eitaa logo
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
448 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
🌹امام زمان (عج) فرمودند: شیعیان مابه اندازه آب خوردنی مارانمی خواهنداگربخواهنددعامی کنند وفرج مامی رسد😔 🌴کپی ؟! حلاله،باذکر۵صلوات به نیت سلامتی و فرج مولا آیدی جهت تبادلات 👈 @M_GH_B
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
📖 #رمان_مذهبی_واقعی_آخرین_عروس 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته
📖 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣2⃣ يكى از آنها را مى شناسد، او _مقدّس(س) است، سلام مى كند و مى شنود; امّا ديگرى را نمى شناسد. نگاه مى كند، خداى من! او چقدر است. چهره اش بسيار آشناست. (س) رو به او مى كند و مى گويد: "دخترم! آيا اين بانو را مى شناسى؟ او (س) دختر (ص)است. همان كسى كه تو را به عقد او درآورده اند". تا اين سخن را مى شنود از خود بى خود مى شود. بر روى زمين مى نشيند و دامن (س) را مى گيرد و شروع به گريه مى كند. بايد شكايت را به پيش مادر برد. مادر! چرا به ديدارم نمى آيد؟ او چرا مرا فراموش كرده است؟ چرا مرا تنها گذاشته است؟ اگر قرار بود كه مرا كند چرا مرا اين چنين خود كرد؟ مگر من چه كرده ام كه بايد اين چنين درد بكشم؟ همين طور مى كند و اشك مى ريزد. (س) در كنار او نشسته است و با به سخنانش گوش مى دهد. (س) اشك چشمان را پاك مى كند و مى گويد: ــ آرام باش دخترم! باش! ــ چگونه باشم. دردِ را درمانى نيست، مادر! ــ دخترم! آيا مى دانى چرا فرزندم به ديدارت نمى آيد؟🕊💜🕊 ــ نه. ــ تو بر دين هستى. اين دين تحريف شده است، اين دين را پسر مى داند. اين سخن است. هيچ ندارد. خود عيسى(ع) هم از اين سخن بيزار است. اگر دوست دارى كه و (ع) از تو باشند بايد مسلمان بشوى. آن وقت فرزندم به ديدار تو خواهد آمد. ــ باشد. من چگونه بايد بشوم. ــ با تمام وجودت بگو: ☘اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله ☘ يعنى شهادت مى دهم كه جز الله نيست و بنده او و فرستاده اوست مليكا اين كلمات را تكرار مى كند. ناگهان آرامشى بس بزرگ را در وجود خويش احساس مى كند. آرى، حالا مسلمان شده و پيرو آخرين دين آسمانى گشته است. اكنون (س) او را در آغوش مى گيرد، احساس مى كند گويى در آغوش بهشت است. (س) در حالى كه لبخند مى زند رو به او مى كند و مى گويد: "منتظر باش. من به او مى گويم كه به ديدارت بيايد". مليكا از شدّت شوق از خواب بيدار مى شود. اشك در حلقه مى زند. كجا رفتند آن عزيزان خدا⁉️ ⃣2⃣ از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار ! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه كه در اين سوى جهان بى خبر و غافل زندگى مى كنند مرا انتخاب كردى تا به دست بانويم (ع) مسلمان بشوم. اين چه بزرگى است! او بى اختيار به مى رود تا را شكر كند. او است تا شب فرا برسد و به ديدارش بيايد. نسيم میوزد و بوى مى آيد. (ع) به ديدار آمده است. ــ آقاى من! دل مرا اسير خود كردى و رفتى! ــ اگر من به ديدارت نيامدم براى اين بود كه تو هنوز نشده بودى، بدان كه هر شب تو خواهم بود. از آن شب به بعد هر شب، (ع) به ديدار مى آيد. در خواب او را مى بيند و با او سخن مى گويد. ⃣3⃣ کم كم مى فهمد كه حسن(ع)، امام است، او با مقام آشنا مى شود و مى فهمد كه همه هستى را در دستِ قرار داده است. حالِ روز به روز بهتر مى شود، خبر به مى رسد. او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها مى خورد و بعد از مدّتى كامل خود را به دست مى آورد. او هر شب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا آن، كمتر از واقعيّت نيست. او تمام روز است تا شب فرا برسد و به ديدار نائل شود. روزها مى گذرد و او در وصال است.24 🎀🏳🎀 امشب فكرى به ذهن مى رسد، او بايد حرف دلش را به (ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در بسوزد؟ بايد از بخواهد كه او را پيش خود ببرد. ... ▪️منتظرلن ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam