🏴
✍️عليرضا کیقبادی (عضو هیات تحریریه نویسندگان حوزوی خراسان)
سوز سرما در خرابه ای بیداد میکرد
در میان سينه گرم نسیم
لطافت گریه دخترکی جوانه زده بود
در و دیوار خرابه
قطره قطره اشک عمه
و تمام جان رقیه
او را میطلبید
ولی گویی صدایش را فقط خرابه میشنید و عمه و
ظالمی در ظلمت قصرش
در سیاهی خوابش
در نحسی کلامش.
دندان برهم سایید
غضب آلود، با خنده ای محو که از دانستن نتیجه عملش نشأت میگرفت گفت:
ببرید برایش
بابا را که آوردند
خرابه درهم شکست
در زیر چتر سکوت، دختر شادمان شد
روی ماه بابا را بوسید و پر گشود
تا بلندای آسمان.
و این نسیم بود
که دیگرقلب درون سينه اش صدا نداشت
نمی تپید
گریه نمیکرد
بابا نمیگفت…
#شهادت
#حضرت_رقیه
#دل_نوشته
#نویسندگان_حوزوی_خراسان
https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b