪️اشکالات برهان وجودی (۱) 🔰اشکال خلط مفهوم و مصداق برگرفته از نگاهی نو به فلسفه اسلامی ص ۴۴۶_۴۴۷ بیان اشکال در برهان وجودی از مفهوم واجب الوجود، مصداق آن نتيجه گرفته شده است؛ در حالی که مفهوم فقط میتواند لوازم و نتایج مفهومی داشته باشد نه لوازم مصداقی؛ چراکه مفهوم امری ذهنی است و با مصداق که امری خارجی است سنخیتی ندارد پاسخ به نظر میرسد این اشکال صحیح نیست و نمی تواند برهان وجودی را خدشه دار کند؛ زیرا ما در برهان وجودی هیچگاه از مفهوم واجب الوجود مستقیماً به سراغ مصداق نرفتیم تا این اشکال وارد باشد بلکه مفهوم واجب الوجود صرفاً نقطه آغاز برهان وجودی است که با سپری کردن چند مرحله به مصداق واجب الوجود میرسد و وجود خارجی آن را نتیجه میدهد؛ توضیح آنکه در برهان وجودی ابتدا از « مفهوم واجب الوجود» به سراغ معنای واجب الوجود میرویم و پس از آن با قیاسی استثنایی اثبات می‌کنیم معنای واجب الوجود دارای مصداق و فرد خارجی است؛ لذا وجود خارجي واجب الوجود را با چنین شیوه ای اثبات می‌کنیم در این شیوه اگرچه نقطه آغاز برهان مفهوم واجب الوجود و نقطه پایان آن، مصداق خارجی آن است اما در این بین مقدمات دیگری نیز وجود دارند که مفهوم واجب الوجود با ضمیمه شدن آن مقدمات، مصداق خارجى واجب الوجود را نتیجه می‌دهد روشن است این شیوه برای اثبات وجود خارجى واجب محذور عقلی ندارد؛ بله اثبات مستقیم مصداق خارجي واجب از مفهوم آن توجیه عقلی، ندارد اما این شیوه ارتباطی به برهان وجودی ندارد. بر این اساس این مدعا که «هر مفهومی فقط با مفهوم ملازمه دارد نه با مصداق» به صورت مطلق نمیتواند درست باشد؛ زیرا اگر مقصود از ملازمه، ملازمه مستقیم باشد این مدعا صحیح خواهد بود؛ چراکه هر مفهوم به نحو مستقیم تنها با مفاهیم دیگر و با معنای خود ملازمه دارد؛ اما اگر مقصود از ملازمه، ملازمه غیر مستقیم ،باشد این مدعا قابل قبول نخواهد بود؛ زیرا ممکن است مفهومی نظیر مفهوم واجب الوجود، به صورت غیر مستقیم و با سپری کردن چند مرحله با مصداق خارجی خود ملازمه داشته باشد و این امر نیز اشکال عقلانی ندارد. ◀️مکتب فلسفی استاد فیاضی 🆔 @FayaziPhilosophicalSchool