eitaa logo
گنبد فیروزه
63 دنبال‌کننده
516 عکس
153 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه اهالی غیور روستای امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۳): شکایت بی‌صاحب! (بخش ۰۳): این کیه؟! از زمستان پارسال، کاربری با شماره +989216057890 که خودش را «سیدمجید» و پسرعموی ممدشورا معرفی کرده، ولیکن نمی‌دانم کیست! ممکنست راست گفته باشد! شاید هم خود ممدرنگی باشد! (چون از این دُم‌بریده هر چی بگید بر می‌آد!) تاکنون او را نه دیده‌ام و نه صدایش را شنیده‌ام و صرفاً بصورت نوشتاری با هم کلکل‌هایی داشته‌ایم! در هر حال، سه روز قبل از جلسه دست‌بوسی اعضای شورای روستا توسط اهالی غیور روستا (در مسجد امام حسین(ع) در روز جمعه) کاربر مذکور، طی پیامی از من نظرخواهی کرد برای به اشتراک گذاشتن «عکس کلیه» ۱) «یک سری مدارک»ی که «بر اثر کنجکاوی برای خود»ش بدست آورده! ۲) دو رأی دادگاه (مربوط به شکایت آقاسید میرشجاع علیه نانکلی) ۳) «مستناد صدور سند دودانگ» بنده در جوابیه خود نوشتم: «... هر کاری دوست داری انجام بده، فقط خدا و آخرت را از یاد نبر ...»! تا اینکه کاربری ناشناس با شماره +989050390035 عیناً «همان وعده» را عملی کرد! وی در گروه ممدرنگی، خود را «hossein1358» نامیده است! حال چند احتمال؛ ۱) «حسین۱۳۵۸» همان «مجید» است! ۲) آن‌دو «هویت متفاوت»ی دارند اما «مأموریت مشترک»ی داشته‌اند ولیکن یکی وعده داد و دیگری عمل کرد!! ۳) «مجید»، «بر اثر کنجکاوی» چیزهایی را بدست آورده اما «حسین» همان‌ها را بازنشر داده ولیکن با نوشتن چند تا حرف دروغ و از یاد بردن خدا و آخرت!! ۴) هر دو ممکنست، خود ممدرنگی باشند!! ..ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰ آبان۱۴۰۲ 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه سادات میدان
قابل توجه اهالی غیور روستای امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۴): شکایت بی‌صاحب! (بخش ۰۴): توضیحاتی در باره گورخر روستا: کاربری با شماره ۰۹۰۵۰۳۹۰۰۳۵ در پیام‌رسان واتساپ قبل از فیلتر شدن، اولین کسی بود که از طریق «لینک واتساپی» وارد گروه بنده شد و هیچوقت هم خود را معرفی نکرد و لذا او را در گوشی خود «امامزاده لینکی ۰۱» نامگذاری کردم. این «تارک» در ۱۴۰۱/۱۰/۲۳ وارد پیام‌رسان ایتا هم شده و بصورت خصوصی اقدام به برقراری ارتباط با من نمود و خود را «سیدحسن» معرفی کرد! بنده علیرغم بی‌ادبی وی (سلام ندادن!) با سلام و خوشرویی، جواب کوتاهی دادم و از همانجا کَلکَل‌های بی‌ادبانه این منافق شروع شد. حال نمی‌دانم چرا در آخرین پیامش، ادعا کرد که «هرچه به این آقای منتظر گفتم واسم پیام نفرست ... باز به پی وی من پیام گذاشت»!!! از آنجا که وی عین سگ دروغ می‌گوید، از این به بعد ناچارم او را سگ‌رنگی بنامم! (ولو اینکه خود ممدرنگی باشد) اهالی غیور اگر این کذّاب را می‌شناسند حتماً از وی بخواهند که حداقل یک مورد از خواسته‌اش (واسم پیام نفرست) را عکس بگیرد و به اشتراک عموم بگذارد. این رنگرز در «گروه شورای خائن»، خودش را «hossein1358» معرفی کرده است! در هر حال چه سید حسن باشد، چه حسین۱۳۵۸ باشد و چه سیدمجید باشد و چه خود ممدرنگی باشد، بلحاظ امکان بازشناسی وی از سایر اهالی، عنوان سگ‌رنگی مناسب‌تر است که مرتباً هم پاچه گرفته است! حال برویم سراغ تحلیل اتهامات و ابهامات و مدارکی که این رنگرز سگ‌صفت مطرح کرده است: ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰ آبان۱۴۰۲ 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه سادات میدان
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۵): شکایت بی‌صاحب! (بخش ۰۵): پیرو پیام قبلی، برخی از دوستان، احتمال دادند که این «سیدحسن یا hossein1358 و یا سیدمجید حتی خود ممدرنگی» ممکنست واقعاً از «سادات» باشد/باشند و لذا گفتن سگ به او ناسزاست و همان عنوان «گورخر» مناسب‌تره! (آخه، مگه، گورخررنگی هم داریم؟!) حالا پیدا شده! چه کنیم؟!😏 جمله «به گروه سید علاءالدین اومدم» نشان می‌دهد که این پیام را (ساعت ۷:۱۰) در گروه بنده نوشته در حالی‌که همین متن را قبلاً (ساعت ۷:۰۹) در «گروه امامزاده علاءالدین» شورا به اشتراک گذاشته! در هر حال در این متن، مرتکب دروغ و تحریف هم شده است: ❌ «گفتم واسم پیام نفرست» =» دروغه ❌ «تشویش ایجاد نکن» =» دروغه. (البته مدتی روشنگری‌های مرا تخطئه کرد که نشانگر جهالت و لجاجت بود. در صورت لزوم، اگر خودش جرأت نکند، من اسکرین‌شات آن‌ها را به اشتراک خواهم گذاشت.) ✅ «دیروز از طریق لینگ [لینک] به گروه سید علاءالدین اومدم و امروز هم از گروه خارج میشم» =» کار همیشگی‌شه، مکرراً از طریق لینک میاد برای فضولی و دوباره آنرا ترک می‌کنه! (به همین علت هم او را «امامزاده تارک لینکی ۰۱» نامگذاری کردم) ❌ «خواستم به اعضا بفهمونم» =» دروغه. (در صدد تفهیم اعضای گروه نیست بلکه دنبال تحمیق و فریب آنهاست!) ❌✅ «این آقا قصد و غرض داره با کلیه اهالی که این‌همه مینویسه و پیام میزاره» =» صد البته که از اینهمه نوشتن و پیام گذاشتن، قصد و هدف (رسواسازی کلیه منافقین مکّار و..) داشته و دارم. ...ادامه دارد. ✍ حسینی(منتظر) ۳۰ آبان ۱۴۰۲ 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 هم‌اندیشی سادات میدان
قابل توجه اهالی غیور امامزاده علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۶): شکایت بی‌صاحب! (بخش ۰۶): صحبتمان در باره پیام‌های فرد معلوم‌الحالی است که نمی‌دانیم کیست؟!! (نه عکسی از خود گذاشته، نه نام و نشانی از خود نهاده، نه جرأتی برای معرفی خود بخرج داده و نه معلوم است اصلاً پدری دارد؟! و صرفاً هر از چندی با لینک وارد شده و چارجفتکی انداخته و گورش را گم کرده و خارج شده!!) صد البته عرعرهای چنین گورخرهای رنگرز (که عمدتاً از همپالگی‌های ممدرنگی هستند!)، ارزش پاسخ‌گویی ندارند ولیکن از آنجا که بعید نمی‌دانم، ساده‌دل‌های روستا متأثر شده باشند، ناچارم موهای کثیف این بی‌وجودهای ترسو را از ماست احیاناً تمیز روستا بیرون بکشم! کاظم‌رنگی در دلنوشته سرگشاده خود نوشته بود: «با کدام مسلکی به اهالی القاب، میت، گوسفند، در خواب ،ترسو، بزدل و... می دهید» که من هم در پیام شماره ۰۳۲ گنبد فیروزه به تحلیل دروغ‌های متعدد وی پرداختم که نیمه‌کاره مانده. ولیکن آن جوجوغ در فریب اهالی از طریق تحریف گفته‌ها و نوشته‌ها و تعمیم کفتارها به همه اهالی، به کلمه «اهالی» بسنده کرده بود ولیکن این گورخررنگی کلمه «کلیه» را هم بر «اهالی» افزوده و نوشته: «... غرض داره با کلیه اهالی که ...»!! من با «کلیه اهالی» غرض دارم؟!! چه غرضی؟! بعید است مراد وی از «غرض»، معنی لغوی آن باشد و‌ بلکه منظورش «غرض‌ورزی شیطانی و نفسانی و پدرکشتگی» است که چنین ادعای کذب و مضحکی آن‌هم علیه «کلیه اهالی»، چیزی بجز فرافکنی و توهین و تهمت و افتراء نیست. البته «کلیه» اهالی مخاطب بنده هستند (که آن‌ها را محترم و غیور نامیده‌ام) ولیکن هدفم، روشنگری آن‌ها به پشت‌پرده‌های خیانت و شرارت منافقین مکّار روستاست که به امثال نانکلی کذاب، نرد عشق باخته‌اند! بدیهی است که «افشاگری علیه تعدادی از شرورهای شیطان‌صفت روستا» را «غرض‌ورزی شیطانی علیه کلیه اهالی» نامیدن؛ چیزی نیست بجز تحریف وقایع و تحمیق اهالی که توهین در حق اهالی است. و اما اینکه نوشته؛ «این همه مینویسه و پیام میزاره»، دال بر اینست که از روشنگری‌های مبسوط و توضیحات مکفی من، عصبانی هستند وگرنه زیاده‌نویسی در یک گروه کوچکی که اعضای آن ۴۶ نفر بیشتر نیستند، چرا باید برای این‌ها موجب دلواپسی و وحشت‌آفرینی باشد؟! (در حالی که گروه خودشان دارای عضویت ۱۳۵ نفر از اهالی غیور روستاست! یعنی حدود سه برابر!) اگر افراد حساس روستا را فرضاً همین ۱۶۰ نفری تصور کنیم که عضو گروه‌های ایتایی هستند (با توجه به اینکه عده‌ای هم در آن گروه هستند و هم در این گروه) و تحت تأثیر پیام‌های شما یا من قرار می‌گیرند، حدود سه چهارم فعال‌های مجازی روستا عضو گروه شما هستند و حدود یک چهارم آن‌ها عضو گروه بنده! حال چرا علیرغم جمعیت سه برابری مخاطبین شما، از پیامهای بنده، واهمه دارید؟!!! مگر چه ریگی به کفش دارید؟! مضافاً که اهالی هیچگونه نیازی به من ندارند ولیکن امور حیات و ممات آن‌ها تا حدودی در چنگال شماست! و به هر سوی که بخواهید می‌توانید آن‌ها را برانید و بکشانید! اگر بنا بر دموکراتیک بودن وضعیت حاکم هم باشد، «حامیان غیور شما» که سه برابر «طرفداران بی‌حال بنده» هستند! مضافاً که تاکنون ندیده‌ام در گروه بنده، کسی از پیام‌های من، بنحوی حمایتی علنی کرده باشد و حال آنکه در گروه شما، مکرراً و مرتباً برایتان نوشابه باز می‌کنند، حتی پسرخاله من!! دیگر از چه چیزی نگران هستید؟!! و اما توضیحی پیرامون برخی از اصطلاحاتی که شاید بعد از این، از آن‌ها استفاده نمایم (با تعریف و تعبیر اعتباری که خودم از آن‌ها دارم!): ۱) «دونقوز»؛ کسی است که یا به هجوم خصمانه دشمن شرور، هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دهد! و یا از پیروزی خودی بر دشمن، به وجد نمی‌آید! (مثل بازماندگان آن متهمین متوفای ۱۸ گانه نانکلی که از ارائه گواهی فوت پدرانشان به دادگاه دریغ کردند!!) ۲) «پفیوز»؛ کسی است که یا از شکست مدافعین خود، خوشحال می‌شود!! و یا از پیروزی دشمن بر خودی، شادمان می‌شود!! این‌ها روی سیاه دونقوزها را هم سفید کرده‌اند!!! گورخری که عجالتاً سوژه مبحث ما شده، بنظرم از دونقوز بودن عبور کرده و به حضیض پفیوزی سقوط کرده است! با همه این احوال، شائبه‌هایی را که پدید آورده است و باید مورد پاسخگوئی و شفاف‌سازی قرار بگیرند که عبارتند از: ۱) دروغ‌ها و تحریفاتی که به هم بافت (و طی پیام‌های اخیر باندازه لازم، توضیح داده شدند) ۲) تصویری از سند دو دانگ مشاع امامزاده که موقوفه تلقی شده است! (از آنجا که نیازمند استعلام است، تحلیل تفصیلی آنرا به فرصت‌های بعدی موکول می‌کنم و عجالتاً به تحلیل کلی آن بسنده خواهم کرد) ۳) فرآیند و نیز فرجام شکایت آ.میرشجاع علیه نانکلی در این‌خصوص لازمست آنرا در چند بخش، مورد تفصیل و تحلیل خود قرار بدهم: ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ آذر ۱۴۰۲ 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی «سادات میدان» ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلیا تو روز عاشورا فقط سیاه لشگر بودن اما سیاه لشگر دشمن بودن و مورد لعن و نفرین قرار گرفتن... خدا نکنه ما تو فضای مجازی سیاه لشگر دشمن بشیم... ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام 👌 لطفاً خوب دقت کن/کنید ببین/ببینید، در هر زمان/در هر مکانی، سیاهی لشگر چه کسی/کسانی هستی/هستید؟ لطفاً به گروه و کانال‌های حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
قابل توجه اهالی غیور امامزاده علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۷): شکایت بی‌صاحب! (بخش ۰۷) عطف به برخی از ابهاماتی که نسبت به پیامهای قبلی، ابراز شد؛ دو نکته لازم به توضیح است: ۱_ کلمات غلطی که در آنها مشاهده شد، نقل قول از «متن مغلوط گورخررنگی» بود نه از تحریرات بنده. ۲_کلمه «دونقوز» را (اگرچه بخاطر قافیه آن با «پفیوز» انتخاب شد) من از خودم ابداع نکردم و در لغت‌نامه‌ها هست. البته مفهومی که این عنوان در ذهنیت بنده، متبادر می‌کند؛ «حیوانی نجاست‌خوار و حرام‌خوار» است که در فقه اسلامی، «جلاّل» نامیده شده و مقام معظم رهبری هم در یکی از سخنرانی‌های خود از آن استفاده کرد برای اشاره به کسانی که در نظام جمهوری اسلامی ایران، مرتکب آن شده و می‌شوند. دونقوز در لغت به «خوک وحشی»، اطلاق می‌شود ولی در اصطلاح محلی ما به «گراز وحشی» اطلاق شده است. در هر حال، مراد؛ حیوانی منفور است و کنایه از کسانی که ضمن حرام‌خواری بیت‌المال روستا به نشخوار نجاست هم مشغول هستند! و اما برویم سراغ اصل مطلب؛ در پیام قبلی اشاره کردم که شکایت کیفری آ.میرشجاع علیه نانکلی، فرآیندی و فرجامی داشته که لازمست در چند بخش، تحلیل شود: الف) سودای نانکلی در تحصیل شش‌دانگ روستا برای تصاحب دفینه‌ها و عتیقه‌های روستا با کمک دونقوزها و پفیوزهای روستا که با پیام‌های مجازی بنده، تاکنون بجز رسوایی، بعید می‌دانم به چیزی دست یافته باشند! (و اما آن‌ها که با حفاری‌های غیرمجاز به آلاف و علوفی رسیده‌اند تا ابد در دلهره به سر خواهند برد!) ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ آذر۱۴۰۲ 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی «سادات میدان»
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۷۸): فراتر از تعارض منافع!! (بخش ۲۹): سیدصادق! و ما ادریک ما سیدصادق!! (۰۲) اگر بخواهم ۷۳ دقیقه مکالمه تلفنی آ.سیدصادق در ۴ بار تماس وی را (در دو سه جمله وی خطاب به بنده) خلاصه کنم، این می‌شود که؛ «آقای حسینی منتظر! خیالت راحت که حتی اگر موفق بشوی، میرزایی‌ها را از این معرکه بیرون ببری و فرزندان سیدابراهیم را نیز از تمنّا و شکایات خودشان، منصرف نمایی و بقیه ذی‌دخلان این کوچه از قبیل شورای روستا و دهیاران را هم کنار بزنی، نهایتا با من مواجه خواهی بود که یک قدم هم عقب‌نشینی نمی‌کنم! چنانکه اولین شکایت علیه سیدقاسم را من انجام دادم و آخرین شکایت هم اگرچه بنام سیدعلی است ولیکن پشت‌پرده آن من هستم! به سعیدکرمو هم بگو که تا آخرش هستم و اگر لازم باشه خانه‌ام را بفروشم و خرج شکست او بکنم، این کار را خواهم کرد. خصوصاً که از راهکارهای حقوقی هم باندازه لازم، سر در می‌آورم»! و در پایان هم افزود؛ «به او بگو که؛ بچرخ تا بچرخیم»!! ضمنا یکی دیگر از ادعاهای مرا که طی پیام شماره ۱۶۲ گنبد فیروزه نوشته بودم؛ سیدصادق در کوچه شدن پارکینگ آ.سیدقاسم، دنبال منفعت نامشروع است، وی تخطئه و ادعا کرد که «ماها در این‌جا سهم داریم»! منظور وی از «ماها»؛ بازماندگان مرحوم آ.سیدصفدر بود و اینکه زمین معوضه (بین آ.سیدابراهیم و آ.زین‌الدین) ۶۰۰ متر است! (البته یکی از اهالی - م.ع.د.- هم طی تماس تلفنی با بنده، اظهار کرد که آن زمین معوضه، حدود ۵۰۰ متر است نه ۳۰۰ متر)! 👌 اذعان می‌کنم که از این صراحت‌لهجه و شجاعت آ.سیدصادق، خوشم آمد و انصافاً سگ سیدصادق، شرف داره به صد تا رنگرز شیاد و دغل روستا که جرأت و شجاعت پذیرش مسئولیت کمترین خلاف و خیانت خود را ندارند تا مبادا بخواهند عذرخواهی و جبران مافات کنند! فلذا با توجه به این صداقت صریح وی، ناچارم توصیف او به «صادق‌رنگی» را پس بگیرم و از ایشان لازمست بابت چنین توهینی، واقعاً حلالیت بطلبم و صمیمانه عذرخواهی بکنم. آ.سیدصادق موسوی نه تنها دنبال رنگرزی و تحمیق ذهنیت اهالی و بنده و راه انداختن بازی «کی بود کی بود من نبودم!»! نیست بلکه با اقتدار حرف خودش را (ولو خطاکارانه) می‌زند و پای آن هم تا آخرش می‌ایستد! ای‌کاش الباقی پفیوزها و مخالفین بنده هم فقط یک درصد جسارت و جرأت و شجاعت و صداقت سیدصادق را داشتند! و بنظرم باید او را «صادق‌جنگی» نامید! ای‌کاش ۱۰٪ یاران من چنین خصلتی (صداقت و جنگندگی صد در صدی) را داشتند! در هر حال ایشان از این جهت، واقعاً شایسته تقدیر و تحسین است! دومین نکته‌ای که باعث شد بنده به خطای قضاوتی خودم در باره ایشان پی ببرم، تصور کاملاً غلط من در خصوص «احتمال عدم دخالت آ.سیدصادق در مسئله کشانیدن پای اوقاف به پرونده سیدقاسم» بود که در بند ۷ پیام شماره ۱۶۰ گنبد فیروزه نوشته بودم؛ «بسیار بعید است»! و حال آنکه در این مورد هم، اشتباه می‌کردم! و لذا از این‌جهت هم لازمست از مخاطبین خود، عذرخواهی کنم که به آنان، آدرس اشتباه دادم! زیرا شنیدم که آ.سیدصادق، ادعا کرده که گذاشتن نامه‌های نانکلی اوقاف در پرونده دادخواست علیه سیدقاسم، هم کار وی بوده است (که احتمالاً از طریق ممدرنگرز بدستش رسیده بود!) امیدوارم در تنظیم این گزارش، مرتکب خطایی نشده باشم. در هر حال اگر خطایی در آن باشد، آمادگی اصلاح و عذرخواهی دارم. حال می‌رسیم به این ابهام و سؤال بزرگ که در ماجرای «کوچه عمومی شدن پارکینگ اختصاصی آ.سیدقاسم»، چرا آ.سیدصادق اینهمه خود را ذی‌نفع و محق به دخالت (آنهم به هر قیمتی!) می‌داند؟!! و در واقع خود را «آتش‌بیار اصلی معرکه» نشان می‌دهد؟!! قطعاً مسئله شگفت‌انگیز و قابل تأملی است. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ آذر ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده (قسمت۱۷۹): فراتر از تعارض منافع! (بخش ۳۰): 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم! (۱) تار اول؛ میرزایی‌ها بنظرم مشکل از همین نقشه غلط، شروع شده است. خانه سیده‌ثریا (بعد از زلزله، تخریب و آواربرداری) اشتباهاً بعنوان معبر عمومی وارد نقشه طرح هادی می‌شود و بعد از احداث خانه‌ای برای میرزایی‌ها، توسط بنیاد مسکن، ستاره‌دار می‌گردد! و مفهوم آن، ضرورت تخریب و تبدیل آن به معبر است. مسئولین روستا بجای تلاش برای ستاره‌زدایی از نقشه، پارکینگ سیدقاسم را جایگزین مناسبی جلوه می‌دهند تا خانه مذکور را از تخریب قانونی، نجات دهند! ممدننگی در وسط مثلث تعارض منافعی است که؛ ⚠️تار دوم؛ رابطه سببی وی با میرزایی‌ها از طریق زنش! ⚠️تار سوم؛ عضویت وی در دو دوره متوالی شورای روستا! ⚠️تار چهارم؛ نمایندگی مطلق‌العنان وی از نانکلی اوقاف! تار پنجم را صادق‌جنگی می‌تاباند! وی از «معوضه ۶۰۰ متری مشاع» دم می‌زند! و اما نتیجه کارشناسی دادگستری: «با عنایت به اینکه از سوی شاکی [سیدصادق] اسنادی دال بر مالکیت بر زمین مورد اختلاف ارائه نشد، محل موضوع شکایت نمی‌تواند معبر عمومی وقفی باشد و همچنین نامه شماره ۲۰۰/ص/۳۶/۳ مورخ ۱۳۹۶/۰۲/۳۰ بنیاد مسکن (به [استعلام] ریاست محترم کلانتری آوج) محل مورد اختلاف [پارکینگ قاسم] به عنوان راه عمومی در طرح هادی نمی‌باشد. لذا از جانب متشاکی تصرفی نسبت به راه عمومی و ملک شاکی صورت نگرفته است.» تار ششم؛ توسط نانکلی شیّاد تنیده می‌شود! و اما تارهای بعدی! ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ آذر ۱۴۰۲ گروه «سادات میدان»
استاندار قزوین: 🗣گرفتار یک شبکه فساد عمیق هستیم/ باید هزینه فساد را در قزوین بالا ببریم 🔗مشروح خبر https://qazvinnews.ir/595669 🔺کانال صدای مردم قزوین @qazvinnews_ir کانال گنبد فیروزه https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a کانال سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 گروه سادات میدان https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده (قسمت ۱۸۰): فراتر از تعارض منافع!! (بخش ۳۱): 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم! (۲) تار هفتم را کاظم‌رنگی تنید! تار هشتم را سیدهاشم تنید! تار نهم را سیدعبداله تنید! تار دهم را سیدعلی تنید! تار یازدهم را سیداحمد تنید! تار دوازدهم را آن فضولی (مشهور به «عِشَّک کبیر» روستا) تنید که احمقانه با تمسخر گفت؛ «سیدابراهیم اینجا را به پسرش بخشیده و خودش قراره با هواپیما رفت و آمد کنه!»! تار سیزدهم را صالح حسن‌آبادی تنید! ولیکن همه این تنیدن‌های ظالمانه و احمقانه، شبیه خانه عنکبوت است که قرآن آنرا «اوهن البیوت» می‌نامد. یعنی سست‌ترین خانه‌ها. خود آ.سعید از پسش برمیاد و نیازی به دخالت من هم نیست! یکی از اهالی در واکنش به پیام قبلی (که نوشتم؛ معبر عمومی از خانه ثریاخالا اشتباهاً وارد نقشه طرح هادی شد) نوشت: «یه دیوانه یه سنگ میندازه توچاه صدتاعاقل نمیتونن درش بیارن 🤣🤣🤣» وقوع قسمت اول این حرف در قضیه کوچه سیدقاسم را قبول دارم ولیکن قسمت دوم را اینگونه نمی‌بینم. تعبیه خانه سیده‌ثریا در طرح هادی، حکم انداختن سنگی در چاهی است که براحتی قابل اخراج بود ولیکن تبدیل شده به گره کوری که حالا ناچاریم با دندان بازش کنیم! چرا؟! زیرا، هر کسی که به این قضیه رسید یک لگدی بر آن زد و باصطلاح کِرْمی در آن ریخت! اگر «تنیدن تار»های پوچ عنکبوت‌های ذی‌ربط و بی‌ربط در این‌جا را «ریختن کِرْم» تعبیر کنیم، «کِرْمو»ها چشمگیرند و عاقلی در معرکه دیده نمی‌شود! تا جایی که من می‌بینم، تعداد زیادی کرمو مشغول غوغاسالاری هستند و حتی یک عاقل هم در صحنه دیده نمی‌شود تا چه رسد به صدتا عاقل! فرض می‌کنیم دیوانه‌ای که این سنگ را به این چاه انداخته، نیّت خیری داشته و گمان می‌کرده داره به اهالی و زوار، خدمت می‌کنه ولیکن از قضاء سکّنجبین، صفرا فزود! اما هیچ عاقلی در صدد خارج کردن این سنگ (متقاعد کردن بنیاد مسکن به خطای رخ داده) بر نیامد بلکه هر کسی که از راه رسید، با بی‌عقلی خود، تاری بر آن تنید و کِرْمی در آن ریخت! صدتا عاقل پیشکش! حتی یک عاقل هم داوطلب نشد که این سنگ را از این چاه در آورد. تنها عاقلی که با رفتار عاقلانه‌ای به مسئله پرداخت، آ.سیدقاسم و خانواده او بود. بدون آنکه در قضیه کوچه تحمیلی به خانواده میرزایی‌ها دخالت نماید، صرفاً در صدد دفاع از حق مسلم خود برآمد. هم استشهادیه محلی و هم نامه رسمی از دهیار وقت برای خود تهیه کرد که بتواند ثابت کند که پارکینگ او مسکونی مخروبه بوده و هیچگاه راه عمومی نبوده است و اگر بعد از زلزله ۱۳۸۱ و آواربرداری از آن و قبل از نصب درب و قفل و بست، موقتاً معبری برای رفت‌وآمد عمومی شده، حق ارتفاقی برای کسی رقم نمی‌زند که بتوان آنرا «کوچه‌ای دارای سابقه طولانی مورد استفاده اهالی و‌ زائرین امامزاده» تلقی کرد (چنان که نانکلی کذّاب در نامه ۱۳۹۹/۸/۱۷ برای بنیاد مسکن نوشته که قاعدتاً از گماشته خود؛ ممدننگی و سایر شیّادها نقل قول کرده!) کار عاقلانه آن بود (و هست) که طایفه میرزایی‌ها هم همانند سیدقاسم، با تهیه نامه رسمی از دهیار و نیز استشهاد محلی، به مبارزه با تخلف بنیاد مسکن آوج بر می‌خواست و هنوز هم راهی بجز این ندارد و بنده هم حاضرم اولین نفری باشم که آنرا امضاء بکنم. سپردن حل این مشکل به دیوانه‌ای مشهور به جوعل‌لغ، بی‌عقلی و بدفرجام بوده و است. زیرا این «دخو»ی فرصت‌طلب بجز تشدید خرابکاری، هچ هنر دیگری ندارد! و نکته آخر این پیام؛ اگر سنگ دیوانه‌ای در کوچه ستاره‌دار میرزایی‌ها هم اتفاق نمی‌افتاد، باز هم پارکینگ سیدقاسم مسئله‌دار می‌شد! چرا؟! زیرا «کرموهای واقعی و اصلی روستا» (صرف‌نظر از کوچه ستاره‌دار میرزایی‌ها) باز هم کرم خود را می‌ریختند! و هیچ‌کسی هم به اندازه صادق‌جنگی در این قضیه، منتفع نمی‌گشت. من فقط از این مسئله در شگفتم که وی چرا بجای جانبداری از طرح هادی (که البته به غلط، خانه ثریاخالا را معبر عمومی می‌داند!) به مدت ۸ سال بدنبال آن دویده است که پارکینگ سیدقاسم را بعنوان راه عمومی، وارد نقشه طرح هادی بکند!؟! و بخاطر این دستمال، قیصریه را به آتش کشیده است! و حال آنکه بنیاد مسکن، آنرا معبر عمومی مصوب نمی‌داند؛ «نامه شماره ۲۰۰/ص/۳۶/۳ مورخ ۱۳۹۶/۰۲/۳۰ بنیاد مسکن» بنظر من؛ تبدیل پارکینگ سیدقاسم به معبر عمومی، برای بنیادمسکن، بمراتب سخت‌تر از تبدیل خانه میرزایی‌ها به راه عمومی است. زیرا سیدقاسم با در دست داشتن استشهادیه‌های مورد اشاره، دو قدم از میرزایی‌ها به قانون و مدارک محکمه‌پسند، جلوتر است. طایفه میرزایی‌ها هم مطمئن باشند که بفرض محال، اگر صادق‌جنگی موفق به تبدیل پارکینگ سیدقاسم به معبر عمومی بشود، ممدننگی هم (بدون استشهادیه‌هایی شبیه آنچه سیدقاسم تهیه کرده) موفق به دفاع از حق مسلم شما خواهد شد! دیگر خوددانید! ..ادامه دارد ✍️حسینی(منتظر) ۴آذر۱۴۰۲ سادات میدان
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۱۸۱): فراتر از تعارض منافع!! (ب۳۲) 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم (۳) شنیدم فرماندار، هنگام حضور در محل، برای بررسی مسئله پارکینگ سیدقاسم و انواع تارهای عنکبوتی تنیده بر آن هم، علاقه نشان داده و پرسیده؛ «این کوچه زهرماری کجاست؟!» خیلی مشتاقم بدانم نحوه و نتیجه بررسی او چه شده ولیکن مناسب‌تر است آنرا «کوچه جهنمی» بنامیم! زیرا این باریکه غزه، تاکنون خیلی از اهالی و حتی برخی مقامات اداری و قضائی شهرستان آوج و حتی استان قزوین را به جهنم سوق داده است!! یعنی فردای قیامت، عده‌ای را خواهیم دید که با گرز آتشین بسوی جهنم سوزان رانده می‌شوند و یکی از جرائم آن‌ها، تنیدن تارهای عنکبوتی و ریختن انواع کِرم‌ها در پارکینگ قاسم بوده است! فلذا همه باید سعی کنند به این کوچه نزدیک نشوند (حرفی از آن نزنند) مگر برای اصلاح و سرد ساختن آتش‌های شعله‌ور آن! بیایید فرض کنیم؛ سیدقاسم، طی اقدامی انقلابی، پارکینگ خود را فرضاً به سیدهاشم واگذار نماید و سیدهاشم هم ایضاً تصمیم بگیرد که آنجا را تبدیل کند به انباری یا پارکینگ شخصی خودش! آیا گمان می‌کنید که این مشکل (زهر ماری بودن کوچه جهنمی)، حل می‌شود؟ هرگز! چرا؟؟؟!!! زیرا که اساساً دعوا بر سر مالکیت قاسم و هاشم و امثالهم نیست. بلکه ریشه این مشکل در جایی دگر است! اگر این کوچه تبدیل به معبری عمومی بگردد دو تا مشکل را حل می‌کند و اگر تبدیل نشود، آن دو مشکل به قوت خود باقی می‌ماند! آن دو مشکلی که خود، مشکل‌آفرین شده‌اند، کدامند؟ ۱) آ.سیدصادق، معبر مناسبی برای رفت و آمد ندارد! ۲) معبر تحمیلی طرح هادی که خانه میرزایی‌ها را تهدید می‌کند و در نقشه‌های بنیاد مسکن، ستاره‌دار شده است، بمفهوم ضرورت تخریب قانونی آن توسط شورا و دهیاری است. و اما اینکه این‌جا، موقوفه مرحوم آ.سیدابراهیم بعنوان معبر عمومی اهالی بوده است، بهانه‌ای دروغین بیش نیست. امتحانش هم مجانی است. سیدقاسم قفل و کلیدهای درب‌های کوچه خود را فرضاً برای چند سال در اختیار برادران خود قرار دهد بشرطی که آن‌ها از آن استفاده شخصی و خصوصی داشته باشند، آیا گمان می‌کنید صادق‌جنگی و طرفدارانش و نیز میرزایی‌ها و حامیانشان، آسوده خواهند نشست؟! به هیچ عنوان! زیرا اساساً دعوا بر سر موقوفه‌ای نیست که صد تا تولیت و متولی پیدا کرده وانگهی اگر هم شش‌دانگ روستا موقوفه باشد (طبق ادعای نانکلی اوقاف و نوچه‌های وی!) که وقف آ.سیدابراهیم، وقف در وقف می‌شود و بی‌ارزش و بی‌معنی! یعنی اگر بپذیریم که این معبر ۴ متری جزو رقبات وقفی شش‌دانگ است، وقف آن توسط هر کسی از جمله سیدابراهیم، مصداقی از «بخشش مال غیر» محسوب می‌شود که نه تنها ثوابی بدان تعلق نمی‌گیرد بلکه جرم و خلافی مشهود است. بنابراین فرزندان آن‌مرحوم حتی اگر مایل به این باشند که موقوفه‌ای بنام پدر محترمشان، ثبت نمایند، اول باید پنبه ادعای اوقاف نانکلی را بزنند نه آنکه به آن، رسمیت بدهند تا آن‌جا که بواسطه نامه‌ها و بخشنامه‌های او، تیشه به ریشه خود و اجداد خود بزنند. چرا متوجه نیستید که؛ اگر با توسل به اوقاف نانکلی کذاب و متخلف و...، اثبات کنید که اینجا موقوفه قدیمی است تا فرضاً دست سیدقاسم را از آن کوتاه کنید، هیچ مفهومی بجز این ندارد که آنرا از ید تصرفی کلیه سادات (از جمله پدرتان و عمویتان) خارج ساخته‌اید! بنابراین اگر اینجا برای سیدقاسم نیست، قاعدتاً برای شماها هم نیست و اساساً حق هیچ‌گونه ادعایی نسبت به آن نباید داشته باشید. اگر این‌جا جزو موقوفه شش‌دانگ روستا بوده (چنانکه شما نامه‌ای حاوی چنین ادعای دروغی را از نانکلی گرفته و در پرونده قرار داده‌اید تا قاضی را فریب بدهید!)، این قطعه زمین نه برای سیدابراهیم بوده و نه برای زین‌الدین و اساساً معامله مال غیر بوده و العیاذ بالله مرحوم سیدابراهیم مرتکب گناه شده است و اینک روحش در عذاب است! بنابراین، اگر قصد تصرف در آن (به نفع پدرتان) را دارید اول از همه باید معارضین آنرا خلع ادعا و خلع ید بکنید. نه اینکه با توسل به آنها در محضر دادگاه، ادعای آنها را تثبیت کنید که حماقت محض است. بنابراین در این آرایش حقوقی و روانی قضیه؛ چنان نیست که سیدابراهیم گفته که اینجا کوچه عمومی برای اهالی باشد بلکه چنین است که؛ اینجا باید کوچه شود تا؛ اولاً (بعنوان معبر جایگزین) مانع تخریب خانه میرزایی‌ها توسط بنیادمسکن، گردد و ثانیاً سیدصادق (که عیالوار و اهل رفت‌وآمد فراوان است)، بجای دور زدن نصف‌النهار جنوبی یا خط استوای شمالی، به سهولت از آن‌جا تردد نمایند! و ثالثاً زحمت و دوندگی‌های شورای خائن برای تعیین تکلیف تخلف بنیادمسکن در تخصیص خانه مردم به راه عمومی (یا تخلف میرزایی‌ها در ساخت‌وساز در محدوده طرح هادی)، منتفی می‌شود و در واقع بجای حل مسئله، صورت‌مسئله پاک می‌شود! ..ادامه دارد. ✍️حسینی(منتظر) ۴ آذر۱۴۰۲ سادات میدان
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۸۲): استخدام وکیل فوق‌حرفه‌ای! متن کامل این گفتگو☝️را در پیام شماره ۰۵۵ کانال گنبد فیروزه پیدا کنید. آخرین پیامهای آخرین روز پارسال (۱۴۰۱/۱۲/۲۹) اختصاص پیدا کرد به گفتگوهای تند و تیزی که ... و در پیام شماره ۰۵۳ آن کانال، آوردم: «... در مجموع اگرچه [نوشتن پیام‌هایی معطوف به امامزاده] از من خیلی وقت و اعصاب گرفت اما خوب بود و مرا به یک کارشناسی دقیق‌تر و جامعی سوق داد که با خیال راحت علیه نانکلی شکایت کیفری بکنم ولو اینکه موفق به محکومیت وی نشوم! و همچنین راجع به سایر مسائل، افراد، امور ووو...» نکات قابل توجه در قسمت مورد اشاره در تصویر، دو چیز است: ۱) مفهوم عبارت «..اداره اوقاف اگر خلافی انجام داده یا اداره ثبت ..» اینست که؛ ممکنست اداره اوقاف (و اداره ثبت)، خلافی انجام نداده باشند!! ۲) «از طریق یک وکیل خبره پیگیری شود». این نظر (درگیری حقوقی با اوقاف نانکلی بوسیله وکیلی خبره و قوی) منحصر به توصیه ممدننگی نبود و تقریباً کلیه اهالی، همین دیدگاه را داشتند ولیکن اگر مورد تبعیت قرار می‌گرفت، نیازمند تأمین حق‌الوکالة وکیل درجه یک بود و حال آنکه، قریب باتفاق اهالی، بنظرم فاقد آمادگی برای تقبل و تحمل چنین باری بودند. مضافاً که بعلت تبلیغات، تحریفات و تقلبات مزدوران نانکلی در روستا (که مرتباً در تکاپوی انحراف اذهان و تحمیق اهالی بودند!)، اتحادی بین اهالی نبود و بسیار بعید بود، استخدام وکیل بتواند طرح موفقیت‌آمیزی از آب در آید! اما وکیل کدام موکل؟!! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۴ آذر ۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده (قسمت ۱۸۳) صفت داودی و برادران یوسف!(۱۵) داشتن ده و صد برابر ملک نقاش توأم با داغ حرام‌خوارگی و موقوفه‌خواری، بی‌غیرتی و بی‌حیائی محض بود که چنین ذلتی در شأن ما نبود. «هیهات منا الذلة» داشتن ملک نقاش و نقاش‌ها، زمانی ارزشمند است که قرین عزت و سربلندی باشد. حال اگر چنین مطلبی، برای آن‌ها که افق فرهنگشان از «آخور خر» فراتر نمی‌رود، ثقیل و عجیب است، قطعاً مسئله خجالت‌آوری است. البته اگر الطاف خفیه الهی شامل حال سادات نمی‌شد و در دادگاه نانکلی علیه اجدادمان، شکست می‌خوردیم، تبدیل به بهترین خوراک برای متجاوز نقاشی هم می‌گشت. تأخیر در پیشبرد مبارزه با متجاوز نقاشی هم چندان روا نبود. در مجموع امور حقوقی اهالی عطف به اوقاف بخوبی پیش رفت ولیکن پرچمداران مبارزه با متجاوز نقاشی، نه استراتژی متناسبی اتخاذ کردند و نه از تاکتیک‌های مناسبی بهره بردند و بالتبع محکوم به شکست بودند و متاسفانه از چنان غرور و تکبری هم برخوردار بودند (و هستند!) که مایل به هیچگونه مشورتی هم با خردمندان و دلسوزان نیستند! اینها بلحاظ نادانی و جهل مرکب خود، امیدشان در هر دو پرونده به «وکالت» و «وکیل» خاصی (در حد کمیاب!) بود تا آنجا که حتی اخوی من هم، پیگیری بدون وکیل امور را خطرناک می‌دانست! در خصوص «شکایت کیفری علیه نانکلی»، من از آ.میرشجاع استدعا کردم که به آوج رفته و از طرف من و خودش علیه نانکلی شکایت کند! (تا ضمن دفاع در برابر شکایت وی، ما هم متقابلاً همزمان علیه او شکایت کنیم) ایشان هم منت نهاده و پذیرفت اما بشرطی که پیگیری آن را من خودم بر عهده بگیرم و تذکر مؤکد داد که دیگر حوصله این بازی‌ها را ندارد و آن‌را دنبال نخواهد کرد! او این شکوائیه را از طرف خودش و نیز به نیابت از طرف بنده (و نیز اخوی کوچکمان؛ سیدعلی) تحویل دادسرای آوج داد اما پیگیری آنرا برای همیشه رها کرد (طبق تذکری که پیشاپیش داده بود) در امر پیگیری شکایت کیفری علیه نانکلی، سه مشکل جدی داشتم: ۱) خود آ.میرشجاع وقت و حوصله‌ای برای پیگیری آن نداشت. خصوصاً که معتقد بود بدون استفاده از وکیلی خبره موفقیتی قابل تصور نیست! و حال آنکه بنده هیچ اعتقادی به استخدام وکیل نداشتم. زیرا خودم را کارآمدتر از ۱۰۰ تا وکیل می‌دانستم! حتی خود آ.میرشجاع وکیل قدرتمندی را (از طریق دوستان خودش در بیت مقام معظم رهبری) پیدا کرد که پس از ۳ جلسه ۳ ساعته مذاکره با او به توافق نرسیدیم. البته بنده اخوی را مختار قرار دادم که او را به کار بگیرد ولیکن من کار خودم را انجام خواهم داد و هیچ امیدی به آن وکیل نخواهم داشت و حق‌الزحمه میلیاردی او را هم خود اخوی باید بپردازد و اگر از اهالی هم استمداد بجوید و اهالی نظر مرا جویا شوند، مساعدت اخوی در این امر (استخدام وکیل) را تخطئه خواهم کرد! آ.سیدمحمود هم با چانه‌زنی‌های خود سعی کرد دستمزد آن وکیل را کاهش دهد و آ.سیدرضا هم با دسته‌چک خودش وارد دفتر آن وکیل شد و آماده بود مبلغ قابل توجهی را بعنوان پیش‌پرداخت بپردازد ولیکن من صریحاً گفتم که؛ پول دادن به وکیل را من دور ریختن پول می‌دانم! کارمزدی که مد نظر آن وکیل بود؛ ۱۰٪ خواسته ما در پرونده نانکلی بود! یعنی اگر محل دعوا (عرصه شش‌دانگ امامزاده) را حداقل ۶۰ هکتار محاسبه کنیم و فرضاً ارزش ریالی هر هکتار را حداقل یک میلیارد تومان در نظر بگیریم، ۱۰٪ مدنظر آن وکیل، حدود ۶ میلیارد تومان می‌شد و حال آنکه نرخ کارشناسی ۶۰هکتار ممکنه خیلی بیشتر از ۶۰ میلیارد تومان باشد. مضافاً که آن وکیل، یک‌سوم این ۱۰٪ را بعنوان پیش‌پرداخت، نقدی می‌خواست! نتیجه چانه‌زنی‌های آ.سیدمحمود؛ کاهش مطالبه ۱۰٪ی وکیل به ۳٪ بود که در جای خود انصافاً کار بزرگی بود و قابل تقدیر ولیکن بنده حاضر نبودم حتی یک میلیون تومان هم برای وکالت این پرونده از جیب اهالی پرداخته شود! البته دوستان مشترک اخوی و آن‌وکیل به اخوی اطمینان داده بودند که این وکیل، در مبارزه حقوقی با اوقاف، تاکنون در تمامی پرونده‌های خود کاملاً پیروز شده است و احتمال ناکامی در حد صفره! اخوی تصور می‌کرد، سازمان عریض و طویل اوقاف قاعدتاً واحد حقوقی کهنه‌کار و قوی و متنفذی دارد و ما هرگز حریف آن‌ها نخواهیم شد مگر با کمک وکیلی که واقعاً بتواند حریف آن‌ها بشود ولیکن استخدام چنان وکیل گرانبهائی، امر چندان آسانی نبود تا آنجا که اگر همه اهالی هم مجدانه وارد میدان می‌شدند قادر به تأمین دستمزد وی نبودند! به همین علل، اخوی، درگیری بدون وکیل را قرین شکست می‌دانست و ترجیح می‌داد که اساساً بی‌خیال شکایت بشویم و لذا بهانه می‌آورد که وقت و حوصله ندارد! شکایت کیفری علیه نانکلی را هم خیلی با اکراه و صرفا بخاطر خواهش و اصرار من انجام داد و صریحاً هم تأکید کرد که پیگیری آن با خودتان یا وکیلی که قبولش کنید! بنابراین ... ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۴ آذر۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۸۴): صفت داودی و برادران یوسف! (۱۶) ... بنابراین عدم همراهی اخوی (بعلت ناامیدی از موفقیت!) اولین مشکل جدی این قضیه بود و حال آنکه ایشان نسبت به سایر اهالی، ارجحیت بیشتری برای زیربار این مطلب رفتن داشت! ادعای مرا هم (که من خودم حریف اوقاف خواهم شد و مرا دست‌کم نگیر و...) «بچه‌بازی» می‌دانست! و در این‌خصوص متأسفانه با «توهمات ممدننگی» همفکری داشت!! ۲) آ.سیدسعید؛ دومین نفری بود که می‌شد روی وی حساب باز کرد ولیکن وی هم متأسفانه پس از آگاهی از شکایت کیفری مذکور، خیلی عصبانی شد و آنرا اشتباهی بزرگ و جنون‌واره تلقی کرد و معتقد بود، «قبل از شکست نانکلی در شکایت حقوقی او علیه اجداد اهالی»، خطاست! زیرا اگر نانکلی در شکایت خودش پیروز شود، شکایت کیفری ما پوچ تلقی شده و فرصت بعدی ما علیه نانکلی به باد خواهد رفت و لذا کاری عبث است! به همین علت، توصیه اکید داشت که بروید آنرا برای یکسال به حالت تعلیق و تعویق در آورید! و پس از پیروزی بر نانکلی در دادگاه تجدیدنظرخواهی وی، آنرا مجدداً به جریان بیاندازید. و همین تردید آ.سعید، موجب تردید بیشتر آ.میرشجاع شد! و کلاً بی‌خیال «شکایت بدون وکیل» شد! بنابراین نفر دوم روستا هم حاضر به همکاری نبود و من تنها بودم و شخص دیگری هم از اهالی سراغ نداشتم که به همکاری همه‌جانبه با خود دعوت نمایم که بخوبی بتواند در ظرائف حقوقی و کیفری دادگاهها از پس کار برآید! استدلال و سؤال منطقی آ.سیدسعید این بود: الف) ورود به شکایت کیفری علیه نانکلی اگر در دادگاه حقوقی شکست بخوریم بهتره؟ یا ب) ورود به شکایت کیفری علیه نانکلی با در دست داشتن یک رأی پیروزی بر او بهتره؟ آ.سیدسعید، احتمال می‌داد که اوقاف ممکنست در دادگاه حقوقی تجدیدنظرخواهی نانکلی، پیروز شود و ما شکایت کیفری خود را به هیچ عنوان نباید به آن پرونده گره بزنیم که اگر در اولی شکست بخوریم، در دومی هم قطعاً شکست خواهیم خورد. من هم بر این تصور بودم که با یک تیر هر دو نشان را خواهیم زد! یعنی هم دادخواست او را شکست می‌دهیم و هم او را مجازات می‌کنیم! آقاسعید اصرار داشت مجازات نانکلی را بگذار برای بعد از شکست قطعی او در دادگاه تجدیدنظرخواهی او (جنبه مضحک قضیه اینجا بود که هیچکدام نمی‌دانستیم؛ اولاً و اساساً نمی‌توانیم شکایت کیفری خود را به شکایت حقوقی نانکلی پیوند بزنیم و ثانیاً دادسرای آوج، اختیار رسیدگی به شکایت کیفری علیه مدیران استانی را ندارد و در قالب پرونده مستقلی صرفاً در قزوین قابل رسیدگی است نه در آوج!) ۳) بنده احتمال پیروزی نانکلی در شکایت علیه اموات روستا را ۱٪ می‌دانستم (ناشی از فرضاً رشوه به قاضی!) و ۹۹٪ مطمئن بودم که شکست خواهد خورد. بنابراین پذیرفتم که به تنهایی قضیه را پیگیری نمایم ولیکن لازمه پیشبرد کار، این بود که پیوسته بین تهران و قزوین در تردد باشم که برای این مطلب هم با موانع متعددی مواجه بودم. (نه ماشین داشتم نه وقت کافی و نه مجال مکفی و نه همراهی که به پیروزی من ایمان داشته باشد). با همه این احوال، بعنوان «شخص ثالث و ذی‌نفع» در پرونده تجدیدنظرخواهی نانکلی ورود کردم و طبق پیشگویی خود در همین کانال، با دو جمله خلاقانه و کاملاً حقوقی، پرونده را بستم و قاضی هم متقاعد شد که حکم به «عدم استماع» بدهد. دوست داشتم که اخوی می‌آمد و عیناً مشاهده می‌کرد که بیهوده، سخت گرفته بود! نمی‌دانم چرا نیامد! شاید گمان می‌کرد، نانکلی پیروز خواهد شد و نمی‌خواست شاهد شکست و خجالت بنده باشد!! اشاره به نکته مهم دیگری هم در اینجا خالی از فایده نیست. پارسال بعد از مراجعه‌ای ناکام به اداره ثبت آوج (جهت بدست آوردن مدرکی در باره موقوفه بودن کل یا جزئی از روستا) من مصمم شدم نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه قزوین را وارد پرونده امامزاده بکنم (که هنوز هم این اعتقاد را دارم) ولیکن آ.میرشجاع با توجیهاتی ترجیح داد که چنان مراجعه‌ای از طریق هماهنگی امام جمعه آوج صورت بگیرد! در نتیجه باتفاق به حاج‌آقای موسوی مراجعه کردیم که هماهنگی بفرماید ولیکن ایشان هم آنرا موکول کردند به بعد از نشست مشترکی بین مدیران اوقاف و نمایندگان اهالی روستا که بالاخره در مرداد ۱۴۰۱ بدون حضور بنده انجام گرفت. خروجی آن جلسه؛ این توصیه امام جمعه شده بود که؛ بروید وکیل بگیرید و بصورت رسمی و قانونی علیه اوقاف شکایت کنید! (چنانکه خود او هم درگیری مشابهی را با اوقاف همدان داشت) بعد از آن بود که آ.میرشجاع بجز «وکیل گرفتن برای شکایت» به هیچ صراطی مستقیم نبود! و با اینکه شخصاً در دفتر دکتر حقوقدانی که مشاور عالی یک سازمان موقوفات معظم بود و از قضا سال‌های سال قانون‌نویس سازمان اوقاف هم بوده، شاهد بود که من چگونه با طرح یک فرضیه، توانستم او را کیش و مات بکنم! با این‌حال .. ..ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۴ آذر ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۸۵): صفت داودی و برادران یوسف! (۱۷) ... با این‌حال معتقد بود که ما برای غلبه بر اوقاف باید وکیل ماهری را استخدام کنیم. آ.میرشجاع علاوه بر دغدغه مقابله مقتدرانه با واحد حقوقی خیلی حرفه‌ای اوقاف، توسط یک وکیل خیلی قوی، نگران چیز دیگری هم بود و آن، احساس تهدید روانی از جانب اراذل و اوباش و‌ گورخرهای نفهم یا مزدور روستا بود! او بر این تصور بود که اگر قرار باشد که علیه اوقاف، شکایت کنیم اما شکست بخوریم، همان بهتر که اصلاً شکایت نکنیم! زیرا شیاطین روستا زبان به شماتت گشوده و ناکامی ما در شکایت علیه نانکلی را تبدیل به چماقی خواهند کرد که هر روز به هر بهانه‌ای آنرا بر فرق ما بکوبند! و درد و رنج آن سرکوفت، بمراتب بدتر از تحمل قلدری و زورگوئی نانکلی خواهد بود! فلذا برای من قابل درک بود که او شدیداً دلواپس ساده‌انگاری بنده در این پرونده باشد. درست شبیه تحلیل صادق‌جنگی که در جلسه زمستان ۱۴۰۰ (در حسینیه محله ۱۳ آبان تهران) گفت: اگر قرار است بعد از مهلت یک‌ساله معطوف به توافق‌نامه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ ناچار شویم با اوقاف قرارداد استیجاری ببندیم، خب چه بهتر که زودتر تکلیف خود را روشن کنیم تا لااقل از پاداش و تشویقی نانکلی هم بهره‌مند بشویم! بنابراین آ.میرشجاع هم به این نتیجه روشن رسیده بود که؛ یا اساساً شکایت نکنیم و یا اینکه با استخدام وکیل قدرتمندی، سراغ آن برویم وگرنه شکست بدون وکیل، ضربه حیثیتی بدتری خواهد بود نسبت به زیان اقتصادی ناشی از عدم شکایت علیه نانکلی اوقاف! و حال آنکه بنده هیچکدام از این دلواپسی‌ها را نداشتم. البته چندان اعتقادی هم به این مطلب نداشتم که برای شکایت علیه اوقاف، خودم پیشقدم بشوم یا کسانی را که خودم قبول دارم به این عرصه سوق بدهم. بلکه راهبرد بنده، عمدتاً روشنگری و شفاف‌سازی مسائل بود تا آن‌جا که خود اهالی، متقاعد به ضرورت شکایت گردند و خودشان هم بدان اهتمام بورزند که البته تدریجاً متوجه شدم، سودای کودکانه‌ای بود و این اهالی متأسفانه هرگز به چنین سطحی از فهم و فرهنگ و اراده و غیرت نخواهند رسید! از طرفی، هیچ اطلاعی هم از پرونده سیدقاسم نداشتم و اینکه پای کثیف نانکلی اوقاف در پرونده‌های شکایت برخی از متوهمین روستا علیه او در میان است و لذا علت مخالفت آ.سیدسعید با شکایت کیفری همزمان با پیگیری پرونده حقوقی را درک نمی‌کردم! (شاید نگران بوده که اگر نانکلی در امر شکایت ما پیروز بشود به زیان پرونده او هم تمام می‌شود!!) در هر حال من بدون هیچگونه اعتنایی به نظریات آ.میرشجاع و آ.میرسعید، در صدد شکست دو جانبه (حقوقی و کیفری) نانکلی بر آمدم. غافل از اینکه، برخی از اهالی که در «حرف» ادعای حمایت از بنده را داشتند، هنگام «عمل»، هر کدام بهانه‌ای آوردند و هیچکدام حاضر نشدند مرا با ماشین خود حتی تا قزوین برسانند! فلذا تنهای تنها ماندم! و این تنها ماندن بنده، تقریباً به مفهوم «بی‌صاحب» شدن پرونده شکایت برای مجازات نانکلی بود! و اما شکایت مذکور؛ دارای مراحلی بود که قبل از توضیح کلیات آنها باید پیش‌زمینه‌های آنرا هم تفصیلاً توضیح بدهم که متعاقباً بدان خواهم پرداخت. ولیکن در اینجا لازمست بند الف پیام شماره ۱۷۷ کانال گنبد فیروزه، (اشاره به فرآیند و فرجام جاری در شکایت آ.میرشجاع برای مجازات نانکلی) را تکمیل کنم: ب) شکست حقوقی نانکلی در هجوم احمقانه برای تصاحب شش‌دانگ امامزاده (که الحمدلله در دادگاههای بدوی و تجدیدنظرخواهی خودش با ورود بنده به پرونده، مفتضحانه شکست خورد و کلیه اطلاعات و مدارک ذی‌ربط آنرا هم به اشتراک گذاشتم) ج) مجازات کیفری نانکلی (بابت توهین‌ها و مزاحمت‌هایی که بر سادات و اهالی روستا تحمیل کرد) به قوت خود باقیست و در این‌خصوص مفصلاً و مستنداً توضیحات مکفی خود را تقدیم خواهم کرد «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»! بنابراین؛ کسانی که شکست مفتضحانه نانکلی (دو مرحله‌ای بدوی و تجدیدنظرخواهی او) در شکایت حقوقی علیه اجداد اهالی را نادیده می‌گیرند و «شکایت کیفری ناقصه و بی‌صاحب ما علیه نانکلی» را (بی‌صاحب شدن پرونده را بیشتر توضیح خواهم داد) برجسته‌سازی می‌کنند تا بر اهالی ساده‌لوح، القاء نمایند که «نانکلی پیروز شد و پسران سیدمیربابا ناکام شدند!»، همان کسانی هستند که وجدان و شعور خود را کشته و جای جلاد و شهید را عوض می‌کنند! من شک ندارم که این ذلت روانی آن‌ها ناشی از لقمه‌های حرامی است که بلعیده‌اند زیرا انسان حرام‌لقمه هم می‌تواند عین حرام‌نطفه، مرتکب پلیدی‌ها بشود. و شاید علت اصلی عدم معرفی خودشان هم به همین علت باشد که مبادا لو بروند! اما مهم اینست که اهالی بدانند چه کسانی دنبال افسار شیطانی افکندن بر طوق گردن آن‌ها هستند؟ ✅ نانکلی در شکایت خود شکست خورد، اما مجازات نانکلی، ناتمام مانده! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان
یک لحظه تصور کنید شبیه این اتفاق در ایران رخ داده بود، تیترهای BBC رو حدس بزنید: ⬅️شکست مفتضحانه و پیاپی ایران در پرتاب ماهواره ⬅️ناتوانی متخصصان ایرانی در پرتاب ماهواره ⬅️روزهای بد و سیاه صنعت هوایی در ایران ⬅️نارضایتی مردم از هزینه در حوزه پرتاب ماهواره و هزاران لجن پراکنی دیگر که این شبکه و رسانه های معاند همسو منتشر می نمودند. اما الان که ایلان ماسکه تیتر میزنه، استارشیب منفجر شد اما در ارتفاعی بالاتر این یعنی یه موفقیت بزرگه برای ایلان ماسک که استارشیپ در ارتفاع بالاتری منفجر شده.. همین حالا بیا ب رزمندگان جنگ نرم @razmandejangenarm3 ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام لطفاً به گروه و کانال‌های حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رهبر انقلاب: بارها تکرار کردم و باز هم تکرار میکنم، جهاد تبیین را همه جدی بگیرند ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام لطفاً به گروه و کانال‌های حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏