eitaa logo
🌼منتظران ظهور غریب ترین امام🌼
465 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
🌹امام زمان (عج) فرمودند: شیعیان مابه اندازه آب خوردنی مارانمی خواهنداگربخواهنددعامی کنند وفرج مامی رسد😔 🌴کپی ؟! حلاله،باذکر۵صلوات به نیت سلامتی و فرج مولا آیدی جهت تبادلات 👈 @M_GH_B
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🌼 (س) و تولد حضرت صاحب الزمان(عج) 📚نوشته ی مهدی ⃣1⃣ ناراحت نباش، ما بايد براى روزگارى كه (ع) از ديده ها پنهان مى شود پيدا كنيم. من شنيده ام ما، طولانى خواهد داشت اگر همه مى توانستند به راحتى خود را ببينند و با او ارتباط داشته باشند در دوران فرزندش نمى دانستند چه كنند; امّا الآن كم كم براى روزگار آماده مى شوند تو اكنون تا درِ خانه آمدى، ولى نتوانستى او را ببينى، تو مى توانى در روزگار هم دوام بياورى! بيا به شهر برويم تا در آنجا بخوانيم. كجاست؟ اين كه ديگر سؤال نمى خواهد. در كنار برج واقع شده است. آن آن قدر بلند است كه به راحتى مى توانى آن را ببينى چه بزرگى! چقدر با صفا! چند نهر از ميان آن عبور مى كند. اين چقدر شلوغ است. مردم در صف هاى مرتّب نشسته اند و آمدن مى باشند با آمدن همه از جا بلند مى شوند. آنها اعتقاد دارند كه اين ، نماينده بر روى زمين است آنها خيال مى كنند همه در اين جلوه كرده است. هر كس با مخالف باشد با مخالف است! امروز اين ، ادامه است و همه بايد آن را تأييد كنند! آنها فراموش كرده اند كه اين ، بسيارى از فرزندان را كرده است امروز خليفه، فرزند را در خانه اش زندانى كرده و را از او گرفته است كسى ندارد به اين چيزها كند. فكر كردن در اين روزگار است❗️ ⃣1⃣ تعجّب مى كنى كه چگونه نفر پشت سر يك ستمگر مى خوانند؟ مگر نمى دانى سال هاست كه اين ، پشت هر كس و ناكسى مى خوانند⁉️ فقط ما هستيم كه مى گوييم بايد ، عادل باشد. بيا جلو برويم تا را ببينم. نگاه كن! اين كه خيلى است. برپا مى شود، من و تو، پشت سر خليفه مى خوانيم. اين براى اين است كه در امان باشد و كسى به ما شك نكند🕊🎀🕊 به مى روم، از مى خواهم يك آشنا در اين پيدا كنيم تا بتوانيم چند روزى در اين بمانيم به طرف درِ حركت مى كنيم. همين كه از بيرون مى رويم، به سوى ما مى آيد. به دلم افتاده كه او از است. او فهميده است كه ما در اين غريب هستيم. از ما مى كند و ما را به میبرد خيلى زود همه چيز مى شود حدس من درست بود. او از (ع) است. نام او است. به هر حال ما مى توانيم چند روزى در اين بمانيم. تو رو به او مى كنى و مى گويى: چگونه مى شود به خانه برويم؟ من مى خواهم آن را ببينم. اين كار بسيار است، پسرم! من همه آن را به جان مى خرم. عزيزم! با رفتن ما به خانه (ع) براى آن دردسر درست مى شود. چند مدّت پيش عدّه اى از به خانه رفتند، وقتى خبر به رسيد را براى مدّتى كرد. آيا حاضر هستى براى مشكلى پيش بيايد⁉️ و تو به فرو مى روى. تو هرگز نيستى كه به خاطر رسيدن به ، مشكلى براى پيش بيايد. ⃣1⃣ طلوع مى كند، شهر زير نور مى درخشد، مى دانم كه اين زيبا ديگر براى تو جلوه اى ندارد، دلت گرفته است. طورى نگاهم مى كنى گويى كه پشيمان هستى شده اى: ــ تو ديگر چه اى هستى❓ ــ مگر چه شده است❓ ــ مرا به اين آوردى كه بيشتر دلم را بسوزانى و فقط را به من نشان بدهى❗️ من ديگر در كه سلام به جرم است نمى مانم. ــ حق با توست. من نمى دانستم كه در اين ، اين قدر است. تو خودت را جمع مى كنى و مى خواهى مرا بگذارى و بروى. تمام غم هاى به سراغم مى آيد، من تازه به تو كرده ام. از همه دنياى به اين بزرگى، دلخوشى من فقط تو بودى❗️ تو هم كه مى خواهى بگذارى❗️ مى روى و مرا همراه خود مى كشانى. من دارم تا _شهر همراهت بيايم. مى كنم. تو به جاى اين كه به سوى بروى به سوى محلّه مى روى. فكر مى كنم مى خواهى درِ خانه را براى بار ببينى. من هم تو مى آيم. چند آنجا ايستاده اند. تو مى ايستى و مى زنى. بايد دوباره به رفتن به خانه از اين عبور كنيم. دوباره در كنار هم هستيم. از كوچه عبور مى كنيم. عطر بال ها را مى توان حس كرد، بوى باران، بوى ، بوى به مشام مى رسد. ... 🌤️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌤️
📖 🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣2⃣ يكى از آنها را مى شناسد، او _مقدّس(س) است، سلام مى كند و مى شنود; امّا ديگرى را نمى شناسد. نگاه مى كند، خداى من! او چقدر است. چهره اش بسيار آشناست. (س) رو به او مى كند و مى گويد: "دخترم! آيا اين بانو را مى شناسى؟ او (س) دختر (ص)است. همان كسى كه تو را به عقد او درآورده اند". تا اين سخن را مى شنود از خود بى خود مى شود. بر روى زمين مى نشيند و دامن (س) را مى گيرد و شروع به گريه مى كند. بايد شكايت را به پيش مادر برد. مادر! چرا به ديدارم نمى آيد؟ او چرا مرا فراموش كرده است؟ چرا مرا تنها گذاشته است؟ اگر قرار بود كه مرا كند چرا مرا اين چنين خود كرد؟ مگر من چه كرده ام كه بايد اين چنين درد بكشم؟ همين طور مى كند و اشك مى ريزد. (س) در كنار او نشسته است و با به سخنانش گوش مى دهد. (س) اشك چشمان را پاك مى كند و مى گويد: ــ آرام باش دخترم! باش! ــ چگونه باشم. دردِ را درمانى نيست، مادر! ــ دخترم! آيا مى دانى چرا فرزندم به ديدارت نمى آيد؟🕊💜🕊 ــ نه. ــ تو بر دين هستى. اين دين تحريف شده است، اين دين را پسر مى داند. اين سخن است. هيچ ندارد. خود عيسى(ع) هم از اين سخن بيزار است. اگر دوست دارى كه و (ع) از تو باشند بايد مسلمان بشوى. آن وقت فرزندم به ديدار تو خواهد آمد. ــ باشد. من چگونه بايد بشوم. ــ با تمام وجودت بگو: ☘اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله، وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله ☘ يعنى شهادت مى دهم كه جز الله نيست و بنده او و فرستاده اوست مليكا اين كلمات را تكرار مى كند. ناگهان آرامشى بس بزرگ را در وجود خويش احساس مى كند. آرى، حالا مسلمان شده و پيرو آخرين دين آسمانى گشته است. اكنون (س) او را در آغوش مى گيرد، احساس مى كند گويى در آغوش بهشت است. (س) در حالى كه لبخند مى زند رو به او مى كند و مى گويد: "منتظر باش. من به او مى گويم كه به ديدارت بيايد". مليكا از شدّت شوق از خواب بيدار مى شود. اشك در حلقه مى زند. كجا رفتند آن عزيزان خدا⁉️ ⃣2⃣ از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار ! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه كه در اين سوى جهان بى خبر و غافل زندگى مى كنند مرا انتخاب كردى تا به دست بانويم (ع) مسلمان بشوم. اين چه بزرگى است! او بى اختيار به مى رود تا را شكر كند. او است تا شب فرا برسد و به ديدارش بيايد. نسيم میوزد و بوى مى آيد. (ع) به ديدار آمده است. ــ آقاى من! دل مرا اسير خود كردى و رفتى! ــ اگر من به ديدارت نيامدم براى اين بود كه تو هنوز نشده بودى، بدان كه هر شب تو خواهم بود. از آن شب به بعد هر شب، (ع) به ديدار مى آيد. در خواب او را مى بيند و با او سخن مى گويد. ⃣3⃣ کم كم مى فهمد كه حسن(ع)، امام است، او با مقام آشنا مى شود و مى فهمد كه همه هستى را در دستِ قرار داده است. حالِ روز به روز بهتر مى شود، خبر به مى رسد. او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها مى خورد و بعد از مدّتى كامل خود را به دست مى آورد. او هر شب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا آن، كمتر از واقعيّت نيست. او تمام روز است تا شب فرا برسد و به ديدار نائل شود. روزها مى گذرد و او در وصال است.24 🎀🏳🎀 امشب فكرى به ذهن مى رسد، او بايد حرف دلش را به (ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در بسوزد؟ بايد از بخواهد كه او را پيش خود ببرد. ... ▪️منتظرلن ظهور غریب ترین امام▪️ https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 بسیار بسیار بسیار عااااااالی حتما تا آخر بخونید 🔅رِجْز: به بلایی که منجر به اضطراب و تشویش‌ِ خاطر می‌شود، ‌گویند. ✨📖✨ إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ (11 - انفال) ⚡️(یاد آرید) هنگامی که خواب راحت را بر شما فرو پوشاند برای این‌که از جانب او ایمنی یابید و از آسمان آبی ‌فرستاد که شما را به آن آب پاک گرداند و وسوسه و کید شیطان را از شما دور سازد و دل‌های شما را محکم و استوار گرداند و گام‌های شما را استوار بدارد. 🔥قطعاً شیطان در خواب انسان را مورد آزار و اضطراب قرار می‌دهد که به دو نوع فیزیکی و غیر فیزیکی است. در حالت فیزیکی بر روی بدن انسان (غالباً بر روی کمر) می‌نشیند که باعث سستی و سنگینی او در زمان بیداری برای نماز صبح می‌شود. یا بر روی سینهٔ انسان نشسته و اختیار حرکت را از بدن او علی‌رغم بیداری‌اش می‌گیرد که به این حالت " " گفته می‌شود. ‼️تأکید بر شستن دهان و بینی (مزمزه و تنقیه) در زمان بیداری از خواب برای این است که شیطان از این مسیر وارد بدن انسان شده و خارج می‌گردد و تا زمانی که بر صورت انسان آب نخورد این حالت سستی و سنگینی از انسان دور نمی‌شود، چنانچه آیهٔ فوق اشاره به این امر دارد که آب باران رِجْزِ شیطان را از انسان دور می‌کند. 💠گاهی این و اضطراب غیر فیزیکی است یعنی با تداخل در رؤیا صورت می‌گیرد و با ترساندن انسان در خواب بر او اضطراب وارد می‌کند که طبق حدیث نبوی (ص) بخشی از خواب‌های انسان شیطانی هستند. 📌مثال: مؤمنی قصد دارد برای نیازمندی قدم خیری بردارد، شیطان در خواب طوری بر او وارد شده و نشان می‌دهد که بعد از بیداری او منصرف شود و گمان کند اگر به آن نیازمند کمکی کند فرزندش دچار بلاء خواهد شد. (به همین دلیل می‌گویند خواب حجت شرعی نیست.) ⚜ در صورت انسان برای آن نیست که ممکن است در زمان چرت انسان بی‌اختیار شود و از شکم و بدن او خارج شود بلکه برای آن است که انسان با چرت و خواب، ممکن است شیطان در بدنش وارد شود و او را آلوده سازد. این امر یک استثناء دارد، نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: کسی که در حال سجده به خواب رود حق‌تعالی با او را می‌نگرند و خداوند به این بنده افتخار می‌کند و می‌گوید بندۂ مرا بنگرید هم جسم‌اش با سجده نزد من است و هم روح‌اش!!! چون انسان وقتی در حالت سجده است شیطان نمی‌تواند به او نزدیک شود. (کسی که در به خواب رود وضوی او باطل نیست.) 🔥گاهی شیطان، انسان را در بیداری مورد رِجْز قرار می‌دهد که حضرت حق‌تعالی مصداق آیهٔ فوق با یک چرت او را امنیّت می‌بخشد و شیطان را از او دور می‌کند. پس خواب هم ممکن است طبق تعریف نبوی (ص) رحمانی و تبشیری بر انسان مؤمن از سوی حق‌تعالی باشد چنانچه طبق آیهٔ فوق خداوند مؤمنان را در جنگ با یک چرت کوتاه برای جنگ قوّت قلب بخشید. 🍀نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرمایند: یکی از مصادیقِ تبشیر مؤمن از سوی خداوند در خواب‌های نیک او صورت می‌گیرد. 🌘کسانی که در خواب مورد شیطان قرار می‌گیرند ناله می‌کنند. صاحبانِ یقین چون در بیداری هم کمتر مورد حملهٔ قرار می‌گیرند لذا خواب کمتری می‌بینند و غالب خواب‌های آنان رحمانی و تبشیری است. https://eitaa.com/GharibtarinEmam
🌼زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) و تولد حضرت صاحب الزمان (عج) 📚نوشته مهدی خدامیان ⃣6⃣ به نگاه مى كند. نرجس در مقابل خدا به نماز ايستاده است. به نزديك تر مى شود; امّا هنوز هيچ خبرى نيست كه نيست! به راستى تا چقدر مانده است؟ با خود فكر مى كند كه خوب است بخوانم. اش را پهن مى كند و مشغول خواندن نماز مى شود و با خداى خويش راز و نياز مى كند. ساعتى مى گذرد، بار ديگر به نزد نرجس مى آيد، نگاهى به او مى كند و به فكر فرو مى رود. او با خود مى گويد: به من گفت همين امشب به دنيا مى آيد. صبح شد و خبرى نشد! ناگهان صدايى به گوش مى رسد. صدا بسيار آشناست. اين صداى (ع) است: عمّه جان! هنوز شب به پايان نيامده است‌. آرى، به همه احوال ما آگاهى دارد و حتّى افكار ما را نيز مى داند. سر خود را پايين مى اندازد، او قدرى خجالت مى كشد. تا اذان صبح خيلى وقت مانده است. نماز مى خواند تا زمان سريع بگذرد، وقتى كسى منتظر باشد زمان چقدر دير مى گذرد. نسيم میوزد، بوى بهار مى آيد، صداى پرواز كبوتران سفيد به گوش مى رسد. بوى گل نرجس در فضا مى پيچد. (ع) صدا مى زند: "عمّه جان! براى سوره را بخوان". ⃣6⃣ از جاى برمى خيزد و به نزد نرجس مى رود و شروع به خواندن مى كند: بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ (إِنَّـآ أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ )(وَ مَآ أَدْراكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ )(لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر )(تَنَزَّلُ الْمَلـائكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْر ) (سَلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْـلَعِ الْفَجْرِ ) به نام خداوند بخشنده و مهربان. و ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم. و تو چه مى دانى كه شب چيست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه آن شب تا به صبح سرشار از بركت و رحمت است. من به فكر فرو مى روم. دوست دارم بدانم چرا (ع) به حكيمه دستور خواندن سوره قدر را مى دهد. به راستى چه ارتباطى بين سوره و (عج) وجود دارد؟ در اين مى خوانيم كه فرشتگان شب از آسمان به زمين نازل مى شوند. اين ، ساليان سال در شب قدر بر (عج)، نازل خواهند شد. امشب بايد سوره را خواند; زيرا امشب شب تولّد صاحبِ است. در كنار نرجس نشسته است و مشغول خواندن سوره قدر است كه ناگهان تمام فضاى اتاق را فرا مى گيرد. ديگر نمى تواند را ببيند. پرده اى از ميان او و واقع شده است. ستونى از به سوى آسمان رفته است و تمام را روشن كرده است. ⃣6⃣ مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد (ع) مى رود: ــ پسر برادرم! ــ چه شده است؟ عمّه جان! ــ من ديگر را نمى بينم، نمى دانم چه شد؟ ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى. حكيمه با سخن آرام مى شود و به سوى باز مى گردد. وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟" او مى بيند كه در هاله اى از است و رو به قبله به رفته است! اين همان كسى است كه همه هستى در بود. به راستى چرا او به رفته است؟ او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل بزرگ نشان مى دهد. بوى خوش تمام فضا را گرفته است. پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ (عج) پرواز مى كنند. منتظر مى ماند تا (عج) سر از سجده بردارد. اكنون (عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند. به به! چه چهره زيبايى! نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود. به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست (عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است. مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه (عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد: 🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹 شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست. گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر و ... تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى. امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى: ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟ ــ دارم فكر مى كنم. ــ حالا چه موقع كردن است؟ حالا بگو به چه مى كنى؟ ... 🌼 منٺظراںۨ ظہور غریب ٺریںۨ اما۾🌼 https://eitaa.com/GharibtarinEmam