eitaa logo
نظرات فلسفی آیت الله مصباح رحمه الله
1هزار دنبال‌کننده
58 عکس
18 ویدیو
12 فایل
تبیین نظرات آیت الله مصباح رحمه الله در زمینه منطق، معرفت شناسی و فلسفه اسلامی ارتباط با ادمین: @Sadegh313a
مشاهده در ایتا
دانلود
📒پرسش و پاسخ 📜اولویت های تحقیقی سوال: شما که تجربه چندین دهه را داشتید و در متن این مسائل بوه اید، اگر بخواهید دو سه مورد  از مسائل نظری اصلی که به عنوان اولویت به شمار می رود و در ادامه کارهای انجام شده است، چیست؟ تهدید های اصلی در مسائل نظری چیست؟ به عبارت بهتر اگر امروز چهل سال جوانتر بودید، چه مسائلی را در اولویت کاری خود قرار می دادید؟ 👤علامه مصباح یزدی رحمه الله به نظر من در چند مسأله باید بیشتر کار شود؛ در حوزه علوم علوم اجتماعی و به ویژه علوم انسانی که اسلامی سازی آن ها مطرح است، در بین آن، آنچه بیشتر احتیاج به کار دارد، رابطه مسائل فردی و اجتماعی یا به عبارت دیگر رابطه روانشناسی و  جامعه شناسی در قسمت های مختلف آن است؛ این که اصل کدام است و از کدام باید شروع کرد؟ آیا جامعه شناسی فرع بر روانشناسی است و یا روانشناسی مقدمه جامعه شناسی است و اصالت با جامعه است؟ وی افزود: هم چنین در مسائل دینی تبیین رابطه تقدیر با اختیار مهم به نظر می رسد؛ تبیین توحید افعالی با وجود وظایف سنگین که تا پای جان دادن بر عهده انسان وجود دارد باید مورد توجه قرار گرفته و تبیین شود پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح رحمه الله http://www.mesbahyazdi.ir/node/6720/%D8%AC%D8%B2%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2%D8%BA%D8%AF%DB%8C# 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜حضور خداوند نزد عالِم در علم حضوری به خداوند برگرفته از پیش نیازهای مدیریت اسلامی ص ۱۰۶ پرسش و پاسخ سوال:اگر در علم حضورى، واقعیت، نزد فرد حاضر است، در علم حضورى انسان به خداوند، چگونه وجود مطلق و بى‌نهایت خداوند در نزد نفسِ محدودِ انسانها حضور پیدا مى‌کند؟ پاسخ: در این سؤال گمان شده است که اقتضاى حضور خدا در نفس انسان این است که نفس انسانها هم نامحدود باشد. این گمان درست نیست، در علم حضورى ممکن است هر دو موجود «عالم و معلوم» محدود باشند یا اینکه یکى محدود و دیگرى نامحدود باشد. براى تقریب به ذهن و از باب تشبیه معقول به محسوس، به این مثال توجه کنید: اگر شما مقدارى آب را در دریا ریختید، دریا براى قطره قطره این آب محدود حضور دارد و فاصله‌اى بین آنها نیست، درست است که وسعت دریا با قطره قابل مقایسه نیست، اما تا محدوده‌اى که قطره هست، دریا هم هست و بسى فراتر، اما وسعت دریا به حضور آن در نزد آبِ محدود ضررى نمى‌زند. آنجا که قطره با دریا تلاقى مى‌کند، هر دو براى هم حاضرند منتها دریا وراى قطره هم حضور دارد. البته این مثال براى تقریب به ذهن بیان شد، روشن است که در اجسام، «حضور» معنایى ندارد. به هر حال، انسان براى خدا و خدا براى انسان حاضرند و حضور به این معنا نیست که خدا در صورت حضور نزد انسان، محدود مى‌شود. خدا نامتناهى است و انسان در حد و شعاع وجود خودش با خدا ارتباط برقرار مى‌کند. در همان نقطه‌اى که با یکدیگر تلاقى مى‌کنند، براى یکدیگر حضور دارند. پس مى‌توان گفت که خدا براى انسان و انسان براى خدا حاضرند: (و هو معکم اینما کنتم) هر کجا که باشید، خدا با شماست. نمى‌توانید جایى بروید که خدا در آنجا حضور نداشته باشد و شما در محضر خدا هستید. پس لازمه حضور، تساوى دو شىء از نظر وجودى نیست، زیرا ممکن است یکى از آنها محدود و دیگرى نامحدود باشد، در عین حال براى یکدیگر حضور داشته باشند. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜مفاهیم به کار رفته در بدیهیات اولیه(۱) برگرفته از آموزش فلسفه درس ۱۹ دروس فلسفه ص ۶۰ علامه مصباح یزدی رحمه الله در مورد بدیهیات اولی می فرمایند: "همه اين قضايا از قبيل قضاياي تحليلي هستند که مفهوم محمول آنها از تحليل مفهوم موضوعشان به‌دست مي‌آيد" لذا طبق این تعریف علامه مصباح گزاره های همچون : "انسان حیوان است ، انسان ناطق است " بدیهی محسوب می شوند. از سوی دیگر ایشان در مورد مفاهیم به کار رفته در این دست از گزاره ها می فرمایند : "اين قضايا از مفاهيم فلسفي تشکيل مي‌يابند" در تعبیر دیگر در دروس فلسفه می فرمایند: «همگی این قضایا از معقولات ثانیه فلسفی تشکیل یافته اند» حال سوال اینجا است در دو گزاره ای که به عنوان مثال ذکر شد مفهوم "انسان" حیوان" ناطق" هیچکدام فلسفی نیستند پس چگونه این دو عبارت با هم قابل جمع است . 🔹تبیین مساله 👤استاد مجتبی مصباح در تبیین اینکه بدیهیات اولیه همیشه از مفاهیم فلسفی تشکیل شده اند می توان گفت: ما وقتی می گوییم "انسان حیوان است" در حال تصدیق این هستیم که مفهوم حیوان جزیی از مفهوم انسان است و در این تصدیق ماهیت بودن انسان هیچ تاثیری ندارد . لذا تصدیق می کنیم که جزء مفهوم بر کل مفهوم قابل اطلاق است به عبارت دیگر در گزاره" انسان حیوان است " در حال تصدیق رابطه کل و جزء هستیم نه رابطه مفاهیم ماهوی . اگر ندانیم که انسان و حیوان چیست حتی ندانیم ماهیت چیست، فقط این را بدانیم مفهوم حیوان ، جزیی از مفهوم انسان است کافی است برای اینکه تصدیق کنیم انسان حیوان است. پس در حقیقت وقتی تصدیق می کنیم انسان حیوان است، تصدیق می کنیم که مفهوم کل شامل مفهوم اجزاء خودش هست یعنی در واقع در حال تصدیق رابطه کل و جزء هستیم و کل و جزء مفهوم فلسفی است . 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah
📚سیر مطالعاتی آثار علامه مصباح یزدی (ره) ✅رایگان✅ 🔰مرکز آموزش مجازی 💠موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ❇️توضیحات و شرایط: 🔸سامانه از روز 3 آبان برای شما فعال خواهد شد. 🔹شرکت برای برای عموم علاقمندان مجاز است. 🔸شرایط سن شرکت کنندگان ۱۵ سال به بالا می باشد. 🔹ترم اول دو کتاب عبرت های خرداد و تهاجم فرهنگی هستند. 🔸مهلت ثبت نام تا ۳۰ مهر ماه 📞کسب اطلاعات کانال سیر مطالعاتی https://eitaa.com/joinchat/2257584343Cf0573d0cc8 ☎️شماره تماس 02532113757 داخلی های زیر 371 و 360 🔸🔹مدیریت فرهنگی 🌐لینک ثبت نام👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://ikvu.ac.ir/Register/Farhangi/Register.php
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜قابلیت تسلسل از ویژگی های مفاهیم اعتباری است برگرفته از نظریه حقوقی اسلام ج ۱ ص۱۲۸_۱۲۹ شرح جلد اول اسفار جزء دوم ص ۲۱۳ علامه مصباح یزدی رحمه الله بعد از تعریف مفاهیم اعتباری به : "يك سلسله مفاهيم ديگرى داريم كه يك شىءِ خاصِ خارجى را نشان نمى‌دهد، بلكه قوام اين‌گونه مفاهيم به اعتبارات عقلى و ذهنى مى‌باشد؛ براى مثال وقتى مى‌گوييم: نماز واجب است؛ «‌نماز‌» يك حركت عينى خارجى است، امّا «‌واجب‌» يعنى چه؟ آيا كلمه «‌واجب‌» به يك شىء عينى در خارج، يا صفتى از يك موجود خارجى اشاره مى‌كند؟ آيا داراى رنگ و شكل است؟ كلمه «‌واجب‌» به يك موجود خارجى يا صفتى مربوط به موجودات خارج اشاره نمى‌كند، بلكه اين معنايى است كه فقط عقل آن را درك مى‌كند." در مورد یکی از خواص این مفاهیم می فرمایند: "از خواص مفاهيم اعتبارى اين است كه به گونه‌اى قابل تسلسل است. براى مثال، ما مى‌گوييم: هر كسى زحمت بكشد و روى ماده خام كارى انجام دهد، حق تملك آن كالا را داراست. اگر چوبى از جنگل بريده است، همان بريدن درخت، كارى است كه روى آن انجام داده است. سپس ممكن است آن را به صورتى خاص مانند: در، پنجره و يا يك اثر هنرى زيبا در آورد. به خاطر كارى كه روى اين ماده خام انجام داده است، مى‌گوييم: اين شخص نسبت به اين كالا داراى «‌حق مالكيت‌» است. «‌مالكيت‌» يك امر اعتبارى است؛ يعنى در خارج، جز انسان، چوب و كارهايى كه روى آن انجام شده است، چيز ديگرى به نام «‌مالكيت‌» نداريم. از خواص اين مفهوم اعتبارى (مالكيت) آن است كه مفاهيم اعتبارى متعدد ديگرى، پى در پى، از آن قابل اخذ است؛ مثلا كارگر يا هنرمندى كه روى چوب كار كرده، مالك اين چوب و يا اثر هنرى مى‌شود. در اين حالت، مالك «‌حق‌» دارد در مملوك خويش تصرف كند. بنابراين، در اين‌جا غير از مفهوم اعتبارى «‌مالكيت‌»، مفهوم ديگرى هم به نام «‌حق‌» پيدا شد؛ يعنى چون «‌مالك‌» است حق دارد كه در اين مملوك خويش تصرف كند. در بررسى و تحليل «‌حق‌» اين پرسش مطرح مى‌شود كه آيا اين شخص مى‌تواند «‌حق‌» خود را به ديگرى واگذار كند؛ مثلا در مقابل دريافت مالى آن را بفروشد يا ببخشد؟ پاسخ مثبت است. ممكن است انسان برخى حقوق خود را مبادله يا واگذار نمايد. در اين حالت، مالكِ تصرف در مِلك خويش نيز مى‌باشد. به عبارت ديگر وقتى «‌مالك‌» شد، «‌حق‌» دارد از اين مالكيت خويش استفاده نمايد. پس مفهوم ديگرى غير از «‌حق‌» روى اين مالكيت به وجود آمد كه عبارت است از: حق تصرف و مبادله اين شىء. اين زايش مفهومى همين طور تسلسل پيدا مى‌كند. اين حالت تسلسل، از خواص مفاهيم اعتبارى است؛ در حالى كه مفاهيم حقيقى، مانند انسان، اين‌گونه نيستند، و انسان ديگرى در درون آن انسان و يا محمول آن قرار نمى‌گيرد. وقتى مى‌گوييم: انسان حق دارد فلان كار را انجام دهد و سپس مى‌گوييم: حق دارد كه اين حق خويش را واگذار كند، اين جا يك حق به حقى ديگر تعلق و وابستگى پيدا مى‌كند؛ يعنى چون آن حق اوّل را داراست، مالك حق دوم است. به اين ترتيب، حق دوّم، كه خود نيز يك مفهوم اعتبارى است، به حق اوّل وابسته مى‌شود." ایشان در ادامه نیز می فرمایند: "اولين فيلسوفى كه به تسلسلى بودن اعتبارات عقلى و مفاهيم اعتبارى توجه نموده، شيخ اشراق است. او در كتاب «‌حكمة الاشراق‌» و ديگر كتاب‌هايش، فصل مهمى به چگونگى شناسايى اعتبارات عقلى اختصاص داده است. فيلسوفان ديگر هم‌چون صدرالمتألهين اين مطلب را از او اخذ نموده‌اند." ایشان همچنین در شرح اسفار می فرمایند: "بنابراین ما نیز معتقد میشویم که قاعده تسلسل اعتباری بودن مفاهیم را اثبات می کند اما اعتباری به معنای معقولات ثانیه فلسفی نه آنچنان که از ظاهر کلام شیخ بر می آید . " 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜آیا مفاهیم ماهوی می توانند موضوع قضایای اخلاقی باشد؟ برگرفته از آموزش فلسفه ج۱ درس ۱۵ ص ۱۹۸_۱۹۹ اخلاق در قرآن ج ۱ص ۵۰ نقد وبررسی مکاتب اخلاقی۳۲۵_۳۲۶ فلسفه اخلاق۵۰_۱۹۵ دروس فلسفه اخلاق۱۳_۱۴ از برخی از کلمات علامه مصباح یزدی رحمه الله در کتب مختلف این طور برداشت می شود که همه موضوعات اخلاقی از عناوین انتزاعی و معقولات ثانیه فلسفی هستند که می توان به عبازت ذیل اشاره کرد: ۱.آموزش فلسفه: چنان‌که اشاره شد دستهٔ دیگری از مفاهیم در قضایای اخلاقی و حقوقی به‌کار می‌روند که موضوعات این قضایا را تشکیل می‌دهند، مانند عدل و ظلم و مالکیت و زوجیت. نظر صحیح این است که این مفاهیم هرچند قراردادی و به معنای خاصی «اعتباری» هستند، ولی چنین نیست که به‌کلی بی‌ارتباط با حقایق خارجی، و بیرون از حوزهٔ قانون علیت باشند، بلکه اعتبار آنها براساس نیازهایی است که انسان برای رسیدن به سعادت و کمال خودش تشخیص می‌دهد. ۲. فلسفه اخلاق: صفحه ۵۰:اجمالاً می‌توان گفت مفاهیمی که در ناحیۀ موضوع یا مسندالیه گزاره‌های اخلاقی قرار می‌گیرند، از قبیل مفاهیم ماهوی نبوده... مثلاً با توجه به لزوم کنترل غرایز و رعایت محدودیت‌هایی در رفتار، به‌طور کلی حدودی در نظر گرفته شده و خروج از آنها به نام ظلم و طغیان، و رعایت آنها و حرکت در چهارچوب آن حدود، به نام عدل و قسط نام‌گذاری گردیده است. صفحه ۱۹۵: مفاهیم اخلاقی اعم از آنکه در ناحیۀ موضوع باشند یا محمول، همگی از سنخ معقولات ثانی فلسفی‌اند که منشأ انتزاع خارجی دارند... ۳. نقد و بررسی مکاتب اخلاقی موضوع قضیه اخلاقی، افعال اختیاری انسان است، ولی نه به طور کلی؛ بلکه از آن جهت که تحت یکی از عناوین انتزاعی خاص واقع می‌شود. و به عبارت دقیق‌تر، موضوع قضیه اخلاقی عبارت است از آن دسته از عناوین انتزاعی که بر افعال اختیاری انسان صدق می‌کند؛ مثل عدالت‌ورزی، ستم‌گری، راست‌گویی و دروغ‌گویی. بنابراین، فعل اختیاری از آن جهت که دارای یک ماهیت خاصی است، موضوع قضیه اخلاقی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه حتماً باید معنون به یک عنوان انتزاعی شود. به تعبیر دیگر، عدالت، یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی و ماهوی نیست؛ بلکه عنوانی است که مثلاً از «موضع‌گیری صحیح»، «بجا انجام دادن کار و رعایت کردن حقوق دیگران» انتزاع می‌شود. چنانکه ظلم، تقوا، فجور، فسق، حق و باطل نیز هیچ کدام از واقعیت‌های عینی و ماهوی نیستند؛ بلکه، ذهن ما با ملاحظه خاصی که روی مفاهیم اولیه دارد، این مفاهیم را انتزاع می‌کند. و الا مفاهیم عینی و ماهوی که مستقیماً از اعیان خارجی در ذهن ما منعکس می‌شوند نظیر سخن گفتن، راه‌ رفتن، غذا خوردن، سیلی زدن و امثال آن هرگز موضوع احکام اخلاقی قرار نمی گیرند اخلاق در قران : موضوعات در قضایاى اخلاقى، عناوینى انتزاعى هستند. ✅با این حال باید توجه داشت که مراد علامه مصباح رحمه الله از اینکه موضوعات قضایای اخلاقی عناوین انتزاعی هستند به این معنا است : 🔰اصل در موضوعات قضایای اخلاقی انتزاعی بودن آن ها است و اگر امر عینی بخواهد موضوع این گزاره ها قرار بگیرد حتما باید آن امر عینی مصداق یک عنوان انتزاعی باشد تا محکوم به حکم اخلاقی گردد. لذا مفاهیم ماهوی نیز می توانند موضوع باشند ولی از آن جهت که مصداق عنوان انتزاعی باشند . علامه مصباح در جاهای مختلف به این مطلب اشاره فرموده اند: نقد و بررسی مکاتب اخلاقی : این دسته مفاهیم(ماهوی)، تنها و تنها در صورتی که مصادیق یکی از عناوین انتزاعی پیش‌گفته و امثال آن قرار گیرند و صرفاً به این لحاظ، جایگزین موضوع قضایای اخلاقی و مشمول حکم آنها قرار می‌گیرند. اخلاق در قرآن : مفاهیم ماهوى ... فقط و فقط در صورتى که مصادیق یکى از عناوین انتزاعى فوق باشند و صرفاً، به این لحاظ، جایگزین موضوع قضایاى اخلاقى و مشمول حکم آنها مى‌شوند. شاید واضح ترین جای که علامه مصباح به این نکته اشاره فرموده باشند در دروس فلسفه اخلاق باشد: موضوع قضایای اخلاقی معمولا یک عناوین انتزاعی هستند و اگر مفاهیم اولیه هم موضوع قرار گیرد باز برای اثبات حکمش واسطه ای می خورد . باید یک عنوان انتزاعی واسطه شود تا آن حکم ، ثابت شود. ... ممکن است گاهی یک امر عینی هم متصف به حسن و قبح اخلاقی بشود ولی اگر دقت کنیم می بینیم آنجا هم آن امر عینی از آن جهت که مصداق یک عنوان انتزاعی است محکوم یک حکم اخلاقی قرار می گیرد ، یعنی مثلا ممکن است بگوییم راه رفتن تو ظلم بود چون در زمین مردم بود و تجاوز به حق دیگران . راه رفتن ، یک حقیقت خارجی است ولی وقتی دقت کنیم می بینیم که راه رفتن حقیقةً موضوع خیر و شر نیست بلکه این راه رفتن از آن جهت که مصداق غصب است متصف به شر می شود . پس اگر به یک امر حقیقی هم حسن و قبح اخلاقی را نسبت دهیم بالعرض است ، حکم ، ذاتا مال عنوان انتزاعی است." 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نقد اثبات وجود خارجی رابط به واسطه اثبات رابط در قضیه برگرفته از آموزش فلسفه درس ۲۲ ص ۲۷۳ تعلیقه نهایه الحکمه ص ۷۸ رقم ۳۸ شرح نهایه الحکمه ج۱ ص ۲۴۲ شرح جلد ۱ اسفار جزءاول ص ۳۰۵ دروس فلسفه ص۷۷،۷۸ هم اندیشی معرفت شناسی ج۲ ص۴۸۶ یک بحثی که پیرامون مفهوم وجود مطرح شده دربارهٔ اشتراک واژه وجود بین معنای اسمی و مستقل، و معنای حرفی و ربطی است. علامه مصباح رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند: "توضیح آنکه در قضیهٔ منطقی علاوه بر دو مفهوم اسمی و مستقل (موضوع و محمول)، مفهوم دیگری لحاظ می‌شود که رابط بین آنهاست و در زبان فارسی با لفظ «است» به آن اشاره می‌شود، ولی در زبان عربی معادلی ندارد و هیئت ترکیبی جمله را می‌توان حاکی از آن به‌شمار آورد. این مفهوم از قبیل معانی حرفی است و مانند معانی حروف اضافه استقلالاً قابل تصور نیست، بلکه باید آن را در ضمن جمله درک کرد. منطقیین این معنایحرفی را «وجود ربطی» یا «وجود رابط» می‌نامند، در برابر معنای اسمی آن که می‌تواند محمول واقع شود و از‌این‌رو آن را «وجود محمولی» می‌خوانند. صدرالمتألهین در اسفار تصریح کرده است که استعمال واژه «وجود» در چنین معنای حرفی، به اصطلاح خاصی غیر از معنای معروف و مصطلح آن است که معنایی اسمی و مستقل می‌باشد و بنابراین باید کاربرد کلمهٔ وجود را در این دو معنا به‌صورت مشترک لفظی دانست.ولی بعضی دیگر به این نکته توجه نکرده‌اند و مفهوم وجود را مطلقاً مشترک معنوی دانسته‌اند، بلکه پا را فراتر نهاده خواسته‌اند از راه چنین مفهومی وجود عینی رابط را نیز اثبات کنند، به این بیان که وقتی مثلاً می‌گوییم «علی دانشمند است»، واژه «علی» حکایت از شخص خاصی می‌کند و در ازای واژه «دانشمند» هم دانش وی وجود دارد که آن هم در خارج موجود است، پس مفهوم رابط قضیه هم که با لفظ «است» نشان داده می‌شود، حکایت از نسبت خارجی بین دانش و علی می‌نماید، بنابراین در متن خارج هم نوعی وجود ربطی اثبات می‌شود." 🔰بررسی ایشان در آموزش فلسفه می فرمایند: "ولی در اینجا هم بین مفاهیم و احکام منطقی با مفاهیم و احکام فلسفی، خلطی صورت گرفته و احکام قضیه را که مربوط به مفاهیم ذهنی است به مصادیق خارجی سرایت داده‌اند. ..... وجود نسبت در قضیه‌ای که حاکی از یک امر بسیط است، مستلزم وجود خارجی نسبت در مصداق آن نیست، بلکه اساساً هیچ‌گاه نمی‌توان نسبت را از امور عینی و خارجی به‌حساب آورد، و نهایت چیزی که می‌توان گفت این است که نسبت در هلیات بسیطه، نشانهٔ وحدت مصداق موضوع و محمول، و در هلیات مرکبه، نشانهٔ اتحاد عینی آنهاست." همچنین در تعلیقه بر نهایه می فرمایند: "وقد ابتدأ الاُستاذ(دام‌ظله‌العالی) بإثبات الرابطة بین القضایا وكونها قائمة بالطرفین غیر مستقلّة عنها، وركّز على القضایا الخارجیّة التی تنطبق بموضوعاتها ومحمولاتها على الخارج، وكأنّه أراد بذلك إثبات الرابطة بین مصادیق الموضوعات والمحمولات فی الخارج، حتّى یصحّ تقسیم الوجود العینیّ إلى الرابط والمستقلّ أیضاً، ذلك التقسیم الذی یناسب البحث الفلسفیّ ویعتنی به الفیلسوف القائل بأصالة الوجود. لكن یلاحظ علیه أنّ ثبوت الموضوعات والمحمولات فی الخارج لا یكفی دلیلاً على ثبوت الرابطة كنوع من الوجود العینیّ. والرابطة فی القضایا إن دلّت على شیء خارجیّ فإنّما تدلّ على اتّحاد مصداق الموضوع والمحمول، وهو أعمّ من ثبوت أمر رابط بینهما. فإنّ اتّحاد الجوهر والعرض أو اتّحاد المادّة والصورة فی الخارج مثلاً لا یستلزم وجود رابط بینهما، بل یكفی كون أحدهما من مراتب وجود الآخر أو كون أحدهما رابطیّاً بالنسبة إلى الآخر. والحاصل أنّه لا یمكن بمثل هذا البیان إثبات الوجود الرابط فی الأعیان، وإثباته رهن لتبیین كیفیّة ارتباط المعلول بالعلّة، على ما سیأتی فی محلّه." در شرح نهایه می فرمایند: "چنین فرض شده که ملاک انطباق قضیه بر خارج این است که تمام اجزاء قضیه در خارج مطابَقى خاص به خود داشته باشند ولى چنین نیست. انطباق قضیه‌اى بر خارج مستلزم این نیست که هر یک از اجزاء آن، اعم از موضوع و محمول و نسبت، در خارج بر وجودى خاص به خود منطبق باشند، بلکه در خارجى بودن قضیه همان انطباق موضوع و محمول بر خارج و اتحاد آنها در خارج کافى است، خواه این اتحاد عینوجود فى نفسه یک طرف باشد، به این صورت که وجود فى‌نفسه محمول عین وجودش براى موضوع باشد و خواه این اتحاد خود وجودى خاص به خود داشته باشد غیر از وجود موضوع و محمول که از سنخ وجود رابط است." این نکته در شرح اسفار نیز تذکر داده شده است: " به نظر می رسد که وجود رابطی به معنی رابط قضیه یک اصطلاح منطقی و مربوط به مفاهیم است و مفهوم بما هو مفهوم سنخیتی با وجودهای عینی ندارد و نیز نمی توان از راه ثبوت رابط در قضایای موجبه نوعی وجود رابطی را در خارج اثبات کرد ." 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
1401.08.17-اسفار - تبیین نقد نظریه علامه مصباح در بحث وجود ربطی_۲۰۲۲_۱۱_۰۸_۲۱_۳۵_۰۴_۵۶۰.mp3
1.02M
📜تبیین نقد علامه مصباح به علامه طباطبایی رحمهما الله در وجود ربطی 👤آیت الله فیاضی حفظه الله 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah https://eitaa.com/joinchat/4039639189C2abefc3ea2
📜آزادی سوال پرسیدن 🔰تمثیلات(۱) نظریه حقوقی اسلام جلد ۱ص ۳۵۲ آیا در مسایل پزشکى به بهانه این‌که آزادى است، مى‌شود هر میکروبى را در سطح کوچه و خیابان پخش کرد؟! در حالى که آوردن همین میکروب در آزمایشگاه و نزد متخصصان، براى مطالعه و تحقیق روى آن هیچ مشکل و محذورى ندارد. نه تنها مشکلى ندارد، که بسیار هم مفید است؛ چون متخصصان با مطالعه بر روى آن مى‌توانند راه‌هاى پیش‌گیرى از ابتلاى به آن و نیز مبارزه با آن و درمان مبتلایان به آن را کشف کنند و جان هزاران و میلیون‌ها انسان را نجات دهند. شبهات فکرى و دینى نیز دقیقاً همین‌گونه است که انتشار آن در سطح افکار عمومى جامعه نتیجه‌اى جز زیان‌هاى سنگین و گاه غیر قابل جبران و فاجعه بار ندارد؛ اما طرح آن در مجامع علمى و تخصصى مربوط، به رشد و شکوفایى و بالندگى هر چه بیشتر اندیشه و معرفت و دین منجر مى‌گردد. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📒 بیان ساده‌اى از «رابطه علت هستى‌بخش و معلول» 🔰تمثیلات(۲) برگرفته از: شرح جلد دوم اسفار جزء دوم ص ۴۸۹ نظریه حقوقی اسلام ج۱ ص ۱۷۲ علامه مصباح رحمه الله در شرح اسفار می فرمایند: شاید نزدیک ترین مثالی که می توان در عالم ما برای فعل خدا بیان کرد ، ایجاد صور ذهنی یا اراده انسان باشد.نزد کسانی که اراده را فعل نفس می دانند و این مطلب برای آنها پذیرفته شده و روشن است که فاعلیت نفس نسبت به اراده ، فاعلیت بالتجلی است، مثال اراده بهترین مثال برای محل بحث خواهد بود . در غیر این صورت ، صور ذهنی بهترین مثال خواهد بود . وقتی صورتی را در ذهن تصور می کنیم ، تا زمانی که به این صورت توجه داریم ، آن صورت در ذهن وجود دارد؛ اما اگر توجه ما به آن قطع شود، دیگر اصلا صورتی در ذهنمان نیست. رابطه خدا با عالم همین گونه است : تا هنگامی که خدا عالم را ایجاد و افاضه می کند ، عالم وجود دارد ؛ و به محض آنکه از افاضه عالم و هستی بخشی به آن دست بردارد ، عالم محو و نیست و نابود می شود . بنابراین بهترین تشبیه ، تشبیه رابطه خدا با عالم به رابطه ذهن و صورت های ذهنی و توجهش به آنها است. البته باز هم می گوییم ، رابطه خدا با عالم بسیار عمیق تر و بالاتر از این حرف ها است: ولله المثل الاعلی همچنین در نظریه حقوقی اسلام می فرمایند: یکى از الطاف بزرگ خدا به بشر، براى شناخت «رابطه خدا با انسان»، این است که نمونه کوچکى از «علت فاعلى و معلول» را در وجود انسان قرار داده است. با شناخت این نمونه، معرفت و شناخت آدمى به خدا بیشتر مى‌شود و اگر از این مورد بى‌اطلاع بودیم، تصور رابطه علّى و معلولى برایمان دشوار بود.شما مى‌توانید در ذهن خود، گلدانى زیبا با گلى زیباتر را تصور نمایید و نیازى به تهیه گلدان، خاک و بوته گل در خارج نیست؛ بلکه به خاطر قدرتى که خداوند دروجود شما قرار داده است، به محض اراده و توجه، مى‌توانید یک شاخه گُل را تصورنمایید و صورت آن را در ذهن خویش حاضر سازید. آنچه مهم است این است که قِوام و دوام این صورت گُل در ذهن شما، به توجه و اراده شما وابسته است. با کوچک‌ترین غفلت، صورت گُل محو و نابودمى‌شود و براى ایجاد مجدد آن، نیازمند اراده و توجه شما در مرتبه دوم است. بنابراین براى بقا و استمرار دایمى این صورت در ذهن، پیوسته و بدون آنى غفلت، باید از ناحیه شما اراده و توجه اِعمال گردد. رابطه‌اى بسیار تنگاتنگ و ظریف بین اراده شخص و آن صورت ذهنى وجود دارد که آن به آن، وجود از یک طرف (اراده) به طرف دیگر (صورت ذهنى) داده مى‌شود.این مثال، بیان ساده‌اى از «رابطه علت هستى‌بخش و معلول» آن است. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
نظام فکری آیت‌‍الله مصباح یزدی .mp3
13.56M
📜نظام اندیشه اسلامی از منظر آیت الله مصباح یزدی رحمه الله 👤حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜حد نصاب ارزش های اخلاقی برگرفته از : دروس فلسفه اخلاق ص ۱۷۱ نقد وبررسی مکاتب اخلاقی ص۳۴۲ اخلاق در قرآن ج ۱ص۱۰۸ و ۱۱۷ 🔰عبارت اول از کتاب نقد و بررسی مکاتب اخلاقی است که شباهت بسیاری به متن دروس فلسفه اخلاق دارد لذا متن دروس فلسفه را ذکر نکردیم. علامه مصباح یزدی رحمه الله در این زمینه می فرمایند: «ارزش‌های اخلاقی حد نصابی دارند که کمتر از آن از دیدگاه اسلام قابل پذیرش نیست. یعنی افعالی که حقیقتاً تأثیر تام در کمال انسان دارند، افعالی هستند که دارای این شرایط باشند: باید از ایمان به خدا و ایمان به روز قیامت سرچشمه بگیرند و در چارچوب‌ تکالیف شرعی انجام گیرند. اگر کاری از ایمان به خدا نشأت نگرفته باشد و ایمان به خدا هیچ تأثیری در انجام آن کار نداشته باشد برای نفس کمالی ایجاد نمی‌کند. اگر از ایمان به قیامت سرچشمه نگرفته باشد که طبعاً از ایمان بالله هم سرچشمه نخواهد گرفت، مگر در موارد خطا و اشتباهی، آن هم در کمال انسان نمی‌تواند تأثیری داشته باشد، و اگر از ایمان ناشی شود اما قالب عمل درست انتخاب نگردد و قالب عمل به آن طریقی که شارع دستور داده انجام نشود، حسن فاعلی دارد اما حسن فعلی ندارد. این هم تأثیر واقعی خودش را نخواهد بخشید مخصوصاً اگر از روی تقصیر باشد. علامت حد نصاب این است که سعادت ابدی را تأمین می‌کند.» در اخلاق در قرآن نیز این مطلب بیان شده ولی به جامعیت عبارت فوق نیست. در صفحه ۱۰۸ از جلد اول اخلاق در قرآن می خوانیم: «از دیدگاه اسلام، حد نصاب ارزش اخلاقى کار آن است که براى رضاى خداوند انجام شود. و به عبارت دیگر مقوّم ارزش اخلاقى «کار» این است که به منظور تحصیل رضایت و خشنودى خداوند انجام گیرد.» در صفحه ۱۱۷ نیز عبارت به شرح ذیل است : « پس بخوبى روشن مى‌شود که روح ارزش، نیت است و نیت باید خدایى باشد و چنین نیتى جز با ایمان به خدا و روز قیامت تحقق پذیر نیست و مى‌توان نتیجه گرفت کارى در حدّ نصاب ارزشمند است یعنى، موجب سعادت آخرت مى‌شود که برخاسته از ایمان به خدا و قیامت باشد.» 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜معقولات ثانیه فلسفی از راه کندوکاو ذهنی و مقایسهٔ به دست می آیند (۱) آموزش فلسفه درس ۱۵ ص ۱۹۲و درس ۳۱ ص ۳۱ دروس فلسفه ص ۴۳ فلسفه اخلاق ص۴۸ ایدئولوژی تطبیقی ص۹۳ فلسفتنا ص ۸۱ یکی از ویژگی های مفاهیم فلسفی که در کلام مرحوم علامه مصباح ذکر شده ، این است که این مفاهیم از را ه تحلیل و مقایسه ذهنی به دست می آیند . درس ۱۵ آموزش فلسفه: «دستهٔ دیگر مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسهٔ اشیاء با یکدیگر می‌باشد؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسهٔ دو چیزی که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه انتزاع می‌شود؛ مثلاً هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسهٔ می‌کنیم و توقف حرارت را بر آتش مورد توجه قرار می‌دهیم، عقل مفهوم علت را از آتش، و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع می‌کند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد، هرگز این‌گونه مفاهیم به‌دست نمی‌آیند، چنان‌که اگر هزاران‌بار آتش دیده شود و همچنین هزاران‌بار حرارت احساس شود، ولی بین آنها مقایسة‌ای انجام نگیرد و پیدایش یکی از دیگری مورد توجه واقع نشود، هرگز مفهوم علت و معلول نمی‌آید.» همچنین در دورس فلسفه می فرمایند: «معقولات ثانیه(فلسفی - منطقی) ، متوقف بر ملاحظات و مقایساتی است که تا آنها انجام نگیرد معقولات ثانیه انتزاع نمی شود هر چند منشا انتزاع و موصوفات آنها صدها بار ، ادراک گردد . مثلا هنگامی مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارات انتزاع می کنیم که آن دو را با یکدیگر مقایسه کنیم ........اگر صدها بار آتش را می دیدیم ولی این ملاحظه و مقایسه را انجام نمی دادیم هرگز چنین مفهومی انتزاع نمی شد». 🔰برخی چنین تصور کرده اند که این نظر از ابداعات مرحوم علامه مصباح رحمه الله می باشد . به نظر می رسد شاید بتوان این مطالب را از کلام برخی دیگر از اندیشمندان برداشت کرد. به عبارت ذیل که مربوط به فلسفتنا شهید صدر است و مثالی که ایشان می زنند توجه کنید : "فعلى ضوء هذه النظرية نستطيع أن نفهم كيف انبثقت مفاهيم العلّة والمعلول ،والجوهر والعرض ، والوجود [ والعدم ، والكثرة ] والوحدة في الذهن البشري .إنّها كلّها مفاهيم انتزاعية يبتكرها الذهن على ضوء المعاني المحسوسة ، فنحن نحسّ ـ مثلاً ـ بغليان الماء حين تبلغ درجة حرارته مئة ، وقد يتكرّر إحساسنا بهاتين الظاهرتين ـ ظاهرتي الغليان والحرارة ـ آلاف المرّات ولا نحسّ بعلّية الحرارة للغليان مطلقاً ، وإنّما الذهن هو الذي ينتزع مفهوم العلّية من الظاهرتين اللتين يقدِّمهما الحسّ إلى مجال التصوّر ." ترجمه :در پرتو همین نظریه می توانیم دریابیم که چگونه مفاهیم علت و معلول ، جوهر و عرض ، وجودو عدم و کثرت و وحدت در ذهن بشر سر بر آورده اند . همه این ها مفاهیم انتزاعی هستند که ذهن در پرتو معانی محسوس ساخته است . مثلا هنگامی که آب به دمای صد درجه می رسد ما جوشیدن آن را حس می کنیم و این احساس ما از دو پدیده جوشیدن و دما گاه هزاران بار تکرار می شود ، اما علیت دما برای جوشیدن را هرگز نمی یابیم . فقط ذهن ما است که مفهوم علیت را از این دو پدیده که حس به میدان تصور آورده ، انتزاع می نماید. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜نظر استاد مصباح درباره کم متصل(۱) برگرفته از آموزش فلسفه درس ۴۷, ۴۸ دروس فلسفه ص ۲۳۰ شرح الهیات شفاء ج۱ ص ۱۱۷ و ج۲ ص ۳۳۷، ۳۳۸ شرح نهایه الحکمه ج۳ ص ۳۸۳ تعلیقه نهایه ص۱۸۶ عبارت مرحوم علامه مصباح رحمه‌الله در آموزش فلسفه مبهم است و تصریح ندارد که آیا «کمیت های متصل» ماهوی هستند یا فلسفی : «اما كميت‌هاي متصل در ضمن بحث از مكان و زمان، روشن شد كه آنها از چهره‌هاي وجود اجسام هستند و وجودي جداگانه از وجود جسم ندارند و به اصطلاح، جعل تأليفي و ايجاد مستقلي به آنها تعلق نمي‌گيرد، هر‌چند ذهن مي‌تواند آنها را به‌عنوان ماهيات مستقلي در نظر بگيرد. با در نظر گرفتن اين نكته، مي‌توان آنها را به يك معنا از «‌اعراض اجسام‌» به‌حساب آورد، اما اعراضي كه وجود آنها عين وجود جسم است و همه ماهيات آنها با يك وجود موجود مي‌شوند، و به ديگر سخن وجود اين‌گونه اعراض، از شئون وجود جوهر مي‌باشد.» «درميان مفاهيمي كه به‌نام مقولات عرضي ناميده شده‌اند، كيف نفساني و كيف محسوس را مي‌توان از قبيل مفاهيم ماهوي و داراي مابازاي عيني- دانست، و كميت متصل را كه شامل مقادير هندسي و زمان مي‌شود، بايد از اعراض تحليليه و حاكي از ابعاد وجود اجسام به‌شمـار آورد.» «اعراض تحليلي مانند كميات متصل و كيفيات آنها، وجودي منحاز از وجود موضوعاتشان ندارند و تنها اين‌گونه اعراض را بايد از شئون وجود جوهر به‌حساب آورد كه با موضوع خودشان متعلق يك جعل بسيط هستند. اما اعراض خارجي مانند كيفيات نفساني، وجود عرضي ويژه‌اي دارند و جعل آنها تأليفي است.» در تعلیقه نهایه نیز می فرمایند: «الجسم التعلیمی أو الحجم ینتزع من حدود الجسم الطبیعی و السطح ینتزع من حد الحجم ، کما أن الخط هو طرف السطح و النقطه طرف الخط . و الحدود و الأطراف أمور عدمیة لا یصح عدها من المهیات الحقیقیة» 🔰لیکن ایشان در برخی آثار تصریح می کنند که کمیت های متصل از معقولات ثانیه فلسفی هستند ایشان در دروس فلسفه می فرمایند: «همه انواع کمیت متصل ، نحوه وجود موجود جسمانی هستند که ذهن هر یک از جهات را بخصوصها مورد توجه قرار می دهد و مفهومی می گیرد ، که این مفهوم به نظر ما از معقولات ثانیه فلسفی است.» نیز در شرح الهیات شفاء می فرمایند: «صدرالمتألهين بر آن است كه مقادير و كميّت ها نه از قبيل اعراض اند و نه از قبيل جواهر، بلكه از «‌عوارض تحليليه‌» به شمار مى آيند و نسبت به ماهيّت شىء، عَرَضى هستند يعنى جزء ماهيّت آن نيستند. البته، باز گشت اين مطلب به همان نظرى است كه ما در بحثها بر آن تأكيد ورزيده ايم؛ و كميّت را از معقولات ثانيه فلسفى دانسته ايم. اينكه كميّت از معقولات ثانيه فلسفى و از عوارض تحليلى وجود باشد بدان معنا است كه مراتب وجود جوهر و از شئون وجود جوهر قرار گيرد.» در ادامه نیز در بیان نظرات می فرمایند : «۳ـ عوارض تحليليه‌»بودن مقادير و كميته؛ اين نظر، مختار صدرالمتألهين است و به نظر مى رسد كه از ساير اقوالْ بيشتر قابل دفاع و توجيه باشد» در شرح نهایه نیز تاکید می کنند که نظر صدرا را در این زمینه پذیرفته اند: «با دقت در آنچه درباره موجودیت کمیات در خارج گفته اند، می توان دریافت که آنچه درباره کمیات پذیرفتنی است این است که اتصاف اشیاء به آنها خارجی است نه اینکه عروض آنها بر اشیاء نیز خارجی باشد تا در زمره اعراض قرار گیرند. بنابراین همان گونه صدرالمتألهین گفته است ، همه کمیات را باید از اعراض تحلیلی به شمار آورد نه اعراض خارجی.» ایشان در تبیین معنای اعراض به خارجی و تحلیلی می فرمایند: عرض خارجی «‌‌ در خارج، امورى وجود دارند كه ذوات عينى‌اند مثل انسان، معدن و عنصر. اين ذواتْ صفاتى دارند كه در خارجْ عارض اين ذوات مى‌شوند (= اعراض خارجى) مثل رنگ، حرارت و زبرى. اين دسته از صفات و اعراضْ خودشان در خارجْ ما بازاء عينى دارند يعنى مثلا كاغذ سفيد، هم كاغذ بودنش و هم سفيد بودنش ما بازاء خارجى دارند و از همديگر قابل تفكيك مى‌باشند. دليلش اينكه اگر كاغذ سفيد، در اثر عاملى سياه شد سفيدى‌اش از بين رفته است ولى كاغذ بودنش باقى است و سياهى جديد كه بر كاغذ عارض شده، حيثيتى غير از حيثيت كاغذ بودن دارد ولى امرى عينى و داراى ما بازاء است. چنين صفات و اعراضى را «‌عرض خارجى‌» مى‌نامند. عرض تحليلى : ‌‌ دسته ديگرى از صفات و اعراض هستند كه در خارجْ وجودى جداگانه و زائد بر ذات موصوف ندارند بلكه در خارجْ عين موصوف مى‌باشند ولى ذهن در ظرف تحليل خودش مى‌تواند اينگونه صفات را از موصوف جدا سازد. اين گروه از صفات ما بازاء عينى ندارند و در اصطلاح به عوارض تحليلى‌ شهرت يافته‌اند. مثلا وحدت همانند سفيدى يا گرمى نيست تا بتوان گفت: اين جسم است و اين هم وحدت آن است. وحدت امرى زائد بر ذات موصوف نيست. بدون شك وحدت ذات نيست. ولى صفت بودنش هم مثل صفت بودن صفات خارجى نيست» 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜معقولات ثانیه فلسفی از راه کندوکاو ذهنی و مقایسهٔ به دست می آیند (۲) آموزش فلسفه درس ۸,۱۵ دروس فلسفه ص ۴۳ ایدئولوژی تطبیقی ص۹۳ چکیده ی چند بحث فلسفی ص ۲۶ پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک ص۲۰ یکی از مسائلی مشهوری که به مرحوم علامه مصباح رحمه نسبت داده می شود این است که معقولات ثانیه فلسفی از راه مقایسه به دست می آیند . «ويژگي مفاهيم فلسفي اين است که بدون مقايسات و تحليل‌هاي عقلي به‌دست نمي‌آيند» 🔰برخی تصور کرده اند که اولا:« مقایسه کردن» ویژگی منحصر به فرد معقولات ثانیه فلسفی از منظر ایشان است . ثانیا : «تحلیل و کندوکاو ذهنی» و «مقایسه» یک چیز هستند . در حالی که ایشان اولا این ویژگی را مختص معقولات ثانی فلسفی نمی دانند بلکه مفاهیم منطقی را نیز دارای ویژگی می دانند. ایشان در دروس فلسفه می فرمایند: « معقولات ثانیه(فلسفی - منطقی) ، متوقف بر ملاحظات و مقایساتی است که تا آنها انجام نگیرد معقولات ثانیه انتزاع نمی شود ..... هنگامی مفهوم کلی را از انسان می گیریم که ملاحظه کنیم مفهوم انسان قابلیت صدق بر مصادیق بی شماری را دارد ولی تصور جزئی انسان معینی جز حکایت از همان فرد خاص را ندارد، در این صورت است که مفهوم «کلی» را به انسان و مفهوم «جزئی» را به شخص خاص نسبت می دهیم .» ثانیا به منظر می رسد «تحلیل و کندوکاو ذهنی از منظر ایشان مساوی با مقایسه کردن نیست بلکه تحلیل ذهنی در معقولات معمولا به وسیله مقایسه کردن صورت می پذیرد . ایشان در ایدوئولوژی تطبیقی می فرمایند: «حصول مفاهیم فلسفی ....محتاج به تحلیل ذهنی خاصی است که معمولا در اثر مقایسه دو معلوم حضوری یا دو نحو وجود عینی با یکدیگر ، انجام می گیرد.» در چکیده چند بحث فلسفی نیز صرفا به روی قید « تحلیل ذهن » تکیه شده است : « معقول ثانی فلسفی از تجزیه و تحلیل ذهن درباره وجود خارجی و شئون آن حاصل شده و قابل انطباق بر حقایق عینی می باشد » در پاورقی پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک نیز به ذکر همین قید اکتفا کرده اند: «مفاهیمی که با نوعی تحلیل ذهنی به دست می آید مانند : ضرورت ، امکان ، و علیت .» همچنان که در برخی عبارات آموزش فلسفه نیز همین طور است : «قضایای فلسفه اولی .... از معقولات ثانیه فلسفی تشکیل یافته، یعنی مفاهیمی که با کندوکاوهای ذهنی و تحلیلات عقلی، امکان پذیر است » 🔵در پایان این نکته شایان به ذکر است که شاید بتوان گفت تحلیل ذهنی همان فعالیت ذهن هست که قبلاً آن را از ویژگی های معقولات ثانیه برشمردیم . 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜نظر شیخ اشراق در باب اصالت ماهیت در واجب تعالی برگرفته از آموزش فلسفه ج۱ درس ۲۷ هم اندیشی معرفت شناسی ج ۲ ص ۴۴۷ و ۴۸۴_۴۸۵ اسفار ج ۱ ص ۴۳ شرح جلد ۱ اسفار جزء اول ص ۱۵۱،۱۶۵ مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج ۱ ص ۱۸۶،۱۸۷ حکمت اشراق ج ۱ ص۳۲۳_۳۲۵ علامه مصباح یزدی رحمه الله در آموزش فلسفه می فرمایند: «دليل ديگري بر اصالت وجود نيز مي‌توان اقامه کرد مبني بر آنچه مورد قبول فلاسفه است که ذات مقدس الهي، منزه از حدودي است که با مفاهيم ماهوي از آنها حکايت شود؛ يعني ماهيت به معناي مورد بحث ندارد؛ درصورتي‌که اصيل‌ترين واقعيت‌ها و واقعيت‌بخش به هر موجودي است، و اگر واقعيت خارجي مصداق ذاتي ماهيت بود، بايستي واقعيت ذات الهي هم مصداق ماهيتي از ماهيات باشد. البته اين دليل مبتني بر مقدمه‌اي است که بايد در بخش خدا‌شناسي اثبات شود، ولي چون مورد قبول طرفداران اصالت ماهيت نيز هست، در اينجا هم مي‌توان از آن استفاده کرد و دست‌کم به‌عنوان جدال به احسن با ايشان احتجاج نمود.» همان طور که در هم اندیشی معرفت شناسی نیز در مورد شیخ اشراق می فرمایند : «اگر شیخ اشراق واقعا وجود را اعتباری می داند و منظورش از اعتبار این است که واقعیتی در خارج ندارد پس چرا در مورد واجب الوجود چیزی بر خلاف اعتقادش کی گوید؟» «وی معتقد است مجردات اصلا ماهیت ندارند. شیخ اشراق معتقد است مجردات از صقع ربوبی هستند و به همین دلیل فاقد ماهیت‌اند.» 🔰شاید بتوان گفت ریشه این مطلب که «منزه بودن واجب تعالی از ماهیت مورد قبول طرفداران اصالت ماهیت نیز هست »در کلام مرحوم ملاصدرا است «كذا ما أدى إليه نظر الشيخ الإلهي في آخر التلويحات من أن‌  النفس و ما فوقها من المفارقات إنيات صرفة و وجودات محضة و لست أدري كيف يسمع له مع ذلك نفي كون الوجود أمرا واقعيا عينيا و هل هذا إلا تناقض في الكلام.» علامه مصباح نیز در شرح اسفار نیز به این به مطلب اشاره کرده‌اند : صفحه ۱۵۱« شیخ اشراق واجب تعالی را ماهیت نمی داند بلکه آن را وجود خاص و عین عینیت می داند حتی در مورد مجردات می گوید که ماهیت ندارند : انیات محضه و وجودات صرفه لا ماهیة لها» صفحه ۱۶۵« جالب اینجا است که شیخ اشراق با آنکه بر اعتباری بودن وجود دلیل آورده ولی خود در کتاب تلویحات تصریح می کند که نفس و مجردات عالی تر (مثل عقل و واجب تعالی ) همگی انیت صرف و وجود محض هستند . چگونه ممکن است کسی از یک طرف بعضی حقایق را وجود محض بداند و از سوی دیگر معتقد باشد که وجود در خارج تحققی ندارد زیرا تحقق آن. در خارج مستلزم تسلسل است؟» 🔹نکته برخی از اشراق پژوهان معاصر بیان می کنند که شیخ اشراق نیز همچون صدرا و ابن سینا گرچه در آغاز مباحث بر طریق مشهور حرکت کرده اند لیکن کم کم از این نظریه فاصله و نظریه خویش را مطرح می کند. در بحث فعلی نیز امر به همین منوال است: «شیخ اشراق در کتب بحثی خود، مانند مطارحات و مقاومات ، هنگام بحث از هویت واجب الوجود ، نخست بنا بر نظر مشهور ، مبنی بر وجود بحت و انیت صرف بودن واجب ، مطالب را سامان می دهد ولی اندک اندک از این نظریه فاصله می گیرد و نظر اشراقی خود را بیان می کند» ایشان در ادامه بیان می کنند که: « شیخ اشراق در نظر نهایی خود ، نه تنها استدلال مشائیان مبنی بر صرف وجود بودن واجب را نمی پذیرد، بلکه مطلقا اعتقادی به این اصل ندارد و وجود را چه در واجب و چه در ممکن ، امری اعتباری می داند و در واجب نیز همچون ممکنات، به اصالت ماهیت معتقد است.» «ثمّ اذا عرف انّ النفس لا تتركّب بل ماهيّتها بسيطة درّاكة فيجب ان يكون فاعلها مدركا و هو ابسط و افضل حتى ينتهى الى اقصى‌اسبابها، فيكون ذلك لا ثانى له....امّا انّه نفس الوجود فلا يتأتّى تصحيحه لانّه اعتبارىّ، و مفهوم الحياة غيرمفهوم الوجود.... سؤال أما قلتم انّه نفس الوجود البحت؟ جواب انما اردنا«الموجود عند نفسه» و هو«الحىّ»  🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
📜معنای این که «معقولات ثانیه فلسفی مابإزاء عینی ندارد »چیست؟ برگرفته از آموزش فلسفه ج۱ درس ۱۵،۱۷ ص ۱۹۳،ص۲۱۹ شرح نهایه ج ۲ ص ۸۳،۸۴،۸۶ اسفار ج ۱ جز ۲ ص ۲۰۷ علامه مصباح در آموزش فلسفه در مورد معقولات ثانیه فلسفی می فرمایند که این گونه مفاهیم مابإزاء عینی و خارجی ندارد. « ویژگی مفاهیم فلسفی این است که بدون مقایسات و تحلیل‌های عقلی به‌دست نمی‌آیند و هنگامی که بر موجودات حمل می‌گردند، از انحاء وجود آنها (نه حدود ماهوی آنها) حکایت می‌کنند؛ مثلاً مفهوم علت که بر آتش اطلاق می‌گردد، هیچ‌گاه ماهیت‌ خاص آن را مشخص نمی‌سازد، بلکه از نحوهٔ رابطه آن با حرارت که رابطه تأثیر است حکایت می‌کند؛ رابطه‌ای که بین اشیاء دیگر هم وجود دارد. گاهی از این ویژگی به این صورت تعبیر می‌شود که مفاهیم فلسفی «ما بازاء عینی» ندارند»، یا عروضشان ذهنی است.»  «این مفاهیم «ما بازاء عینی» ندارند، در عین حالی که اتصافشان خارجی است.» 🔰حال مراد از مابإزاء نداشتن چیست ؟ آیا این مفاهیم صرفا ذهنی هستند؟ سابقا مطرح کردیم واقعیت های خارجی وجود دارند که مفاهیم فلسفی بر آن حکایت می کنند نه این که این مفاهیم صرفا ساخته ذهن باشد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/PhilosophyofAyatollahMesbah/66 🔹با این حال در اینجا می افزاییم که مراد ایشان از نداشتن مابإزاء این نیست که این مفاهیم مطلقا مابإزاء ندارد بلکه مراد ایشان این است که این مفاهیم مابإزاء مستقل ندارد. ایشان در شرح اسفار می فرمایند: « گاهی مفاهیم به گونه ای هستند که هر چند در ذهن و مفهوم متعدد هستند ولی در خارج به یک وجود موجودند مثل مفهوم علم و قدرت و حیات که در خداوند متعال به یک وجود موجودند و بساطت ذات او را خدشه دار نمی سازند.» ایشان در شرح نهایه نیز می فرمایند «معقولات اولى مابازاى خارجى دارند اما معقولات ثانیه ندارند. توضیح اینکه هر یک از معقولات اولى در خارج از ذهن وجود و واقعیتى خاص به خود دارد؛ یعنى، هر کدام وجودى على‌حده و سواى از وجود سایر معقولات اولى دارد؛ به عبارت دیگر، ما به تعداد معقولات اولى واقعیت خارجى داریم و نمى‌توان دو معقول اوّل پیدا کرد که با یک وجود موجود باشند. اگر ما دو مفهوم کلى انسان و سفیدى را دو معقول اوّل دانستیم، به این معناست که انسان وجودى دارد براى خود و سفیدى نیز وجود دیگرى، پس به ازاى هر یک از معقولات اولى یک واقعیت خارجى هست، غایت امر اینکه بعضى از این واقعیات متکى به بعضى دیگرند، مثل اینکه وجود سفیدى متکى به وجود انسان یا چیزهاى دیگر است و یا وجود بو متکى به وجود عطر است ولى در هر حال دو واقعیت و دو وجودند. این ویژگى را گاه با این تعبیر نیز بیان مى‌کنند که عروض معقولات اولى خارجى است. در مقابلْ معقولات ثانیه، چه منطقى و چه فلسفى، مابازاى خارجى ندارند؛ عروض هیچیک خارجى نیست. هیچکدام از آنها از خود وجود و واقعیتى ندارند، بلکه واقعیت معقولات ثانیه فلسفى عین واقعیت خارجى معقولات اولى است و نیز واقعیت معقولات ثانیه منطقى عین واقعیت ذهنى معقولات اولى است.» ایشان در جای دیگر از این کتاب مراد خودشان را تصریح می کنند: « در خارج يك وجود و واقعيت بسيط است كه مصداق انسان است و همين واقعيت بسيط بعينه مصداق واحد و حادث و ممكن و جوهر و بالفعل و معلول نيز هست. منظور از اينكه معقولات ثانيه فلسفى مابازاى خارجى ندارند يا اينكه معقولات ثانيه فلسفى وجود و واقعيتى در عرض ساير اشيا ندارند همين است.» 📃یادآوری این نکته از این حیث قابل اهمیت است که در برخی نوشته ها به آن توجه نمی شود. 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
🔔 | دومین سالگرد ارتحال مرحوم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی قدس سره 👤 سخنران: حضرت آیت الله مدرسی یزدی 🕌 حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)، شبستان امام خمینی (ره) 🗓 پنج‌شنبه ۸ دی ۱۴۰۱ بعد از نماز مغرب و عشاء 🕯 💠 کانال و سایت مؤسسه‌ امام خمینی(ره) 🔰 https://eitaa.com/iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir ☎️ 02532113627
📜کنگره بین‌المللی استاد فکر ⚪️ برنامه کمیسیون‌های یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ 🔰نشست های فلسفی🔰 مکان موسسه امام خمینی رحمه الله 🕑ساعت ۱۴ الی ۱۷:۳۰ 🔸طبقه سوم اتاق ۳ ✳️حضور برای عموم آزاد است 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
کنگره بین‌المللی استاد فکر ⚪️ برنامه کمیسیون‌های یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ موضوع : ارجاع اولیات به علم حضوری و نقش آن در علوم انسانی 🕑ساعت : ۱۴:۳۰ الی ۱۵:۰۰ 👤حجت الاسلام و المسلمین مهدی احمد خان بیگی ✳️حضور برای عموم آزاد است 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
کنگره بین‌المللی استاد فکر ⚪️ برنامه کمیسیون‌های یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ موضوع : روش شناسی مواجهه با شبهات و افکار انحرافی 🕑ساعت : ۱۵:۰۰ 👤حجت الاسلام و المسلمین عبدالله محمدی ✳️حضور برای عموم آزاد است 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
کنگره بین‌المللی استاد فکر ⚪️ برنامه کمیسیون‌های یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ موضوع : آیت الله مصباح یزدی رحمه الله قله رفیع فلسفه اسلامی معاصر 🕑ساعت : ۱۵:۱۵ الی ۱۵:۳۵ 👤دکتر محمد فنائی اشکوری ✳️حضور برای عموم آزاد است 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah
کنگره بین‌المللی استاد فکر ⚪️ برنامه کمیسیون‌های یکشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ موضوع : مبانی معرفت شناسی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی رحمه الله 👤حجت الاسلام و المسلمین احمد ابوترابی 🕑ساعت : ۱۶ الی ۱۶:۲۰ ✳️حضور برای عموم آزاد است 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح @PhilosophyofAyatollahMesbah