eitaa logo
قرارگاه منتظران
605 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
74 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأرض (آل عمران: ۱۹۱) {سید محمد حسینی همدانی} حرکت از خویش به سوی عالم بی خویشی مقدماتی را می طلبد که اگر انسان خود را در معرض التزام به آنها بگذارد آرام آرام رنگ عوالم بی رنگی بر وجود او خواهد نشست. اسوه ها آن حقایقی هستند که انسانها در هر جهتی که به سوی آنها سیر می کنند. روی باطن به سوی آنها دارند. اگر مطالعه کتب اخلاقی مؤلفه مهم انسان سازی باشد. بدون شک الگوهای اخلاقی و آنها که این مفاهیم را در وجود خود پیاده کرده اند،اثری مؤثرتر و گیراتر خواهند داشت. من طلبه کوچکی بودم در مدرسه قوام که دیوار به دیوار مدرسه هندی ها در محله مشراق نجف اشرف قرار داشت. تشنه ارتباط با اسوه های اخلاقی بودم زیرا فکر میکردم دیدن آنها و ورود به مدار جاذبه شان خود، مربی و ارتقادهنده نفس انسانی است؛ از این رو ارتباط عمیقی با شیخ محمد حسین کمپانی داشتم. نفس او نفس حقی بود. از طرف دیگر انحدار و تسلطی که بر اصول و فقه و فلسفه داشت پرهای اجتهاد را در وجودم پرورش میداد ملتزم درس و بحث بودم و شیفته معنویتی که از استادان نجف در وجودم شکل گرفته بود؛ اما به گرفتاری در حصار یک دور دچار شده بودم؛ زنجیره ای که من را در یک سطح از پرش های معنوی نگه داشته بود و قلیم طلب این را داشت که به سمت آسمان حقایق، مردانه تر سفر کنم. ازآنجاکه مغناطیس طلب ها در بسیاری اوقات جاذب تقدیرها هستند، شبی از شبها عالمی زبانی را دیدم که به مدرسه قوام آمده بود و به مستخدم مدرسه می گفت: «اگر ممکن است، حجره ای کوچک در اختیار من بگذارید.» مستخدم مدرسه هم که گویا او را می شناخت با کمال میل کلید یکی از حجره های مدرسه را به او داد. من شنیده بودم که او در مدرسه هندی ها هم حجره ای در اختیار دارد؛ اما آنجا محل رفت وآمد شاگردان شده بود و به نظر می آمد او میخواست حجره ای کوچک برای امورات و خلوت خود در اختیار داشته باشد. راجع به او و شاگردانش زمزمه هایی شنیده بودم که هنوز در میان عموم طلبه ها قوت نگرفته بود. بعضی می گفتند او صوفی مسلک است و به شریعت و مرام اهل بیت بی توجه اما از آنجا که همیشه حرف های توده مردم با واقعیات فاصله زیادی دارد چند روزی او را زیر نظر گرفتم. برعکس تمام طلبه ها که دیگر نهایتاً ساعت دوازده شب به خواب می رفتند تازه کار او آغاز می شد؛ از دوازده شب تا انتهای بین الطلوعین بسیاری از روزها پس از نماز صبح بیرون می آمد و به سمت وادی السلام می رفت و ساعتها مشغول فکر و تأمل می شد. کم کم احساس کردم تعلق خاطر عمیقی به او در وجودم رخنه کرده است. شبها که میخوابیدم وقتی که او حوالی ساعت دوازده نیمه شب نعلین هایش را از پا در می آورد تا برای وضو گرفتن کسی متوجه احوال او نشود من از خواب برمیخواستم و با شیفتگی عبادت او را زیر نظر می گرفتم به سمت حوض مدرسه که می رفت، نگاهی به آسمان میکرد و دقایقی غرق تفکر می شد و زیر لب آیات آخر سوره آل عمران را می خواند. انعکاس ستاره ها و هلال ماه را در چشمانش که برق غارتگری عشق در آن دیده می شد. فراموش نمی کنم. بی سرو صدا وضو میگرفت و آرام آرام دعای وضو و آیت الکرسی با زمزمه میکرد. سپس به حجره اش می آمد و مشغول نماز می شد. ساعتی بی حرکت می نشست و دو مرتبه نمازی می خواند و دوباره غرق فکر می شد. پس از چند رکعت نماز و افکاری طولانی که پیدا بود در عوالم انفسی سیر می کرد، به سجده ای طولانی می رفت و گاهی این سجده نزدیک یک ساعت طول می کشید، سپس نماز شفع و و بر می خواند که شور آن، سراسر درودیوار مدرسه را به تکاپو می انداخت... ادامه دارد... 🔖قسمت : چهل و سوم 👈قسمت چهل و چهارم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran