eitaa logo
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
541 دنبال‌کننده
45 عکس
4 ویدیو
49 فایل
بررسی‌های رجالی، تاریخی و اعتقادی ارتباط با مدیر: @amid30 كانال اصلی در تلگرام: https://t.me/gholow2 گروه نظرات غلو پژوهی: https://eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸لعنی در حق یک خاندان عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي قَدْ أَشْفَقْتُ مِنْ دَعْوَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى يَقْطِينٍ وَ مَا وَلَدَ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ فِي صُلْبِ الْكَافِرِ بِمَنْزِلَةِ الْحَصَاةِ فِي اللَّبِنَةِ يَجِي‏ءُ الْمَطَرُ فَيَغْسِلُ اللَّبِنَةَ وَ لَا يَضُرُّ الْحَصَاةَ شَيْئاً. به ابو الحسن موسى بن جعفر (ع) گفتم: از نفرين پدرت ابو عبد اللَّه صادق بر پدرم يقطين و فرزندان او، بيمناكم. فرمود: چنین نیست که پنداشته‌ای. نطفه مؤمن در پشت كافر به منزله ريگ است در خشت خام. باران‏ مى‌‏آيد و خشت را مى‌‏شويد و به ريگ آن خسارتى وارد نمى‌‏كند. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص13؛ گزيده كافى، ج‏1، ص147؛ نیز نک‍: رجال الكشي، ص435 @gholow
⚠️ ذره‌ای از کبر - عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنَ الْكِبْرِ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَكَ تَسْتَرْجِعُ قُلْتُ لِمَا سَمِعْتُ مِنْكَ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِي الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُودُ. محمد بن مسلم گويد: يكى از آن دو امام عليهما السّلام فرمود: هر كه باندازه سنگينى دانه خردلى تكبر در دلش باشد، داخل بهشت نشود. راوى گويد: من گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ امام فرمود: چرا گفتى: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ؟ گفت: براى آنچه از شما شنيدم، فرمود: چنان كه تو فكر ميكنى نيست، مقصود من انكار است، و آن جز انكار نيست‏ 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص310/ ح7؛ در معاني الأخبار، ص241 از یزید بن فرقد مرسلاً عین همین سؤال و جواب را با تعبیر «عمن سمع ابا عبد الله» نقل کرده که به روشنی همین خبر است. در مسند أحمد (7/ ص60، ط الرسالة) عین فراز نخست به همراه این زیاده روایت شده است: «وَلَا يَدْخُلُ النَّارَ رَجُلٌ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ إِيمَانٍ» که تقابل ایمان و کبر در اینجا نیز مؤید تأویل خبر محمد بن مسلم است. در اخباری از امامیه و عامه نیز تنها فراز نخست بدون هیچ زیادتی نقل شده است (الكافي، ج‏2، ص310/ ح6؛ «التاريخ الكبير للبخاري، ط - حیدرآباد» ج5، ص2؛ صحیح مسلم، ج1، ص93) هم‌چنین در تحریر‌هایی از روایات فریقین با اتحاد تعابیر روایات تنها به جای «ذرة»، تعبیر «حَبَّةِ خَرْدَلٍ» می‌نشیند، که مشعر به روابط منابع فریقین است. (نمونه: همان‌ها، نیز الأصول الستة عشر، ط - دار الحديث، ص241؛ الزهد للمعافى بن عمران الموصلي، ص241، مصنف ابن أبي شيبة، ج5، ص329) @Gholow
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
🔺نمونه ای دیگر از جعل های آسیب‌زای سیاسی و تأملی در برخورد دوگانه نهادهای نظارتی در امر نشر کتب بی
استقبال زیاد از کتاب «سه دقیقه در قیامت» و حمایت سودجویان، در کنار سکوت دغدغه‌مندان باعث شده تا نویسنده دروغ‌پرداز، در چاپ‌های بعدی اکاذیب جدیدی را نیز به کتاب بیفزاید. در ص۸۲ چاپ چهاردهم کتاب، نویسنده ادعا کرده باطن پلید کودکان یک مرد را دیده که علتش آن بوده که آن مرد با زنی رابطه نامشروع داشته و سپس با خواهر آن زن ازدواج کرده لذا ازدواجش حرام و فرزندانش حرامزاده بوده‌اند!! در پاورقی هم این حکم عجیب در مورد زنا را به مراجع نسبت داده که دروغ است، و البته ظاهراً در اثر خلط با حکم لواط شکل گرفته است. حکم مسأله را می‌توانید در رساله‌ها ببینید؛ به عنوان نمونه: إذا زنى بإحدى الأختين جاز له نكاح الأخرى في مدة استبراء الأولى (العروة الوثقى، ج5، ص552). کتاب سه دقیقه در قیامت تنها یکی از ده‌ها کتاب انتشارات ابراهیم هادی است که همگی از سبک و‌ سیاق خاصی در جهت اهداف معین پیروی می کنند. مطلب مرتبط: مروری بر آسیب‌های کتاب سه دقیقه در قیامت @gholow
- تمثال ولی فقیه در آسمان‌ها - امر و نهی ولی فقیه به ملائکه - توانایی تغییر مقدرات!! نتیجه اقبال به دروغ‌پردازی‌های انتشارات ابراهیم هادی آن شده که پس از کتاب سه دقیقه در قیامت، دو کتاب بازگشت و شنود با خرافات و مطالب فاسد فاجعه‌بارتر، از سوی این انتشارات روانه بازار شده است. کتاب شنود گزارش مشاهدات یک مأمور امنیتی از عالم دیگر است. دروغ‌پردازی و غلو در این کتاب به اوج خود رسیده تا آن‌جا که نویسنده پس از گزارش دیدار و همراهی مفصل با ملائکه یاور امام مهدی ع و سخنان یک شخص الهی آسمانی درباره ملائکه، در صفحات ۱۳۲ تا ۱۳۴ (نسخه الکترونیک) می‌نویسد: «[ادامه سخنان شخص الهی:]... این ملائک... منتظر حرکت مخلصانه از شیعیان هستند. بعد با تعجب گفتم یعنی اگر کسی حرکتی نکند این ملائک کاری نمی کنند؟ گفت: فقط در یک صورت. امام حاضر و معصوم می تواند امر خدا را ابلاغ کند. اگر امام معصوم بخواهد همه چیز تغییر می کند. بعد ادامه داد: در دوران غیبت، ولی امر مسلمین نیز می تواند به آن ها دستور دهد. در همین افکار بودم که منظور از ولی امر مسلمین کیست، یک باره در میان فوج ملائک تصویر بزرگی را دیدم که شمایل حضرت امام و مقام معظم رهبری نمایان بود.» آیا علمای دین و پژوهشگران وظیفه ندارند در برابر این همه خرافه‌پردازی و تحریف حقایق واکنش نشان دهند؟! @gholow
جاعل کتاب شنود از سلسله آثار خیالی انتشارات شهید ابراهیم هادی ادعا می‌کند در سیر ماورائی خود به فلسطین، عراق و یمن رفته و ضعف اعتقادی مبارزان را مشاهده کرده که مانع یاری ملائکه می‌شده است. او مدعی است این سیر برزخی در اوائل سال ۹۳ صورت گرفته (ص۶ و پاورقی ص۷۲) و اوضاع یمن را در آن زمان چنین توصیف می‌کند: «عربستان حملات سختی را بر ضد مردم مسلمان یمن آغاز کرده و در محاصره کامل قرار دارند... به یکی از خطوط مقدم نبرد رفتم. نیمه‌های شب بود و رزمندگان شجاعی یمنی در سنگرهای خودشان نشسته بودند. برخی از فرماندهان میدانی نیز در آن جا حضور داشتند... یکی می گفت: صعده زادگاه ما است... هرگز اجازه نمی‌دهیم سقوط کند... ما باید ثابت کنیم می‌توانیم یمن را اداره کنیم...» ظاهرا جاعل داستان در محاسبات خود ۱ سال دچار اشتباه شده است! در اوائل سال۹۳ نه از محاصره و حملات شدید عربستان خبری بود و نه خطر سقوط صعده و خطوط مقدم نبرد! بلکه دوران افزایش قدرت حوثی‌ها بود که به تسلط آنها در ماه‌های پایانی سال ۹۳ و حمله عربستان در سال بعد انجامید. @gholow
در داستان دروغین شنود از سلسله جعلیات نشر ابراهیم هادی ادعا می‌شود که شخصیت اصلی داستان، در حالت خروج از بدن به هر کسی نگاه می‌کرده از اعماق باطنی او و‌ نیز همه گذشته و آینده آشکار و‌ پنهان او و حتی اجداد و اعقاب و مرتبطانش مطلع می‌شده است! گذشته از آن که این ادعای ناروا با آموزه‌های دینی، همخوانی ندارد، آشکارا با بخش‌های دیگر این داستان خیالی نیز در تناقض است. مثلا با وجود این که راوی -به ادعای خود- در آن حالات برزخی، اطرافیان و از جمله همسرش را دیده و باطنشان را مشاهده کرده، و در نتیجه طبق این ادعا، از همه آینده آن‌ها حتی احوالشان در قیامت مطلع شده، اما در بخش‌های دیگر داستان -به ویژه در گزارش ماجراهای پس از ترخیص از بیمارستان- ادعای غلوآمیز خود را فراموش کرده و سخنان و رفتارش نشان می‌دهد هیچ آگاهی از آینده و سرنوشت همسر و‌ دیگر اطرافیانش ندارد! @gholow
تبیین اشکال فقهی موجود در کتاب سه دقیقه در قیامت و پاسخ به جوابِ آقای امینی خواه http://alasar.blog.ir/1399/11/10/Se_daqiqe1
بررسی انتقادی منابع کتاب جعفریات(اشعثیات)، قندهاری، عادلزاده، پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی13، 1399ش.pdf
4.04M
🔸 بررسی انتقادی منابع کتاب جعفریات (اشعثیات) ✍️ علی عادل‌زاده، محمد قندهاری 📘 پژوهش‌نامه علوم حدیث تطبیقی، ش13، 1399ش کتاب «جعفریات» که به آن «اشعثیات» نیز گفته شده، در ابتدای قرن چهارم توسط ابن‌اشعث در مصر نشر پیدا کرده است. این کتاب، بیش از 1600 حدیث دارد که عموم اسانید آن‌ها از طریق امام کاظم ع از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است. انتساب یکسان و یکدست این حجم زیاد از احادیث با چالش‌های متعددی روبه‌روست؛ مانند تعارض با حدیث، فقه و عقاید امامیه، زمان‌پریشی تاریخی و به ویژه انتساب‌های موازی به برخی از صحابه. اشکالات وارده بر کتاب «جعفریات»، این پرسش را ایجاد کرده که مؤلف آن از چه منابعی استفاده کرده است؟ در این مقاله با بررسی شواهد مختلف و نمونه‌گیری و مشابه‌یابی روایات، نشان داده شده که مؤلف در تدوین کتاب، از منابعی مانند: کتاب اسماعیل بن ابی‌زیاد سکونی و از میراث راویان عامی مدینه بهره برده است. با دقت در نحوه اسناددهی هر حدیث، می‌توان موارد برگرفته از سکونی را با احتمال بالا تشخیص داد. @gholow
زن درنهج البلاغه_7.mp3
13.2M
⚠️ تردیدهای جدی در مورد برخی از اخبار مربوط به بانوان مروری بر گفتار «تأملی منبع‌شناسانه در برخی از احادیث مرتبط با زنان»، محمد قندهاری در منابع متقدم عامه گزارش‌هایی در مورد زنان به طرق مختلفی از عمر بن خطاب نقل شده، و نسبت آن‌ها به او کاملاً مشهور است. این روایات با الفاظ یکسان یا نزدیک در برخی از منابع امامیه به طریق واحد و ضعیف آمده، اما به امام صادق ع یا رسول خدا ص منسوب شده ‌است. غیر از شهرت نسبت این کلمات به عمر بن خطاب، مجموعه شواهد دیگری نیز نسبت این کلمات را به معصومان ع دشوار می‌سازد؛ مانند وقوع ارسال در اخبار و وساطت راویان عامی که از اخبارشان انتساب‌های موازی گسترده دارد . 🔹@gholow
زن درنهج البلاغه_8.mp3
27.82M
💢 اعتبار سنجی خطبه ۸۰ نهج البلاغه 📝 چکیده بازنویسی شده از ارائه محمد قندهاری در جلسه آخر کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه 🔹خطبه ۸۰ نهج‌البلاغة : "1️⃣ معاشر الناس، إن النساء نواقص الإيمان نواقص الحظوظ نواقص العقول، فأما نقصان إيمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام في أيام حيضهن و أما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد و أما نقصان حظوظهن فمواريثهن على الأنصاف من مواريث الرجال. 2️⃣ فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن على حذر و لا تطيعوهن في المعروف حتى لا يطمعن في المنكر " 🔹 @gholow
⚠️ کاستی‌های رایج برخی مقالات مرتبط با راویان متهم به غلو شاید 15 سال پیش تحقیق در مورد متهمان به غلو بدون استفاده از امکانات نرم‌افزاری برای مطالعه همه روایات راوی، و یا بدون توجه به دسترسی‌های جدید به منابع خاص غالیان عجیب نبود (هرچند همان موقع نرم‌افزارهایی بود، و هم آثاری چون الاعیاد، الهفت و کتاب المجموع نشر یافته بود.) ولی با دسترسی‌های گسترده امروز، قضاوت‌های خوشبینانه، بی‌توجه به قرائن نویافته غلوپژوهی سزاوار مقالات علمی در این زمینه نیست. نمونه‌ای از مقالات تازه نشر که هیچ از منابع غالیان نگفته‌اند: - «پذیرفتنی یا نپذیرفتنی بودن غلو صالح بن سهل»، موسوی، میرصفی، علوم حدیث ش98، 1399ش - «نقد و بررسی دیدگاه نجاشی درباره عبدالله بن قاسم حضرمی»، موسوی، نجفی، اعتبارسنجی، ش3، 1399ش - «شخصیتِ رجالی فزاری»، موحدی، حشمت پور، علوم حديث ش96، 1399ش مثلاً مقاله اول به اتکای روایتی از خود راوی با ژانری رایج در میان متهمان به غلو، مدعی شده که راوی از غلو توبه کرده، و سلامت روایاتش بدین جهت است؛ و یا مقاله دوم فراوانیِ روایاتِ راوی از امام صادق ع و روایات نکردنش از امام کاظم ع در منابع امامی را شاهد این گرفته که انحراف راوی متعلق به دوره امام کاظم بوده است، و لذا دیگر امامیه از او روایت نکرده‌اند. غافل از آن‌که این حالِ بسیاری از متهمان و غیر متهمان است که با وجود درک ائمه بعدی ع چندان روایتی از ایشان ندارند. و بلکه غالیانی مانند نصیریه هم روایاتی از بعد از امام کاظم ع نقل نکرده‌اند. و کمی قبل‌تر هم مقالات بسیاری با این کاستی مواجهند؛ مانند مقالات پرتعداد در مورد محمد بن سنان (مثلاً از آقایان ستوده، جباری و...). هرچند دربرابر کسانی فحص جامع‌تری داشته‌اند (مانند آقای حمید باقری). 🔺چند پیشنهاد در راستای ارتقای این دست از رجال‌پژوهی‌ها 1- سزاوار است محققان فحص خود را به منابع اصلی امامیه محدود نکنند. گزینش فقها و محدثان به‌نام امامی از اخبار راوی لزوماً نگاهی جامع در مورد راوی به دست نمی‌دهد. ضروری است اخبار راوی در منابع فرق دیگر (در اینجا خاصه غالیان) و منابع متساهل‌تر امامی نیز بررسی شود. 2- تلاش شود به جای نگاه اصولی به آرای رجالیان متقدم، در هر مورد به تفصیل از زمینه‌های تاریخی قضاوت‌ها بحث شود، و تحلیل‌های غیرمستند متأخرانی چون مجلسی اول، وحید بهبهانی و مامقانی که دسترسی‌های امروز را نداشتند، مسلم انگاشته نشود. 3- در بررسی روایات راوی هم به بررسی تطبیقی متون روایات راوی با دیگر راویان توجه شود، و نقد مضمونی هم ناظر به پیچیدگی‌های عقاید فرقه مورد نظر صورت گیرد. به عنوان نمونه، در مورد غالیان باید در نظر داشت صرف گستردگی روایات همسو با امامیه، غلو راوی را نفی نمی‌کند. به چند محور اشاره می‌کنیم: - استنادات غالیان به آیات و اخبار توحیدی بر الوهیت امیرالمؤمنین ع از مطالبی که وجودش در کتب نصیریان و غالیان گاهی ناهمسو با اعتقاد به الوهیت امیرالمؤمنین ع تلقی شده، روایات و خطب توحیدی کتب نصیریان است. البته چنین برداشت ابتدایی ظاهری از اخبار و خطب توحیدی و تلقی جمع‌ناپذیری آن با غلو غریب نمی‌نماید. اما با این همه، غالیان حتی برای همین اخبار و خطب مخالف با غلو نیز تفسیری کاملاً غالیانه به دست داده‌اند، و آن اعتقاد توحید امیر المؤمنین بالألوهية است. این در میان نصیریان بسیار رایج است. - توجه به اخبار ضد اباحی نزد غالیان اباحی برخی می‌پندارند که اباحی بودن برخی از سران غلو یا متهمان به غلو با عمل نسبی ایشان به برخی از مظاهر فقه و یا نقل برخی از مباحث فقهی قابل جمع نیست. در برابر باید گفت از اساس اباحی‌گری سران فرَق اباحی اسلامی عموماً به شکل اباحه کامل ظهور نداشته است. عالمان سلف هم در نسبت اباحه به این سران چنین ادعایی نداشته‌اند که غالیان در فضای عمومی اسلامی به فسق و فجور علنی و ترک واجبات می‌پرداخته‌اند. (نمونه: کشی، 539) باید دانست در کتب نصیری حقائق اسرار، الرسالة المصریة، دیوان خصیبی و… در عین اباحی‌گری و تجویز صریح شرب خمر، شطرنج، غنا و… دعوی زهد و تقوا و تأکید شدید بر تقیه در اباحه نیز مطرح می‌شود. اباحی‌گری جمعی از غالیان و صوفیان آن قدر شدید است که گاه اعتراض شدید برخی از هم‌مذهبان اهل اباحه را بر می‌انگیخته است، و برخی غالیان بر فرق اباحی‌تر خرده می‌گرفتند. - رد و لعن برخی از سران غلو گرچه برخی از متاخران امامی رد راوی بر برخی غلات را شاهد نادرستی اتهام غلو می‌گیرند. اما امروزه شواهد بسیاری در دست داریم که غالیان بیش از همه بر منازعات میان خود تاکید داشته، و از دیگر منازعان غالی و البته از امامیه بیش‌تر برائت جسته‌اند. چنان‌که مثلاً خصیبی فراوان سران اسحاقیه و مخمسه را لعن می‌کند. 🎁ده‌ها شاهد نکات اخیر را به تفصیل در کتاب در دست نشر نصیریه گرد آورده‌ام (اکبری، 1400، بخش3-2-2، 3-5-2، 3-6-3 تا 3-6-5). @Gholow
بررسی روایت «علی ممسوس فی ذات الله» عنوان مقاله: نقش اختلاف نُسَخ در گوناگونی برداشت‌ها: مطالعه موردی حدیث «علیّ ممسوس فی ذات الله» چکیده مقاله: جمله مشهور «علی ممسوس فی ذات الله» از جمله اخبار منسوب به رسول الله (صلی الله علیه و آله) است که شارحان با وجود اهتمام بسیار، به توافقی در مورد معنای آن نرسیده‌اند، و شروح تفصیلی مشکل سازگاری واژه ممسوس را هم‌زمان با لغت و سیاق روایت حل نکرده‌اند. نظر نکردن به چارچوب شکل‌گیری این جمله در کاستی‌های معانی ارائه شده مؤثر بوده است. در این مقاله با بررسی تحریرهای گوناگون روایت، نشان داده شده که اصل حدیث با تعابیر دیگری بوده است، و در دو فرایند نقل به معنا و تصحیف بدین شکل درآمده است. در معنای نسخه اصیل‌تر و متقدم‌تر هیچ ابهامی وجود ندارد و با سیاق گزارش‌های کامل‌تر هم‌خوان است. با روشن شدن معنای حدیث، نادرستی بعضی از گزارش‌های متأخرتر نیز معلوم می‌شود. کم‌رنگی نگرش انتقادی، جمعی از عالمان متأخر و به ویژه اهل عرفان را بر آن داشته تا در حد توان به تأیید و توجیه غیر تاریخی بعضی از اخبار مشکوک بپردازند. تلاش‌های ایشان در ارائه معنا برای «ممسوس فی ذات الله» نااستوار به نظر می‌رسد. نشانی دانلود مقاله @Gholow
🔸 دعایی در ماه مبارک رمضان - عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- اللَّهُمَّ إِنِّي بِكَ أَتَوَسَّلُ وَ مِنْكَ أَطْلُبُ حَاجَتِي مَنْ طَلَبَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ فَإِنِّي لَا أَطْلُبُ حَاجَتِي إِلَّا مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَسْأَلُكَ بِفَضْلِكَ وَ رِضْوَانِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِي فِي عَامِي هَذَا إِلَى بَيْتِكَ الْحَرَامِ سَبِيلًا حَجَّةً مَبْرُورَةً مُتَقَبَّلَةً زَاكِيَةً خَالِصَةً لَكَ تُقِرُّ بِهَا عَيْنِي وَ تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتِي وَ تَرْزُقُنِي أَنْ أَغُضَّ بَصَرِي وَ أَنْ أَحْفَظَ فَرْجِي وَ أَنْ أَكُفَّ بِهَا عَنْ جَمِيعِ مَحَارِمِكَ حَتَّى لَا يَكُونَ شَيْ‏ءٌ آثَرَ عِنْدِي مِنْ طَاعَتِكَ وَ خَشْيَتِكَ وَ الْعَمَلِ بِمَا أَحْبَبْتَ وَ التَّرْكِ لِمَا كَرِهْتَ وَ نَهَيْتَ عَنْهُ وَ اجْعَلْ ذَلِكَ فِي يُسْرٍ وَ يَسَارٍ وَ عَافِيَةٍ وَ أَوْزِعْنِي شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ تَحْتَ رَايَةِ نَبِيِّكَ مَعَ‏ أَوْلِيَائِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَقْتُلَ بِي أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا حَسْبِيَ اللَّهُ ما شاءَ اللَّهُ. نقل است حضرت ابو عبد الله صادق ع در ما رمضان چنین دعا می‌فرمود: پروردگارا به تو توسل جسته و از تو جاجتم را می‌خواهم. هرکس حاجتش را از مردم بخواند، من جز از تونمی‌خواهم، یکتایی و شریکی برایت نیست. و از فضل و رضایتت می‌خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و در این سال برایم راهی به خانه‌ات بگشایی، تا حجی نیکو، پذیرفته، پاک و خالص برایت به جا آرم، که بدان چشمم روشن و جایگاهم بالا رود، و روزی‌ام کنی که چشمم را فرو گیرم، و دامنم را حفط کنم و دستم را از تمامی حرام‌هایت کوتاه دارم. تا آن‌جا که هیچ چیز نزد من بهتر از طاعت و خشیت تو و انجام آن‌چه تو پسندی و ترک آن‌چه از آن نهی کردی و ناپسندش داری نباشد. و این‌ها را در گشایش و آسانی و عافیت قرار ده. و شکر نعماتت بر من را مرحمت فرما. از تو می خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، در زیر پرچم رسول الله ص، و به همراه اولیایت قرار دهی، و به وسیله من دشمنان خودت و پیامبرت را نابود سازی. و از تو می خواهم که مرا اکرام نمایی (هرچند) با خواری هرکس از مخلوقاتت (از بدکاران). و مرا برای اکرام احدی از اولیایت خوار مساز. پروردگارا چنان کن که با پيامبر راه در پيش گیرم. الله مرا کافی است. هرچه او خواهد. (الكافي، ط - الإسلامية، ج‏4، ص74/ ح6، المقنعة، ص314) این دست ادعیه در کتبی مانند کافی از نظر اعتباری بر بسیاری از دعاهای متداول ماه مبارک نزد مردم ترجیح دارند. توضیحی در مورد فرازی از دعا التماس دعا
زن درنهج البلاغه_6 - حیدر داوودی.mp3
22.07M
ششمین جلسه از دوره «تصویر زن در نهج البلاغه» درس‌گفتار ششم: «زن در سیره ابوبکر و عمر»، حیدر داودی ۱۹ فوریه ۲۰۲۱ انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورث‌وسترن- شهر شیکاگو @gholow
زن درنهج البلاغه_7 قندهاری.mp3
13.2M
هفتمین جلسه از دوره «تصویر زن در نهج البلاغه» درس‌گفتار هفتم: «تأملی منبع‌شناسانه در برخی از احادیث مرتبط با زنان»، محمد قندهاری 26 فوریه 2021 انجمن مسلمانان شیعه دانشگاه نورث‌وسترن- شهر شیکاگو @gholow
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
هفتمین جلسه از دوره «تصویر زن در نهج البلاغه» درس‌گفتار هفتم: «تأملی منبع‌شناسانه در برخی از احادیث
⚠️ تردیدهای جدی در مورد برخی از اخبار مربوط به بانوان مروری بر گفتار «تأملی منبع‌شناسانه در برخی از احادیث مرتبط با زنان»، محمد قندهاری در منابع متقدم عامه گزارش‌هایی در مورد زنان به طرق مختلفی از عمر بن خطاب نقل شده، و نسبت آن‌ها به او کاملاً مشهور است؛ مانند: 1. کم‌لباس گذاشتن زنان، برای جلوگیری از خروجشان از خانه «… قال عمر: استعينوا على النساء بالعري، إن إحداهن إذا كثرت ثيابها وحسنت زينتها أعجبها الخروج» (ابن‌أبي‌شيبة، مصنف، ۹/ ۵۰۱؛ عبدالملك بن حبيب، أدب النساء، ۲۴۴؛ جاحظ، الحيوان، ۱/ ۱۱۲، المحاسن والأضداد، ۲۵۰؛ ابن قتیبه، عيون الأخبار، ٤/ ٧٧ و....) 2. توصیه عمر درباره ازدواج با دوشیزگان «…قال عمر: عليكم بالأبكار/ أنكحوا الجواري الأبكار؛ فإنهن أطيب أفواها…» (عبدالرزاق، مصنف، ۶/ ۱۵۹؛ ابن‌أبي‌شيبة، ۹/ ۴۹۵؛ عبدالملك بن حبيب،ح۲۵؛ جاحظ،المحاسن،٢٥٠) 3- توصیف تحقیرآمیز عمر از زنان نازا «… فقال عمر: لولا الولد لم أتزوج، حصير في بيت خير من امرأة لا تلد» (ابن‌ابی‌الدنیا، العمروالشيب،۷۸؛ ابوداوود، سنن،۲/ ۲۳۲؛ خطیب، تاریخ بغداد،۱۴/ ۳۵۱ از ابن‌عمر و...) 4. اجبار کنیزان بر برداشتن حجاب «… أن عمر بن الخطاب كان يضرب الإماء أن يتقنعن، يقول: لا تتشبهين بالحرائر» (شيباني، الآثار، ۱/ ۶۱۱؛ يحيى بن سلام، تفسير، ۲/ ۲۵۵؛ عبدالرزاق، ۳/ ۱۳۲-۱۳۶؛ هروی، غريب الحديث، ۳/ ۱۵۴؛ ابن‌أبي‌شيبة، ۲/ ۱۳۴) و… در برابر این اخبار معروف، این روایات با الفاظ یکسان یا نزدیک در برخی از منابع امامیه به طریق واحد و ضعیف آمده، اما به امام صادق ع یا رسول خدا ص منسوب شده ‌است. غیر از شهرت نسبت این کلمات به عمر بن خطاب، مجموعه شواهد دیگری نیز نسبت این کلمات را به معصومان ع دشوار می‌سازد: - تنها تحریر امامی در برخی از این موارد، در کتاب جعفریات است که بنا بر پژوهش‌های جدید، برگرفته از دفتر سکونی است (قندهاری و عادل‌زاده، بررسی انتقادی منابع کتاب جعفریات). - در مقاله «روایات اسماعیل بن ابی زیاد سکونی از امام صادق ع: چالش‌ها و تبیین‌ها» (در دست نشر) نشان داده شده که سکونی، که قاضی عباسیان بوده است، در بسیاری از موارد، عینا روایات شامیان و نیز عباسیان را نقل کرده و منشاء انتساب‌های موازی بسیاری در شیعه است. - در برخی از این اسناد امامی قرائن ارسال وجود دارد. - برخی از آن نیز معارض‌های مشهورتری از ائمه ع دارند. و… تفصیل مستندات ____ 🔸 چند نکته تکمیلی: - نمونه‌های بسیار دیگری از این انتساب‌های موازی به خلفا و صحابه را در روایات در مورد زنان می‌توان نشان داد؛ مانند «روایت المرأة شر کلها» که اطلاق آن در تعارض با روایات بسیاری است (نمونه‌ها)، و در روایات مسند و متقدم‌تر از «امیرالمؤمنین مأمون» (!) روایت می‌شده، و بعدها به اشتباه به امیرالمؤمنین ع منسوب شده است (توضیح بیشتر). و یا مثلاً آقای سيدحسن اسلامي، در مقاله مفید «اخلاق و جنسیت در حدیث خصال النساء» نمونه‌ای از این روایات را بررسی، و به مثال‌های دیگری نیز اشاره کرده‌اند. و البته جای بررسی‌های بیشتر باقی است. - هم‌چنین بعضی از دیگر روایات تند در مورد زنان در منابع امامی، (با وجود معارض‌های قوی‌ترشان) از عامه به امامیه وارد شده‌اند؛ مانند روایت مرسل «أنكن أكثر أهل النار» (الفقیه، ‏۳/ ۳۹۱) روایتی عامی است (مثلاً نک‍: ابن خزیمه، صحیح، ۳۵۳). اما روایات معارضش از جمله در من لایحضره الفقیه، غالباً شیعی و امامی است. (مانند خبر «اكثر أهل الجنة من المستضعفين النساء»/ خبری آن را دیدگاه عامه می‌داند: شي‏ء يقوله الناس و…: الفقيه، ۳/ ۴۶۸) یا خبر سکونی «لَا تُنْزِلُوا النِّسَاءَ بِالْغُرَفِ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ الْكِتَابَة» که پاره‌های آن برگرفته از اخبار عامه از عمر یا رسول الله ص است. - صرف اِسناد معنعن از رجال شیعی برای نسبت موازی یک روایت به ائمه ع کافی نیست؛ مانند روایت سلیمان بن خالد عن أبي عبد الله ع أن قوما أتوا رسول الله ص فقالوا يا رسول الله إنا رأينا أناسا يسجد بعضهم لبعض فقال رسول الله ص لو أمرت أحدا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها (الكافي، ۵/ ۵۰۸). در منابع امامی تنها یک سند از سلیمان بن خالد (زیدی/ امامی) دارد؛ (و در تحریر تفصیلی‌تری از خبر از عبدالرحمن بن کثیر حاوي نهي است: بصائر، 1/ 351. و البته راوي اتهاماتي دارد.ولی در عامه کاملاً شناخته شده است، و برخی پژوهش‌ها تأثیرپذیری تحریر امامی از عامی را نشان داده‌اند (شیرزاد، تبارشناسی روایت سجدۀ زن بر شوهر در جوامع متقدم امامیه). بر این اساس برای اعتبارسنجی این اخبار ناگزیر از بررسی تحریرهای متقدم‌تر عامی هستیم. 👌موضوع بسیاری از این اخبار به نحوی است که مستند فتوای حرمت یا وجوب تلقی نمی‌شدند، و لذا با تسامح به منابع امامی راه یافته‌اند. این بررسی‌ها در مورد بسیاری از اخبار اخلاقی اهمیت زیادی دارد. @Al_Rijal
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی تئوری انقلاب در اندیشه اجتماعی شیعه در این سلسله مباحث تلاش شده با بهره گیری از متون کهن و گزارش های تاریخی، اندیشه‌ی شیعیان متقدّم در بحث قیام و انقلاب نشان داده شود. پیشتر بسیاری از مباحث اجتماعی، با رنگ سیاسی عرضه شده و نگاه تاریخی در آن کمرنگ شده است. @gholow
🔸اصل همبستگی متن و منبع و تأثیر پدیده نقل به معنا در اعتبارسنجی ✍️عمیدرضا اکبری 🔻مقدمه: وقتی روایتی (در بعضی طبقات)، صرفاً به صورت شفاهی و با روشی غیر از املا یا استنساخ از روی نسخه نقل شود، معمولاً مضمون روایت نقل می‌شود، نه عین الفاظ آن. این اتفاق حتی در مورد روایات بسیار پرطریق و متواتر و البته کوتاه نیز اتفاق افتاده است. مانند احادیث بسیار مشهور و آهنگینی چون «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و یا «من کذب علی متعمداً...» با حفظ مضمون، در طرق مختلف با تفاوت‌هایی در عبارات نقل شده‌اند. حال آن‌که دست‌کم در چنین احادیث رایج و کوتاهی، اکتفا بر نقل به لفظ دور از انتظار نبود. مروری بر ابواب کتب جامع روایی، نمونه‌های بی‌شماری را پیش روی ما می‌نهد که برخی روایات هم‌مضمون با تفاوت در تعابیر نقل شده‌اند؛ اما قرائن بر اتحادشان و صدورشان از معصوم در یک مجلس دلالت دارد. (هرچند گاهی نیز قرائنی بر تعدد صدور وجود دارد، و یا قرائن تعدد یا وحدت مبهم است.) نمونه‌های بسیار نقل به مضمون و تغییر یا مختصر کردن الفاظ، در روایات فقهی فقهای اصحاب نیز مثلاً در کتاب وسائل الشیعه به نحو گسترده به چشم می‌خورد. و حتی نرم‌افزاری مانند جوامع الکلم بخش مجزایی به نام طرف دارد، که در آن هزاران نمونه از روایات با تحریرهای گوناگون را معرفی می‌کند. آقای احمد پاکتچی، در کتاب مفید «نقل به معنا» صدها نمونه از نقل به معنا را گونه‌شناسی کرده، و آسیب‌های آن را برشمرده است. نقل به معنای اخبار در همه عالم رایج است، و هرچند آسیب‌های آن قطعاً بیشتر از نقل عین متن است؛ اما با امکانات اندک ضبط اخبار، در سده‌های نخستین، چاره‌ای از نقل به معنا هم نبوده‌است، و البته در احادیث معصومان نیز ضمن توصیه به نقل دقیق روایات، نقل به مضمون هم در شرایطی جایز شمرده شده است (نمونه نک‍: الكافي، ج‏1، ص51). قرائن مؤید آن است که در بیشتر احادیث منقول از معصومان، کتابت توسط خود امام صورت نگرفته است. 🔺چیستی همبستگی متن و منبع یکی از قواعد مهم در مطالعات تطبیقی، اصل همبستگی متن و منبع است که در کشف ریشه متون و اسناد تأثیر به‌سزایی دارد. بر اساس این اصل، یکسانی یا شباهت بالای الفاظ دو متن، نشانه اشتراک در مصدر مکتوب است. یعنی یکی از دیگری، یا هر دو از منبع مکتوب سومی اقتباس شده‌اند. در ضبط شفاهی معمولاً متن‌ها از جهت تعابیر و ترتیب‌ جملات تفاوت پیدا می‌کنند و خصوصاً اگر گزارش، خیلی کوتاه و آهنگین نباشد، عادتاً نقل به مضمون می‌شود (نک‍: پاکتچی، نقل به معنا، ص33-146). پس اگر تعابیر دو گزارش بلند، بسیار شبیه هم باشند، جدا و مستقلّ فرض کردن اسنادِ آن دو، تکلف‌آمیز است. لذا نباید این دو متن شدیداً مشترک اسناد کاملاً مجزا و غیر مشترکی داشته باشند. بنابراین اگر اسناد در ظاهر اشتراکی نداشته باشند، دست کم در یکی از آن دو ارسال خفی، تعویض و یا تسری سند صورت گرفته است (برای نمونه، نک‍: قندهاری، بازشناسی هویت تاریخی سلیم بن قیس هلالی، بخش2-4-3). البته در برخی از متن‌های خیلی کوتاه و مشهور احتمال نقل شفاهی موازی نزدیک تقریباً مشابه در یکی دو طبقه متصور است. ولی در متن های بلندتر یا دارای تعابیر نادر، ناچاریم در پی ریشه مکتوب یکسان برای دو متن شویم. @gholow
🔻نمونه کارکرد اصل همبستگی متن و منبع در اعتبارسنجی و تبارسنجی روایات کوتاه ... گرچه کارکرد این اصل در اخبار قصار کمتر و در روایات طولانی تر بیشتر است. اما نمونه‌های زیادی از کارکرد این اصل در مورد روایات قصار نیز می‌توان به دست داد، مثلاً یک نوع این است که چند تحریر از یک روایت کوتاه عیناً در طرق مختلف منابع فرق نمود یابد. یعنی در فرقه اول روایتی به خاطر نقل به مضمون دو-سه تحریر بیابد، و در فرقه بعد نیز دقیقاً همین دو-سه تحریر متناظر با فرقه قبلی به چشم بخورد. در این حالت احتمال این‌که منابع این فرق دست‌کم در بعضی از تحریرها وابسته به هم باشند، بیشتر است، تا این‌که هر سه تحریر در طرق شفاهی کاملاً مجزا و طرق مکتوب بی‌ارتباط شکل گرفته باشد. مانند خبر: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ فِيهِ مِثْقالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ/ ذرة مِنْ كِبْر که احتمال ارتباط برخی از تحریرهایش در منابع فریقین بیش از استقلال تحریرها و صدورشان در چند جلسه از معصوم است. چنان‌که شرح و توضیح این روایت در برخی از روایات امامی، مؤید پیشینه متقدم‌تر آن است. البته اگر خبر کمی طولانی‌تر و اختلافات تحریر‌ها بزرگتر باشد، و این تحریرهای مختلف در منابع فرقه دیگر بیاید قضاوت آسان‌تر خواهد بود. مانند حدیث قرب نوافل که دو تحریر ابوهریره و عایشه از خبر با تفاوت‌های متعددشان، تقریباً به همین شکل نیز در منابع امامیه نیز آمده‌اند. در مواردی مانند حدیث علی أخشن/مخشوشن/ممسوس فی ذات الله هم نمود اختلاف تحریرهای اخبار عامی در منابع امامیه مؤیدی بر تأثیر پذیری منابع امامی از عامه است. هرچند در این مورد تأثیر پذیری روایات مرسل منابع امامی از اخبار عامی را پژوهش‌های سندی نیز می‌توان نشان داد. (نک‍: عادل‌زاده و اکبری، حدیث «علیّ ممسوس فی ذات الله»؛ نقش اختلاف نسخه‌ها در در گوناگونی برداشت‌ها.) در رساله ارزشمند بازشناسی هویت تاریخی سلیم بن قیس هلالی نیز برخی از دیگر فوائد اصل همبستگی متن و منبع توضیح داده شده است (قندهاری، 1398ش، بخش2-4-3).
🌱ارزش مداری امیر المؤمنین علیهم السلام (1) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ بِالْكُوفَةِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ كُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِكُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِكُلِّ فُجَرَةٍ كُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِيَانَةَ فِي النَّارِ. اصبغ بن نباته گويد: روزى امير المؤمنين عليه السلام بر منبر كوفه خطبه خواند و فرمود: اى گروه مردم اگر عهدشكنى بد نبود من سياستمدارترين مردم بودم، آگاه باشيد كه هر عهدشكنى تباه كارى و هرزه‏گى است، و هر تباه كارى ناسپاسى و كفرى در بردارد، آگاه باشيد كه بيوفائى و تباه كارى و خيانت در آتش است. 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 338/ 6 از نکات مهم در سیره معصومین ع این است، که ارزش ها را فدای موفقيت های ظاهری نمی کردند. چنانکه مشهور است امیر المؤمنین علی ع حاضر نشدند در شورای شش نفره برای حکومت عدل، دروغی ظاهری بگویند. و نه برای تحکیم حکومت حاضر بودند با طاغوتی چون معاویه از در مکر در آیند و چند صباحی با وعده هایی او را مشغول سازند و بعد او را از سر راه بردارند. مولا امیر المؤمنین ع کسی است در بحبوحه جنگ از جزئیات اصول خود غافل نیست. خبر سوال اعرابی در حین جمل از توحید مشهور است. و یا روشنگری حضرت که «انک امرؤ ملبوس علیه اعرف الحق تعرف اهله» در همین جنگها امام به آسمان نگاه می کردند. و در جواب اعتراض شخص فرمودند که ما برای نماز می جنگیم. و در خبر ابن عباس در نهج البلاغه فرمود اگر به اصلاح کار مردم بپردازی بهتر از اصلاح نعل است و امام فرمود خلافت بر مردم از این نعل برای من بی ارزش تر است. @gholow
🌱 ارزش مداری اهل بیت ع (2) در آیات بسیاری بر این تأکید شده است که ارزش ها فدای اشخاص نمی شود؛ گرچه نزدیک ترین افراد به حق و یا اهل آن باشند: وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ ‏(39 الزمر: 65) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ‏ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ‏ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ‏ (69 الحاقة: 44) وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ‏ (10 يونس: 15) وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا، إِذاً لَأَذَقْناكَ‏ ضِعْفَ‏ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيرا (اسراء: 74 و 75) يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ- يُضاعَفْ‏ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْن‏ (احزاب: 30) از امیر المؤمنین ع روایت است که در مورد عقیده فاسد خوارج می فرمود: أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي‏ هَذِه‏ آگاه باشيد كسى كه به اين شعار (تفرقه) دعوت كند او را بكشيد گر چه زير عمامه من باشد. 📚 نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 185 علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم رفعه قال قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ لَوْ لَا أَنَ‏ الْمَكْرَ وَ الْخَدِيعَةَ فِي النَّارِ لَكُنْتُ أَمْكَرَ النَّاسِ. هشام بن سالم در حديثي مرفوع از اميرالمؤمنين عليه السلام حديث كند كه فرمود: اگر نبود كه مكر و فريبكاري در آتشند من مكر انديش ترين مردمان بودم. 📚 الكافي، ج2، ص336/ ح1 و نهج البلاغه، ص318 خ200 @gholow
🌱ارزش مداری امیر المؤمنین علیهم السلام (3) ⚠️ «اگر سبیل این و آن را چرب می کردید...»! به چند طریق روایت است که «جمعی از شیعه نزد امیر المؤمنین ع آمدند و گفتند ای کاش از این بیت المال، اموالی را میان اشراف و رئیسان پخش می کردید، و حتی آنها را بر ما ترجیح می‌دادید، تا این‌که پایه های حکومتتان استوار شود؛ و بعداً عدالت و مساوات را را عایت می کردید. پس حضرت ع فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّه» 🔸 آيا به من امر مى‏كنيد تا با ستم كردن در حق كسانى كه بر آنان حكومت دارم، دنبال پيروزى باشم؟ به خدا سوگند تا شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد. اگر مال از آنِ خودم بود، همه را در پرداخت كردن برابر مى‏داشتم تا چه رسد به اينكه مال، مال خداست!! (و در برخی نسخ: مال مردم است.) 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 31؛ الغارات (ط - القديمة)، ج‏1، ص: 48؛ نهج البلاغه، خطبه 126؛ الأمالي (للمفيد)، ص: 176 چنانکه در اخباری آمده که علی ع پیشنهاد گماردن معاویه بر کار را (تا شاید جنگ درنگیرد، و یا تا زمانی که پایه های دولت حضرت استوار شود) رد کرد. و فرمود: «لم يكن اللَّه ليراني أتّخذ المضلّين عضداً» (وقعة صفين، ص52؛ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏1، ص356؛ الإمامةوالسياسة، ج‏1، ص116؛ نمونه مفصل تر: الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ابن عبد البر، ج4، ص1447) و بدین سان امیر مؤمنان ع عدالت را بر بقای حکومت خود ترجیح داد. چنان‌که روشن است عدالت امیرالمؤمنین ع از همان ابتدا و در مخالفت با زیاده خواهی های اصحاب جمل، دولت ایشان را با چالش جدی مواجه کرد. و شواهد بسیاری نیز نشان می‌دهد، که حکومت امام ع در کوفه نیز در معرض از دست رفتن بود. (نک: نهج البلاغه، خ25، 27، 29، 34، 39، 69، 71، 97، 106، 107، 108، 116، 119، 121، 125، 125، 126، 131، 135، 166، 171، 174، 175، 192، 204، 207، 208 و...) و دوره کوتاه حکومت امام مجتبی، کاملاٌ ادامه حکومت امیر المؤمنین ع بود. و به نظر می آید اگر خود حضرت امیر ع هم در قید حیات می بودند، شاید طول حکومتشان چندان تفاوتی نمی کرد. @gholow
🌱ارزش مداری اهل بیت ع (4) ... فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلِمَ لَمْ تَأْخُذْهُ الْآنَ فَتَسْتَوْثِقَ مِنْهُ؟ فَقَالَ: «إِنَّا لَوْ فَعَلْنَا هَذَا لِكُلِّ مَنْ نَتَّهِمُهُ مِنَ النَّاسِ مَلَأْنَا السُّجُونَ مِنْهُمْ وَ لَا أَرَانِي يَسَعُنِي الْوُثُوبُ عَلَى النَّاسِ وَ الْحَبْسُ لَهُمْ وَ عُقُوبَتُهُمْ حَتَّى يُظْهِرُوا لَنَا الْخِلَاف‏... روایت شده (خرّیت بن راشد که با امیر المؤمنین پیمان بسته و در صفین حاضر شده بود، سر به عصیان برداشت، و با سی تن از یارانش بنای بر مخالفت با حضرت گذاشتند، و در مظان این قرار گرفتند که علیه حضرت خروج کنند. پس برخی اصحاب اصرار داشتند که حضرت او را دستگیر کند، ولی) حضرت امیرالمؤمنین ع فرمودند: اگر هر یک از متهمان را دستگیر کنیم، که باید زندان را از متهمان پر کنیم. تا خلاف و جنایتی از کسی آشکار نشده، اجازه ندارم که متعرض مردم شوم، و ایشان را زندانی و عقوبت کنم. الغارات (ط - القديمة)، ج‏1، ص223؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏3، ص129 امروزه بسیاری از حکومت‌ها مخالفان را پیش از اقدام علیه حکومت دستگیر، و رسانه‌هایشان را تعطیل می کنند، تا فرصت اقدامات ضد حکومتی را از آنان بگیرند، ولی امیرالمؤمنین شیوه‌ی دیگری داشت. @gholow
🔸عدالت علوی 🌱ارزش مداری اهل بیت ع (5) حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبَانٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ سَالِمٍ الْجُعْفِيِّ عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ: وَجَدَ عَلِيٌّ ع دِرْعاً لَهُ عِنْدَ نَصْرَانِيٍّ فَجَاءَ بِهِ إِلَى شُرَيْحٍ يُخَاصِمُهُ‏ إِلَيْهِ ... قَالَ عَلِيٌّ ع: «إِنَّ هَذِهِ دِرْعِي لَمْ أَبِعْ وَ لَمْ أَهَبْ» فَقَالَ لِلنَّصْرَانِيِّ: مَا يَقُولُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ النَّصْرَانِيُّ: مَا الدِّرْعُ إِلَّا دِرْعِي وَ مَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عِنْدِي بِكَاذِبٍ فَالْتَفَتَ شُرَيْحٌ إِلَى عَلِيٍّ ع فَقَالَ-: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ مِنْ بَيِّنَةٍ؟ قَالَ: «لَا» فَقَضَى بِهَا لِلنَّصْرَانِيِّ فَمَشَى هُنَيَّةً ثُمَّ أَقْبَلَ فَقَالَ: أَمَّا أَنَا فَأَشْهَدُ أَنَّ هَذِهِ أَحْكَامُ النَّبِيِّينَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَمْشِي بِي إِلَى قَاضِيهِ وَ قَاضِيهِ يَقْضِي عَلَيْهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الدِّرْعُ وَ اللَّهِ دِرْعُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ انْبَعَثَ الْجَيْشُ وَ أَنْتَ مُنْطَلِقٌ إِلَى صِفِّينَ فَخَرَّتْ مِنْ بَعِيرِكَ الْأَوْرَقِ فَقَالَ-: «أَمَّا إِذَا أَسْلَمْتَ فَهِيَ لَكَ» وَ حَمَلَهُ عَلَى فَرَس‏. به چند طریق، چنین مضمونی روایت شده که امیرالمؤمنین على «ع»- على، زرهى از خود را در نزد مردى نصرانى (مسیحی) يافت، او را براى طرح دعوى پيش شريح قاضى آورد و گفت: «اين زره من است كه آن را نه فروخته‌‏ام و نه به كسى بخشيده‌‏ام». شريح به آن مرد نصرانی گفت: امير المؤمنين چه مى‌‏گويد؟ نصرانى گفت: اين زره از آن من است و امير المؤمنين ع نزد من دروغ‌گو نیست. شريح رو به امام على كرد و گفت: اى امير المؤمنين! آيا دليل و بيّنه‏اى دارى؟ گفت: «نه»، پس قاضى به سود نصرانى رأى داد. آن نصرانى پس از آنكه چند گامى دور شد بازگشت و گفت: من گواهى مى‏دهم كه اين گونه قضاوت كردن از احكام پيامبران است، امير مؤمنان نزد قاضيى (كه خود او را منصوب كرده است) مى‌‏رود و قاضى به زيان او حكم مى‌‏دهد... سپس شهادتین را گفت، و به تعلق زره به امام اعتراف کرد، و امام زره را بدو بخشید، و او را بر اسب سوار کرد. الغارات، دار الکتب الإسلامي، ‏1/ 75؛ (با استفاده از الحياة، ترجمه احمد آرام، ج‏2، ص344). و نیز أخبار القضاة، 2/ 195، 200؛ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، 4/ 140 به طرق دیگر با اندکی تفاوت. @gholow
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
بررسی تئوری انقلاب در اندیشه اجتماعی شیعه در این سلسله مباحث تلاش شده با بهره گیری از متون کهن و گز
بسم الله الرحمن الرحيم با توجه به این که بنا بر خلاصه بودن ارائه بود، ان شاء الله به تدریج به توضیح مستندات آن می پردازیم. 🔶 در کتاب الایضاح/فضل بن شاذان (راوی و متکلم امامی از اصحاب امام عسکری علیه السلام) ص 473-475 در ضمن جواب از روایاتی که عامه برای طعن بر شیعه نقل میکنند، مطلبی از حسن مثنّی نقل کرده که گوید: اگر بر رافضه دست یابیم توبه ی آنان را نخواهیم پذیرفت، زیرا جهاد را رها کرده و وارد باب تقیّه شده اند. مصنّف ایضاح پس از نقد مضمونی این نقل قول گوید: اگر حسن مثنّی واقعا این مطلب را گفته باشد، بیشتر به ضرر شما -اهل سنّت- است نه شیعه، زیرا حسن مثنّی و همفکران او قائل به جهاد و کشتن عامّه و پیشوایان آنان قربةً الی الله هستند! 👈🏻اما شیعیان امامی اگر تمام زمین را برایشان طلا و نقره کنند حاضر نیستند خون یک مسلمان را بریزند یا مالش را بگیرند، مگر همراه امام مهدی علیه السلام که بین مردم عدل را جاری خواهد کرد. @gholow