eitaa logo
قرارگاه منتظران
482 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
69 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🔔 خطاب به جوان‌ها!!! ✅ آیت الله مجتهدی تهرانی: هیچکس نزد خدا محبوب‌تر از جوان توبه کار نیست ای جوان!!! به سنگ مزار ها دقت کرده‌ای؟ اکثرشان جوان‌هایی بودند که می‌گفتند:حالا زود است برای توبه!! @Gharargahemontazeran
جمعه ها با مسائل مربوط به زناشویی 💑 ✍زندگی زناشویی حریمی دارد که ❗️هیچکس را نباید به آن راه داد ۱-عکس های شخصی ۲_مشکلات مالی ۳-جزییات دعوای زن و شوهر -رابطه زناشویی اگر در رابطه زناشویی مشکل دارید سعی کنید که در آرامش آن را با همسرتان مطرح کنید ودر صورت نیاز از متخصص کمک بگیرید.. -همسر شما چه نظر شخصی (فکری )راجع به خانواده و دوستانتان می کند این موارد را بین خودوهمسرتان حفظ کنید، نگذارید استرس خارجی بر آن وارد شود وبه این ترتیب رابطه بین شما و همسرتان عمیق تر می شود ... دوستان و نزدیکان شما لازم نیست همه چیز را راجع به شما و همسرتان بدانند. 🌺 فـــــوروارد یـــــادت نره😍❤️ 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
هر روز با یک آیه 😇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ❗️ مرحوم آیت الله سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (1382 ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل3ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📚گلشن راز 2،768 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
*🔴 💠 به جای اینکه بگوئید میخوام فلان کار را انجام دهم بگوئید می‌خواستم نظر تو رو در مورد انجام فلان کار بپرسم! 💠 به جای اینکه بگوئید این چیه پوشیدی؟ اگر خانم هستید به همسر خود بگوئید فلان لباس بیشتر بهت میاد! اگر آقا هستید به همسر خود بگوئید به نظر من فلان لباس خیلی خوشگل‌ترت میکنه! 💠 به جای اینکه بگوئید می‌آیی دنبالم؟ بگوئید: دوست دارم تو راه برگشت با تو باشم میتونی بیائی؟ 💠به جای اینکه بگوئید بریم خرید؟ بگوئید: دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه! * ‍‌‌‎‌‎‌‎ فـــــوروارد یـــــادت نره😍❤️ 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجاب‌مانند‌اولین‌خاکریز‌جبهه‌است که‌دشمن‌برای‌تصرف‌سرزمینی‌اول‌باید آن‌را‌بگیرد..💛 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و دوم:خداحافظی با وطن 🔰هنوز داشتم از سرما می لرزیدم. پرسید می ترسی؟ گفتم نه سردمه. تو آب بودم بدنم یخ زده. یه پتو رو دوشم انداخت و محکم منو چند دقیقه بغل کرد تا کم کم بدنم گرم شد و لرزش بدنم تموم شد. 🔰پرسید چیزی میخوای؟ روم نشد بگم گشنمه. فقط گفتم سه روزه آب نخوردم، تشنمه. یه قمقمه آب اورد وقتی داشتم می خوردم انگار تو عمرم آبی به این گوارایی نخورده بودم. بعدش بدون اینکه چیزی بپرسه مقداری نان اورد و یه کنسرو غذای بادمجان برام باز کرد و منم مقداری خوردم و ازش تشکر کردم. 🔰می گفت ما دو ملت مسلمان و برادر هستیم از جنگ ناراحت بود. شاید خیالش راحت بود که بقیه کوردی نمی دونن خیلی راحت حرف می زد. راستشو بخواید مقداری تو شک و شبهه افتاده بودم. اون همه تبلیغات ایران که عراق با اسرا اینجوری رفتار می کنن و شکنجه میدن کجا و این رفتاری که با من می شد کجا؟ کجای اینا به خونخوار و جنایتکار می خوره؟ 🔰رفتاری که تو اون نیم ساعت با من شد بالاترین جلوه بود. شاید اگه موفق میشدم و برمیگشتم تو بیمارستانای ایران بهتر از این امکان نداشت با من رفتار بشه. اینکه یه دشمن پتو بیاره و منو بغل کنه تا گرم بشم خیلی متفاوت بود از اون تصوری که از ارتش عراق داشتم که به صغیر و کبیر رحم نمی کنه و اُسرا رو تا سر حد مرگ شکنجه میکنه! ما همه ی ارتش عراق رو جنایتکار و بعثی می دونستیم ولی واقعیت اینجور نبود بین اونا کم و بیش افراد خوبی هم وجود داشت. 🔰همه ی این رفتارا تردید منو بیشتر می کرد و به جای اسارت و عواقب اون فکر و ذهنم شده بود همین مسئله و با خودم وَر میرفتم که قضیه چیه؟ تا اینجای کار چیزی جز محبت و انسانیت از عراقیا ندیدم. حدودا نیم ساعتی گذشت و یکی اومد داخل سنگر و چیزی به اون سربازِ کورد گفت. اونم اومد گفت که یه وسیله آماده س تو رو پشت خط منتقل کنه. گفت هر چه زودتر از اینجا بری بهتره. چونکه هر آن احتمال داره به علت آتشباری ایران اینجا کشته بشی، ولی نگرانی تو چهره اش موج میزد و ظاهراً می دونست چی در انتظارمه . 🔰وقتی مسائل بعدی پیش اومد و رفتارای وحشیانه بعثیا  رو در ادامه دیدم ، تازه فهمیدم اون بنده خدا چرا اون همه نگران بوده. می دونست پشتِ خط چه رفتاری با اسرا میشه. بعنوان آخرین خدمت زیر کتفمو گرفت و تا نزدیکی یه نفربر که آماده برگشتن به پشت جبهه بود، همراهی کرد و با من خداحافظی کرد و رفت سرِ پُستش... 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث روز✨✨✨ ✨السلام علیک یا رسول الله شنبه های نبوی ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق آن دارم که تا آید نفس از جمال دلبرم گویم فقط حق پرستم، مقتدایم مهدی است تا ابد از سرورم گویم فقط اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرجــــ صبحتون مهدوے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 روزی پسری، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست. متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه‌ای بزرگ نمک خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می‌کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب می‌کند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده‌ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند. 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌹شهـــید آوینی: نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست به این ترتیب عاقبت کار روشن است. 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 انسان باید با تأمل به خوراكش بنگرد، ما از آسمان آب فراوانی فرو ریختیم. سپس زمین را شكافتیم. پس در آن دانه‌های فراوانی رویاندیم، و انگور و سبزیجات‌ و زیتون و خرما و بوستانهای پر درخت و میوه و چراگاه‌، تا مایه برخورداری شما و دامهایتان باشد. سوره عبس این یعنی شما انسانها خوراک روزانه‌تان را از لطف منِ خدا دارید! اگر هر بذری میکاشتید اما از دل خاک بیرون نمی‌آمد، چه‌کاری از دست شما برمی‌آمد؟!🌾🌱 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
اگـرکسی‌صدای‌رهبر‌خود‌را‌نشنود؛ بہ‌طوریقین‌صدای‌امام‌زمان‹عج› خودراهم‌نمی‌شنود . . وامروزخط‌قرمز‌بایدتوجہ‌تمام‌و‌اطاعت‌ ازولی‌خودرهبری‌نظام‌باشد🕶!' [ شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی ] 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran
همیشه شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزند 👇👇👇👇👇👇👇👇 : همیشه شیرین ترین توت ها ، پای درخت می‌ریزند در حالی که ما برای چیدن توت های کال ، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم... آنهم چه توتهایی که باعث دل دردند و به درد نخور... یادمان میرود که زیر پایمان یا حتی کنار دستمان چه شیرینی ها که راحت بدست میآیند طعم خوب شیرینشان زندگیت را دلچسب میکند کام و زندگیت را شیرین میکند و خاطره ساز میشود . در مقابل .... و چه آنانی که بی مزه و با کیفیت آبند .... گاهی لازم است چشمانت را خوب گرد کنی و بهتر ببینی دل نبندی به توتهای خشک و کال.. گاهی بدنبال طعمی گس و آب گونه این جمله را بخاطر آر... "این است حکایت ندیدن بهترین ها "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکی که به قیمت جان به دست آمد‼️ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و سوم:ورق برگشت 🍂پای نفربر- که ظاهرا از نوع پی ام پی بود- ورق برگشت و ارتش بعثی ماهیت درنده خویی خودشو کم کم بهم نشون میداد. متوجه شدم اون ملاطفت و رفتار انسانی در خط مقدم ربطی به حزب بعث نداشته و محصول رفتار نیروها و افراد معمولی ارتش عراق است که مثل خودِ ما گرفتار نظام بعث و رهبرِ دیکتاتورش صدام بودن و چاره ای جز اطاعت نداشتن و چه بسا بیشتر از ما از صدام و حزب بعث متنفر بودن. 🍂به تدریج صحنه هایی رو دیدم که بسیار فراتر از چیزایی بود که در باره و بعثیا شنیده بودم. دو نفر اومدن و دست و پای منو گرفتن و انداختن بالای نفربر و از دریچه پرت کردن داخل. کف نفربر پر از اسلحه و مهمات بود و من افتادم روی اونا. خودمو جم وجور کردم و نشستم. هنوز دستام باز بود. از بدِ حادثه نشسته بودم روی یه کلاش و تیزی گلنگدن فرو رفته بود توی رانم و بشدت آزارم می داد. دست بردم و اسلحه رو بلند کردم که کنار بزارم. سربازِ بغل دست راننده منو تو همین حال دید و تفنگشو به سمتم گرفت و چیزی نمونده بود به رگبار ببنده، سریع اسلحه رو پرت کردم و با اشاره به رانِ پام حالیش کردم که رو اسلحه نشسته بودم. عجب اشتباهی کردم ،نزدیک بود به قیمت جونم تموم بشه. 🍂قضیه ختم بخیر شد و اونم اسلحه شو کنار گذاشت. اومد تنفگا رو از اطرافم دور کرد و با اشاره بهم فهموند که اگه دست از پا خطا کنم همینجا کشته میشم. دقایقی رو داخل نفربر سپری کردم تا اینکه به مقر جدیدی در پشت خط عراقیا رسیدیم. دریچه رو باز کردن و دستامو گرفتن و بیرون کشیدن و با کمال بی رحمی پرت کردن پایین و دستامو از جلو بستن و یه گوشه نشوندن روی زمین. یکی دو ساعت اونجا بودم و ظاهرا منتظر بودن ماشینی به سمت بصره بِره و منو تحویلش بدن. بالاخره یه آیفا اومد و دو سرباز پیاده شدن و با اشاره به من گفتن که سوار بشم. 🍂طفلکیا عقل که تعطیل!، چشمم نداشتن ببینن دستام بسته س و زخمی ام ، چطور میتونستم از اون ارتفاع برم بالا و سوار بشم!  با خنده و مسخره بازی یکی دستامو گرفت و یکی پاهامو و  مثل مشک مقداری تاب دادن و پرت کردن بالای آیفا. اومدن بالا چشمامو بستن و دو تایی روبروم نشستن. آیفا با سرعت حرکت می کرد و من از این طرف به اونطرف پرت می شدم. ناچار شدم دو تا دستمو که بهم بسته شده بود به کف ماشین بچسبونم. از زیر چشم بند می تونستم مقدار کمی اطرافمو ببینم. یکیشون بلند شد و پوتینشو کوبید پشتِ دستامو و دور خودش می چرخید طوریکه پوست دستم لِه و زخمی شد و رفت نشست سرِ جاش. جرات نمی کردم دستامو بزرام کف ماشین بلند می شد و همون کارو تکرار می کرد و با پوتین به پا و کمرم می کوبید. به ناچار با همون حالت عدم تعادل نشستم... 🌹قرارگاه منتظران @Gharargahemontazeran