eitaa logo
گنبد فیروزه
63 دنبال‌کننده
516 عکس
153 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۶): نامه اول بنده به رئیس سازمان (5) ... و از آن زمان تاکنون زارعین محترم دو دانگ امامزاده نیز هر نقطه از اراضی را که در اختیار داشته و دارند طبق رویه اخلافشان، متر به متر اراضی ذیربط را می‌دانند و تاکنون نیز کوچکترین اختلاف مهمی در این زمینه با مالکین چهار دانگ (سادات حسینی و موسوی) نداشته‌ و ندارند و حتی یک نفر هم مدعی مشاع بودن زمین‌ها نبوده و نیست. حال علیرغم این مستندات و استدلالات معتبر و موجه، ریاست اوقاف بوئین‌زهرا (به تبع از اوقاف قزوین)، تمامی این مدارک و دعاوی را نادیده گرفته و با تعیین ضرب‌العجل! مصرانه (بصورت شفاهی و از طریق اعضای شورای روستا که فاقد صلاحیت ورود به این عرصه هستند!) از سادات هم خواستار تن دادن به انعقاد قرارداد استیجاری با اوقاف شده است!! و ما قاعدتاً در این زمان، با این سؤال و ابهام بزرگ مواجهیم که چه کسانی یا چه جریانی در سودای شیطانی غصب فدک ما سادات هستند؟! (و آیا سازمان مرکزی هم در جریان این بازی‌های بچه‌گانه مسئولین استانی خود است؟!) لذا از آن مقام محترم، مستدعی است؛ نسبت به توقیف هرچه سریعتر اقدامات خلاف قانون و خلاف شرع ریاست اداره اوقاف بوئین‌زهرا و احیانا مقامات مافوق وی (که نه تنها توقف هرگونه امور عمرانی توسط مالکین شرعی و قانونی جهت ٱبادانی و رونق روستا را در پی دارد بلکه موجب «ضدیت‌ورزی با اساس توسعه فرهنگ وقف» نیز می‌گردد که لاجرم خلاف شرع و مصلحت است)، اقدام عاجل بعمل آورید. آنها لابد گمان می‌کنند با حربه «تبدیل مالکیت وقفی سادات به مستأجرین وقفی اوقاف» (همراه با وعده اعطای امتیازاتی موهوم و فریبنده!!! و کشانیدن سادات به مسابقه شیطانی و نفسانی دنیاطلبی و جاسوسی، که ایضا هیچگونه وجاهت قانونی و شرعی ندارند و لذا قابل بررسی جدی هستند) به نفع اداره اوقاف مثلا کاری از پیش می‌برند و حال آنکه این حرکت و دخالت نامشروع و غیرقانونی، اولا نه تنها به نفع بلندمدت اوقاف نیست و تیشه به ریشه فرهنگ توسعه وقف است که قاعدتاً اینگونه دخالت‌های بلاوجه، موجبات واهمه داوطلبان امر بسیار ارزشمند وقف و گریز آنها از این سنت اسلامی می‌گردد (زیرا واقفین معمولاً دارائی خود را بخاطر کسب ثواب شرعی، وقف می‌کنند و فضولی دیگران - ولو در قالب سازمان اوقاف و امثالهم - را بر نمی‌تابند و ای‌بسا عطایش را به لقایش ببخشند و اساسا از وقف کردن دارائی خود منصرف شوند که بالتبع این سیاست تیشه به ریشه فرهنگ حسنه وقف است!) و ثانیاً تحمیل محرومیت ظالمانه بر سادات مظلوم محل است که در این روستای محروم از امکانات و ماشین‌آلات کنونی، فقط و فقط با زحمات شبانه‌روزی و طاقت‌فرسای دستی و قوت بازوی خویش، زمین‌های کوهستانی و سنگی را صاف و کرت کرت و قابل بهره‌برداری نموده‌اند تا بتوانند زراعت و بصورت حداقلی، امرار معاشی نمایند. و پس از گذشت چندین نسل حتی اخیراً که متأثر و متأذی از مشکل کم‌آبی و گاهی بی‌آبی هستیم (که در این زمینه هم، متاسفانه مسئولین محترم سازمان اوقاف نه گوشی برای شنیدن دارند، نه چشمی برای دیدن!! و نه حتی برای تأمین آب شرب مورد نیاز زوار محترمی که از راههای دور و نزدیک، مشتاقانه و حاجت‌مندانه به این مکان شریف می‌شتابند، قدمی بر داشته‌اند تا چه رسد به احداث زائرسرا - حتی دریغ از بازسازی زائرسرای قدیمی - ووو...! و حال آنکه تخصیص دو دانگ از اراضی این روستا به بقعه مبارکه قاعدتاً باید شامل صرف بخشی از عایدات ذیربط آن به امور رفاهی زوار محترم آن هم بگردد که نگردیده و نمی‌گردد!) سالهای سال کار و زندگی کرده‌ایم. بدیهی است که، ادعای کاملا پوچ و بهانه‌جویانه «مشاع بودن کلیه زمین‌ها» و نیز استناد به «وقفنامه قلابی» (که معلوم نیست توسط چه کسانی و با چه نیت شومی، جعل و وارد پرونده اوقاف قزوین شده است!؟ و جعلی بودن آن آشکار و به نحو مضحکی ناهوشمندانه و در عین‌حال خطرناک هم است!) نباید مستمسکی برای معطل ساختن امور نهادینه شده اهالی سادات این آبادی که با افتخار همیشه خدمتگزار زوار محترم امامزاده علاءالدین هم بوده‌اند، گردد و چنانچه تقسیم‌بندی جدید کلیه محدوده وقف‌نامه، بصورت علمی، دقیق، ابزارمند، فن‌آورانه و عادلانه وجاهتی داشته باشد و این دغدغه (تقسیمات دقیق سانتیمتری!) واقعا موجب وسواس مسئولین محترم اوقاف منطقه است (که ان‌شاءالله همینطور بوده باشد!)، قاعدتاً بایستی هرچه زودتر تعیین تکلیف شود و... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۷): نامه اول بنده به رئیس سازمان (6) و این بهانه نباید همچون استخوانی لای زخم تا قیامت برای نسل‌های بعدی باقی بماند و بهانه‌ای نامعقول بشود برای تحدید مداوم سادات محترم و تهدید وحدت اهالی و بستری فراهم سازد برای مشکل‌تراشی‌های سیاسی و امنیتی عده معدودی (که از عقده کهنه احساس حقارت جنایت‌آفرین خودساخته‌ای، شدیداً و البته بیهوده رنج می‌برند!) علیه سادات محترم. ان‌شاءالله وگرنه کلیه اهالی، وجب به وجب زمین‌های امام‌زاده و زمین‌های حسینی‌ها و موسوی‌ها را دقیقاً می‌شناسند و مرزهای ذی‌ربط آنها را دقیقاً مراعات کرده و می‌کنند و دخالت غلط اداره اوقاف، اوضاع اجتماعی و حتی ارضی این روستا را به نحو خطرناکی به هم ریخته است و بعضی طماعان از خدا بی‌خبر را علیه سادات مجدانه تحریک و تطمیع کرده است! تصاویر اسناد ضمیمه: ۱) وقفنامه اصلی (تحریر و تنظیم در زمان حیات واقفین محترم و با مباشرت خودشان) ۲) بنچاق مالکیت عرصه سادات ۳) نمونه‌ای از اسناد منگوله‌دار ۴) صورتجلسه اوقاف و سادات ۵) وقفنامه جعلی (تنظیمی صد سال پس فوت واقفین!!!) ۶) شجره‌نامه اصلی سادات ۷) شجره‌نامه‌‌های تکمیلی و مشخصات سادات (هجرت نکرده و از دنیا نرفته اما در معرض خطرناک هجرت و مرگ تحمیلی!!) لازم به ذکر است که در صورت نیاز، اداره امور اراضی جهاد کشاورزی (طبق مراجعه فنی که به سوابق مطلب بعمل آوردند)، عدم مشمولیت طرح «اصلاحات ارضی شاهنشاهی» بر مالکیت چهار دانگ از شش‌دانگ سادات را کتبا هم مرقوم خواهند نمود. ناگفته نماند؛ کلیه قطعات حدود ۴۵ هکتار اراضی اوقافی مذکور، دارای ارزش یکسانی نیستند. برخی زمین‌ها بسیار حاصلخیز و برخی دیگر سنگلاخ و حتی غیرقابل کشت هستند. بعضی از زمین‌ها دارای آب کشاورزی مطلوب محلی و بعضی دیگر بدون آب مورد نیاز هستند. قسمت اعظم این زمین‌ها در شیب‌های تند ارتفاعات محلی واقع شده و قسمتی هم در سطوح نسبتا صاف منطقه قرار دارند. بنابراین ما سادات (اعم از حسینی و موسوی) نه تنها هیچ إبائی برای تقسیمات مجدد و منصفانه اراضی موقوفه نداریم بلکه از اجرای سریع و دقیق این طرح استقبال هم می‌کنیم ولو اینکه هیچ ضرورتی ندارد (و در مالکیت زمین‌ها و باغات بعلت جابجائی احتمالی آن‌ها ممکنست اختلالاتی رخ بدهد که تحمل آن بهتر از تحمل بلاتکلیفی تحمیلی است) و حتی پیشنهاد می‌کنیم، هر چه زودتر، کلیه اراضی روستا فرضا به ۹ یا ۱۵ بلوک عادلانه و حتی بیشتر اما منطقی، تقسیم و سپس بین مالکین سه‌گانه قبلی آن (امامزاده، سادات حسینی و سادات موسوی) بصورت قرعه‌کشی، مجددا به سه قسمت مستقل و کلی توزیع گردد. ضمناً اولاد سادات مذکور، (به دلیل کثرت جمعیت امروزی آنان)، خواستار برخورداری هر چه زودتر از اسناد رسمی حکومتی هستند تا در واگذاری زمین‌ها و املاک خود یا برخورداری از تسهیلات دولتی قابل تخصیص به آنها، هیچگونه مشکل حقوقی و ثبتی نداشته باشند و پذیرش مدارک و فرایندهای استیجاری مد نظر اوقاف، اجحافی ظالمانه و نامشروع و غیرقانونی علیه مالکین و نیز کاملاً مضرّ به توسعه فرهنگ وقف و عمران این روستای مظلوم است. امیدواریم مسئولین محترم اوقاف استان هم با ملاحظه دقیق تاریخچه این روستا، روزی به این نگاه و باور برسند که برای تولیت آستان مقدس امامزاده علاءالدین و اراضی اوقافی آن نیز، اشخاصی اصیل‌تر، معتقدتر و قابل اعتمادتر از همین ذراری سادات حسینی و موسوی (که حمایت مجدانه خود از انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و نظام جمهوری اسلامی ایران را نیز در عمل بارها به اثبات رسانیده‌اند)، پیدا نخواهد کرد و نباید به حرف‌های فریبنده خناسان و عده‌ای معلوم‌الحال، ترتیب اثری بدهد که معلوم نیست زیر چه بوته‌ای بعمل آمده‌اند و با جعل وقفنامه و پخش شایعات بی‌اساس و برخی فعالیت‌های نامشروع دیگر و حتی ارتکاب جنایتی که با وقوع خسارت جانی سنگینی صورت گرفت، پیگیر چه اهداف شومی بوده و هستند و العیاذ بالله نقشه آنها (توطئه تضعیف و اخراج سادات بصورت برنامه‌ریزی شده از این روستا با ایجاد جو ارعاب و وحشت و نیز شیطنت‌هائی در تولید و پخش شایعات بی‌اساس در جهت تغییر مالکین قدیم به مستأجرین جدید و مستأجران قدیمی به مالکان جدید و سپس تصاحب مطلق آن و احتمالا تخریب بقعه مبارکه در آینده‌ای نه چندان دور!) را دنبال نماید که؛ «یریدون أن یطفئوا نور الله بأفواهم و یأبی الله الا أن یتم نوره و لو کره الکافرون» ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۸): نامه اول بنده به رئیس سازمان (7) و اما تذکر یک نکته مهم دیگر: در طی تمام مدتی که سلسله سادات در اراضی موقوفه چهار دانگ خاص خود با سختی‌های چند جانبه‌ای، مشغول کار و زندگی بوده‌اند، سلسله‌ای از غیر سادات هم مشغول کار و زندگی در اراضی دو دانگ موقوفه امامزاده بوده‌اند و از قدیم و نسل اندر نسل موجب توسعه آبادانی و رونق روستا و خدمت به زوار محترم امامزاده و سایر اهالی معزز آن گشته‌اند. این سلسله (داوودی‌ها، حسن‌آبادی‌ها، میرزائی‌ها و معینی‌ها) که در نزد اوقاف، به گروه مستأجرین (یا با عنوان زارعین) شناخته می‌شوند، همیشه پا به پای سادات حسینی و موسوی از زحمت‌کشان این آبادی بوده و هستند. همچنانکه سلسله‌های سادات و غیرسادات در طی این قرون، چنان با همدیگر وصلت‌های خانوادگی هم داشته‌اند که اینک تفکیک نسل‌های آنها از همدیگر کار چندان آسانی نیست مگر با مراجعه به شناسنامه و مدارک هویتی آنان! الغرض؛ ممکنست در بخش دو دانگ موقوفه ویژه امام‌زاده علاءالدین، بعضاً به خطا تصرفات مالکانه و بدون هماهنگی‌های لازم با اداره اوقاف یا احیانا بدون اطلاع متولی قدیمی ذیربط از طرف واقفین محترم (که دیگر وجود خارجی ندارد) صورت گرفته باشد ولیکن تدابیر اداره اوقاف برای ساماندهی بحق امور دو دانگ مذکور، قابل تعمیم ناحق به امور چهار دانگ ویژه سادات نیست و این بهانه (خودسری‌های مستأجران) هم جهت تحمیل تصمیمات غلط بر سادات، کاملا مردود است. اداره اوقاف در تصمیمات کبرای خود، همچنانکه نمی‌تواند مالکیت سادات محترم را نادیده بگیرد و آنان را به مستأجرینی موقت و حتی دائم تبدیل نماید (که حداقل، خلاف آشکار با منویات مقدسه واقفین محترم است)، زحمات و خدمات دیرینه غیرسادات قدیمی را هم نباید مورد اغماض قرار بدهد که تقریباً به دلیل وصلت‌های ترکیبی در سلسله سادات هضم شده‌اند و اینک ما شاهد نسل نسبتاً مشترکی هستیم. زیرا عدالت اجتماعی اسلام عزیز، ایجاب می‌کند که قدمت حقوقی آن‌ها نیز بگونه‌ای مراعات گردد که، نسل‌های بعدی سادات و غیرسادات و بعبارتی؛ نسل مشترک، شاهد تبعیضاتی غیر موجه در بین خود نباشند و از هویت مشترک و عادلانه‌ای برخوردار باشند. ان‌شاءالله. و چنانچه لزوم وفاداری به نیت خیر واقفین محترم در میان نبود، ما رضایت‌مندانه پیشنهاد می‌کردیم که از اراضی چهار دانگ سادات، غیرسادات هم سهمی مساوی با سادات ببرند. و اما کلام پایانی؛ خانواده‌هائی (جدیدالورود) هم هستند که در این روستا اقدام به احداث خانه و باغچه برای خود نموده‌اند که بعضاً معلوم نیست آب مصرفی و زمین تحت تصرف آن‌ها از سهم دو دانگ امامزاده است یا از سهم چهار دانگ سادات که قاعدتاً تکلیف این عده از همسایگان جدید هم باید بصورت قانونی تعیین گردد تا جایگاه همزیستی آن‌ها هم برای اهالی محترم این روستا روشن و شفاف باشد و در آینده مشکل‌آفرین نگردد. ان‌شاءالله سید محمد حسینی (از سادات امامزاده علاءالدین) ۰۹۱۰۲۸۷۸۶۰۷ کلیه اطلاعات، اسناد و مدارک مورد اشاره این نامه در اختیار جناب آقای حاج سید میرشجاع‌الدین حسینی قرار دارد به شماره تماس: 09134264782 و الامر الیکم و السلام و با سپاس و تشکر از عنایتی که خواهید فرمود. 1401/01/15 این نامه محترمانه 6 صفحه‌ای در مورخه 1401/01/17 با شناسه 16218450 و شماره ثبت 21214 تحویل دبیرخانه مرکزی سازمان اوقاف شد. این نامه، ظاهراً به اداره کل اوقاف قزوین و از آنجا به اوقاف بوئین، ارجاع شده و از جواب آنها به مرکز، هیچ مطلبی به بنده واصل نگردید! (از بس که ارزش و التزام به «قانون تکریم ارباب رجوع» در این سازمان، والا و بالا است!!!) بجز حرف شفاهی یکی از کارشناسان مرکز مبنی بر اینکه پرونده روستای شما به دادگاه ارجاع خواهد شد و ظاهراً منظورشان؛ تقاضای غیرقانونی و نامشروع و مخفیانه نانکلی مکّار اوقاف برای «ابطال اظهارنامه‌های ثبتی اجداد اهالی» بود که تیرشان به سنگ خورد! زیرا وی هم در دادگاه بدوی، شکست خورد و هم در دادگاه تجدیدنظرخواهی! و اگر روح امام‌زاده علاءالدین، به یاری اهالی نمی‌شتافت، هم‌اکنون کلیه مایملک اهالی، در سلطه نانکلی بود و همان بلائی را که بر سر کوچه آ.سیدقاسم پیاده کرد بر سر قطعه به قطعه املاک و اراضی سادات و غیرسادات، می‌آورد! تا آنجا که کلیه اهالی (حتی تفاله‌های خائن او) دیگر رغبت و بلکه جرأت نکنند، قدم به این روستا بگذارند! بعد از اطلاع‌رسانی بنده؛ واکنش بعضی‌ها عجیب بود! بعنوان نمونه؛ ممدننگی: «ظاهراً چیز خاصی نیست و فقط اوقاف دادخواست ابطال اظهارنامه داده...»! 💠 کاظم‌رنگی: «[چرا] دل مردم را خالی می کنی که روستای آبا و اجدادی خودتان را از دست می‌دهید و هر آنچه در هر کجا دارید بر باد خواهد رفت، ... آیا این راه حل است[؟!]»! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
دورنمایی از روستای سردسیر امامزاده علاءالدین در دامنه کوه قوزی از توابع شهرستان آوج در استان قزوین 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیدعلاءالدین: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 کانال اطلاع‌رسانی گنبد فیروزه: 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 🎲 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیاسی حیفه نبینی: 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
نامه سوم به خاموشی.pdf
241.6K
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۶۹): سومین نامه بنده به رئیس سازمان نامه سوم بنده به ریاست سازمان اوقاف (مهدی خاموشی) در تاریخ 1401/03/31 که متاسفانه به این نامه هم هیچگونه جوابی داده نشد! در زمان تحریر این نامه، اطلاعات بنده از مسائل نانکلی و نفوذی‌های وی در روستا و نیز ماجراهای دفینه‌ها و همچنین از تحلیل دقیق صورتجلسات مختلف، باز هم چندان مکفی نبود ولیکن کلیات آن، صحیح بود. آمیرشجاع بلحاظ مفاد نسبتاً تند این نامه، با تحویل آن به سازمان اوقاف، موافق نبود! همچنانکه برخی عبارات نامه قبلی را هم، تندگوئی تلقی می‌کرد! 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیدعلاءالدین: 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 کانال اطلاع‌رسانی گنبد فیروزه: 🆔 @GonbadeFirozeh 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 🎲 💠 کانال اطلاع‌رسانی سیاسی حیفه نبینی: 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
⛔️ زالو و هالو ⁉️ باعرض پوزش ازتمام نامزدهای مخلص و متعهد وتمام مدیرانی که مخلصانه درحال خدمت بمردم میباشند لازم دیدم که نکاتی رادرراستای روشنگری تقدیم مخاطبین عزیز نمایم . 🔺اول : زالوی سیاسی و اقتصادی 🔹دوم : هالوی بی اراده وبی اندیشه که گفتمانی برای عَرضه نداشته وهمیشه نردبان زالوها میشود واگر چیزی هم داشته باشد بعلت عدم عقل وبصیرت سیاسی همیشه دردام زالوهاقرارمیگیرد. 🔺هالوهاهمیشه وسیله وابزاری هستند که زالوهاازانهابرای طعمه قرار دادن مردم وبیت المال بهره میگیرند . 🔹بنابراین خروجی این دودسته همیشه خسارت است . 🔺مثلا : درمجلس ششم ۱۳۹ زالوی سیاسی واقتصادی برای دوره هفتم رد صلاحیت شده بودند که ۱۲۳ نفرآنهاضمن به اختلال کشاندن مجلس ؛ تحصن کرده ونقش اپوزسیون رابازی کردند ودرنهایت نامه نوشیدن جام زهررا به رهبری توصیه کردند . 🔹یا درمجلس نهم بابهره گیری ازهالوها برجام به تصویب رسید وزالوهابه مقصود خودرسیدنددرحالیکه نمایندگان دلسوز وبزرگواری بودند که هرچه ضجه زده و گریه نمودند بجائی نرسید وخدا رحمت کند اضعرزارعی وسایر کسانیکه مردانه ایستادند وبه قسم خود وفادار بودند. 🔺یا درمجلس دهم : طرح ۵ سئوال اساسی از رئیس جمهور شده بود که روحانی آنهم بسختی توانسته بودفقط به یک سئوال پاسخ دهد وطبق قانون باید به دستگاه قضا برای تعیین تکلیف وعزل معرفی میشد امانمایندگان زالو بابهره گیری ازنمایندگان هالو موفق شدند که حسن روحانی راازاین مهلکه نجات دهند. وجالب است که اصلا مورد مطالبه مردم هم قرارنگرفت ، ✅ بنابراین زالو کسی است که با اغراض سیاسی وسوء استفاده وبانیت بهره گیری از رانت ورسیدن به مقام وثروت وحفظ منافع فردی وگروهی وارد مجلس میشود. 🔺وهالو کسی است که علیرغم ظاهر موجه اما بدون دانش ودرک نیاز کشور به مجلس میرود و گاها دیده شده که حتی درک درستی ازمباحث صحن نداشته وبا نگاه کردن روی دست نماینده دیگر دکمه مثبت ویا منفی را میزند ومعلوم نیست که رآی سفید وباطله وممتنع درمجلس چه مفهومی دارد . هالوها همیشه پل وجاده صاف کن زالوها میباشند . ✅ وحرف آخراینکه : این مردم هستند که باید ازالان تحقیق وبررسی کنند که گرفتارزالو وهالو نشوند . ازطرفی ؛ شورای نگهبان سفره انتخابات راپهن کرده وهمه سلائق و ذائقه های سیاسی را بر سر این سفره نشانده و تصمیم نهائی و انتخاب اصلح فقط بدست مردم میباشد. ۲ بهمن ۱۴۰۲ ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۰): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۵) ۲۶) سال ۱۴۰۱ این سال، با نامه‌های بنده به ریاست سازمان آغاز شد ولیکن با عدم جوابگوئی به آنها از طرف سازمان مرکزی (= تداوم رفتار غیرقانونی و متکبرانه اوقاف!)، هیچ تعاملی برپا نشد! در زمانه تحریر این نامه‌ها بدون بررسی دقیق وقفنامه‌های جعلی (یا همان صورتجلسه‌های عقد اختلاس و حل اختلاف و هر دو موسوم به وقفنامه) و اعتماد بی‌جا به مسموعات و شایعات محلی، بر این گمان بودم که لابد چهار دانگ این روستا، «موقوفه خاص سادات» است!! و حال آنکه چنین نبود و سادات حسینی و موسوی، از اول قصه، بدون هیچ قید و شرطی، «مالک» بوده‌اند. نامه سوم بنده به رئیس سازمان (1) بسمه تعالی نامه سوم (هشدارآمیز): ریاست محترم سازمان اوقاف و امور خیریه جناب آقای خاموشی با سلام و احترام مدت ۷۵ روز از نامه اول بنده (به شناسه ۱۶۲۱۸۴۵۰ و شماره ثبت ۲۱۲۱۴ مورخه ۱۴۰۱/۱/۱۷) به جنابعالی گذشت و متاسفانه هیچگونه جوابی دریافت نشد و دریغ از حتی یک پیامک ساده برای رفع «الانتظار أشد من القتل»! البته بنده از فرایند پاسخگوئی به نامه‌های اداری سازمان متبوع شما بی‌خبرم ولیکن گذشت دو ماه و نیم از تاریخ تحویل گزارش تخلف آشکار زیردستان شما (که فضای امنیتی خطرناکی را برای اهالی روستای ما رقم زده و ضرورت رسیدگی عاجلی را می‌طلبد) گمان نمی‌کنم وجاهت قابل قبولی داشته باشد! در آن نامه اشاره کرده بودم که تمامی این ادعاهای مکتوب بنده، دارای مدارک و مستنداتی است که در صورت لزوم (و هر وقت که بخواهید) طی جلسه‌ای تقدیم خواهد شد ولیکن کارشناسان شما هنوز حتی یک تماس هم با بنده (یا با کسی که دارنده مدارک کافی است و در نامه اسم برده بودم) نگرفته‌اند!! این عدم تماس نشانه چیست؟! عدم ضرورت تکمیل پرونده؟! یا عدم لزوم تحقیقات مکفی؟! و یا ...! حتی اگر بنا بر عدم رسیدگی به نامه‌ها را دارید، اساسأ چرا دریافت می‌کنید؟! و اگر پاسخ‌تان، منفی است آیا نباید ما را از انتظار خارج نمائید؟! مگر آنکه ادعا کنید رسم‌تان در مواجهه با ارباب رجوع، رسم مسلمانی نیست و تکریم ارباب رجوع برایتان پشیزی ارزش ندارد و حقوق شهروندی هم در اداره تحت امر شما امر مهملی است! جناب آقای خاموشی (که خاطرم هست، شبی در جلسه جامعه وعاظ با افتخار اعلام کردید که کاشف مشانژاد و معرف وی به آقامجتبی جهت ریاست جمهوری بوده‌اید!) مگر شما و مدیران زیردست شما پیروان انجمن منحوس حجتیه‌ای هستید که هیچ قدمی برای مبارزه با ظلم و فساد بر نمی‌دارند تا آقا امام زمان‌(عج) ظهور فرموده و رأساً مشکلات مردم را حل کنند؟! مدیران زیردست شما در استان قزوین (اداره اوقاف بوئین‌زهرا) به چه حقی، وقف خاص و غیرمشاعی و غیرعمومی را بدون هیچگونه دلیل و مدرک و برهانی، مشاعی و وقف عام نامیده و اهالی را به رنج و مصیبت گرفتار ساخته‌اند؟! مدیران شما با چه وجاهتی، رسم چند صد ساله وقف مذکور را مورد دخالت بی‌جا و بی‌ربط خود قرار داده‌اند؟! و چهار دانگ از اراضی روستای امامزاده علاءالدین (واقع در پلاک ثبتی ۱۱۷ از بخش ۱۰ قزوین) را که بیش از دویست سال است «وقف اشخاص حقیقی خاصی» شده است، ملک طلق اوقاف تلقی کرده و مشکل‌آفرینی کرده‌اند؟! آن‌ها به چه حقی، وقف‌نامه اصلی را از پرونده این ملک (که دو دانگ آن وقف بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین است) حذف کرده و وقفنامه جعلی (تنظیم شده پس از صد سال از فوت واقفین!) را جایگزین آن نموده‌اند و با درج عبارات نسنجیده در آن برای مرگ و متواری کردن سادات حسینی و موسوی زمینه‌سازی کرده‌اند؟! این چهاردانگ بطور مشخص (حتی در وقفنامه جعلی) وقف خاص آقایان «سید محمد رضا حسینی، سید علی‌حسین موسوی، سید ابول موسوی و اولاد آنان» شده است، چرا باید توسط عوامل نادان شما مورد مداخله غیرقانونی و چنگ‌اندازی نامشروع قرار بگیرد؟! در حالی‌که ابعاد و حدود این اراضی وجب به وجب برای اهالی شناخته و مراعات شده است، چرا توسط مسئولین شما مشاعی تلقی می‌شود؟! وقتی که حتی قید و شرط قلابی مندرج در وقفنامه جعلی هم مصداقیت ندارد، عوامل اداری شما به چه حقی و با استناد به کدام قانون و امریه شرعی و فتوائی، خود را فعال مایشآء این موقوفات خاصه می‌پندارند؟! و برای اهالی، ضرب‌العجل‌های عجیب و غریب تعیین می‌کنند؟! و برای تداوم برخورداری سادات حسینی و موسوی از زمین‌های پدری‌شان، بساط رشوه، تخفیفات ویژه، صندوق کمک‌رسانی و... برپا کرده‌اند؟! چرا ما باید مالکیت حقیقی و دائمی خود را تبدیل به قرارداد استیجاری موقت بکنیم؟! چرا نفرات شما در این منطقه، برداشتهای من‌درآوردی خود را به سادات تحمیل می‌کنند؟! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۱): نامه سوم بنده به رئیس سازمان (2) این چهاردانگ حتی وقف عام سادات حسینی و موسوی هم نشده است که لااقل جنبه عمومی داشتن فرضی آن بتواند مستمسکی برای ورود عوامل شما به این قضیه باشد. لذا هیچ فرد حسینی و موسوی (که از اولاد نامبردگان در وقفنامه نباشند) یک وجب هم در این موقوفات سهمی ندارند. تنها مالکین مشروع و قانونی این اراضی مشخصا و فقط اولاد حقیقی مشارالیهم هستند و هیچ بابی برای هرگونه دخالتی توسط اداره اوقاف و غیره باز نیست. مضافاً که اگر اداره شما بتواند مشاعی بودن زمین‌های روستای امامزاده علاءالدین را اثبات نماید لاجرم کلیه اسناد رسمی صادره برای اهالی، فاقد اعتبار خواهند بود و ابطال آنها قطعا موجب چالش بزرگی خواهد شد که کاملا نابخردانه است! و شما مجوز چالش‌آفرینی بیهوده و خسارت‌زا ندارید و تحت تعقیبات قانونی قرار خواهید گرفت. بنده (در مقطعی که دنبال انواع مشاوره‌ها با اشخاص حقیقی و حقوقی ذیربط در موضوع وقف‌نامه و در مسئله رفتارشناسی مسئولین اوقاف بودم) این خوش‌شانسی را داشتم که با یکی از قانون‌نویس‌های بازنشسته سازمان شما نیز نشستی داشته باشم و او متقاعد شد که مقررات خطاکارانه‌ای را به تصویب رسانیده است! بنظر می‌رسد، قوانین و مقررات سازمان اوقاف باید بطور بنیادی (و حداقل موردی) مورد تجدیدنظر قرار بگیرد که البته چندان ربطی به ما ندارد ولیکن از مقابله با تعرض مقررات وقف‌ستیزانه سازمان شما به فدک اجدادی خود کوتاه نخواهیم آمد. فشل بودن مدیریت شما تا بدانجاست که بنده وقتی تقاضای ملاقات کردم (جهت وقف اختراعات خود)، بجای استقبال نه تنها طفره رفتید بلکه با ارجاع قضیه به زیردستان‌تان و نحوه رفتار و گفتار آن‌ها اساسا مرا مأیوس کردید! اگرچه خوشبختانه اماکنی از قبیل آستان قدس رضوی از تیول سازمان نابخرد شما خارج است. و لذا مصمم شدم که همه اختراعات و اراضی شخصی خود را بجای سازمان اوقاف و امور خیریه، وقف آستان مبارک رضوی نمایم ان‌شاءالله حال؛ چنانچه مسلمان هستید، باید بدانید که جواب نامه همچون جواب سلام، واجب است و اگر حقوق بگیر حکومت هستید باید بدانید که سازمان شما موظف است طبق «قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» ظرف حداکثر یک ماه به شکایت ارباب رجوع، رسیدگی و نتیجه را اعلام نماید. حال اگر شما پاسخگو نیستید لابد، شق سومی در میان است! امیدوارم چیزی نباشد که به مسلسل‌درمانی ختم گردد! که اگر خدای نکرده این عدم رسیدگی‌ها و پاسخگو نبودن‌ها چنین هدف شومی را تعقیب می‌کند، مطمئن باشید که یهودی‌زاده‌های مخفی و نفوذی را از قلعه‌های خیبری‌شان بیرون خواهیم کشید و سخت مجازات خواهیم کرد! گماشتگان شما در اداره اوقاف بوئین‌زهرا به نامه مورخه ۱۳۹۵/۷/۸ سادات حسینی و موسوی (موقوف علیهم) که توسط دهداری وقت روستای امامزاده علاءالدین نیز تأیید و تحویل گردید، هیچگونه ترتیب اثری ندادند و کماکان بر اسب مراد و یکه‌تازی خود تاختند! حدود شش سال گذشت و بعلت خرابکاری‌های اداره‌کل اوقاف قزوین، جنایت‌هایی رخ داد و اینک معلوم می‌شود که بین ستاد مرکزی سازمان و اداره شهرستان‌تان چندان تفاوتی در بی‌پاسخگو بودن و تعقیب اهداف مشکوک نیست! بله چنانچه شما؛ ۱) بخشنامه‌های مخل امور رسمی املاک و اراضی ما را لغو می‌کردید. ۲) وقفنامه جعلی را رسماً ابطال می‌نمودید تا هیچ زمینه‌ای برای تداوم توطئه‌های شیاطین و افراد در کمین‌نشسته باقی نماند و هیچ مدیری را هم در هیچ اداره‌ای وسوسه نکند. ۳) ابعاد و حدود دو دانگ بقعه مبارکه را افراز کرده و صرفاً به مدیریت امور آن می‌پرداختید و به عوامل خود می‌فرمودید که در امور اراضی چهاردانگ سادات خاص، فضولی نکنند و از وسوسه شیاطین محلی فاصله بگیرند. ما هیچ نیازی به اینهمه پیگیری و مزاحمت و درخواست جواب نداشتیم و وقت گرانبهای خود را صرف این امور سخیف نمی‌کردیم. ولیکن وقتی که نه جواب کتبی می‌دهید و نه عملا قدمی برای حل مشکلاتی (که خودتان پدید آورده‌اید!) بر می‌دارید، ما ناچاریم صحنه را کربلائی و عاشورائی کنیم! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۲): نامه سوم بنده به رئیس سازمان (3) ... از این به بعد؛ ریشه سنگ‌پرانی‌های شبانه بسوی سادات و اقدام به کشتن سادات در روز روشن و انواع فتنه‌های جاری دیگر را از چشم شما می‌بینیم و مطمئن باشید، کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است! ما حتی ناچاریم، تجری زمین‌خوارهای فرصت‌طلبی را که به اراضی (غیروقفی و خریداری شده) سادات در پلاک ثبتی ۱۱۸ از بخش ۱۰ قزوین تعرض و اشغال کرده‌اند، نتیجه چنگ‌اندازی عوامل اوقاف به اراضی و املاک وقفی سادات در پلاک ثبتی ۱۱۷ از بخش ۱۰ قزوین، محسوب کنیم! و ناچاریم چشم فتنه را که در اوقاف است در آوریم! بعنوان آخرین اتمام حجت؛ مستدعی است هرچه زودتر دست از فدک ما (سادات خاص؛ اولاد اشخاص حقیقی موقوف علیهم) بردارید و هرچه زودتر به خواسته‌های سه‌گانه مذکور جامه عمل بپوشانید. در غیر اینصورت ناچاریم از طرق قانونی، شرعی و عرفی خود و هر راه مشروع و انسانی دیگری که لازم باشد، مطالبه بحق خود را دنبال نمائیم که قطعا موجب رسوائی، تنبیه و مجازات شما خواهد گشت. و الامر الیکم و السلام ضمائم نامه: ۱) بیانی از تاریخچه تشکیل روستای امامزاده علاءالدین (+ شجره‌نامه تفصیلی بنده) در سه صفحه ۲) نامه پنج صفحه‌ای سادات حسینی و موسوی به اوقاف محلی در سال ۱۳۹۵ (حاوی شماره‌های تماس) شماره‌های تماس با آ.سید میرشجاع‌الدین حسینی (رئیس شورا و دهیار سابق روستا) 09134264732 + ۰۹۳۵۲۴۵۱۵۸۷ (جهت کسب اطلاعات و مدارک بیشتر) سیدمحمدحسینی(منتظر) ۰۹۳۵۱۳۲۷۷۹۴ فرزند حاج سید میربابا (فرزند حاج سیدمحمدعلی فرزند حاج سید حسن‌بابا فرزند حاج سیدمحمدرضا) ۱۴۰۱/۳/۳۱ (پایان متن نامه سوم بنده به ریاست سازمان اوقاف) 👌و اما چند نکته راجع به این نامه‌ها: 1) این نامه‌ها را قبلاً در تاریخ 30 خرداد در همین کانال (گنبد فیروزه) به اشتراک گذاشتم ولیکن نسخه pdf آن در بعضی گوشی‌ها باز نشد و بعضی از اعضاء خواستند که متن آنها را بصورت نوشتاری هم در ایتا بچینم اما مجالی پیدا نمی‌کردم تا اینکه این هفته (بعد از هفت ماه!)، فرصتی دست داد. فلذا بابت اینهمه تأخیر واقعا باید عذرخواهی بکنم. 2) تندی لحن نامه سوم، چند علت داشت؛ 2/1- لحن نامه مفصل اول، ملایم و محترمانه بود ولیکن همانند نامه‌های قبلی، بی‌جواب نهاده شدند که این رفتارشان، هم نامشروع بود و هم غیرقانونی فلذا نامه صریح‌اللهجه سوم، طبیعی و منطقی بود که قدری لحن تندتری داشته باشد ولو اینکه همه از جمله اخوی مایل به تندی نبودند و طالب نرمش قهرمانانه بودند! ولیکن بنده ملاطفت با متکبران را، خسارت محض می‌دانستم. بنظر بنده؛ برجام 1400/10/23 اهالی با نان‌کلی اوقاف، نوعی نرمش قهرمانانه بود که اوقاف نانکلی، ظرف 41 روز آنرا در همان سال 1400 لگدمال کرده بود! تا کماکان هدف شومی را که با نامه مورخه 1400/4/22 آغاز کرده بود با قلدری دنبال نماید! بنابراین پاسخ دندان‌شکن به قلدری، قربون‌صدقه قلدر رفتن نیست که در صدد تحقیر و توهین به مخاطبین خود است و لذا لاجرم زبان متناسب‌تری با او باید گشاد و بنده هم که اساساً در عرصه حق و عدالت با هیچکسی تعارف ندارم و براحتی مکنونات قلبی خود را بیرون می‌ریزم! و متأسفانه از کظم‌غیض کم‌بهره هستم! مضافاً وقتی که هرگونه نرمی و مدارا فقط بر وقاحت و قلدری حریف می‌افزاید که ضرورتی نداشت ملایمت بخرج بدهم نه در برابر شیادی‌های نانکلی و نه در برابر تفاله‌های او در روستا که هنوز هم احمقانه و خائنانه، سنگ آن نامرد را به سینه می‌زنند!! 2/2- علت دیگر تندی لحن نامه سوم و نیز پیامهای بعدی بنده در صفحات مجازی نسبت به نانکلی و اوباش محلی وی، در این مسئله، نهفته بود که؛ اوقاف؛ هیچگاه خالی از «لوطی‌خوری» در موقوفات، نبوده است. چه در زمان سلطه رژیم طاغوتی که، امام خمینی‌ره خطاب به شاه فرمودند: «وزارت اوقاف می‌خواهید درست کنید، باید وزارت اوقاف از ما باشد، نه اینکه شما تعیین کنید. تعیین شما قبول نیست؛ شما ارزش ندارید که تعیین کنید؛ ما باید تعیین کنیم. بگذارید تعیین کنیم ما یک نفر را، یک آقایی را رئیس فرهنگش کنیم، یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم؛ اوقاف را، آن وقت ببینید که اینطوری که الآن دارد لوطی خور می‌شود نخواهد شد؛ تمام مطالب به خودش خواهد رسید. دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم؛ با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی می‌کنیم. شما خاضع بشوید برای چند تا حکم اسلام، شما ما را اجازه بدهید که مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر می‌گرفت بگیریم از مردم، آن وقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی می‌ماند؟» (صحیفه امام/ج۱/ص۳۹۲) و چه در دوره حاکمیت نظام یاقوتی جمهوری اسلامی ایران! چرا؟! زیرا که ... ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳ بهمن ۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۳): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۶) ۲۶) سال ۱۴۰۱ ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... زیرا که هر جا سخن از قدرت اقتصادی و سیاسی باشد، نخستین حریصان و طمّاعان آن، یهودی‌ها بوده و هستند و خواهند بود! و ما در ایران مبتلی به پدیده خطرناک «یهودی‌های مخفی» (موسوم به یهودی‌های آنوسی مشهدی) هم هستیم و بسیار بسیار بعید است که آنها در مدیریت لوطی‌خوری موقوفات، نفوذی نورزیده باشند. همچنان که دو تن از عموهای خاموشی مشهدی (رئیس سازمان اوقاف)، در لوطی‌خوری پتروشیمی (و نفوذ در اتاق بازرگانی) چنان پیشتاز بودند که وقتی آ.سیدابراهیم رئیسی در جای‌گاه ریاست قوه قضائیه، دستور بازداشت و محاکمه دهها مدیر متخلف پتروشیمی را صادر کرد و از احضار خاموشی‌ها پرهیز کرد!!! داد و فغان دکتر زاکانی (شهردار فعلی تهران) در آمده بود که چرا اصلی‌ها را محاکمه نمی‌کنید و فقط مهره‌های آنها را گرفته‌اید؟!!! و رئیسی مشهدی، جوابی برای نامه زاکانی نداد! همچنانکه قالیباف مشهدی، جرأت تحقیق و تفحصی را ندارد که بتواند خاموشی‌های مشهدی را تهدید نماید! این کلیپ را حتما ببینید تا متوجه شوید که از چه چیزی دارم حرف می‌زنم! خاموشی‌ها (از دانه درشت‌های مفاسد اقتصادی؟)، تحت حمایت کجا بودند که محاکمه نشدند؟! احتمالاً عنوان «برادر شهید» را یدک کشیدند! و حال آنکه دو تن از برادران آنها (عموهای مهدی خاموشی سازمانین تبلیغات و اوقاف)، اساساً نباید «شهید» تلقی می‌شدند. زیرا اگرچه بدست رژیم شاه بعنوان اعضای سازمان منافقین اعدام شدند ولیکن نقش آنها در سازمان مذکور، «دین‌زدایی» از سازمان بود. در واقع بنیانگذاران تغییرات ایدئوژیکی سازمان بودند. آنها اگر زنده مانده بودند، قاعدتاً توسط نظام جمهوری اسلامی، اعدام می‌شدند! چرا؟! و ای‌کاش زنده مانده بودند تا برادران آنها به اسم برادر شهید، امکان نفوذ در شبکه‌های اقتصادی نظام را نمی‌یافتند! ظاهراً تنها برادران سالم خاموشی‌ها همان دو تنی بودند که کاسب و بازاری بودند و نه دنبال منافقین و دین‌ستیزی در سازمان رفتند و نه دنبال لوطی‌خوری در پتروشیمی و امثال آن. تنها عضو خاموشی‌ها که انقلابی و طرفدار نهضت امام خمینی بود، پدر همین مهدی خاموشی بود که واسطه آشنائی مقام معظم رهبری مشهدی با افکار و نهضت انقلابی امام نیز گردید و لذا حضرت آقا، در انقلابی و ولائی شدن خود بنحوی مدیون او گشت و لذا اعطای سمت ریاست سازمان تبلیغات به پسر او نوعی ادای دین در حق خدمتی تلقی شد که پدر انجام داده بود. ولیکن این پسر نه چنین لیاقتی داشت و نه حتی قابلیتی و نهایتاً هم از حلقه یاران آقا دور شد و جذب یکی از وزارتخانه‌های دولت شد و در رأس سازمان اوقاف نشست! در حالی که رزومه قابل قبولی در ریاست سازمان تبلیغات اسلامی نداشت. در امر «میزان بصیرت» و «معیّت با ولایت» او هم همین بس که (طبق ادعای خودش در جامعه وعاظ) جاده‌صاف‌کن ورود «مشانژاد ضد ولایت» به بیت رهبری شد تا به ریاست جمهوری برسند! ناگفته نماند که مهدی خاموشی، عمه‌ای هم داشت (مادر شهید مرحومه؛ فخرالسادات؟) که با حاج‌آقای لولاچیان مشهدی ازدواج کرد و یکی از دختران آنها، عروس مقام معظم رهبری شد. چقدر حاشیه رفتم! غرضم این بود که «لوطی‌خوری در اوقاف» با ریاست خاموشی هم متوقف نشد وگرنه لااقل 10% آن وعده‌های امام خمینی‌ره («اوقاف را ... دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد. آن وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم؛ با همین اوقاف، با همین اوقاف، ما فقرا را غنی می‌کنیم.)، با درآمدهای محیرالعقول موقوفات کشوری، تحقق پیدا می‌کرد! ولیکن پولدارترین مجموعه کشوری، اساساً به «عدم پاسخگوئی» معتاد است! حتی رئیس مجلس مشهدی فعلی هم، اجازه تحقیق و تفحص در اوقاف را نمی‌دهد! چرا؟! چرا متمول‌ترین دستگاه دولت، نباید توسط مجلس مورد تحقیق و تفحص قرار بگیرد؟! بنابراین «عدم پاسخگو بودن» خاموشی به نامه اول بنده، موجب تندی لحن نامه بعدی بنده گردید وگرنه اصلاً چه نیازی به تحریر و تحویل آن بود؟! 2/3- سومین علت گرایش لحن نامه و پیام‌های بنده به تندی، واکنش‌های تند تفاله‌های نانکلی در روستا بود که علاوه بر «بی‌غیرتی در قبال حیثیت اجدادی پدران خود»، ضمن پفیوزی و دم تکان دادن برای نانکلی، «تیشه به ریشه باورها و مایملک اهالی» هم می‌زدند و می‌زنند! البته اینها در روز قیامت از بنده، تشکر خواهند کرد. یعنی هم نانکلی و هم تفاله‌های او و هم عنکبوت‌های کوچه جهنمی، همگی در قیامت سپاس‌گذار من خواهند بود! زیرا آنجا خواهند فهمید که من با شلاق‌های کلامی خود، چگونه باعث شدم که بیش از این با کله در جهنم شیرجه نروند. امروز، قطعاً عصبانی و شاکی هستند اما در ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۴بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۴): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۷) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... امروز، قطعاً عصبانی و شاکی هستند اما در «یوم تبلی السرائر»، بر شلاق‌های ( نهیب‌های بازدارنده) بنده، بوسه‌ها خواهند زد! و آنها که بیشترین درشتی‌ها را از من گرفتند، بیشترین قدردانی‌ها را از من خواهند داشت! البته اگر ترتیب‌اثری به این حرف‌ها بدهند و دست از لجاجت بردارند. وگرنه حداقل مطلب آنست که دیگر نمی‌توانند پشت جهالت خود پنهان بشوند. ادعای جهل و نادانی از آنها مسموع نخواهد بود و هر چه هست فقط لجاج و عناد است. نان‌کلی هم که امروز علیه بنده شکایت کرده است (و منتظر شکایت تفاله‌های او هم هستیم!)، علاوه بر اینکه در این دنیا نتیجه مطلوبی نخواهند گرفت، در آخرت بابت تک تک اتهامات خود، شدیداً هم شرمنده و هم شکرگزار خواهند شد. دعا کنیم که از لجاجت دست شسته و از خر شیطان پائین بیایند. آیا لقمه‌های حرام اجازه خواهند داد؟! 2/4- نامه اول به ریاست سازمان، با این تصور بود که او نسبت به زیرمجموعه خود در قزوین و بوئین، جهالت دارد فلذا محترمانه بود ولیکن نامه دوم که قرین درشتی گردید، مواجهه با لجاجت او بود در نادیده‌انگاری تظلم‌خواهی ما و نیز تکالیف انسانی و سیادتی و کسوتی خودش و همچنین تعهدات قانونی او در جای‌گاه ریاست سازمانی که علاوه بر دولت، از شئونات حکومتی هم برخوردار است. پیام‌های بنده در صفحات مجازی هم دقیقا تابع همین الگو بود. ابتدائاً چیزی بجز ادب و احترام و حداکثر کنایه بدون اسم بردن از کسی نبود. زیرا گمان می‌رفت غرق در جهالت هستند و نمی‌دانند! ولیکن وقتی که مکرراً اثبات کردند صرفاً اهل لجاجت هستند، دیگر جای مماشات نبود و باید چوب تر و فلک و داغ و درفش و شلاق به کار می‌افتاد که تا حدودی آنهم در حد حرف افتاد! در خصوص فرق جهالت و لجاجت و لزوم تفاوت مواجهه با انسان‌های جهول و لجوج در پیام 242 گنبد فیروزه توضیحاتی تقدیم کردم. در این خصوص، مبحث «تنبیه» در پیام شماره 260 کانال گنبد فیروزه، را نیز که ناتمام ماند، لازمست در همین‌جا تکمیل نمایم: .. تنبیه؛ کلمه‌ای عربی بمعنای «بیدارباش» است ولیکن در فارسی مفهومی از «مجازات» دارد! بنده در ادبیات خویش، هر دو معنی را اراده می‌کنم با این تفاوت که تنبیه در مقابل جهول، رویکردی از جنس بیدارباش و روشنگری دارد و تنبیه در مقابل لجوج، عملکردی از جنس مجازات دارد که در عربی به آن، دیگر تنبیه نمی‌گویند بلکه کلمه توهین مناسب‌تر است. «تنبیه جهول»ی که جهالت دارد با «تنبیه لجوج»ی که لجاجت می‌ورزد، متفاوت است. ناگفته نماند که مفهوم توهین هم در عربی و فارسی متفاوت است. توهین در عربی یعنی سست‌سازی جای‌گاه حریف و حال آنکه در فارسی مفهومی از تحقیر و ناسزاگویی دارد. اتفاقاً یکی از مشکلات ادبیاتی بنده همین است که گاهی طبق عادت طلبگی، مفهوم عربی کلمه‌ای را اراده می‌کنم غافل از اینکه مخاطب من مفهوم فارسی آن‌را برداشت می‌کند! فلذا باید به طلاب عربی‌خوان، دائماً باید توصیه کرد که فارسی را هم پاس بدارند! مشابه چنین مشکلات مفهومی را بعضاً با ملل دیگر هم داریم. مثلاً کلمه مُهر در فارسی به معنای تربت امام حسین علیه‌السلام است اما در لبنانی، شنیده‌ام مفهوم بسیار زشتی دارد که ذکر آنهم شرم‌آور است! یا کلمه «غلط» در زبان افغانی بمعنای ساده «اشتباه» است و لذا ممکنست به کسی که اشتباه می‌کند بگویند تو غلط می‌کنی یا غلط کردی اما در فارسی ایرانی، مفهومی از توهین و توبیخ دارد! در حالی که اصل کلمه زبان عربی، همان مفهوم افغانی را دارد اما در فارسی، از مدار مفهومی خود خارج شده است! مثال دیگر؛ کلمه «ملاً» است که در عربی بمعنای «املاء کننده» یعنی عالمی که مطلبی را به متعلمین نوآموز، املاء می‌کند. معادل انگلیسی آن، «دیکته» است و لذا «دیکته کننده» را «دیکتاتور» می‌نامند ولیکن این کلمه در ادبیات سیاسی تبدیل گشته به توصیف کسی که «قلدری» می‌کند. در هر حال، بار معنائی لغات را حتی‌الامکان باید در گویش‌های مختلف سنجید و هم گوینده باید مراقب باشد و هم خواننده و شنونده وگرنه امکان سوءتفاهم همیشه وجود دارد. خصوصاً که ممکنست بار حقوقی هم به بار آورد که کار قاضی هم برای احراز دقیق عدالت، بسی سخت می‌شود! زیرا که ظواهر قول هم حجًیًت دارند ولیکن در کدام گویش؟! و در کدام فضای گفتمانی؟! و اینکه احکام (طبق بیان صریح امام خمینی‌ره) باید تابع شمً جغرافیائی زمان و مکان هم باشد! (که کمتر فقیهی بدان پرداخته است!) فتأمل! 2/5- «ضمائم نامه اول به سازمان اوقاف» را اگرچه در پیامرسان واتساپ به اشتراک گذاشتم ولیکن شاید قابل دسترسی نباشند و لذا در پیامرسان ایتا (در همین کانال) بزودی به اشتراک خواهم گذاشت. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
❣️امیرالمؤمنین علیه‌السلام: كسى كه در برابر منكر با دل و دست و زبان خويش اعتراض نكند، او مرده اى است در ميان زندگان. 📚( تهذيب الأحكام، ج 6، ص ۱۸۱ @shamime141 ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۵): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۸) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: 😳 واقعیتی وحشت‌ناک! 😳 در اولین روزی (۱۳۶۰) که قدم به محیط سربازی گذاشتم (پادگان آموزشی لشگرک در ورای تپه‌های شمال‌شرقی تهران) با وحشتناک‌ترین پدیده عمرم (در سن ۱۸ سالگی) مواجه شدم. سربازها و حتی درجه‌دارها و بعضاً افسرهای پادگان، براحتی با فحش‌های تند و بعضاً رکیک و حتی خیلی رکیک به همدیگر توهین می‌کردند که بعضی از آنها حتی به گوش من هم نرسیده بود و از آن عجیب‌تر؛ این بود که مخاطبین آن‌ها هم نه تنها عصبانی یا ناراحت نمی‌شدند بلکه عین آن‌ها مقابله بمثل می‌کردند! از هر ۱۰ کلمه‌ای که بر زبان می‌راندند ۸ کلمه آن، زمخت و خشن و وحشیانه بود! و من که اوقاتم عمدتاً به مطالعه گذشته بود (بطور میانگین روزی ۱۵ ساعت سرم تو کتاب بود و کتابی در کتابخانه مدرسه و کانون فرهنگی محل نبود که من نخوانده باشم. زیرا ابوی مرحوم، از سن ۵ سالگی، علاوه بر روانخوانی قرآن، علاقمندی به مطالعه و ادبیات را هم در نهاد بنده بودیعت نهاده بود) فلذا چند روزی و بلکه یکی دو هفته بسیار متحیر و گیج و بقول معروف؛ هنگ کرده بودم! تا اینکه تدریجاً متوجه شدم، سرباز دیگری هم هست که مثل من اهل مطالعه است، قادر به استفاده از کلمات رکیکه نیست و لذا باب دوستی با او را باز کردم و وقتی که قضیه عجاب خودم را با او مطرح کردم، پرسید: در کدام دبیرستان بودی؟! گفتم: بعد از سوم راهنمایی، بجای کلاس درس رفتم شاگردی بازار. گفت: اگر وارد دبیرستان شده بودی، حالا اینهمه حیرت نمی‌کردی! ولی بهتره تمرین کنیم وگرنه نمی‌تونیم باهاشون قاطی بشیم و می‌شیم تافته جدابافته! گفتم: یعنی مثل اینها به همدیگه فحاشی و هتاکی بکنیم؟! پس «ادب از که آموختی؟ گفت از بی‌ادبان!» چه می‌شود؟! گفت: ظاهریه! همه هم می‌دونن ظاهریه و صرفاً از روی عادت به هم می‌پرونن. اصالتی نداره! ما بی‌ادبی یاد نمی‌گیریم بلکه مثل خودشون حرف می‌زنیم وگرنه فکر می‌کنن سوسول هستیم و تابلو که بشیم مضحکه می‌شیم. این‌جا تا همین الآنش هم تابلو شدیم اما مهم نیست، چون دوره آموزشی، کوتاه‌مدته و بعدش همگی تقسیم می‌شیم و هر کدوم می‌ریم به یک جایی اما اگه اینجا تمرین کنیم در پادگانهای عملیاتی، دیگه نباید کم بیاریم و تابلو بشیم! او در تمرین‌های خود موفق شد اما من نتونستم هیچ فحشی رو یاد بگیرم. ولیکن به این نتیجه رسیدم که با هر کسی باید با زبان خودش حرف بزنم! ولیکن در دوره طلبگی به نتیجه متمایزی رسیدم و اینکه اول با زبان خودم با دیگران گفتگو بکنم و چنانچه برایشان مفهوم نشد آنگاه به زبان خودشان گویش کنم تا شاید دریابند! چنین روشی را اسلام هم تا حدودی اجازه داده است! البته با این تمایز که در راه «دعوت به راه پروردگار متعال» (ادع الی سبیل ربًک) اول باید روش‌های «ربوبیتی» (بالحکمه) و «رحمتی» (الموعظه الحسنه) را امتحان کرد و اگر بی‌اثر بود آنگاه روش‌ «مالکیتی» (جادلهم بالتی هی أحسن) یعنی روش‌های «تطمیع» و «تهدید» را به کار بست. در سوره مبارکه فاتحه‌الکتاب هم همین سه روش را بیان فرموده است: برای رسیدن از معرفت «الحمدلله» به عملیات «إیًاک نعبد و إیًاک نستعین» باید بترتیب از «ربوبیت» و «رحمت» (رحمانیتی و رحیمیتی) و نهایتاً «مالکیتی» عبور کرد وگرنه که مقصود، تحصیل نخواهد گشت. البته بنظر می‌رسد که روشهای «حکمتی و ربوبیتی» و «رحمتی و موعظه نیکو» معمولاً معجزه نمی‌کند و «یدخلون فی دین‌الله افواجا» را پدید نمی‌آورد! ولیکن روش سوم گویا که مؤثرتر است! یعنی اتخاذ شیوه «مالکیتی تطمیع و تهدید» (تطمیع به بهشت و تهدید به جهنم). به همین علت هم گفته شده که اگر «طمع به بهشت» و «ترس از جهنم» را از مردمان بگیرید، برای عبادت خدا علی می‌ماند و حوزش!! اگرچه خود امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: من اگر خدا را عبادت می‌کنم نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت است بلکه او را شایسته عبادت یافته‌ام. فلذا ارزش انسان به «میزان کمً و کیف عبادت الله» است؛ ترجیحاً بخاطر ربوبیت و رحمت او وگرنه که بعلت ترس و طمع معطوف به «یوم الدین» که آخرین تیر ترکش اسلام است. البته ناگفته نماند که در روش سوم، تصریح و ترجیح اسلام به «جدل أحسن» است و بجای «جدل مطلق» و حتی «جدل حسن»، توصیه می‌فرماید به کریمانه «فاصفح الصفح الجمیل»! و بعبارتی به «قالوا سلاما» (آنگاه که مسلمان با جُهًال؛ «إذا خاطبهم الجاهلون» مواجه شود) ولیکن هنگام مواجهه با «لَجًاج عنود»، همان است که در پیام شماره 260 کانال گنبد فیروزه برشمردم. در فضای مجازی این روستا، عنکبوت‌ها بویژه تفاله‌های نانکلی از همان ابتدای امر مرا به روش سوم (آنهم از نوع مواجهه با لجوج عنود) فرا خواندند!! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ بهمن ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۶): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۲۹) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: ... این نکات را از آن‌جهت مورد تصریح و تأکید قرار دادم که یکی از اتهامات نانکلی علیه بنده در دادسرای ویژه روحانیت، عبارت بود از: «انتشار متن‌ها و پیامک‌های طولانی با محتوای کذب» و نیز «نشر اکاذیب، توهین، افتراء و فحاشی از طریق ارسال پیامک و فضای مخابراتی و فضای مجازی علیه مدیر اوقاف بوئین‌زهرا، مدیرکل اوقاف استان قزوین و رئیس سازمان اوقاف در بیش از ۳۰۰ پست مجازی»! و از آن‌جا که همین اراجیف توسط دنباله‌های نان‌کلی در محیط روستا هم بین اهالی، بازنشر شده و می‌شود، لازمست که در اینجا هم دفاعیه‌ای برای خود داشته باشم. اتهامات نانکلی (و وابستگانش) تلفیق راست و دروغ است: 1) انتشار «متن‌های طولانی از طریق فضای مجازی» را درست گفته (البته بدون اشاره به اینکه منظورش از «فضای مجازی دهان‌پرکن»، فضای مجازی محدود خودمونی پنجاه شصت نفره اهالی یا ساداتی است که پیگیر پیامهای بنده هستند! و نمی‌شود این نوع اطلاع‌رسانی و هم‌اندیشی بسیار محدود را «فضای مجازی مصطلح نامحدود» قلمداد کرد) اما «نشر از طریق پیامک و فضای مخابراتی» را دروغ سُفته! معلومه که وی هنوز درک واقعی از تفاوت «فضای مجازی» با «پیامک مخابراتی» ندارد! یا اینکه دارد ولیکن بعلت عادت مألوف خود به دروغ‌پردازی و فریب مخاطبین خود، براحتی مرتکب افتراء و تهمت می‌شود! و گمان می‌کند که قاضی‌های همه دادگاه‌ها را هم می‌تواند فریب بدهد! 2) «کذب محتوایی» قلمداد کردن متن‌های منتشره بنده (با وجود اینهمه مدرک و سند که بنده در صفحات مجازی خود به اشتراک گذاشته‌ام)!، خود «کذب» بی‌بدیلی است که از خود او و تفاله‌های او بر می‌آید و بس! 3) «نشر توهین [بحق و سزامند] در حق نانکلی» (البته بمفهوم عربی آن) را درست گفته اما «اکاذیب و افتراء» را دروغ گفته. 4) «توهین و افتراء و فحاشی و نشر اکاذیب علیه مجیدی و خاموشی» را در جای خودش، تحلیل خواهم کرد. 5) بررسی تهمت کلی «نشر اکاذیب» (بدون ارائه هیچگونه مورد مصداقی در متون شکوائیه) وی را در سه چهار صفحه A4 تحریر و تحویل دادگاه دادم و متن آنرا در فرصت مناسبی در فضای مجازی خود هم به اشتراک خواهم گذاشت. 6) «طولانی» بودن صدها پیام بنده، تا آنجا باعث عصبانیت نان‌کلی هم گشته است که لازم دیده آنرا به محضر دادگاه هم منعکس نماید! 😂😂😂 از این جهت، شاید لازم باشد که از وی هم عذرخواهی بکنم! 🙏🙏🙏 معلومه که مطالعه و بلکه تورق آنها هم به وی هم فشار سختی آورده است! ضمناً تنها مدرکی که برای اثبات ادعای خود، به دادگاه ارائه داده است، پرینتی از پیام شماره 116 کانال گنبد فیروزه، است! انتخاب این پیام بعنوان نمونه و سرآمد «بیش از 300 پیام» (به زعم وی؛ کذب و توهین و...)، بنظر شما قابل تحلیل نیست؟! چرا وی (یا وکیلش) گمان کرده که همین یک پیام می‌تواند موجب اثبات اتهامات و محکومیت بنده در دادگاه گردد؟! البته وی از اول هم به این پیام 116 حساسیت عجیبی داشته! آنروزی هم که این را به اشتراک گذاشتم، وارد کانالم شد! ویژگی آن چیست؟! 2/6- آ.میرشجاع اصرار داشت که من عبارت «معلوم نیست زیر چه بوته‌ای بعمل آمده‌اند» را از نامه اولم، حذف کنم! زیرا گمان می‌کرد که مفهوم بسیار زشت و خلاف واقعی دارد! می‌گفت: ما که همه اهالی را می‌شناسیم و باور داریم که همه آنها حلال‌زاده هستند. و حال آنکه «زیر بوته بعمل آمدن»؛ الزاماً بمفهوم (معاذالله) زنازادگی و حرام‌زادگی نیست. بلکه مراد «تربیت غلط» است. ممکن‌ست حرام‌خواره هم بعلت لقمه‌های حرام مرتکب همان جرائم و گناهانی بشود که حرام‌زاده‌ها و متولدین از نطفه‌های حرام، مرتکب می‌شوند. آثار پلید «لقمه حرام» کمتر از آثار شوم «نطفه حرام» نیست. نمونه اعلای این قصه تلخ را در روز عاشورا می‌بینیم که هر چه امام(ع) می‌خواهد کوفی‌ها را نصیحت کند، هلهله می‌کنند و نمی‌خواهند حتی بشنوند! سیدالشهدآء علیه‌السلام که از هدایت آن حرامی‌ها مأیوس شدند، فرمودند: «اینها نتیجه آن لقمه‌های حرامی است که در شکم‌های خود انباشته کرده‌اید»! بنابراین چنین عبارتی، اگر توهین تلقی شود، سخن از واقعیت است نه «خلاف واقع» حرف زدن. وانگهی مگر در همین روستا، بزرگ و سازنده روستا که معمار بازسازی بقعه مبارکه امامزاده هم بوده است (مرحوم حاج‌سیدحسن‌بابا) یکی از پسران خود را «عاق والد» نکرد؟! (آنهم با آن لحن بسیار تند و تلخ!)! وقتی که پای اصول به میان می‌آید، دیگر جای ملاحظه و مماشات و تعارفات و ملاحظات و شتر دیدی ندیدی و این حرفها نیست. «مُرّ حقیقت» علیرغم تلخی ظاهر آن، فوق‌العاده «شیرین» و گواراست. حتی اگر تلخ و شرنگ هم باشد باید نوش‌جان کرد. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 این کلیپ کوتاه چقدر زیبا و آموزنده است. انسانهای حلال خور با تقوا و نزد خدای مهربان محبوب و عزیزند . ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
. 🟢 برای تربیت صحیح و درست، اصولی وجود دارد که مهم ترین آن ها "لقمه حلال" است. لقمه حرام آثار شوم فراوانی در زندگی انسان دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود. 🔸مهم ترین عامل تربیت فرزندان صالح پرهیز از ارتزاق حرام است. تمامی مباحث تربیتی یک طرف و لقمه حلال هم یک طرف! 🔸با وجود درآمد نامشروع و حرام تمامی تلاش های تربیتی بی نتیجه است.کسب حرام باعث می شود که فرزندان آدمی ناصالح باشند. 🔸لقمه حرام باعث می شود که انسان در مقابل ولی خدا و امام عصر خویش بایستد و بجنگد. همچنان که در واقعه عاشورا امام حسین (علیه السلام) فرمود: "ملئت بطونهم من الحرام" شکم های آنها از حرام پرشده است. 🔸لقمه حرام باعث می شود که انسان حق را نپذیرد وبه باطل گرایش داشته باشد. 🔸لقمه حرام، صیرت را از انسان می گیرد. لقمه حرام نه تنها باعث نمی شود که روزی انسان زیاد شود بلکه روزی انسان را کم می کند و برکت از رزق و زندگی برداشته می شود. 🔻در همین راستا و بر اساس اصل علیت، غذای حرام بر روح و روان انسان بسیار تأثیرگذار است و این تأثیر بر روان فرزند به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ چنان‌که در طول تاریخ، غالب افراد فاسدی چون معاویة بن ابی‌سفیان از دامان کسانی چون هند جگرخوار برآمده‌اند که سخن حق در آن‌ها هیچ تأثیری نمی‌کند. ☝️از پیام‌های وارده☝️ لطفا به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
اهالی محترم امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده دهه فجر 1361 / کرمانشاه / سالن تئاتر شهر/ گروه تئاتر اداره کل ارشاد اسلامی کرمانشاهان اجرای نمایشی در موضوع چالشهای نظام ولائی بمناسبت گرامیداشت چهارمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم»! پیدا کنید «حسینی منتظر» را! ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۵ بهمن ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
. ♻️ از شکم بزرگ‌های فوتبال تا شکم بزرگ‌های عرصه مدیریت 🔰 حمید رسایی: فرد شکم بزرگی که در تصویر مشاهده می‌کنید، دانیل بادیسلاو دروازه‌بان ۱۳۰ کیلوگرمی رومانیایی بود که باعث سقوط تیمش از درجه دو به چهار شد. با این حال باشگاهش قادر به بیرون کردن وی نبود، زیرا مادرش از مالکین و حامیان اصلی باشگاه بود. با اینکه چهار مربی به خاطر این موضوع استعفا دادند، یک مربی نیز به علت سکته قلبی از دنیا رفت و یک بازیکن خبره تیم نیز در اعتراض برای همیشه با فوتبال خداحافظی کرد اما او تغییر نکرد. دانیال در ابتدا پست فوروارد را برای خود انتخاب کرد اما چون قادر به دویدن نبود پست دروازه‌بانی را انتخاب کرد. به خاطر ناتوانی در گرفتن توپ نیز مربی مجبور بود همه بازی‌ها را با ۷ دفاع و سه هافبک بازی کند. همه اینها در حالی بود که او در بین یارانش بیشترین دستمزد را داشت! 👈 مشکل کشور، دانیل‌های عرصه مدیریت است، جماعتی که نه شایستگی دارند و نه لیاقت، اما چون وصلند به یکی از کانون‌های غیررسمی قدرت، چون یک چهره هستند، چون یک مدیر تکنوکرات هستند، چون و فلان آدم بانفوذ هستند، عرصه را بر افراد مستعد و کارآمد تنگ کرده‌اند و کارآمدی‌ای که از ساختار نظام توقع می‌رود را مختل کرده‌اند. 👈 انتخابات نزدیک است، مراقب لیست‌هایی که محل رشد و نمو شکم گنده‌هایی مثل دانیل هستند باشید و فریب نخورید. 🔺برای دیدن تحلیل‌های حمید رسایی عضو کانال شوید🔻 eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1 ☝️از پیام‌های وارده☝️ به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۷): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۳۰) ادامه تحلیل علت تندی برخی نامه‌ها و پیام‌های بنده: در پیام قبلی به شکایت نانکلی از طولانی بودن پیامهای بنده اشاره کردم. ولیکن یکی هم باید به وی بگوید که؛ آخه، فلان فلان شده، تو دقیقاً حکم همان دیوانه‌ای را داری که سنگی به چاه این روستا انداخته که چهل تا عاقل با صدها پیام طویل خود در صدد بیرون آوردن آن هستند و هنوز هم ادامه دارد! این بلایی بود که بعلت رذالت و طمع و حرص و آز و تکبر و قانون‌شکنی و حرمت‌شکنی و طغیان و عصیان و سوءاستفاده از اختیارات و تحمیل تعارض منافع و انواع شیادی‌ها و کذابی‌ها و نانجیبی‌های تو و ول‌شدگی از طرف رؤسای متکبر تو بر علیه اهالی مظلوم این روستا مرتکب شدی و هنوز دو قورت و نیم‌ت هم باقی مانده؟! در روز قیامت از اینهمه وقتی که از من‌یکی تلف کردی (برای تجمیع این مدارک و اطلاعات و تحریر این تحلیلها تا اهالی را از چنگال تو و تفاله‌های منحوس تو برهانم)، از تو نخواهم گذشت! ۲۶) سال‌های ۱۴۰۲-۱۴۰۱ وقتی که در سال ۱۴۰۰ بجز شنیده‌ها هیچگونه مدرکی در خصوص تخلفات نانکلی به دستم نرسید (نه از طرف اداره ثبت و نه از طرف شورای خائن روستا)، قاعدتاً اقدام حقوقی علیه وی (عطف به بند ۴ در صورتجلسه اهالی) چندان وجاهتی نداشت ولیکن بیکار نمانده و با تحریر نامه‌ای مفصل به ریاست سازمان اوقاف (با این خوش‌خیالی که خودشان مدارک لازمه را جمع‌آوری خواهند کرد!)، متوسل شدم که متأسفانه هیچ جوابی دریافت نکردم! فلذا سعی کردم راهی برای ملاقات با رئیس اوقاف (مهدی خاموشی متکبر!) پیدا کنم. به همین علت به فکر آن افتادم که وقف یکی دو تا از اختراعات خود را بهانه دیدار بکنم که باز هم طفره رفت و اجازه ملاقات نداد! در نتیجه ناچار شدم نامه سوم خود را قدری تندتر و کوتاهتر بنویسم تا شاید گارد بسته آن خودشیفته پر نخوت را باز بکنم که باز هم بی‌فایده بود! در آن مقطع هیچ اطلاعی از «معاملات پشت‌پرده عروس وی با اوقاف قزوین» (ماجرای موناگیت) نداشتم. همچنین بدون دقت لازم در وقفنامه‌های جعلی، صرفاً بر اساس مسموعاتم، عبارت «وقف خاص» را در نامه‌ام به کار بردم! و بدتر از همه از انگیزه‌های شخصی و پنهانی نانکلی و نیز استخدام اعضای شورا و پدید آوردن خطیره «تعارض منافع» هم کاملاً بی‌خبر بودم و اینکه دفینه‌های محتمل (و برای نان‌کلی و تفاله‌هایش خیلی جدی!) ممکنست چه عواقب شومی برای اهالی و مایملک آنها رقم زده باشد! و مدتها ذهنم مشغول این بود که؛ مخرج مشترک نانکلی و کفتارهای وابسته او در این روستا چیست؟! مگر چه هدف مشترکی را تعقیب می‌کنند که حاضرند بخاطر آن اینهمه خود را به آب و آتش بزنند؟! واقعاً برایم حیرت‌انگیز بود! تا اینکه یکی از متهمین حفاری‌های غیرمجاز، در گروه شورای خائن، پیامهای مرا «متن‌های مزخرف» نامید! و همان حمله وی، جرقه بیداری من در مسئله معمای مذکور گشت و از این بابت از وی سپاسگزارم وگرنه ای‌بسا همچنان در حیرت خود باقی می‌ماندم! تا اینجای مطلب، روشن شد که هم تحصیل مدرک از ادارات آوج و شورای خائن روستا، بمنظور استناد به آن‌ها جهت طرح شکایت در دادگاه، به نتیجه‌ای نرسید و هم نامه‌نگاری با ریاست سازمان اوقاف، بی‌جواب ماند و می‌شد نتیجه گرفت که، اوقاف در ادعای خود، جای پای محکمی ندارد و می‌توان در مقابلش ایستادگی و مقاومت کرد. زیرا «آنکس که حساب پاک است، از محاسبه هیچ باکش نیست.» این‌ها اگر مدرک و سند و استدلال متین و محکمی داشتند، قاعدتاً براحتی می‌توانستند با ارائه آن‌ها، ادعای خود را به اثبات برسانند. ولیکن استنکاف شدید از ارائه هرگونه مدرک و جواب، گویای صرفاً قلدری اوقاف بویژه نانکلی بود. اما چرا قلدری؟! (بنابراین ما با یک جریان سالم اداری در شأن نظام جمهوری اسلامی ایران طرف نبودیم بلکه با شیادهایی طرف هستیم که دم خروس‌شان همه‌جانبه زده بیرون!) قبل از کشف ارتباط حماسه چکمه سفید نانکلی با دفینه‌های روستا، چند گمانه‌زنی، خلجان ذهنی بنده بود. ارزش اقتصادی روستا اساساً منتفی بود. زیرا روستایی که اهالی آن، آنرا ترک کرده‌اند، قاعدتاً نمی‌تواند چنان ارزشمند باشد که اداره‌ای مثل اوقاف بخواهد برای سلطه مطلق بر آن، اینگونه خود را به آب و آتش بزند. احتمال قوی‌تری که مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود، مسئله لوطی‌خوری یک دانگ امامزاده بود. زیرا اراضی یک دانگ امامزاده از طریق مستأجرهای دو دانگ، مورد تصرفاتی قرار گرفته بود که بدون مجوز اوقاف صورت گرفته است. در آن مقطع، آماری هم در شایعات محلی، مطرح بود که ۳۸ رقبه بر باد رفته است و نوک پیکان هم متأسفانه حیثیت داماد ما را نشانه رفته بود که می‌توانست از طرف رقبای ایشان دامن زده باشد! اما داماد ایشان ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۶ بهمن ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۸): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۳۱) علت‌یابی تندی‌های متقابل برخی نامه‌ها و پیام‌های طرفین: ... اما داماد ایشان (محمد داودی)،توضیح داد که اولاً ۹ قطعه بیشتر نبوده و ثانیاً طبق بررسی‌های او، همه آن واگذاری‌ها موجه بوده‌اند! در هر حال، تصور می‌کردم که خیز فراگیر و فشار نانکلی برای الحاق چهاردانگ سادات به دو دانگ امامزاده، ناشی از تبانی کسانی است که یک دانگ امامزاده را لوطی‌خور کرده‌اند و حال می‌خواهند با این الحاق رد پای آنرا از بین ببرند! حتی در پیام شماره ۲۰ کانال سیدعلاءالدین مورخه ۲۸ آبان پارسال، تحت عنوان «یک دانگ مرا چه کسی خورد؟!» و نیز طی پیامی دیگر، این مسئله را مورد توجه و برجستگی قرار دادم. (ضمناً در آن پیام، بعلت عجله‌نویسی و عدم دقت کافی، مرحوم حاج‌سیداسداله موسوی را از فرزندان مرحوم صفدربابا برشمرده بودم و الآن یادم افتاد که اصلاح آن فراموشم شد! لذا از بابت این تأخیر در توضیح، عذرخواهی می‌کنم) مبحث «علت‌یابی تندی پیام‌ها و نامه‌های بنده»، علت‌یابی دیگری را در دل خود دارد و آن اینست که؛ «تندی پیام‌های کفتارها و عنکبوت‌های روستا علیه من»، چه علتی داشت؟! در حدفاصل همایش ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ (که قرار بود سر اهالی را حسابی شیره بمالند برای ترغیب آن‌ها به پذیرش قرارداد استیجاری با نان‌کلی!)، تا مقطعی که واتساپ فیلتر شد (و در ایتا مجبور شدم، شمشیر را از رو ببندم)، از آن‌همه توهین‌های شرم‌آور و کاملاً ناحق آن‌ها در حق خودم توسط شورای خائن و همپالگی‌های آن‌ها واقعاً متحیر و گیج بودم! لذا احتمال دادم که شاید به علت سرستیزی این‌ها با اخوی باشد! (خصوصاً که یداله هم در جلسه خانگی خودش فریاد زد که؛ والله این هم مثل برادرش شجاع آمده که ایجاد تفرقه بکند!!!) لذا به میرشجاع، تیکه انداختم که؛ چقدر محبوب اهالی هستید شما!!! جوابی که داد مرا به اشتباه انداخت و باعث شد خیلی دیرتر به نفاق این کفتارها پی ببرم وگرنه باید زودتر از سرگشاده کاظم‌رنگی متوجه رنگرزی‌های آن‌ها می‌شدم. شجاع گفت: اشتباه نکن! اولاً هنوز هم بین اکثریت اهالی محبوبیت دارم و گول شلتاق‌های این اقلیت تازه به دوران رسیده را نخور! که عقده‌های خاصی از من دارند! زیرا آنها را من نه آدم حساب می‌کنم و نه تا حالا تحویل گرفته‌ام!! ثانیاً کینه‌توزی دیرینه اینها بدریه و خیبریه و حنینیه است! این‌ها نسبت به پدر ما هم از قدیم، حسادت و کینه‌ورزی داشتند!! از این گفته میرشجاع، ذهنم منحرف شد که لابد عده قلیلی از اهالی، بعلت بداخلاقی‌های خود او (که با خود من هم داشته!) از او دلخوری دارند و لذا بر سر من هم خالی می‌کنند! و حال آنکه، خیانت‌پیشگی این‌ها هیچ ربطی به میرشجاع نداشته است. همچنانکه در سوابق ذهنی خودم راجع به رابطه اهالی و پدرم، من هیچگونه کینه و کدورتی سراغ نداشتم، آنهم در این حد که این‌ها بخواهند اینهمه به خون من تشنه باشند! خصوصاً که زمانی که میرشجاع ساکن تهران شده بود (از ۱۷ سالگی) من همچنان ۵ سال دیگر هم ساکن روستا بودم. (به همین دلیل هم او گمان می‌کند که من بر موقعیت زمین‌های پدری باید اشرافیت بیشتری داشته باشم!) و تنها موردی که سراغ داشتم، چالشی بود که پدر من با همسایه مسجد داشت بابت سگی که او نگهداری می‌کرد که آن‌هم منحصر به پدر من نبود و همه مسجدی‌ها با او مشکل داشتند. بنابراین برخوردهای کلامی خشن کفتارهای روستا با من، هیچ ربطی به پدر ما نداشت همچنانکه به میرشجاع هم ربطی نداشته و حتی به روحانی بودن من و نیز روابط معطوف به دوره قبل از همایش کاظم‌رنگی آنها با من هم نداشت. چرا که اساساً هیچگونه ارتباطی برقرار نبود. هر چه بود به همان همایش کذایی برمیگشت و بس! ناگفته نماند که اولش مدتی هم دچار این گمانه بودم که شاید بعلت فراخوان ایده‌ای بود که من مطرح کرده بودم ولیکن اصلاّ قانع‌کننده نبود که بخاطر یک فراخوان ایده آنگونه وحشیانه به من حمله‌ور شده و از چپ و راست پارس کنند! باز هم گفته میرشجاع (که ای‌کاش در فراخوان ایده هیچ مبلغی را نمی‌نوشتی! ای‌کاش درصدی از آن مبلغ را بنحوی برای اهالی و روستا هزینه می‌کردی بعدش از ۲۶۶ میلیارد تومان دم می‌زدی!) باعث شد که گمان بکنم علت آن‌همه شرارت‌افزایی علیه من بخاطر «مبلغ باورناپذیر آن فراخوان ایده»! بوده است! البته معقول‌ترین گزینه برای تعلیل آن‌همه شیطنت اوباش و اراذل روستا، ربط دادن آن‌ها به تحریکات کسی بود که بنده در سخنرانی خود (در مراسم ۱۳۹۵ گرامیداشت امامزادگان)، رشته توطئه آن‌ها علیه سادات را پنبه کرده بودم و تصور همه ما هم این بود که باطن چنین صورتی، انتقام‌جویی طایفه آن‌هاست! و این برداشت هم حجابی بود که مانع از کشف بموقع خیانت رنگرزهای کفتار صفت روستا بود! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۷ بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۷۹): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۳۲) علت‌یابی تندی‌های متقابل برخی نامه‌ها و پیام‌های طرفین: در هر حال، خیلی چیزها دست به دست هم دادند تا پی به خیانت کسانی ببرم که قبلاً فکرش را هم نمی‌کردیم خائن باشند. خصوصاً سرگشاده کاظم‌رنگی خیلی کمک کرد به کشف پشت‌پرده‌های این جرثومه‌های نفاق و دو رنگی و شاید لازم باشد که از وی هم بابت آن سرگشاده دو قلوی وی تشکر کنم!!! زیرا باعث گردید بفهمم که لابد زیر آن کاسه وی نیم‌کاسه و بلکه نیم‌کاسه‌هایی وجود دارد که با فرار به جلو می‌خواهند آن‌ها را پنهان کنند!!! حال که مراسم تقدیر و تشکر از کسانی‌ست که در کشف اعماق فاجعه، نقشی داشته‌اند، نباید ناگفته بگذارم که موضع‌گیری و نحوه بیان نظر پسر مرحوم سیدشفیع (سیدفاضل؟) هم در همایش ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ کمک شایانی به من کرد تا بالاخره امسال دریابم که آن همایش اساساً برای استحمار اهالی، طراحی شده بود! زیرا وی مکرراً به میرشجاع می‌تاخت مبنی بر اینکه استمهال یک‌ساله شما، موجب عقب‌ماندگی روستا و به زیان اهالی است! زیرا اگر قرار است که زیر بار قرارداد استیجاری اوقاف برویم، چرا همین حالا که اوقاف جوایز و تخفیفاتی هم در نظر گرفته، نرویم؟! هجوم بظاهر منطقی وی به میرشجاع، از آنجایی تکرار و تأکید می‌شد که، میرشجاع هم، جواب قانع‌کننده‌ای برای فرضیه او در آستین نداشت! (البته حق هم داشت! زیرا که وی هم آن‌زمان سناریویی برای نحوه مقابله با نانکلی نداشت) اما برداشت من از اظهارات طلبکارانه فاضل‌جنگی در آن‌جلسه، این بود که آن استدلال وی از خودش نیست بلکه از جانب کاظم‌رنگی، دُرفشانی می‌کند! لذا برایم همان‌جا این سؤال ایجاد شد که چرا این حرف را خود کاظم، نمی‌گوید؟! شاید هم این برداشت و احساس من، خطا بود ولیکن در کنار رفتار نامدیریتی کاظم‌رنگی در آن همایش (مجال ندادن به من برای سخن گفتن!) در ناخودآگاه من موجب ایجاد و تثبیت «شکّاکیّت من به پشت‌پرده داشتن آن همایش» گردید! همان شکاکیتی که تدریجاً باعث گردید پی ببرم که «سرانگشتان نفوذی نانکلی» در روستا نقش «ستون پنجم مهاجم» به امامزاده را دارند و علیرغم رسوائی آن‌ها کماکان و بلکه شدیدتر فعال است! و فعال بودن عنکبوت‌های کوچه جهنمی هم مصداق بارز سازمان‌یافتگی ستون پنجم است و اینکه ستاد متفکری هم دارند! ۲۷) سال‌های ۱۴۰۲-۱۴۰۱ در بهار ۱۴۰۱ به فعالیت‌های ستون پنجم، مشکوک شده بودم ولیکن، مشکل اصلی روستا را نانکلی می‌دانستم! شک و تردید خود را با میرشجاع هم گاهی به اشتراک می‌گذاشتم ولیکن او چندان اعتقادی به جدی بودن چنین ستون خائنی نداشت! و بسنده می‌کرد به اینکه، شما اگر موفق به قلع و قمع نانکلی بشوی، این‌ها خود به خود ماست‌های خود را کیسه خواهند کرد! و تنها راه ممکن برای مهار نانکلی، شکایت قانونی علیه اوست. اما من ترجیح دادم که قبل از ورود به مرحله شکایت حقوقی یا کیفری علیه نان‌کلی، راه سومی را هم بیازمایم (مراجعه به ادارات آوج و نیز مکاتبه با اوقاف، ما را به توقف نانکلی، نرسانیده بود و همین قضیه موجب تجری «أفعینکبوت»های روستا گشته بود و لذا متناوباً نیش و کنایه می‌زدند که پس چی شد؟!) هر چه که به پایان مهلت یک‌ساله اهالی و اوقاف نزدیکتر می‌شدیم، دلهره میرشجاع، افزایش می‌یافت! و مرا تحت فشار گذاشته بود که چرا اقدام به طرح شکایت نمی‌کنی؟! و تعلل مرا خبطی فاحش تلقی می‌کرد! بنده در آن حال و هوا به روش سوم خود فکر می‌کردم که «مراجعه به نماینده ولی‌فقیه در استان» بود و حتی معتقد بودم که شکایت باید مرحله پنجم اقدامات ما باشد. یعنی مرحله چهارمی هم در تصورات من بود که مراجعه به انواع نهادهای ذیربط مرکزی حکومتی از جمله به بیت معظم رهبری بود بشرطی که در سطح استان، از حل مسئله خود، ناامید شده باشیم! ولیکن دغدغه میرشجاع و دوستان، اقدامی مؤثر قبل از فرارسیدن اتمام استمهال یک‌ساله بود. برای کاهش چنین فشاری بود که خوشبختانه تاریخ و محتوای یکی از نامه‌های نانکلی، توجه مرا به خود جلب کرد که در گروه مجازی شورای خائن به اشتراک گذاشته شده بود. متوجه شدم که آن نامه بمنزله پاره کردن برجام اهالی و اوقاف است. زیرا ۴۱ روز بعد از آن صورتجلسه استمهالیه، صادر شده بود که کاملاً خلاف توافق نانکلی با اهالی بود. بنابراین چنانچه نانکلی اقدام به شکایت علیه اهالی می‌کرد نمی‌توانست به آن استمهالیه، استناد بورزد. زیرا با بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ خود، اعتبار حقوقی آن‌را مضمحل ساخته بود! با این حال، میرشجاع معتقد بود که شاید از لحاظ حقوقی، استمهالیه در دادگاه بدرد نانکلی نخورد اما حریف فتنه‌ای در سطح افکار عمومی نخواهیم شد که نفوذی‌های نانکلی، هر روز بیشتر و بدتر بر آتش آن می‌دمند! بنابراین هرچه زودتر باید ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۸بهمن۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عاقبتمون ختم بخیر 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 عالمی می فرمود: در دنیا هر کس آزاد و مختار است هر رنگی عمل کند! ولی فردایی نزدیک همگی دستمان می‌آید که چند چندیم و کدام‌مان عاقبت بخیر شده‌ایم؟! 🌹 البته چیزی که یقینی است در محاسبات آخرت، این است که اهل ظلم و گناه، هرگز روی خوشبختی و عاقبت بخیری نخواهند دید! قرآن می فرماید: 🌹 قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ 🌹بگو: ای قوم من، شما را هر چه در خور است و بر آن توانایی دارید عمل کنید، من نیز در خور خویش عمل (نیک) می‌کنم، آنگاه خواهید دانست که عاقبت این سرای برای کیست، همانا ستمکاران رستگار نمی‌شوند. 🌸🌸🌹🌷🌺🪷🌸🌹🌷🌺 ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام لطفاً با کلیک روی نوشته‌های آبی‌رنگ، به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۸۰): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۳۳) علت‌یابی تندی‌های متقابل برخی نامه‌ها و پیام‌های طرفین: ... بنابراین هرچه زودتر باید با استخدام وکیلی قدرتمند، نانکلی را به دادگاه بکشانیم! ولیکن همانطور که اشاره کردم؛ من مایل بودم قبل از شکایت و دادگاه، مسئله را با چند تا نامه و پیام و گفتگو و مذاکره، حل بکنم تا وقت کمتری از اهالی بویژه خودم، گرفته شود. فلذا اولویت سوم بنده، طرح مسئله در نزد امام جمعه محترم قزوین بود که میرشجاع هم پذیرفت ولیکن منوط کرد به اینکه از طریق امام جمعه محترم آوج، وارد این مدار بشویم که شدیم ولیکن معظم‌له هم چنین تدبیر کرد که بهتر است قبلش با نانکلی جلسه‌ای به میزبانی ایشان برگزار شود تا شاید دیگر نیازی به ایجاد زحمت برای نماینده ولی‌فقیه در استان هم نباشد!! قضایای این مرحله را هم که قبلاً در پیامهای خود، توضیح دادم و اینکه حاج‌آقای موسوی هم بعد از آن جلسه کذایی استنباط کرده بود که مراجعه به امام جمعه قزوین هم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت و بهتر است که هرچه زودتر به دادگاه و شکایت رسمی، متوسل شوید! علت تکبر و تفرعن نان‌کلی در جلسه آشتی‌کنان امام جمعه آوج هم بعداً معلوم شد که ۱۰ روز قبل از آن‌جلسه، وی علیه ۱۸ تن از اموات سادات، مخفیانه و محرمانه شکایت کرده است و خیلی هم امیدوار بوده که با تحمیل ۹ دروغ خود بر دادگاه، ابطال اظهارنامه‌های ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی را به چنگ خواهد آورد! با این‌حال، بنده از مراجعه به نهادهای ذی‌ربط حاکمیتی، ناامید نبودم در عین‌حال مراجعه به دستگاه قضاء هم در ذهنم، روز به روز، پررنگ‌تر می‌شد! اما مهمترین مسئله برای طرح شکایت علیه اوقاف از طریق استخدام وکیل، عدم اتحاد اهالی بود که توسط نوچه‌های نانکلی، مضمحل گشته بود و نمی‌شد چندان روی آن حسابی باز کرد! قبل از ادامه این مبحث (فرایندی که برای استخدام وکیل طی کردیم) لازمست مبحث قبلی (علت‌یابی مرافعه) را خاتمه بدهم که چرا گفتگوهای غیرمستقیم تفاله‌های نان‌کلی با بنده به ابتذال کشیده شد؟! صدور بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ نان‌کلی که نخستین بدعهدی وی به برجام اهالی بود و نیز شکایت علیه اجداد متوفای اهالی (که بعد از صدور رأی دادگاه بدوی از آن خبردار شدیم!) بعنوان بدترین بدعهدی نانکلی و همچنین عدم هرگونه انعطاف وی و معاونش (و زنگوله‌هایش که با خودش به جلسه برده بود!) در مذاکره (۳+۴) با وساطت امام جمعه آوج، قاعدتاً چاره‌ای بجز توسل به دادگاه برای اهالی باقی نگذاشته بود و شاید امید بنده به تظلم‌خواهی در نزد اشخاص حقیقی و حقوقی ذی‌ربط هم موجب تطویلی بی‌ثمر بود، لذا ضرورت مراجعه به دستگاه قضائیه، برجسته‌تر گردید ولیکن در این گام هم با نفاق شدید رنگرزهای روستا مواجهه بودیم که قطعاً نه تنها همکاری نمی‌کردند بلکه اجازه نمی‌دادند که کار درست پیش برود! فلذا لازم شد که من این‌ها را قدری مورد هجمه بی‌امان خود قرار بدهم! ضمناً بنده در طی یکسال (از همایش بهمن ۱۴۰۰ کاظم‌رنگی در محله پدری خودش، لغایت بهمن ۱۴۰۱) اصلاً و ابداً به سالوسی وی پی نبرده بودم و کماکان در خوش‌خیالی خود سیر می‌کردم وگرنه که ای‌بسا بر سر مزار خواهر مرحومه‌اش در بهشت‌زهرا، حاضر نمی‌شدم! حتی در همان ماه بهمن ۱۴۰۱ که سرگشاده خود را منتشر کرد و من هم عیناً به اشتراک مخاطبین خودم گذاشتم و بلکه تا مدت‌ها بعد از آن، باز هم عاری از بدبینی به وی بودم! لذا سرگشاده وی را که واکنشی به صدور ۱۰۰ پیام از جانب بنده بوده، باور کردم!! و حال آنکه کینه وی و هم‌پالگی‌های پلیدش از همان شب همایش مذکور، شروع شده بود و من هم مثل بقیه اهالی، واقعاً در غفلت به سر می‌بردم!! البته اگر تیزهوش بودم از عدم تعارف حتی یک دانه خرما در مجلس ترحیم همشیره‌اش باید متوجه کینه شدید وی می‌شدم اما خوش‌بینی مرسوم بنده اجازه نداده بود!!! و اگر تیزهوش‌تر بودم باید همان شب همایش ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ متوجه می‌شدم که اصل آن گردهمایی را برای استحمار و تحمیق اهالی، ترتیب داده‌اند! البته تدریجاً دریافتم که کاسه‌هایی زیر نیم‌کاسه بوده است ولیکن. متأسفانه آن‌ها را عمدتاً ناشی از جهالت آن‌ها به ابعاد و اعماق قضایا تلقی و حتی قلمداد می‌کردم نه لجاجت آن‌ها!! نشان به آن نشان که؛ به کار بردن تعبیراتی از قبیل؛ عشّک‌ها و غودوغ‌ها و... نشانه آن بود که من با عده‌ای «جهول عجول» طرف هستم که دارند از روی نافهمی و نادانی، علیه من ورّاجی و هتاکی می‌کنند ولیکن تدریجاً دریافتم که مشکل بدتر از این‌هاست و بنده با عده‌ای «لجوج عنود» حریفم که حتی آشکارا دارند تیشه به ریشه خود و سنگ نان‌کلی را به سینه می‌زنند!! فلذا به حُسن استفاده از تعبیراتی از قبیل؛ کفتارها و چاقال‌ها و... گرایش پیدا کردم! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۷بهمن۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۸۰): گاه‌شمار واکنش‌های متقابل اوقاف و اهالی امامزاده (۳۳) علت‌یابی تندی‌های متقابل برخی نامه‌ها و پیام‌های طرفین: ... بنابراین هرچه زودتر باید با استخدام وکیلی قدرتمند، نانکلی را به دادگاه بکشانیم! ولیکن همانطور که اشاره کردم؛ من مایل بودم قبل از شکایت و دادگاه، مسئله را با چند تا نامه و پیام و گفتگو و مذاکره، حل بکنم تا وقت کمتری از اهالی بویژه خودم، گرفته شود. فلذا اولویت سوم بنده، طرح مسئله در نزد امام جمعه محترم قزوین بود که میرشجاع هم پذیرفت ولیکن منوط کرد به اینکه از طریق امام جمعه محترم آوج، وارد این مدار بشویم که شدیم ولیکن معظم‌له هم چنین تدبیر کرد که بهتر است قبلش با نانکلی جلسه‌ای به میزبانی ایشان برگزار شود تا شاید دیگر نیازی به ایجاد زحمت برای نماینده ولی‌فقیه در استان هم نباشد!! قضایای این مرحله را هم که قبلاً در پیامهای خود، توضیح دادم و اینکه حاج‌آقای موسوی هم بعد از آن جلسه کذایی استنباط کرده بود که مراجعه به امام جمعه قزوین هم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت و بهتر است که هرچه زودتر به دادگاه و شکایت رسمی، متوسل شوید! علت تکبر و تفرعن نان‌کلی در جلسه آشتی‌کنان امام جمعه آوج هم بعداً معلوم شد که ۱۰ روز قبل از آن‌جلسه، وی علیه ۱۸ تن از اموات سادات، مخفیانه و محرمانه شکایت کرده است و خیلی هم امیدوار بوده که با تحمیل ۹ دروغ خود بر دادگاه، ابطال اظهارنامه‌های ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی را به چنگ خواهد آورد! با این‌حال، بنده از مراجعه به نهادهای ذی‌ربط حاکمیتی، ناامید نبودم در عین‌حال مراجعه به دستگاه قضاء هم در ذهنم، روز به روز، پررنگ‌تر می‌شد! اما مهمترین مسئله برای طرح شکایت علیه اوقاف از طریق استخدام وکیل، عدم اتحاد اهالی بود که توسط نوچه‌های نانکلی، مضمحل گشته بود و نمی‌شد چندان روی آن حسابی باز کرد! قبل از ادامه این مبحث (فرایندی که برای استخدام وکیل طی کردیم) لازمست مبحث قبلی (علت‌یابی مرافعه) را خاتمه بدهم که چرا گفتگوهای غیرمستقیم تفاله‌های نان‌کلی با بنده به ابتذال کشیده شد؟! صدور بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ نان‌کلی که نخستین بدعهدی وی به برجام اهالی بود و نیز شکایت علیه اجداد متوفای اهالی (که بعد از صدور رأی دادگاه بدوی از آن خبردار شدیم!) بعنوان بدترین بدعهدی نانکلی و همچنین عدم هرگونه انعطاف وی و معاونش (و زنگوله‌هایش که با خودش به جلسه برده بود!) در مذاکره (۳+۴) با وساطت امام جمعه آوج، قاعدتاً چاره‌ای بجز توسل به دادگاه برای اهالی باقی نگذاشته بود و شاید امید بنده به تظلم‌خواهی در نزد اشخاص حقیقی و حقوقی ذی‌ربط هم موجب تطویلی بی‌ثمر بود، لذا ضرورت مراجعه به دستگاه قضائیه، برجسته‌تر گردید ولیکن در این گام هم با نفاق شدید رنگرزهای روستا مواجهه بودیم که قطعاً نه تنها همکاری نمی‌کردند بلکه اجازه نمی‌دادند که کار درست پیش برود! فلذا لازم شد که من این‌ها را قدری مورد هجمه بی‌امان خود قرار بدهم! ضمناً بنده در طی یکسال (از همایش بهمن ۱۴۰۰ کاظم‌رنگی در محله پدری خودش، لغایت بهمن ۱۴۰۱) اصلاً و ابداً به سالوسی وی پی نبرده بودم و کماکان در خوش‌خیالی خود سیر می‌کردم وگرنه که ای‌بسا بر سر مزار خواهر مرحومه‌اش در بهشت‌زهرا، حاضر نمی‌شدم! حتی در همان ماه بهمن ۱۴۰۱ که سرگشاده خود را منتشر کرد و من هم عیناً به اشتراک مخاطبین خودم گذاشتم و بلکه تا مدت‌ها بعد از آن، باز هم عاری از بدبینی به وی بودم! لذا باور کردم که سرگشاده وی، واکنشی به صدور ۱۰۰ پیام از جانب بنده بوده است!! و حال آنکه کینه وی و هم‌پالگی‌های پلیدش از همان شب همایش ۱۴۰۰، شروع شده بود و من هم مثل بقیه اهالی، واقعاً در غفلت به سر می‌بردم!! البته اگر تیزهوش بودم از عدم تعارف حتی یک دانه خرما در مجلس ترحیم همشیره‌اش باید متوجه کینه شدید وی می‌شدم اما خوش‌بینی مرسوم بنده اجازه نداده بود!!! و اگر تیزهوش‌تر بودم باید همان شب همایش ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ متوجه می‌شدم که اصل آن گردهمایی را برای استحمار و تحمیق اهالی، ترتیب داده‌اند! البته تدریجاً دریافتم که کاسه‌هایی زیر نیم‌کاسه بوده است ولیکن متأسفانه آن‌ها را عمدتاً ناشی از جهالت آن‌ها به ابعاد و اعماق قضایا تلقی و حتی قلمداد می‌کردم نه لجاجت آن‌ها!! نشان به آن نشان که؛ به کار بردن تعبیراتی از قبیل؛ عشّک‌ها و غودوغ‌ها و... نشانه آن بود که من با عده‌ای «جهول عجول» طرف هستم که دارند از روی نافهمی و نادانی، تیشه به ریشه خود و علیه من ورّاجی و هتاکی می‌کنند ولیکن تدریجاً دریافتم که مشکل بدتر از این‌هاست و بنده با عده‌ای «لجوج عنود» حریفم که حتی آشکارا دارند سنگ نان‌کلی را به سینه می‌زنند!! فلذا به حُسن استفاده از تعبیراتی از قبیل؛ کفتارها و چاقال‌ها و... گرایش پیدا کردم! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۷بهمن۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹