هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
@SMHM212
حق و ناحق «اقتصاد عجلهای» کجاست؟!
به بهانه گزینه "عجله دارم" در تاکسیهای اینترنتی.
🔹 علیرغم بیان رئیس «مرکز ملی مطالعات، پایش و بهبود محیط کسب و کار وزارت اقتصاد» مبنی بر منع قانونی نداشتن درج گزینه مذکور، رییس سازمان تعزیرات حکومتی، توصیه به حذف آن دارد.
یکی از نوآوریهای اقتصاد نوظهور (نئولیبرالی؟) در ایران، ملاحظه #عجله متقاضیان است.
درآمدزائی خدمات، بعضاً از درآمدزایی کالاها فراتر میرود و گستردگی و تنوع چنین پدیدهای هم تقریباً نوظهور است که مظهر بارز آن، استارتاپها هستند.
امروزه، «عجله داشتن» #متقاضیان_خدمات اگر از #متقاضیان_کالاها بیشتر نباشد کمتر هم نیست.
قاعدتاً اجابت تعجیل متقاضی در بازار خدمت و کالا، وضعیت جدیدی را در عرصه عرضه و تقاضا رقم میزند و طبعاً موجب افزایش نرخ آنها میگردد.
چنین سیاستی، از زمان ریاست جمهوری هاشمی، رونق چشمگیری پیدا کرد. بنظرم از تلفن ثابت ۱۰ هزار تومانی شروع شد که متقاضیان باید ثبتنام کرده و منتظر حد نصاب متقاضیان محلی و کندی دولت میماندند ولیکن برای آنها که عجله داشتند، ۱۰ برابر محاسبه میشد!
تأسیس دانشگاه آزاد پولکی هم نتیجه اجابت تعجیل متقاضیانی بود که نمیخواستند در صف انتظار کنکور و دانشگاههای دولتی، معطل بمانند.
لذا #نرخ_تعجیلی (#آزاد) در برابر #نرخ_دولتی، روز به روز، همه ابعاد اقتصادی جامعه را بیشتر در مینوردید. تا آنجا که دامن مدارس را هم گرفت و حتی اینک در نانواییها هم جولان میدهد! در قالب نان ساده و خشخاشی!
تعجیل و نرخ آن، چقدر واقعی است؟!
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۲/۱۲/۱۸
@chelcheraaqHM
چلچراغ
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۰):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۶۰)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۱)
پیرو پیام قبلی که ختم شد به عبارت «و اما نقدونظر دقیقتر بنده به جوابیهها و چرخیدنها و گردیدنها»، چنانکه مستحضرید؛ بنده قدری درگیر مسائل انتخاباتی مجالس ملی شدم و اینک مجالی یافتم تا وعده خود را حتیالامکان، پیگیری بکنم.
و اما نقادی نامه یکی از آقازادههای مرحوم آ.سیدابراهیم موسوی در موضوع کوچه جهنمی:
سید X موسوی:
۱) «یکی از دغدغه های مرحوم پدر در طول زندگی خود نداشتن راه مناسب برای خانه ای که درآن زندگی می کرد بود. بعد از زلزله سال 81 و تخریب خانه خود و همسایه ها به این فکر افتاد که آرزو و دغدغه خود که داشتن یک راه ماشین رو بود را عملیاتی کند. بدین منظور اقداماتی را شروع کرد.»
نقد حم؛
متاسفانه ایشان گزارش خود را با یک دروغ شاخدار، آغاز کرده است! زیرا خانه مرحوم سیدابراهیم، یکی از خانههای مناسب (نسبت به سایر خانههای روستایی) بود و دارای دو درب شمالی بزرگ به معبری ماشینرو و کوچک شرقی به باغچهاش بود و در طول زندگی، نیاز روستایی او را همین دربهای قدیمی، تأمین میکرد و از طرفی همانند قریب باتفاق اهالی، ماشینی نداشت که داشتن درب ماشینرو برای او «دغدغهای دیرینه آنهم در طول زندگی» بوده باشد.
و اما اینکه بعد از زلزله ۱۳۸۱ چه دغدغهای پیدا کرده بود، قابل بررسی است ولیکن هرچه باشد نمیتوان آنرا «دغدغهای در طول زندگی» قلمداد کرد. نمیدانم چرا بعضیها، دروغی را از خود میتراشند (فرضاً برای فریب دیگرانی که هیچ اطلاعی ندارند از قبیل مسئولین ادارات و قضات شهرستانی و امثالهم) و از فرط تکرار دروغهای گعدهای خود برای فریب غریبهها، تدریجاً خودشان هم باور میکنند!!!
یا اینکه گمان میکنند فرضاً چون بنده در روستا رفت و آمد چندانی نداشتهام لابد از اوضاع اهالی آنچنان بیخبرم که چنین دروغی را لابد باور میکنم!!!
و اما دغدغه بعد از زلزله ۸۱؛
باز هم باید گفت؛ آن مرحوم شخصاً هیچگاه ماشینی نداشتند که بخاطر ماشین خودشان، چنین دغدغهای و آرزویی را پیدا بکنند.
پس این ادعای شیوعیافته هم، دروغ، فریب و نیرنگ است.
وقتی هم که آ.میرشجاع از قول مادرشان ادعا کرد که گفته؛ «روزی سیدابراهیم خیلی خوشحال آمد به خانه و گفت بالاخره امروز به آرزوی قدیمی خودم رسیدم» (و منظورش موافقت حاجزینالدین برای تعویض بوده)، بنده به این حرف مفت اخوی خندیدم. زیرا عبارت «آرزوی قدیمی»، حتی ۱٪ هم قابل باور نیست. مگر برای آنها که چشم بر روی حقیقت و عدالت ببندند و روح خود را به شیطان و هوای نفس کثیف خود بفروشند از قبیل؛ ممدننگی، کاظمرنگی، صادقجنگی و بقیه ۱۷ عنکبوت کوچه جهنمی که ظاهراً نه اعتقادی به حساب و کتاب خدا و آخرت دارند و نه از بیحیایی و بیآبرویی در این دنیا باکی!!!
مگر اینکه عبارت «آرزوی قدیمی» در گنجینه لغات أفعینکبوتها، شامل آرزوی یکساله هم باشد که فقط عشّکها و غودوغها آنرا باور میکنند!
قبل از زلزله و بعد از زلزله، سیدابراهیم ماشینی نداشت که دغدغه ماشینرو بودن خانهاش برای او تبدیل به آرزوی قدیمی شده باشد. و اما بعد از زلزله ۸۱ تعویض زمین در سال ۸۲ صورت گرفته است. بنابراین حدفاصل زلزله تیرماه ۸۱ تا تعویض زمین خرداد ۸۲ که حتی یکسال هم طول نکشیده است، چگونه اسمش را میگذارید «آرزوی قدیمی در طول زندگی»؟!!!! دروغ به این شاخداری؟؟!!!!
مگر اینکه ادعا شود چنین دغدغهای را برای پسرانشان پیدا کرده بودند که صد البته صحیح است ولیکن باید بررسی کرد که دغدغه آن مرحوم نسبت به کدام پسرشان بوده است؟
بله! آ.سیدقاسم در باغچه پشتی منزل پدرش خانهای احداث کرده بود که بعلت عدم ماشینرو بودن آنقطعه، جابجایی مصالح ساختمانی برای او موجب مشقت بوده است و لذا از زمان ساختن خانه سیدقاسم، چنین دغدغهای را نسبت به این پسرش پیدا کرده بود و این ادعا کاملا قابل قبول است و کسی هم این مطلب را نمیپیچاند مگر آنکه غرض یا مرض داشته باشد که متأسفانه چنین مرض و غرضی را عنکبوتهای کوچه جهنمی دارند که بیش از همه رد پای ممدننگی بیغیرت در آن، مشهود و عیان است که خود را همهکاره روستا میپندارد و هنوز هم به سفلگی نوکری خود برای نانکلی شیاد و احمق، افتخار میکند!!!
تا جایی که بنده متوجه شدم، ملک مسکونی آن مرحوم، هیچگاه بین پسران ایشان تقسیم نشد و قاعدتاً تعیین تکلیف آن بر عهده ورثه آن مرحوم است و اساساً قبل از تعویض زمین با حاجزینالدین در سالگرد زلزله، کسی بجز سیدقاسم، نیازمند معبری ماشینرو نبوده است.
همچنین تا جایی که بنده بررسی کردم، دغدغه قدیمی آنمرحوم، لوطیخوری اوقاف نانجیب بوده که او را وادار به نوشتن گزارشی علیه اوقاف کرده بود.
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۸ اسفند۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
📣 معرفی استان سیستان و بلوچستان
🔸استان سیستان و بلوچستان، استانی در نیمه جنوبی ایران است که با استانهای هرمزگان، کرمان، خراسان رضوی و کشورهای افغانستان و پاکستان مرز مشترک دارد و از جنوب به دریای عمان ختم میشود.
🔸این استان پس از کرمان دومین استان پهناور ایران است و اکثر نقاط آن آب و هوایی گرم و خشک دارد؛ با این حال به دلیل گستره جغرافیایی این استان، دارای مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز بوده و در نقاط مختلف آن تنوع آب و هوایی به چشم میخورد.
🔸از جمله آثار باستانی استان سیستان و بلوچستان که تنها بخشی از جاهای دیدنی سیستان و بلوچستان است، میتوان به، شهر سوخته، آتشکده کرکویه، مجله چهل دختر، محوطه هاتین، قلعه تیس، قلعه بلوچ، قلعه پمپور، قلعه قصرقند، آتشکده ورمال، کلان گرد، تپههای تاسوکی، ارگ سردار محمد حسین، کوه خواجه، بیبی دوست، قبرستان اسپیدژ، کوه خضر، شهر دقیانوس، مسجد کهنه قلعه، چاه نیمه، زاهدان کهنه، کاروانسرا فرنگی، کاروانسرا نصرت آباد، محوطه تاریخی سپیددژ، قلعه خاش، گورستان دختران مدانچ، گورستان هفتاد ملا، آتشکده مهرگان و… اشاره کرد.
🔸استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه متمایز تشکیل گردیده است. منطقه بلوچستان با ۱۷۲۳۰۵ کیلومتر مربع وسعت و از شهرستانهای زاهدان، خاش، سراوان، ایرانشهر، نیکشهر، چابهار، سرباز، کنارک، دلگان، زابلی، سیب وسوران، قصر قند، فنوج، تشکیل میگردد.
منطقه سیستان نیز شامل شهرستانهای زابل، زهک، نیمروز، هامون و هیرمند میباشد و ۱۵۹۱۷ کیلومترمربع مساحت دارد.
@jaarchi_sistan
📣 اخبار ریزُ درشتِ سیستانوبلوچستان👆
☝️پیام وارده☝️
🆔 @chelcheraaqHM
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
بنده جهت مأموریت فرهنگی از طرف تشکیلات مرحوم آیةالله غیوری (نماینده وقت ولایت فقیه در امور هلال احمر و امدادرسانی سریع مناطق محروم) در سالهای ۱۳۷۲ لغایت ۱۳۷۵ که با خانواده، مقیم «بنجار زابل» (از توابع سیستان) بودم، سفرهای مکرری هم به شهر زاهدان (مرکز استان) داشتم و یکبار هم میهمان شدم در ایرانشهر و زابلی (شهرهای زابل و زابلی عمدتاً شیعهنشین هستند). در تابستان ایرانشهر، استفاده از آب لولهکشی شهری، حتی باندازه وضوگرفتن برایمان (بعلت حرارت و داغی در حد آب جوش!) قابل تحمل نبود! همچنانکه در زمستان بنجار، استفاده از آب لولهکشی حتی باندازه وضوگرفتن، بعلت شدت سردی و برودت آن، طاقتفرسا بود!
آخرین سفر بنده به زاهدان (برای سخنرانی علمی در جمع مخترعین و کارآفرینان بسیجی استان) حدود ۱۰ سال قبل بود.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
🆔 @chelcheraaqHM
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۳۰۱):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش۶۱)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۲)
ادامه نقادی نامه آقازاده مرحوم آ.سیدابراهیم در موضوع کوچه جهنمی:
ادعای سید X موسوی:
۲) «بعد از زلزله سال 81 [مرحوم پدر] به این فکر افتاد که آرزو و دغدغه خود که داشتن یک راه ماشین رو بود را عملیاتی کند.
بدین منظور اقداماتی را شروع کرد.
1) جلب رضایت آقا زین الدین داودی اجازه بدهد به اندازه چهار متر معبری که یک ماشین براحتی بتواند رفت و آمد کند.
بدین جهت حاضر شد زمین معوض چندین برابر (300متر مربع) در مقابل کمتر از( 30متر مربع) به او زمین بدهد.
2) حدود 40 متر مربع از زمین خانه خود را هم به این امر اختصاص داد. تا این معبر به راه فرعی و نهر آب قدیمی روستا متصل شود. چرا! چون یکی دیگر از دغدغه های پدر داشتن راه ماشین رو به خانه فرزندش سید قاسم بود.»
نقد حم:
در این فراز اگرچه، ایشان اعتراف میکند که تخصیص معبری ماشینرو (۴۰ متر از زمین ملک سیدابراهیم + ۳۰ متر از زمین معوض حاجزینالدین) به آ.سیدقاسم هم مربوط بوده است ولیکن بگونهای عبارتپردازی میکند که گویا سیدقاسم هم یکی از گزینههای تخصیص مذکور بوده است!
و حال آنکه تخصیص زمین باغچه سیدابراهیم به سیدقاسم در سال ۱۳۷۹ بوده است و احداث خانه او و اسکان در آن، قبل از زلزله انجام گرفته است و در حدفاصل دو سال مذکور، تنها کسی که نیازمند معبری ماشینرو بوده، فقط سیدقاسم بوده است وگرنه قبل از زلزله هیچکدام از اعضای خانواده آنمرحوم دغدغه معبر ۴ متری را نداشتهاند.
بنابراین عبارت «یکی دیگر از دغدغههای پدر»، غلطانداز است و تحریف «تنها دغدغه پدر» محسوب میشود که دور از صداقت و اخلاص در گزارش ماوقع میباشد.
تحریف و فریب دیگری که در این فراز، قابل توجه است اینکه؛ انتهای معبر ماشینروی مذکور را بجای «خانه سیدقاسم»، «راه فرعی و نهر آب قدیمی روستا»، قلمداد کرده است تا وانمود کند که تخصیص مذکور، جنبه عمومی داشته است و اختصاصی سیدقاسم نبوده است!! زهی به اینهمه اخلاص و صداقت و تقوای الهی!!!
نکته قابل توجه دیگر آنکه، بعد از وقوع زلزله و تخریب منزل مسکونی خود آ.سیدابراهیم، او و همسرش تا زمان احداث خانهای جدید برای خود، (حدود ۲ سال) ساکن طبقه اول خانه سیدقاسم بوده است.
در آن دو سالی که عملاً مستأجر پسرش سیدقاسم شده بود، سیدابراهیم (که قبلاً از طریق دروازه شمالی خانه قدیمی خودش به معبر وسطی روستا دسترسی داشته است)، دغدغه دسترسی سریعتر و راحتتر به همان معبر را یافته بود ولو با معبری یکمتری که تدریجاً و یا همزمان تبدیل میشود به معبری ۴ متری. بنابراین براحتی میتوان تصور کرد که سیدابراهیم در مدتی که ساکن خانه سیدقاسم شده بود، دغدغهمند و آرزومند معبری ماشینرو برای خانه سیدقاسم بوده است که بعد از احداث منزل جدید برای خود، نیاز خودش هم بر آن دغدغه و آرزو افزوده شده است.
و حال آنکه «تعویض مشروط» ملک مخروبه ۳۰ متری داخل بافت روستا با زمین ۳۰۰ متری خارج از بافت روستا، نقطه پایانی دغدغه آنمرحوم بوده است که از زمان احداث پر مشقت خانه سیدقاسم در سال ۱۳۷۹، آغاز شده بود.
حال چگونه است که دو سال (۱۳۷۹ لغایت خرداد ۱۳۸۲) تبدیل گردیده است به «آرزوی قدیمی در طول زندگی» سیدابراهیم؟!!!
علت این تحریف آشکار و دروغپردازی واضح چیست؟!! با این حرفها شاید بتوانید قاضی و غریبهها را فریب بدهید ولیکن اگر آنها تواریخ وقایع را مثل بنده، مورد توجه قرار بدهند، هرگز در دام نیرنگ و سالوسی شما نخواهند افتاد.
تحریف معنوی دیگری که این آقازاده در این فراز از گزارش ماوقع، مرتکب آن شده است، اینست که هنگام شمردن «اقداماتی برای عملیاتی کردن آرزوی مثلاً قدیمی در طول زندگی»، اولین اقدام آنمرحوم را «1) جلب رضایت آقازینالدین»، قلمداد کرده است و حال آنکه، قبل از این مورد، اقدام دیگری صورت گرفته است که عدم لحاظ آن، موجب گمراهی مخاطب میشود.
معبر واسطی که بنیاد مسکن در طرح هادی خود که بصورت غیرقانونی از ملک مخروبه مرحوم سیدحسین موسوی (ثریاخالا) و ملک مخروبه خود سیدابراهیم، معبر وسطی روستا را به کوچهباغ شرقی روستا پیوند میزد به قیمت نادیده گرفتن غلط معبر قدیمی کوچهباغ دارای نهر عمومی (حدفاصل خانه سیدقاسم و مرحوم اکبر دایی) و بدون کسب اجازه از صاحبان این املاک، تقدم دارد بر مسئله معوضه مذکور.
قبل از مذاکره با زینالدین، آ.سیدابراهیم به درخواست دوراندیشانه سیدقاسم، اول با وارث ثریاخالا وارد مذاکره و معامله میشود ولیکن اولین اقدام آنمرحوم، موفقیتآمیز نبوده است.
قبل از معاوضهنامه با زینالدین، هبهنامه باریکه ۴ متری جنوبغربی ملک سیدابراهیم به سیدقاسم را داریم که میرزاییها سد راه میشوند البته بحق!
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰اسفند۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
بسمه تعالی
🔥 جهنم؛ انتقامی جبّاریه یا ابزاری رمضانیه؟!
(بخش دوم):
بخش اول را در ایـــنـــجـــا ببینید.
اشاره کردیم که غمناکترین درد بشریت در صحرای برهوت و سوزان محشر، نحوه جداسازی گناهان همچون دمهای چسبیده و فرو رفته در اعماق تاروپود وجودی انسانهاست.
«حیات» انسان برای «فلاح» اوست یعنی «حیات» سکوی پرش انسان بسوی «فلاح» اوست که در مجال «العاجلة» (در مقابل «الآخرة» بمثابه «دنیا» در مقابل «عقبیٰ» بمفهوم موقت و سریعالسیر) باید استفاده نماید.
خدا تنوری را آماده کرده تا داغه (مهلت انسان در حیات خود)، نان خود را بچسباند!
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری»
«سخر لکم ما فیالسموات و ما فیالارض»
خالق متعال زمینههای لازم و بلکه کافی را فراهم ساخته است که تو خود را به «فلاح» (الله) برسانی.
خدا مجبور نبود تو را بیافریند ولیکن لطف کرد (و البته با اجازه خودت) تو را وارد چرخه حیات کرد. «قال ألست بربکم؟ قالوا بلیٰ»!
حیاتی که به تو بخشیده، «کف لطف» اوست و فرصتی گذرا تا نان فلاح خود را که «سقف لطف» پروردگار حکیم است، به دست آوری.
تو برای این «تنور پخت» و این «سکوی پرش» نیستی بلکه اینها برای تو هستند تا به فلاح برسی که «قرب الله» است. هر کاری که در این حیات مایه «قربت تو بسوی الله» است دریغ نکن؛ «إنّا لله».
ولیکن در دنیا گرفتار «جناح» میگردی فلذا در آخرت محتاج «نجاح» میشوی که عملیات نجاح (نجات) به دست «رمضان» است و بس که از همین دنیا آغاز میگردد.
شعار بنیادی مکتب الهی پیامبران و امامان بحق؛ «حیَّ علی الفلاح» (رجعت و بازگشت بسوی معشوق حقیقی) است و ضرورت شتافتن بسوی رستگاری و پیروزی نیل به «مقام قرب اعلی» اما ابناء بشر مختار هستند که خود را در جُناح و گناه «فساد و سفاکی» هم غرق سازند و برای خود انواع دُمها را در آورند! ولیکن رمضان (خالق متعال) بر آنست که همه دمهای آنها را سوزانیده و معدوم سازد و سرانجام آنان را وارد بهشت خود گرداند.
اگر خدا، رمضان (سوزانترین آتش مطلق) نبود، هرگز انسان را نمیآفرید و اگر میآفرید، هرگز به او اختیار ارتکاب گناه نمیداد تا برای خود دُم در آورد!
رمضان همان «اسمالله»ی است که ملائکه (از شدت وحشت و ترس خود!) آنرا کتمان میکردند اما خدا «بیصداقتی» آنان را لو داد!
در قصه آفرینش؛ خطاب «إن کنتم صادقین» (اگر راستگویان هستید!) «پنهانسازی ملائکه» را آشکار ساخت همچنانکه در هنگامه سجده ملائکه بر آدم که شیطان، طفره رفت، خدا آن عزازیل (عزیز خدا!) را «ابلیس» (مأیوس) نامید؛ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَة اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدوا إِلاّ إِبْلِیس»!
خالق رحمان، چنانچه «رمضان» نبود، هرگز اجازه «ابلیسی و شیطنت» و نیز «عصیان و طغیان» به هیچ مخلوقی را نمیداد.
«رمضان»؛ «حریم آتشین» ممنوعهای دارد که هر مخلوقی اگر بدان نزدیک شود، بلافاصله آتش میگیرد، حتی اگر قویترین فرشته خدا همچون حضرت جبرئیل(ع) باشد که أَبَرقدرت عالم آفرینش است. لذا فرمود: «لَو دَنوتُ أنملةً لَأحترقتُ»! (اگر باندازه یک بند انگشت نزدیکتر شوم، بلافاصله آتش میگیرم)!
رمضان، شرّ هر شروری را آنقدر میگدازد و میسوزاند که هیچ اثری از شرارت او در عالم آفرینش پاک الهی، باقی نمیماند. رمض، آن سوختنی است که اثری از آن باقی نماند!
خداوند سبحان و مقدس، چون «رمضان» است، «جهنم» هم دارد تا عالم خود و بندگان خود (مذنبین سفاک و مفسد) را کاملا پاکسازی کند.
البته زمانی هم میرسد که حتی «جهنم رمضان» هم (با آنهمه قدرت سوزندگی خود تا اعماق افئده)، گویا قادر به سوزانیدن و محو کامل «ذنوب» مخلوقات فوقالعاده «شریر» او نیست! و لذا ادامه «تعذیب مذنبین» (اقلیتی از انسانها و شیاطین شر) بیفایده میگردد! و چارهای باقی نمیماند که آنها را با خود جهنم بطور کامل نابود کند. فلذا جهنم با ساکنین آن (اقلیت غیرقابل پاکسازی از گناهان)، نابود خواهند شد.
جهت اطلاعات بیشتر از «نابودی بهشت و جهنم» لطفاً منتظر چاپ «طپش خلقت و انقراض آخرت» (به قلم نگارنده این سطور) باشید که از سال ۱۳۶۶ تاکنون (بلحاظ ثقل مسئله) در حال ویرایشی طویل است!
طی آن، در صدد تفسیری از «آیات انقراضیه» سوره هود هستم. همان سورهای که باعث پیری زودرس پیامبر اعظم(ص) شد!
تعذیب انسانها بوسیله جهنم، «فرجامی از نجات» اکثریت آنها از «ذنوب» و گناهانی دارد که بدنباله خود میکشند و مانع ورود آنها به بهشت هستند، ولیکن وقتی که برای تداوم عذاب و شکنجه، فرجامی قابل تصور نیست، خالق جبار اقدام به محو خود جهنم (و بالتبع اهالی آن) میکند ولیکن «نابودی بهشت» چه وجاهتی دارد که همزمان اتفاق میافتد؟!
... ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
بهار ۱۴۰۲
💠
کانال چلچراغ معارف و احکام حم
🎲
گروه چلچراغ معارف و احکام
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۲):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۶۲)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۳)
با دیدن این شکوائیه جدید،☝️دلم برای دختر خالهام واقعاً سوخت که یک عمر از دست چنین کله پوکی، چه رنجی کشیده؟!!!😭
و اما بعد؛
مرحوم سیدابراهیم برای رفاه حال پسرش، بعد از شکست در معامله با وارثه ثریاخالا، دست به دامن حاجزینالدین میشود که او هم اول قبول نمیکرده است، معبری ۴ متری به کوچه مدنظر سیدابراهیم بدهد تا اینکه او را با این عبارت که «لااقل بخاطر دامادت و دخترت کوتاه بیا» و او هم بشرطی که آن قطعه معوضه به دخترش و دامادش میرسد، تسلیم آنها میسازد و معامله صورت میگیرد. در قرارداد ذیربط هم دقیقاً مشخص است که آنقطعه به سیدقاسم تعلق پیدا کرده است.
معامله کاملاً مشروع و قانونی بوده است. متراژ این قطعه (داخل بافت مسکونی قانونی روستا) فرضاً حدود ۳۰ متر بوده و زمین معوضه (خارج از بافت مسکونی روستا) حدود ۳۰۰ متر بوده است، لابد مرضیالطرفین بوده است که انجام میشود و تامام!
حالا یک کلهپوکی بیاید (متأثر از سایر عنکبوتهای شیطانصفت این کوچه جهنمی)، متراژ آنرا در اوهام خود به ۶۰۰ متر افزایش بدهد و ادعای تصرف عدوانی نماید، صرفنظر از گناهآلود بودن و نیز غیرقابل استماع بودن آن، نشانه چیست؟! بجز قلدری و حماقت و سفاهت و حداقل جنون عقلی و قاطی کردن مشاعری که به هم ریختگی آن مسبوق به سابقه هم است!
و عجیبتر از همه، شاهدین اوست!
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
هماندیشی سادات میدان
🎲
هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
‼️ چه پاس گلی داد این رسایی
🔰 متاسفانه آقای رسایی با نوشتن این توئیت به شدت غلط و گمراه کننده ، یک پاس گل طلایی به اصلاح طلبان داد و حالا آنها دارند دوباره زخم های کهنه را باز می کنند و می گویند دیدید که خودتان هم اعتراف به دخالت سپاه کردید ‼️
👈 احمد زیدآبادی ، اصلاح طلب مشهور که سابقه زندانی شدن هم دارد و در فتنه 88 هم دستگیر شد ، بعد این توئیت واقعا عجیب رسایی ، در کانال تلگرامی خودش ( نگاه متفاوت) نوشت 👇👇👇
💠شیخ حمید رسایی: "از فرماندهان عالی سپاه(سردار سلامی و سردار نقدی) و رییس اطلاعات سپاه (حاج کاظم) سپاسگزارم که در انتخابات این دوره، اجازه دخالت و سوءاستفاده از این نهاد مقدس به نفع یک جریان سیاسی را ندادند و قاطعانه دربرابر معدود قانونشکنان ایستادند. عصبانیت سردبیر روزنامه جوان برایم قابل درک است."
سخن رسایی؛ بینیاز از توضیح یا نیازمند توضیح شفاف؟
سخن آقای رسایی بینیاز از توضیح است یا نیازمند توضیح شفاف؟
به نظرم هر دو! من نیازی به توضیح در این باره نمیبینم، اما آقای رسایی خوب است توضیح دهد که آن "جریان سیاسی" که در دورههای قبل اجازۀ دخالت و سوءاستفاده از سپاه را به نفع خود در انتخابات پیدا میکرده اما "در انتخابات این دوره" چنین اجازهای پیدا نکرده است، کدام جریان است و چرا با وجود منع قانونی نیروهای نظامی در امر انتخابات، این موضوع نه فقط مورد رسیدگی قرار نگرفته بلکه با انکار شدید آن از سوی حکومت، برخی افراد منتقد به دلیل اشاره به آن، تحت فشار قرار گرفتهاند!
#احمد_زیدآبادی
👆👆👆👆👆
پی نوشت:
آقای حمید رسایی ، شما الان منتخب مردم شده اید و چند ماه دیگر می شوید نماینده مجلس ، به جای اینکه بنشینید از الان روی طرح های مهم و حساس و گره گشا کار کنید ، نشسته اید و اینطور توئیت می زنید که گویا سپاه در انتخابات های قبلی دخالت داشته و این گونه سلامت انتخابات های گذشته را زیر سوال می برید ⁉️
الان این حرف شما چه فرقی با حرف اصلاح طلبان دارد که هر وقت رأی نمی آورند میگویند انتخابات سالم نبوده ⁉️
خواهشا دقت کنید ، شما به عنوان یک نماینده انقلابی وارد مجلس شدید ، پس مراقب نوع حرفهایتان باشید
#انحراف
☝️از پیامهای وارده☝️
نقدونظر #حم
توصیه یا دخالت؟ مسئله اینست!
👌 منظور آقای #رسایی، اشاره به توصیههای مرسوم سلسله مراتبی در #بسیج بود که به لیست خاصی رأی بدهند.
«توصیه» که «دخالت» نیست ولیکن متن رسایی، موجب سوء تفاهم میشود و اساساً قابل برجستهسازی هم نبوده است و بنظر بنده، رسایی باید متن حسابشدهتری را مینوشت.
در هر حال این متن به نفع #دشمنان هم تمام شده است! و امثال زیدآبادی صهیونیست از آن سوءاستفاده کردند.
در هر حال، رسایی حق داشته به #توصیه اعتراض داشته باشد ولیکن حق نداشته آنرا با کلمه #دخالت همسانسازی نماید. اما مستحق #تخریب هم نبوده که جریان رسانهای خاصی بدان پرداخت.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
لطفاً با کلیک روی نوشتههای آبیرنگ،
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۳):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۶۳)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۴)
... و عجیبتر از همه، شاهدین اوست!
ساعت یک نصف شب پیامک زده که برخورد زننده و کاملاً بیجای وی در آوج با من، علتش این بوده که آنروز حالش خوب نبوده!!!
احتمالاً منظورش نوعی عذرخواهی بود و من قاعدتاً باید بپذیرم که حالش خوب شده!
و منظورش از «قاسم قارا» هم احتمالاً «قاسم آقا» بوده و در هر حال من هم تقریباً خوشحال شدم و برایش دعا کردم.
ولیکن بعدش رفته علیه حاجزینالدین (پدر زن سیدقاسم هم) شکایت کرده! که نشون میده حالش اصلا خوب نیست و هرچه زودتر باید تحتنظر پزشک متخصصی بستری بشه!
در هر حال، به دادگاه اعلام کرده که برای اثبات ادعای مضحک و مسخرهاش، دو نفر شاهد هم داره!
و از کسانی اسم برده که اولی همون کسیه که دستش به خون تنها دهیاران بومی روستا آغشته است. و اما دومی کیه؟! کسست که در ضربه مغزی بر وی، مقصر بود. یعنی آ.سیدعبداله دشمن خودش را بعنوان شاهدش معرفی کرده!!
اگر اسم این شاهدین خبیث را نمیدیدم، کاری به وی نداشتم ولیکن حالا دیگه نمیشه بیخیال شد!
برای درک بهتر مطلب، لطفاً پیام شماره ۴۰ گنبد فیروزه را ملاحظه کنید:
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/103
صالح که طبق شایعات، سرمایه ۷/۰۰۰/۰۰۰ ریالی (بازنشستگی) سیدعبداله را به یغما برده بود، چرا آمده تا شاهد ادعای باطل وی بشود؟!
آیا این نیست که عقلانیت او را نشانه رفته است تا اگر بعداً...
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین آوج
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۳۰۴):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش۶۴)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۵)
🔥استشهادیه جهنمی کفتارها
تبانی عنکبوتهای کوچه جهنمی!
دخالت در کوچه جهنمی، برای بعضیها ممنوع، برای بعضیها ممدوح!
یارو طی تماسی، ۲۷۰ ثانیه، حرف مفت زد تا بگوید که بنده حق «دخالت در امور خانوادگی»!! آنها را ندارم و بلافاصله تماس را قطع کرد!
⁉️آیا براستی؛ عنکبوتهایی که درخواست نامشروع و نامتعارف پیوست را امضاء کردهاند، دخالتشان منعی ندارد اما روشنگری بنده ممنوعیت دارد؟! زهی به عدالت و شرافت نداشته شما!
کفتارهایی مثل ممدننگی، حسنتیسنا، علیحیلی و سایر تفالههای معطوف به دفینهها و نانکلی شیاد، با زنجیرهای از خیانتها و شرارتها، حق دخالت دارند ولیکن بنده حق روشنگری اطرافیانم در کانالم را ندارم؟!
گفتن کلهپوک، حداقل توهین است وگرنه مستحق بدترین تحقیرهاست!
⁉️آیا فضولی نانکلی جهنمی، دخالت در امور خانوادگی شما نیست؟!
⁉️آیا ممدننگی شرور، از نانکلی شریر، عنوان و مهر «لعین اوقاف» را گرفته تا سیدقاسم و سیدسعید را از مراجعه به دادگاه برای احقاق حقوق خود، محروم سازد؟! آنهم در حالیکه عنکبوتهای افعیصفت، نوبتی علیه آنها شکایت میکنند!
⁉️آیا مستأجری که دمپائیلیس نانکلی اوقاف لوطیخور شده، از طرف اهالی نماینده شده تا از مهر شورای خائن علیه حقوق اهالی سوءاستفاده کند؟!
به کجا چنین شتابان؟!!
اوباش این «استشهادیه غیرقانونی»، مستحق محکومیت قضایی هستند.
..ادامه دارد
✍️حسینی(منتظر)
۲۴ اسفند۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۵):
صفت داودی و برادران یوسف! (۱۸)
👌 از آنجا که مسئولین ادارات شهرستان آوج، بوئین، قزوین و حتی تهران هم، به جمع مشتریان این کانال، پیوستهاند، لذا عبارت «و مسئولین شهرستان» هم به عنوان مخاطبین پیامهای اطلاعرسانی بنده افزوده شده است. چنانکه نانکلی شیاد در شکایت خود علیه بنده به دادسرای ویژه روحانیت قزوین، به نوشتههای بنده در کانال گنبد فیروزه (البته بصورت گزینشی!) استناد کرده بود! بویژه به پیام شماره ۱۱۶ با عنوان «غلامان پُر شَرر در معرض خطر»! (از میان صدها پیام بنده، چرا به این یکی حساس شده بود؟!)
شکایت کیفری حاجصفوت داودی علیه عموزادههای بنده (سیدرضا و یداله و علی)، باعث شد که بنده هم در جلسه ذیربط دادگاه مورخه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج، شرکت بکنم و لازمست نکاتی را معطوف به آن، خدمت مخاطبین اطلاعرسانی خود تقدیم نمایم:
۱) جلسه مذکور در چند قسمت برگزار گردید:
قسمت اول: با حضور صفوت داودی بعنوان شاکی و دخترش بعنوان وکیل او در یکطرف دعوا و یداله و برادرزادهاش علی به همراه وکیلشان و نیز سیدرضا به همراه بنده بعنوان سخنگوی ایشان در طرف دیگر دعوا در محضر قاضی.
قسمت دوم: با حضور کلیه افراد طرف دوم دعوا بدون حضور طرف اول دعوا (که مورد اعتراض حاجصفوت قرار گرفت) در محضر قاضی.
قسمت سوم: با حضور سیدرضا و صفوت و بنده در محضر قاضی.
قسمت چهارم: با حضور بنده در محضر قاضی بدون هیچکدام از طرفین دعوا.
قسمت پنجم: با حضور بنده و سیدسعید در محضر قاضی.
از آنجا که بنده در کلیه قسمتهای دادگاه مذکور حضور ثابتی داشتم، این شائبه بوجود آمد که جلسه مذکور را لابد بنده مدیریت میکردم! و ظاهراً حاجصفوت علیه قاضی رحمانی (شعبه دو) در نزد قاضی محمدی (شعبه یک)، سعایت کرده است!
و حال آنکه حضور بنده در این جلسات پیاپی، موجب هیچگونه اعمال نفوذی در رأی دادگاه نبود که لازمست روشنگری بکنم:
۱) در قسمت اول جلسه، وکیل یداله به شرکت غیرقانونی وکیل داودی، اعتراض کرد تا قاضی را وادار نماید که خانم داودی را از محضر دادگاه اخراج نماید که اگر قاضی تقبل میکرد، قاعدتاً بنده را هم (که حضورم غیرقانونی بود)، باید اخراج میکرد ولیکن خوشبختانه قاضی بیش از آنکه اسیر مقررات باشد، در صدد کشف واقعیت دعوا بود. در عینحال بنده که مصمم بودم صرفاً بعنوان مستمع آزاد در جلسه حضور داشته باشم، (با این احتمال که ممکنست اخراج شوم)، ناچار شدم، پیشدستی کنم و در موضوع دعوا، ورود نمایم.
ناگفته نماند که قبل از ورود به محضر دادگاه، سیدعلی با دیدن من نگران شد و لذا تصریح و تأکید کرد که در دادگاه برنامه دفاع در برابر حاجصفوت را ۱۰۰٪ به وکیل آنها بسپارم و من در دفاعیه وکیل آنها هیچگونه دخالتی نورزم!
به همین علت من هم پذیرفتم که در دعوای طرفین، سکوت اختیار بکنم!
البته زمانی که آ.سیدرضا در تهران از بنده خواست که به کمک او بروم، گمان میکردیم، آقای داودی از عموزادههای بنده، جدا جدا شکایت کرده است و لذا بر این تصور بودیم که دادگاه صرفاً علیه سیدرضا برگزار میشود ولی در دادسرای آوج متوجه شدم که دادگاه مشترک است و حال آنکه من چندان تمایلی به حضور در دادگاه یداله و برادرزادهاش را نداشتم. بنابراین دو دل شدم که اساساً وارد دادگاه بشوم یا نه؟!! نهایتاً با در نظر گرفتن همه جوانب و اینکه این دادگاه فرصتی برای من است که به شخصیتشناسی حاجصفوت بپردازم، صلاح در این دیدم که صرفاً بعنوان مستمع آزاد حضور پیدا بکنم و در صورت لزوم به دفاع از سیدرضا بپردازم. بینی و بینالله بجز این هیچ نیت و قصدی هم نداشتم ولیکن خوب شد که حضور یافتم و به نکته خیلی مهمی پی بردم که به منافع اهالی امامزاده معطوف است.
با گیر دادن وکیل یداله به رسمیت حضور وکیل داودی، احتمال دادم که او در صدد زمینهسازی برای اخراج من از دادگاه است! زیرا همچنان که من تمایلی به دفاع از موکلین وی نداشتم آنها هم ناشی از توهمات خود، نسبت به من بدبین بودند و گمان میکردند که ممکنست باعث بشوم که دفاع آنها شکست بخورد!!
قاعدتاً قاضی اگر خانم داودی را اخراج میکرد، مرا هم باید اخراج میکرد (به درخواست قانونی صفوت یا یداله) فلذا ناچار شدم به پیشدستی تا اگر لازم شد که دادگاه را ترک بکنم، محترمانه صورت بگیرد!
اسم و مشخصات وکیل صفوت (دخترش) در پرونده ثبت نشده بود و همانند من حق شرکت در دادگاه را نداشت. همچنانکه مشخصات من هم ثبت نشده بود. زیرا نه شاکی بودم، نه متهم بودم و نه وکیل و نه حتی مطلع یا شخص ثالث ذینفعی که مدارک لازمه را پیشاپیش به دادگاه ارائه داده باشم!
ولیکن قاضی رحمانی، همچنان که به حضور وکیل صفوت، سخت نگرفت، حضور مرا هم تحمل کرد.
البته خانم داودی ادعا کرد که ...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
گروه سیدعلاءالدین
🌹