#شعر
امسال هم باز
آقا پر امید
می گفتند از
سالی پر تولید
گفتند که همه
باشیم پر تلاش
باید که بدیم
ما گوش به حرف هاش
جهش تولید
هست شعار ما
همیشه باشد
خدا یار ما
شاعر:
#باران
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد.
#شعر
امروز می خواند
بابایی دعا
دعای تحویل
در کنار ما
بابا بعد از آن
کمی روضه خواند
اشک غم روی
گونه اش نشاند
وقتی شروع شد
با روضه امسال
حالمان شود
بهترین احوال
شاعر:
#باران
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :امام کاظم علیه السلام
#توضیحات: پی دی اف تصویری(کیفیت بالا)
🍃قصه در مطلب بعدی👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
New Document.pdf
7.9M
#قصه_کودکانه👆
#عنوان_قصه :امام کاظم علیه السلام
#توضیحات: پی دی اف(کیفیت بالا)
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت در اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸مامان باباهای عزیز
🌸کوچولوهای نازنین
🍃قصه صوتی بسیار زیبای امشب رو از دست ندید
#یک_آیه_یک_قصه
🍂 عنوان قصه:
#فراگیری_علم
🍂قصه در مطلب بعدی امشب👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فراگیری علم.mp3
10.1M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🍂 عنوان قصه:
#فراگیری_علم
🍃اشاره به بخشی از آیه ۱۱۴سوره طه
وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا (۱۱۴) ۞
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#محتوا
رعایت بهداشت
#عنوان_قصه
زنبورهای تنبل و ویروس های بدجنس 🐝🐝🐝
به نام خدا
توی لانه زنبورها ، کلی زنبور بزرگ و کوچولو زندگی می کردند ، گروهی نگهبانی می دادند ، گروهی غذا و آب می آوردند ، گروهی مواظب ملکه بودند و... . زنبورها خیلی خیلی تمیز بودند و بعد از کار خودشون رو تمیز می شستند تا خدای نکرده بیمار نشوند.
تعداد زیادی زنبور کوچولو هم بزرگ شده بودند و باید مثل بقیه سر کار می رفتند . یک گروه رفتند و نگهبان شدند و یک گروه هم به عنوان زنبور کارگر مشغول به کار شدند . زنبورهای کوچولو خیلی خوشحال بودند، آخه احساس بزرگی می کردند و می توانستند مثل زنبور بزرگها کار بکنند و زنبور مفیدی باشند .
زنبور کوچولوها همگی با هم بیرون رفتند که غذا و آب پیدا کنند و همراه خودشون به کندو بیاورند. اونا کلی غذا و آب برای لانه و نگهبان ها و کوچولوها آوردند. ملکه اونها بهشون گفت : الان که شما رفتید بیرون و به همه جا دست زدید ، باید دست هاتون رو بشویید و بعد بروید و استراحت کنید . زنبورها گفتند ما اینهمه زحمت کشیدیم و کلی غذا و آب آوردیم حالا باید برویم و دست هامون رو بشوییم ، اونها گفتند: ما نمی رویم و همین جوری با همین دست ها غذا می خوریم . اونها دست های خودشون رو نشستند و با همون دست ها غذا خوردند و خوابیدند .
همین طوری گذشت و گذشت و اونها اصلا خودشون رو تمیز نمی کردند .
یک روز که مثل همیشه بیرون رفته بودند که غذا بیاورند ویروس های خیلی خیلی کوچولو که دیده نمی شدند روی زمین نشسته و وقتی زنبورهای کوچولو رفته بودند غذا بیارند ، روی دست ها و پاهای اونها نشستند ، ویروس ها خیلی خوشحال بودند ، اونها می گفتند حالا می رویم توی لانه زنبورها و بعد میرویم توی شکم ها و همه رو مریض می کنیم .
زنبور کوچولوها که مثل همیشه حوصله نداشتند دست های خودشون رو بشویند ، رفتند و غذا خوردند ، ویروس های بد جنس همراه غذا وارد دهن اونها شدند و بعد رفتند توی شکم زنبورها ، بعد از چند روز زنبور کوچولوها همگی دهنشون زخم شد و شکمشان درد می کرد . همگی خبر دار شدند که توی لانه چه اتفاقی رخ داده. سریع به دکتر گفتند بیایید که اینجا کلی زنبور مریض هست که دهنشون زخم شده و شکمشان درد می کنه ، دکتر با ذربین بزرگ خود که می تونست همه چیز رو از جمله ویروس های بد جنس رو ببینه ، اونها روی دست ها و پاها و توی دهن زنبورها دید ، و به زنبورها گفت: شما مریض شدید چون ویروس های بدجنس به شما حمله کردند و شما رو شکست دادند .
زنبور کوچولوها گفتند: چه جوری شکست دادند ما که دعوا نکردیم ، اونها گفتند: ویروس کوچولوها خیلی باهوش هستند و اصلا دعوا نمی کنند و وقتی که شما دست ها و پاها و دهن خود رو نمی شویید اونها می توانند وارد دهان و شکم شما شوند و شما رو بیمار کنند ، روش مبارزه با اونها اینجوری هست که باید هر روز دست ها و پاها و دهن خود رو بشویید تا نه خودمون مریض بشیم و نه بقیه رو مریض کنیم. دکتر گفت: الان من برای مبارزه با ویروس های بد جنس خیلی کار و زحمت دارم و باید بروم و از کوهستان دارو بیارم تا شما خوب بشوید و با ویروس ها بجنگیم .
دکتر رفت تا بالاخره توی کوهستان پس از چند روز دارو رو پیدا کرد که میتونست با ویروس ها مبارزه کنه . وقتی دکتر برگشت حال زنبور کوچولوها خیلی بد شده بود و ناراحت بودند.
دکتر گفت: اگر شما هر روز دست ها و دهن خودتون رو می شستید الان اینقدر مریض نبودید و به من هم اینقدر زحمت نمی دادید .
اونها پس از چند روز خوردن دارو حالشان خوب شد . اونها یاد گرفتند برای اینکه با ویروس های بدجنس بتوانند مبارزه کنند باید هر روز دست ها و پاها و دهن خود را بشویند تا هیچ گاه بیمار نشوند .
نویسنده: الیاس احمدی
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌼آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
کمک حیوانات به همدیگر.mp3
3.06M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#عنوان_قصه:کمک به همدیگر
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودک
سلام امام خوبم
امام مهربونم
قدر حضور تو رو
من خیلی خوب میدونم
میدونم که غایبی
اما هستی تو هرجا
منو دوستای خوبم
دوست داریم یه دنیا
خانوم معلم میگن
امام اخری تو
مهدی صاحب زمان(عج)
آقا وسروری تو
ایشون می گن بچها
باید همه دست به دست
یاری کنیم اقا رو
نباید بیکار نشست
هرکسی که دوست داره
امام او بیاد زود
باید همیشه هرجا
ایشون رو کنه خشنود
ماهم به او قول دادیم
کارهای خوب خوب کنیم
همیشه و هرکجا
بدی ها رو دور کنیم
تاکه بشه آماده
دنیا برا حضورت
لحظه هارو میشماریم
ماهم برا ظهورت
شاعر:
#باران
#شعرکودک
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#تغذیه
🥛شیرگاو حاوی مقدا کمی آهن است و مصرف زیاد آن ممکن است به کمبود آهن منجر شود
🥛شیرمادر،حبوبات، جگر و آب آلو، تخم مرغ، گوشت، ماهی، کشمش ازکمبود آهن جلوگیری میکنند
👉 @Ghesehaye_koodakaneh
آموزش #نقاشی
🍃کوچولوهای خلاق شما میتونید در کنار بزرگترها این نقاشی زیبا را بکشید.
🍃نقاشی گام به گام کشتی ⛴⛴⛴
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر سیب خوشمزه
🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎
هاهاها هوهوهو
باد آمد بادآمد
درباغ سیب ما
شادآمد شادآمد
این شاخه آن شاخه
لرزید از دست باد
یك سیب خوش مزه
درجوی آب افتاد
آب آن را شُرشُرشُر
باخود تا صحرا برد
یك گاو خال خالی
آن را بو كرد و خورد
🐄🐄🐄🐄🐄🐄
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
29.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بوستان_سعدی
#این_داستان :خر گرفتن حاکم
🍃فرزندان خود را با داستان های شیرین بوستان سعدی آشنا نماییم.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃آدرس کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت فوری👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پسر خوب و فهمیده_.mp3
2.37M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب
#عنوان_قصه:
🍃پسر خوب و فهمیده
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_عید_مبعث
از نور یه فرشته
روشن شده آسمون
اومده از اون بالا
برای ما یه مهمون
فرشته هست جبرئیل
تو یک غار پر از نور
میگه بخون محمد (صلی علی الله علیه واله)
هستی تو از بدی دور
گفت که نمی تونم من
پیغمبر خوب ما
فرشته گفت می تونی
تو به یاری خدا
بخون به نام خدا
پروردگار جهان
تویی رسول خدا
راهنمای مردمان
بیست و هفت رجب شد
روز مبعث ، عید ما
باید همیشه این روز
جشنی کنیم ما برپا
#باران
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :پیامبر اکرم(ص)
#توضیحات: پی دی اف_همراه تصویر
(کیفیت بالا)
🍃قصه در مطلب بعدی👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
New Document.pdf
4.46M
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه :پیامبر اکرم(ص)
#توضیحات: پی دی اف(کیفیت بالا)
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه
ابری قهره ، بارون نمی باره
یه روز صبح اهالی شهر دودی ناراحت و پر غصه از خواب بیدار شدن. .
هر روز هر کدوم از اهالی سوار ماشین خودشون می شدن و راهی محل کارشون ؛ مردم ساعت ها توی ترافیک سنگین گیر می کردن . هوا اونقدر آلوده بود که همه سرفه می کردن و مریض شده بودن.
همگی غصه دار بودن ، دنبال راه فرار بودن
باید بارون می بارید تا همه جا تمیز می شد ، اما ابری با مردم شهر دودی قهر بودو مدت ها بود که نیومده بود.
مردم شهر دودی تصمیم گرفتن یه نماینده بفرستن که با ابری حرف بزنه و اون رو به شهر برگردونه ، باد هوهو کنان از راه رسید . یکی از اهالی به باد گفت:
ای باد مهربون، یه کمی همین جا بمون
ما به کمک نیاز داریم میشه بری دنبال ابر؟ برای ما نمونده صبر، کثیف و آلوده س هوا، نموند نفس برای ما
باد ، بادی به غبغب انداخت و گفت: باشه میرم ببینم راضی می شه .
باد ، راه افتاد و با سرعت از شهر دودی دور شد.رفت تا به ابری رسید ، گفت:
سلام ابری ، شنیدم با شهر دودی قهری! مردم خیلی غصه دارن منتظرن تا تو بری براشون بارون بباری!
ابری با ناراحتی گفت :
من نمیام به شهر دود ، قبلا شستم هرچی که بود ، اما بازم همون اش و همون کاسه !
باد گفت: چیکار کنن آشتی کنی؟
ابری گفت: بایدکه آماده باشن، چشم به راه جاده باشن ، هرچی که دودزاست دور بشه، بساط پاکی جور بشه ، منم میام و می بارم ، پاکی رو با خود میارم
باد با سرعت به شهر برگشت و خبر رو به اهالی شهر دودی رسوند.
اهالی دست به کار شدن، همگی با هم یار شدن ، رفتن سراغ کارخونه ها و دستگاه های دودزا رو عوض کردن ، ماشینای فرسوده رو از شهر دور کردن ، دوچرخه های تو انباری رو بیرون آوردن وسایل حمل و نقل عمومی رو به راه انداختن . همه چی آماده بود که ابری برگرده . همگی چشم به راه و منتظر بودن.
خبر به ابری رسید ابری با مردم آشتی کرد و همراه باد و بقیه دوستاش به شهر دودی برگشت . اون قدر بارید تا شهر دودی تمیزو با صفا شد.
شهر دودی دیگه شهر دودی نبود.
#باران
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
37.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گنج_مثنوی
#این_داستان: #تشنه_و_دیوار
🍃فرزندان خود را با داستان های شیرین و آموزنده مثنوی آشنا نماییم.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته
⚅ناراحت کننده ترین جملات برای کودکان⚅
«گریه نکن»
پدر و مادر هميشه بايد بر احساسات فرزندشان مهر تاييد بزند. کودکان باید در بیان احساساتشان آزاد باشند. زمانی که به کودکتان می گویید: «گریه نکن» در واقع به او میفهمانید که گریه کردن اشتباه است، در صورتی که این کار طبیعی است. در جواب ميشود گفت "ميدانم ناراحتي منم هم سن تو بودم ناراحت ميشدم" و بعد كودك را ارام كنيد.
کانال قصه های کودکانه
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸کوچولوها و مامان باباهای عزیز
قصه صوتی بسیار زیبای امشب رو از دست ندهید.
#یک_آیه_یک_قصه
🍂 عنوان قصه:
#فروبردن_خشم
🍂قصه در مطلب بعدی امشب👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فرو بردن خشم.mp3
10.23M
#قصه_شب
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🍂 عنوان قصه:
#فروبردن_خشم
🍃اشاره به آیه ۱۳۴سوره آل عمران
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۱۳۴) ۞
(همان) کسانی که در توانگری و تنگدستی، انفاق می کنند. و خشم خود را فرو می برند. و از (خطای) مردم درمی گذرند. و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
🌸🍃🍂🌼🌸🍃🍂🌼
کانال قصه های تربیتی کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🌸🌼🌸🌼🌸🌼
🍃آدرس کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی_مفید
🍃روش ساخت ماسک خانگی
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
🍃لطفا این ویدئو را برای کسانی که دوست دارید #ارسال_نمائید
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه:سنجاب بازیگوش
یکی بود یکی نبود .توی یک جنگل بزرگ ,قسمتی که سنجاب ها زندگی می کردن یک سنجاب کوچولویی بود که خیلی بازیگوش بود.
سنجاب کوچولو با بازیگوشی هاش دل اهالی جنگل را می شکست و هرچی مادرش می گفت این کارهارا نکن گوش نمی کرد.
سنجاب قصه ی ما به سنجاب های جنگل فندق پرت می کرد و اونا را مسخره میکرد و می خندید .
یک روز سنجا ب که میخواست از درخت بالا برودو به بچه ها فندق پرت کند پاش لیز خورد و افتاد پایین و پاش شکست.
سنجا ب دیگه باید تو رختخواب استراحت می کرد و ازخانه بیرون نمی رفت .
یعداز ظهر همون روز سنجا ب های جنگل با کلی فندق به دیدن سنجاب کوچولو آمدن .
سنجاب از کاری که کرده بود پشیمان شد و خیلی خجالت کشید و از همهی سنجاب ها معذرت خواهی کرد.اون فهمید که نباید دیگران را اذیت کند .
سنجاب از دوستاش یاد گرفت که باید تو دلهای همه مهربونی باشه تا تو مشکلات به هم کمک کنیم و در کنار هم باشیم.
باتشکر از نویسنده:آرزوصالحی
🐿🐿🐿🐿🐿🐿
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مثل_نامه
#این_داستان: #کچل_مودار
🍃فرزندان خود را با داستان ها و ضرب المثل های ایران آشنا نماییم.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
شهرگل یاس و ملکه خودخواه.mp3
5.54M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
#قصه_شب
#عنوان_قصه:
🐝شهر گل یاس و ملکه خودخواه🐝
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه:
خانم کلاغ و بادام🐧
آقا موش از خواب بیدار شد. با خودش گفت: « ... یعنی اول صبح، این صدای چیه؟» گوشهایش را تیز كرد. صدا از خانه خانم كلاغ بود. خانه خانم كلاغ روی شاخه درخت بود و خانه آقا موش، توی سوراخ تنه درخت بود. آقا موش گوشهایش را تیز كرد. سرش را از پنجره خانهاش بیرون آورد و به خانم كلاغ گفت: «همسایه! همسایه! چكار داری میكنی؟ این صدای چیه؟» صدا قطع شد. خانم كلاغ از خانهاش بیرون آمد و گفت: «میبخشی همسایه! یه دونه بادوم برای صبحانهام پیدا كردم. داشتم اونو میشكستم، اما پوستش خیلی سفته، نوكم درد گرفت، اما نشكست!»
شكم آقا موش شروع به قار و قور كرد. با خودش فكر كرد: «چقدر بادام با پنیر برای صبحانه می چسبه!» رو كرد به كلاغ و گفت: «خوب اینكه كاری نداره! الان یادت میدم، بادوم رو بین نوكت بگذار و فشارش بده». كلاغ همین كار را كرد، اما به جای اینكه بادام بشكند، صدای فریاد خانم كلاغ بلند شد: «آخ نوكم! وای نوكم!» دانه بادام از نوك كلاغ بیرون آمد و صاف جلوی در خانه آقا موش افتاد.
آقا موش بادام را كه دید، آب از دهانش راه افتاد. با خودش گفت: «بهتره تا خانم كلاغ بادام را ندیده، آن را بردارم.» در خانهاش را آرام باز كرد و پاورچین به سمت بادام به راه افتاد. هنوز به دانه بادام نرسیده بود كه چیز عجیبی درست مثل یك توپ گرد از جلویش گذشت. آقا موش ترسید و به عقب رفت. توپ گرد ایستاد. جوجه تیغی بود! بادام هم در دستش بود. آقا موش گفت: «زود باش بادوم منو بده!» خانم كلاغ گفت: «نه! این صبحانه خوشمزه منه!»
جوجه تیغی گفت: «من خودم این دانه بادام را پیدا كردم، برای همین هم مال منه. به شما هم آن را نمیدم!» جوجه تیغی دانه بادام را سفت توی دستش گرفت و به سمت رودخانه راه افتاد. لب رودخانه، یك سنگ صاف بود. جوجه تیغی، بادام را روی سنگ گذاشت. سنگ كوچك دیگری هم پیدا كرد. خانم كلاغ و آقا موش از ترس تیغهای جوجه تیغی جرأت نداشتند تا نزدیكش بروند. جوجه تیغی، سنگ كوچك را محكم روی بادام زد، اما بادام به جای اینكه بشكند، قل خورد و تالاپی توی آب افتاد. جوجه تیغی از آب میترسید. خانم كلاغ، آقا موش و جوجه تیغی، نزدیك رودخانه ایستادند و دور شدن صبحانه خوشمزهشان را تماشا كردند.
دانه بادام توی آب حركت میكرد و همراه با آب جلو میرفت. آنقدر رفت و رفت، تا به جایی رسید كه جریان آب آنجا كم بود. دانه بادام بین علفهای دور رودخانه گیر كرد. كمی بعد آب وارد پوسته سفت بادام شد. دانه بادام كم كم خیس خورد و سنگین شد. خاك دور رودخانه، گِل بود. دانه بادام توی گلها فرو رفت و همانجا، جا خوش كرد.از این ماجرا، مدتها گذشت و خانم كلاغ و آقا موش و جوجه تیغی ماجرای آن روز را كاملاً فراموش كردند. یك روز خانم كلاغ مشغول پرواز اطراف خانه بود. چشمش به یك نهال، درست لب رودخانه افتاد. تعجب كرد. نهال را قبلاً آنجا ندیده بود. پایین رفت. نهال سرسبزی بود با برگهای قشنگ كوچك. كلاغ به طرف لانهاش راه افتاد تا آقا موش و جوجه تیغی را خبر كند و نهال كوچك را نشانشان بدهد.آقا موش تا چشمش به نهال افتاد، گفت: «وای! یك درخت بادام!» جوجه تیغی جیرجیر جیغ كشید. كلاغ قارقار كرد و گفت: «یك درخت بادام! اما از كجا آمده؟» سه تایی به هم نگاه كردند و چیزی یادشان آمد. آقا موش، سرش را پایین انداخت، جوجه تیغی هم از خجالت رنگ صورتش قرمز قرمز شد. بالاخره آقا موش گفت: «من فكر میكنم این همان صبحانه خانم كلاغ است!» جوجه تیغی گفت: «خانم كلاغ، ما از تو معذرت میخواهیم كه بادام تو را برداشتیم!»
خانم كلاغ با مهربانی هر دوی آنها را نگاه كرد، بعد گفت: «خوشحالم كه آن بادام كوچك را نخوردم!» آقا موش و جوجه تیغی با تعجب خانم كلاغ را نگاه كردند. خانم كلاغ باز گفت: «چون اگر آن را خورده بودم، الان یك درخت بادام نداشتیم! از سال بعد یك عالمه بادام داریم و همه با هم میتوانیم آنها را بخوریم!»
آقا موش و جوجه تیغی از خوشحالی بالا پریدند. خانم كلاغ هم رفت تا به همه خبر تولّد درخت بادام را بدهد.
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خوشحال و شاد و خندانیم.mp3
2.98M
#ترانه_صوتی_کودک
🍃خوشحال و شاد و خندانم👆👆
💜
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه با کودکان صحبت کنیم با استرس هنگام شیوع ویروس کرونا مقابله کنند!!!
#کرونا_را_شکست_بدهیم
#انتشار_دهید
🌼🍃🌸🌼🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال و دعوت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4