eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.4هزار دنبال‌کننده
503 عکس
76 ویدیو
67 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔊 📚، از سوی شورای اعطای مجوزها و امتیازهای علمی حوزه علمیه صادر شد. 📕 حوزه علمیه قم بر پایه کوشش‌های دهه‌های اخیر و با درک ضرورت گسترش و بالندگی هر چه بیشتر مطالعات و پژوهش‌های معطوف به تمدن و پرداختن به امتداد اجتماعی آن و ورود به جهان انضمامی و پر مسأله عینیت‌ها در آستانه راه‌اندازی است. 📕این انجمن با توجه به اساسنامه مصوب، قرار است فعالیت‌های خود را با هدف تعمیق و توسعه مباحث تخصصی در عرصه تمدن‌پژوهی و تقویت و گسترش نظریه‌پردازی، پرسش‌گری، آزاداندیشی، بهره برداری بهینه از ظرفیت‌های تخصصی موجود، شناسائی استعدادها و تقویت ارتباط علمی پژوهشگران این عرصه آغاز کند. 📕 بر اساس مصوبه جلسه ۱۳۴ مورخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ شورای اعطای مجوزها و امتیازهای علمی عبارتند از: : ۱.حبیب الله بابابی ۲.علیرضا پیروزمند ۳.محسن الويرى ۴.علی الهی تبار ۵.احمد آکوچکیان ۶.محمدحسین دانشکیا ۷.احمد رهدار ۸.سید ضیاءالدین میرمحمدی ۹.محمدعلی میرزایی ۱۰.محمدتقی سبحانی ۱۱.احمدحسین شریفی. 📕هیأت مؤسس این انجمن برای ثبت نام اعضا و تشکیل جلسه مجمع عمومی و انتخاب هیأت مدیره فراخوان صادر خواهد کرد. ۲۲ تیر ۱۴۰۳ @MohsenAlviri https://eitaa.com/Habibollah_Babai
✅پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی سلسله نشست های عاشورایی را در ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین علیه السلام برگزار میکند 🎙ارائه‌دهندگان: 👤 حجت الاسلام و المسلمین یدالله مقدسی امام حسین علیه السلام و تحکیم خانواده، یک شنبه 1403/04/17 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر حمیدرضا مطهری نقش شاعران در انتقال فرهنگ عاشورا در عصر حضور، دو شنبه 1403/04/18 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی فرمانیان عاشورا از نگاه سلفیان، سه شنبه 1403/04/19 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر نجف لک زایی دلالت های حکمرانی سخنان امام حسین علیه السلام، چهار شنبه 1403/04/20 👤دکتر حسین قاضی خانی واقعه عاشورا، قیام یا دفاع، پنج شنبه 1403/04/21 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی معنای اخلاقی شهادت در اسلام، شنبه 1403/04/23 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی شهید در تمدن اسلامی، یک شنبه 1403/04/24 ⏰ ساعت: 11 تا 12 🏢 مکان:قم، پردیسان،بلوار دانشگاه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، طبقه دوم، سالن شهید سلیمانی 🔻لینک شرکت مجازی در جلسه: Dte.bz/historyconf https://eitaa.com/Habibollah_Babai
👈 کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی»، روایتی «متعهّدانه» (در تضاد با روایتِ فدیه‌ای) از عاشورا 📝 شبیه‌سازی‌های صوری بین اسلام و مسیحیت و گاه هم استفاده از واژه‌های مشترک خلط و خبط‌های عمیقی را در الهیات تطبیقی موجب می‌گردد که لازم است پیوسته آن را توضیح داد و از این‌همانی‌سازی‌های سطحی جلوگیری کرد. یکی از این واژگان مشترک در زبان انگلیسی کلمه redemption  (رهایی‌) است که در غربِ مسیحی هم در مورد آلام عیسی مسیح بکار رفته است، و هم ۴در مورد آلام اهل بیت علیهم‌السلام و مصائب امام حسین علیه‌السلام (مثلا در کتاب محمود ایوب با عنوان Redemptive Suffering in Islam: A Study of the Devotional Aspects of Ashura in Twelver Shi'ism) استفاده شده است. واژه دیگری که بستر این التقاط معنایی را میان دو طیف فکری مدرن و سنتی موجب گردیده است، کلمه رنج (suffering) در ادبیات مسیحی و طرح و بحث از آن را در فضای اندیشه اسلامی است که گاه بدفهمی‌هایی را موجب گردیده است. کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» که از منظر روشنفکری متهم به نگاه فدیه‌ای به ، و از منظر سنتی متهم به نگرش عرفی و سکولار به عاشورا است در میانۀ نگاه عرفی و نگاه فدیه‌ای قرار گرفته است. این کتاب که طراحی گام‌های اولیۀ آن در دانشگاه ویرجینا و پایان آن در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بوده، هرچند سویه‌های دنیوی و کارکردهای اجتماعی عاشورا در عصر جدید را پی گرفته است، ولی در این جستجو علاوه بر گفتگو و همزیستی بین‌الادیان بر مبنا و محور «آلام متعالیِ امامِ شهید»، به عنصر «رهایی»، «نجات»، و «ابدیت»ِ مشترک بین الادیان در پرتو ذکر مصائب امام ـ امت (امام به مثابه امت یا امام در مقیاس امت) نیز می‌پردازد و آن را به لحاظ کلامی و الهیاتی امری محتمل و موثر در دورۀ غیبت می‌داند. به بیان دیگر، پی گرفتن ابعاد دنیوی، اجتماعی و تمدنیِ عاشورا نه به معنای تقلیل و فروکاستن عاشورا به مسئله‌های عصری و معضلات اجتماعی است، بلکه به معنای بسط و توسعه عاشورا از امور عرفانی به ساحات عرفی، و از عرصه‌های دینی به ساحت‌های دنیویِ زمانه است. بسط الهیات عاشورا از دین به دنیا بسیار متفاوت است از فروکاستن عاشورا و ابعاد غیبیِ آن به اموری محسوس، اینجایی، و اکنونی. از این رو لازم است چندین نکته را در بارۀ «نظریۀ رنج عرفانی» در کتاب فوق و آنچه آن را از نگرش‌های فدیه‌ای جدا کرده و بلکه آن را در تقابل با رویکردهای فدیه‌ای قرار می‌دهد، متذکر شد: 👇👇👇 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 آمنا | سامانه تمدن اسلامی 🌐http://amena.bou.ac.ir 📲https://eitaa.com/AmenaNews https://eitaa.com/Habibollah_Babai
👈۱. نخست اینکه، هم در نگرش متعهدانه و هم در نگرش فدیه‌ای، رنجِ رخ‌داده برای امامی همچون امام حسین علیه السلام یا پیامبری همچون عیسی مسیح علیه السلام (طبق باور مسیحیان)، «رنج برای» (suffering for) یا رنج خودخواسته، رنج معنادار، رنج سازنده، و البته رنجی ثمربخش است، لیکن متعلق «برای» (for) در نگرش فدیه‌ای دفع بلا و بخشش گناه است (نگرش سلبی در جهت دفع گناه)، در حالی که متعلق «برای» در نگرش متعهدانه به عاشورا، هدایت انسان و مصونیت او در برابر گناه در همین دنیا (و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة) است. اینکه مرحوم قاضی طباطبایی مسیر توسل به سیدالشهداء را در سلوک الی الله  حیاتی می‌داند و «آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا دارای عنایتی عظیم» معرفی می‌کند، بر همین معنای ایجابی عاشورا دلالت دارد. پروفسور محمد که مقاله‌ای را با عنوان «Ashura» در مجلهISLAMOCHRISTANA در سال 2010 نوشته است، به همین ایدۀ «رنج برای» در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» اشاره می‌کند و ابعاد سازنده آن را چنین توضیح می‌دهد «که اگرچه رنج امام حسین‌ع می‌تواند تأثیری در دوری مردم از گناه داشته و زندگی اجتماعی را به سمت همبستگی پیش ببرد، ولی همواره در توجه به رنج‌ها و آلام فرد بی‌گناه، خطر انتقام کور وجود دارد. «نظریه رنج متعالی» این نکته را پاسخ می‌دهد که گرایش به خشونت در یاد آلام امام مظلوم زمانی از بین می‌رود که آلام و مصائب امام را به گونه‌ای یاد کنند که این یاد، ما را به ارزش‌های آن امامِ شهید کامل رهنمون شود. در این گونه از یادکردن، تمرکز نه بر آن «رنج» بلکه بر آن هدفی است که رنج و درد برای آن شکل گرفته و تحمل گردیده است.» (ص۲۵). لگنهاوسن این نکته را ادامه داده و می‌گوید که «گناهان ما با خون شهدا شسته نمی‌شود، بلکه از رهگذر  تأمل بر الگوی زندگی شهید و التزام و تعهد به اخلاق دینی و اصول معنوی‌ شهداست که آدمی راه صلاح می‌رود و گناه‌اش از بین می‌رود.» ۲. در نگرش فدیه‌ای، فرد متعهد، آن امام یا آن پیامبر کشته‌شده است و مردم در برابر آن رنج و مصیبت و درد و کشته‌شدن تعهدی و مسئولیتی ندارند، در حالی که در نگرش تعهدآورانه از «رنج متعالی»، وجود مسئولیت و تعهد امام، تعهد امت را زائل نمی‌کند. هر میزان امام تعهد بیشتری پیدا می‌کند، امت نیز به همان اندازه متعهد می‌شود. عدم تعادل و توازن بین تعهد امام و تعهد امت موجب شکاف بین امت و امام و جدایی امت از امام و انحراف و گمراهی امت از مسیر امام می‌گردد. ۳. در نگرش فدیه‌ای نوعی از خودخواهی انسان و شاید خودمرکزی (نوعی از انسان‌خدایی) نهفته است که درآن انسان (آنهم انسان عرفی‌زده و دنیوی شده) در مرکز قرار می‌گیرد و پیامبر و امام، تبدیل به دیگریِ (other) او می‌شود، دیگری‌ای که باید در خدمت انسانِ دنیوی‌شده قرار بگیرد و مسئولیت خطاهای انسان را برعهده بگیرد و به وقت‌اش هم باید برای همین انسان عُرفی و گناهان او فدا شود. تحلیل یا توصیفی که رنه ژیراد از فرایند بلاگردانی (scapegoating process) در وضعیت تضاد و تنازع انسانی (جامعه هابزی) مطرح کرده و کشته شدن عیسای بی‌گناه مظلوم را عامل وفاق و اشتراک و انسجام بین فردهای دشمن توصیف می‌کند بر همین اساس است؛ ولی در نگرش متعهدانه، پیامبرِ شهید و یا امامِ شهید، نه دیگریِ ما، بلکه خودیِ ما و از ماست و برای رهایی از ویژگی‌های نزاع و دشمنی بین انسان و انسان، باید نسبت به آن امام ـ امت «معرفت» پیدا کرد، به او محبت ورزید، و در عشق به او خود را فدا کرد. تأسی به امام و کسب روحیۀ فداکاری از سوی امت، نه به معنای توکیل (وکیل کردن امام و سپردن مسئولیت خود به او) بلکه به معنای توکل (یا همان تعهد و به‌دوش کشیدن مسئولیت خود) است که با نگرش فدیه‌ای تفاوت‌های بنیادینی دارد. 🔍منبع ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 آمنا | سامانه تمدن اسلامی 🌐http://amena.bou.ac.ir 📲https://eitaa.com/AmenaNews https://eitaa.com/Habibollah_Babai
معنای اخلاقی شهادت در اسلام - 1403.04.23.mp3
58.62M
معنای اخلاقی شهادت (شهادت به مثابه مرگِ اخلاقی) https://eitaa.com/Habibollah_Babai
بازنشر «مرگ سرشار» شاخصی متفاوت در ارزیابی تمدن‌ها چارلز تیلور در مقدمه کتاب «عصر سکولار» به مفهوم «سیری و سرشاری» (fullness) اشاره می‌کند و آن را در صورتبندی عصر سکولار در غرب عاملی هدایت‌گر و بلکه مهم‌ترین غایت تلقی می‌کند. انسان جدید با عبور از دین در تاریخ غرب، در پی رسیدن به آنات سرشاری و سیری از زندگی دنیویِ اینجایی و اکنونی است و اساسا فلسفۀ زندگی نیز در این جهان چیزی جز سرشارشدگی از لذت‌های مادّیِ در اوج نیست (فرهنگ enjoy it). امتلاء و سرخوشی‌های ازحدّ گذشتۀ انسان مدرن گاه در حس سرخوشیِ خودخداپنداری، گاه با زیاده‌روی‌های بی‌حدّ جنسی، و گاهی در خودفراموشی‌ها (forgetfulness) و حس بی‌معنایی، و گاهی هم با نوعی از خشونت‌های شورانگیز یا بی‌رحمی‌های بی‌حساب رخ می‌نماید. این گونه از سرشاری‌های اینجایی و اکنونی برآمده از پوچی و نبود معناست همان‌طور که خودهمین سیری‌ها و سرشاری‌ها هم منتهی به سطحی عمیق از بی‌معنایی و حس تهی‌بودگی می‌شود. تیلور به گونه‌ای دیگر از سرشاری (سرشاری متافیزیکی) هم در ادبیات و فرهنگ دینی اشاره می‌کند. جنس سرشاری در ادبیات دینی (و مسیحی در تعبیر ایشان) در کامجویی‌های سرشار از دنیا نیست، بلکه در سرشارشدگیِ حاصل از خودگذشتگی و فداکاری، و نیز سرشاری حاصل از سرسپردگی به خدا است. در این منظر، نسبتی هست بین خود و خدا، و رابطه ای هست بین فیض الهی و جوشش انسانی. حال، اینکه تیلور این بحث را به کجا می‌برد بماند، لیکن از منظر فلسفی ـ الهیاتی و همین طور از نگاه تاریخی و تمدنی و در تضاد بین اسلام و غرب، با دو نوع تمدن و با دو فلسفه زندگی و اکنون در دو نقطه جوشِ تاریخی قرار داریم: تمدنی سکولار که سرشاری‌های سیری‌ناپذیرش را در اوج دنیاگرایی و خشم و نفرت حاصل از آن پی می‌گیرد، و تمدنی اسلامی که در اوج مقاومت و صبوری، سرشاری‌های حاصل از سرسپردگی به خدا را پیش می‌برد. در تمدن سکولار، مرگ، پایانی هولناک برای سرشاری‌های مادی و دنیوی است (در این نگاه مقولۀ «مرگ» نمی‌تواند اخلاقی باشد) و در تمدن اسلامی مرگ و شهادت (به مثابه احدی الحسنیین) تصمیمی است اخلاقی برای سرشاری‌های مستانه و ابدی از یک سو، و برای بقای ارزش‌های انسانی در همین دنیا از سوی دیگر. البته برندۀ معرکه هم کسی خواهد بود که از چنین مرگی نمی‌هراسد و زندگی واقعی را در عنصر «عزت» (و نه صرفا کرامت) و نه «لذت» پی می‌گیرد: «الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین» (مرگ در زندگی ذلت‌بار، و زندگی در مرگ عزت‌مندانه). https://eitaa.com/Habibollah_Babai
20150922124949-9521-29.pdf
385.1K
عزت نفس و کرامت غیر در ازخودگذشتگی در اسلام https://eitaa.com/Habibollah_Babai
«شکّ» و «مرگ اراده‌ها» زمینه‌های واقعۀ عاشورا (قسمت اول) برگرفته از کتاب «امامان اهل بیت، مرزبانان حریم اسلام» از شهید سیدمحمدباقر صدر ذهنیت عمومی مسلمانان ـ به استثنای شام ـ در آغاز، اختلاف میان علی و معاویه را چنین تفسیر می‌کرد که اختلافی است میان خط خلافت درستکار، و کسی که می کوشد از این خلافت درستکار سرپیچی کند. آنان به علی علیه السلام به طور کلی چنین می نگریستند که ایشان همان خلیفه درستکار است که می خواهد از اسلام و خط قرآن محافظت کند اما معاویه می کوشد تا دسیسه بچیند. این مفهوم را امیرمومنان علیه السلام توانست در ذهن پایگاه گسترده مردمی در جای‌جای جهان اسلام شکل دهد؛ به جز در بخشی که با معاویه پیوند داشت. این ذهنیت، همان عاملی بود که به کارزار علی با معاویه، ماهیتی رسالتی می‌بخشید و به آن معنایی رسالتی می داد. نبرد ایشان این گونه تفسیر می‌شد که این کارزار، کارزار میان دو رویکرد، دو اندیشه، و دو هدف است و نه میان دو تن و دو رهبر. اما پس از آن اوضاع دگرگون شد. شما بسیاری از مسلمانان به طور فزاینده در گذر زمان در دوره خلافت امیرمومنان علیه السلام آغاز به شک کردند که آیا این کارزا، رسالتی و حقیقتی است یا غیررسالتی؟ چرا امت اسلام دچار چنین شکی شد؟ یکی از علت‌های چنین شکی، این بود که امت، آگاهی استوار عقیدتی به جز اندکی نداشت. امت در سطح آگاهی نبود، بلکه در سطح نیروی هیجانی به سر می‌برد. بنابراین از امتی که در سطح نیروی هیجانی است و در آگاهی اندکی به سر می‌برد، انتظار نمی‌رود به پشتیبانی این کارزار، مناقشه‌ای رسالتی و منطقی داشته باشد. همچنانکه انتظار نمی رود این نیروی هیجانی در آن امت برافروخته بماند و بیست سال پس از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و خاموش شدن خورشید جامعه اسلامی، سوزندگی و حرارت پیشین خود را حفظ کند. از سوی دیگر، وقتی مأموریت برای انسان سخت و سنگین باشد، نفسش او را به طرق گوناگونی به شک کردن در درستی این مأموریت وسوسه می‌کند. او در درستی این مأموریت شک می‌کند: چه کسی چنین گفته است؟ وقتی امر به معروف و نهی از منکر بر او دشوار شود، وقتی گفتن سخن حق در برابر انسان باطل بر او دشوار شود، در این هنگام او وسوسه می شود و می‌گوید: چه کسی گفته این مرد بر باطل است؟ چه کسی گفته که من می توانم چنین سخنی بگویم؟ چه کسی گفته شروط امر به معروف و نهی از منکر تمام است؟ این چنین او وسوسه می شود، تا از این مأموریت جان به در برد و این بار سنگین را از دوش خود بیافکند. فداکاری‌های عراقی‌ها بسیار بود. آنان مال و جان و خود را در سه جنگ نثار کردند. چنین خون‌هایی را نثار کردند، و چنین اموالی را نثار کردند، و چنین جان‌هایی را نثار کردند و همه به حساب رسالت بود، به حساب خط و به حساب جامعه اسلام و وحدت کلمه مسلمانان بود. اما ما باید جایگاه کسانی را بر آورد کنیم که از خود گذشتند و هرچه داشتند نثار کردند و تقدیم داشتند. از آن پس بود که آنان آغاز به شک کردند؛ چرا که به مصلحت‌شان بود که شک کنند. امام تلاش می‌کرد که آنان را برانگیزد، اما آنان برانگیخته نمی‌شدند، آنان را به حرکت ‌وا می‌داشت، اما حرکت نمی‌کردند. چرا؟ چون به مصلحت آنان بود که با پنداری نو به کارزار بنگرند و به کارزار مفهوم نو بدهند. و آن اینکه داستان، داستان رهبری علی و معاویه است. ما را با علی و معاویه چه کار؟ می خواهد این رهبر باشد و می خواهد آن. ما بر بلندی می‌ایستیم و تماشا می کنیم. می‌خواهد کار به سود این تمام شود و می خواهد به سود آن. ریشه های این تفسیر در ذهن مردم پدیدار شد. تفسیری که مصلحت آنان به آنان القا می‌کرد. تفسیری که گردنه‌ای عبورناپذیر ساخت و سبب شد آنان دوباره به خط جهاد بازنگردند. سبب شد که امیرمومنان بر منبر بگرید و سوگ یاران در گذشته خود را سر دهد. همان کسانی که لحظه‌ای به ایشان شک نکردند. همان کسانی که تا واپسین دم به ایشان ایمان داشتند. همان کسانی که به ایشان به عنوان امتداد رسول خدا صلی الله علیه و آله می نگریستند. امام برای همانندان عمار می‌گریست؛ چرا که عمار و همانندان عمار از چنین شک‌هایی برکنار بودند. هرچه امام به چپ و راست می‌نگریست، کسی را می‌دید که به پدر کشته شده اش می اندیشد یا به فرزند خردسالش که چگونه او را رها کند؟ یا به همسرش که چگونه او را بی شوهر کند؟ کسانی که روزی دغدغه‌های بزرگ در سر داشتند، دیگر به دغدغه‌های کوچک می‌اندیشند. دیگر به قضایای خود می‌اندیشند. در هر حال آنان بشر بودند و همچون عمار بن یاسر نبودند. شک به تدریج در جان‌هایشان رخنه کرد و آنان به مرور به این امام درستکار شک کردند تا جایی که آرزوی مرگ می‌کرد؛ چرا که امام دیگر احساس می کرد پیوند روحی ایشان با آنان گسیخته و از آنان جدا شده است. دیگر آنان اهداف و رسالت ایشان را نمی‌فهمیدند. ادامه دارد. . . . https://eitaa.com/Habibollah_Babai
«شکّ» و «مرگ اراده‌ها» زمینه‌های واقعۀ عاشورا (قسمت دوم) برگرفته از کتاب «امامان اهل بیت، مرزبانان حریم اسلام» از شهید سیدمحمدباقر صدر بعد از آنکه توده‌ها خسته شدند و بعد از آن که خط نبرد آنان را فرسود و بعد از آنکه برای امام علی علیه السلام و اسلام از خودگذشتگی‌های بسیاری کردند که بسیاری از جوامع یارای همانند آن را ندارند... نَفَس این توده انبوه واماند. نَفَس‌شان، نَفَس دیرپایی نبود. حال آنکه کژروی نفسی دیرپا داشت. نفس توده مردم برید و نفس انحراف نبرید. وقتی توده بر اثر نبرد خسته شد، وقتی دیگر احساس کرد در وضعیتی غیرطبیعی قرار دارد، وقتی دیگر احساس کرد از دنیا بریده و از فرزند و مال و ثروت خود در راه قضیه‌ای دست کشیده که هیچ نفع شخصی برایش ندارد، وقتی دیگر چنین احساس کردند و بر چنین باوری شدند، شک را به دل خود راه دادند؛ چرا که سستی، شک القا می‌کند. سستی گاه به انسان شک القا می‌کند. گرایش آنان به اینکه این تلاش‌ها را بازایستانند و بی طرف بمانند و خویش را آسوده کنند، شک می‌آفریند. این گرایش روانی توجیه‌های غیرمنطقی می‌آفریند. این توجیه‌های غیرمنطقی برآیند آن گرایش روانی به تغییر حالت است. به این که وضعیت به پیش از سنگینی‌های باراین خط بازگردد، به پیش از بردوش‌گرفتن مسئولیت‌های این خط. چیزهای بسیار دیگری هم بود که در آفرینش این شک و گسترشش نقش داشت. در میان صحابه مردمانی بودند که در نگاه مردم بسیار پارسا و پرهیزکار می نمودند. این اشخاص که مومن بودند ـ اما آگاهی رسالتی و عقیدتی نداشتند ـ به جمهورمردم القا می‌کردند که این کارزار درست نیست. کسی که در این کارزار نشسته بهتر از کسی است که ایستاده و کسی که ایستاده بهتر از کسی است که در راه است و می جنگد. این القا مثلا از سوی ابوموسی اشعری نیرویی بس بیشتر داشت تا القای عمار بن یاسر در روبه رو. چرا که القای عمار بن یاسر مشق مرگ می کند و تو را وامی دارد که از زندگی دست بکشی. اما القای ابوموسی اشعری تو را از جان‌دادن باز می‌دارد. به تو می‌گوید: زندگی‌ات را حفظ کن و از خطرها دوری کن و برو و در خانه‌ات بنشین و اسلام را با خطرها و دشمنان خود واگذار. همه این عوامل در کنار عوامل دیگر، کمک کرد تا این امام همام از سوی جمهور مردم مشکوک بنماید و رسالتی بودن کارزار برای آنان روشن نباشد. ایشان بر منبر می رفت و مردم را به جهاد فرامی خواند اما هیچ کس تکان نمی خورد. همت و اراده آنان را بر می انگیخت اما پاسخی نمی دادند. شک به رهبر دردناکترین دردی است که رهبر مخلص به آن گرفتار می‌شود و شک به رهبر خطرنا‌ک‌ترین خطری است که امت به آن گرفتار می‌شود؛ امتی که این رهبر بار آن را بر دوش دارد. ادامه دارد.... https://eitaa.com/Habibollah_Babai
«شکّ» و «مرگ اراده‌ها» زمینه‌های واقعۀ عاشورا (قسمت سوم) برگرفته از کتاب «امامان اهل بیت، مرزبانان حریم اسلام» از شهید سیدمحمدباقر صدر امام حسن علیه السلام نیز کار خود را با جمهور مردمی آغاز کرد که لبریز از شک بودند و به رسالتی بودن این کارزار و هویداییِ اهدافش کاملا ایمان نداشتند. پس از آنکه امام علی ع در مسجد بر زمین افتاد بذر تناقض رو به رشد کردن و نیرومندتر شدن گذاشت. پیش تر این بذر را شک نامیدیم. منظورمان از شک، شک به رهبر، به نظریه رهبر، و به برنامه ای است که رهبر به خاطرش مبارزه می کند و بر پایه اش می جنگد. این شک، شکی ساختگی بود و هیچ شک حقیقی نبود؛ یعنی علی رغم اینکه در وجدان مردمِ بیشتر بخش‌های تحت حکومت امام علی ع راه یافته بود، هرگز منطقی نبود یا سببی در سیره امام علی ع نداشت. بلکه تنها شکی بود که از خستگی و افت روحی آنان در درازای خط پیوسته جهاد القا می شد. این شک از دوره امام علی ع آغاز شده بود و پس از ایشان نیز وقتی امام حسن ع حکومت را به دست گرفت، ادامه داشت. با این تفاوت که از شکی بیشتر سلبی به شکی بیشتر ایجابی تبدیل شده بود. عوامل بالاگرفتن شک از نظر کمی و کیفی پس از امام علی ع عبارت بود از: جای خالی در پی رحلت امام علی ع، نگاه امت به نظام امام حسن ع به عنوان نظامی عَرَضی (در برابر حکومت شام به رهبری معاویه)، اعتبارهای شخصی امیرمومنان ع پیش مردم، شبهه وراثت خلافت، تردید امت در سرایت شک به خود رهبر (دراینکه امام حسن علیه السلام در جنگ با معاویه شتاب نکرد). این عوامل سبب شد تا دامنۀ شک گسترده شود. شکی که پس از درگذشت امام علی علیه السلام در باره حکومت و پیشوایی امام حسن علیه السلام ساخته شد و بر اساس این عوامل شدت یافت به طور کیفی از نیرویی سلبی به نیرویی ایجابی تبدیل شد. همچنین به طور کمّی از شکی که نزد برخی افراد و گروه ها وجود داشت، به شکی تبدیل شد که در بخش های گوناگون جامعه زیر حکومت امام حسن علیه السلام جریان داشت. ما در تمام این دوره شواهد و دلایل این شک را پشت سر هم می‌بینیم؛ شکی جانگداز و فزاینده و پیشرونده در روان جمهور مردم، شک به رهبر، به برنامه، به اهداف و به رسالت. به نظر می‌رسد امام حسن علیه السلام وقتی مسئولیت حکومت را به دست گرفت، تصمیم داشت در ورود به کارزار مسلحانه با معاویه شتاب نکند. می خواست کارزار مسلحانه را تا مدت زیادی عقب بیاندازد تا این شک را از درون جامعه پاک سازد. و بکوشد از شدت این شک بکاهد و برخی از منابعش را از بین ببرد و برخی دلایلش را چاره کند و به روحیه انسان مسلمان در این جامعه جان تازه بدهد. تا وقتی سرانجام توانست به میزانی معقول نسبت به هدف و برنامه خود پذیرش به دست آورد، در این هنگام کارزار مسلحانه خود با معاویه را آغاز کند. وقتی امام حسن ع با معاویه برخورد کرد، امت اطمینان، ایمان و اعتقاد خود را به رسالتی بودن برنامه از دست داده بود و در واقع‌گرایی نظریه و الهی بودن ریشه های آن تردید داشت. در چنین شرایطی اگر امام حسن علیه السلام جنگ را پی می گرفت تا کشته شود، هیچ یک از دستاوردهایی که امام حسین ع به دست آورد، برآورده نمی شد؛ زیرا وقتی امام حسن ع در میدان بر خاک می افتاد، امت همچنان به انگیزه های ایشان، به پاکی رسالت ایشان، به درستی موضع ایشان و به الهی بودن برنامه ایشان شک داشت. ادامه دارد.... https://eitaa.com/Habibollah_Babai
«شکّ» و «مرگ اراده‌ها» زمینه‌های واقعۀ عاشورا (قسمت چهارم) برگرفته از کتاب «امامان اهل بیت، مرزبانان حریم اسلام» از شهید سیدمحمدباقر صدر امام حسین ع زندگی مرفهی داشت، رفاهی داشت که بیشترِ آن توده بینوا نداشتند. حسین ع بیش از همه مسلمانان بی نیاز بود و بیش از همه آنان جاه و مقام داشت و بیش از همه آنان عزتمند بود. ایشان در زندگی خود، در زندگی اجتماعی خود و در زندگی مادی خود بسیار خوشبخت بود. شخصی مرفه بود و ظلمی که از بنی امیه به ایشان می رسید، فقط همان ظلمی بود که آنان به اسلام روا می‌داشتند. این انسانی که همه اسباب آسایش و رفاه برایش فراهم است و برپایه معیارهای مردم فرودست همه لوازم خوشبختی را داراست، این انسان چنین زندگی را وا می گذارد و درهای چنین خوشبختی را بر خود می بندد تا در راه ایستادگی در برابر ستمگران و نگاهبانی از رسالت به پا خیزد. این لرزه ای بزرگ بود که امام حسین علیه السلام وجدان امت اسلام را با آن لرزاند. وقتی امام حسین ع راه مقاومت و مبارزه را گزید، در آن هنگام پایگاه های مردمی در میان امتی که با امام علی ع پیوند داشتند، دیگر از بیماری نخست، بیماری شک، رها شده بودند؛ زیرا اسطوره ـ اسطورۀ معاویه ـ به طور کاملا آشکار نمایان شده بود؛ زیرا جاهلیتی که در معاویه نمود می یافت، در صحنه سیاسی و اجتماعی نقاب از چهره برگرفت و مردم دانستند که علی علیه السلام از رهگذر معاویه با جاهلیت بت ها و تندیس ها می جنگیده نه این که با معاویه به خاطر یک دشمنی شخصی یا قبیله ای بجنگند. امت از بیماری نخست (شک) رها شده بود، ولی بیماری دیگری پیدا کرده بود و آن بیماری مرگ اراده بود. آنان اراده ای نداشتند. آنان وجدان و اراده خود را از دست داده بودند. زیر سلطه بودند. آرمان ها و ارزش ها و اعتبارهایشان از بین رفته بود. بزرگ ترین دغدغه این انسان کوچک، این آدمک، چند درهمی ناچیز شده بود. بنابراین وجدان این انسان باید تکان می خورد تا اراده اش را بازیابد. بزرگ ترین و برجسته ترین نماد از این بی ارادگی سخن آن کس به امام حسین علیه السلام است که عرض کرد: شمشیرهای آنان با دشمن تو و دل هایشان با توست. این اوج بی ارادگی است که کسی دوست تو باشد و تو را دست بدارد اما علیه تو شمشیر بر کف داشته باشد. یعنی قلب او نمی تواند او را اراده کند. این اوج بی ارادگی است. وقتی امت به اوج بی ارادگی می رسد، کسی باید اراده اش را به او بازگرداند. https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت پایانی «شکّ» و «مرگ اراده‌ها» امام حسین علیه السلام به این بسنده نکرد که فقط خود را به کشتن بدهد. ایشان می‌خواست همه مصیبت‌ها و از خودگذشتگی‌ها و دردهایی را که ممکن است یکجا بر سر کسی فرود آید، یکجا بر خود جمع آورد. امام حسین علیه السلام ناگزیر بود خون خود را، فرزندان و کودکان و زنان و ناموس خود را و همه اعتبارهای عاطفی و تمامی اعتبارهای تاریخی را وارد کارزار کند، حتی آثاری را که از دوره رسول خدا صلی الله علیه و آله به جا مانده بود، حتی عمامه را، حتی شمشیر را و . . . ایشان عمامه رسول خدا را برگرفت و شمشیر رسول خدا را بربست. همه این انگیزش‌های تاریخی و عاطفی را وارد کارزار کرد. چنین کرد تا هر راه و روزنی را بر منش شکست ببندد تا مبادا این منش به صحنه آید و به گونه‌ای بر این کار نیز اعتراضی بگذارد. چنین کرد تا وجدان انسان مسلمان شکست خورده‌ای را که اراده‌اش نابود شده، تکان دهد. این چنین شد که ایشان توانست با چنین برنامه‌ریزی دقیق و شگفتی وجدان آن انسان مسلمان را تکان دهد. https://eitaa.com/Habibollah_Babai
JGFS_Volume 11_Issue 1_Pages 11-41.pdf
997.7K
«ترجمه‌های نشده» در تمدن اسلامی، نمونهٔ «زنان تحوّل‌ساز» حبیب الله بابایی فضه خاتمی‌نیا مجلهٔ «مطالعات جنسیت و خانواده» تابستان ۱۴۰۲ https://www.jgfs.ir/article_197016.html https://eitaa.com/Habibollah_Babai
چکیده 👇👇 تفکر غربی در جهان اسلام صرفاً با آثار ترجمه‌شده تعیّن پیدا نمی‌کند، بلکه این تفکر با ترجمه نکردن‌ها و نگفتن‌ها («ترجمه نشده» (Zero Translation) و «ترجمه‌های گم‌گشته» (Lost Translation) و نیز با بَد ترجمه‌ها (mistranslation) هم‌شکل‌ می‌گیرد و همین امر نوعی از غربی شدنِ غیرغربی را در جهان اسلام رقم می‌زند. ترجمۀ متون در حوزه‌های مختلف دانشی منحصر به انتقال دانش صرف در آن رشته نیست، بلکه این ترجمه می‌تواند مفاهیم بنیادینی را در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی نیز در فرایندی خودآگاه یا ناخودآگاه به جامعه انتقال بدهد؛ بنابراین آثاری که ترجمه نمی‌شوند نیز در این مفهوم‌سازی‌های بنیادین عمیقاً اثرگذار هستند. اکنون باید پرسید کدامین تصویر از زن مسلمان در جهان غرب و کدام تصویر از زن غربی در جهان اسلام ترجمه می‌شود و کدامین تصاویر از زنان مسلمان در یک‌سو و زنان غربی در سوی دیگر در حاشیه قرارگرفته و ترجمه نمی‌شود؟ آنچه دراین‌باره بسیار آزاردهنده است، نوعی از تقلیل‌گرایی ایدئولوژیک (ideologic reductionism) در ارائه و روایت تنوع موجود در تجربه زیسته زنان مسلمان است. در این روایت تنوعات زیسته زنان مسلمان به تصویری ثابت از هویت زنان مسلمان فروکاسته می‌شود. با مطالعه و بررسی این موضوع و بررسی آثاری که ترجمه می‌شوند و آثاری که ترجمه نمی‌شوند می‌توان دریافت که چه زنانی در حوزه‌های مختلف به‌عنوان زن موفق روایت می‌شوند و چه زنانی در این تعریف از زن پیشرو و تحول‌ساز، صدایی ندارند. قرائت سکولار از زن مسلمان و سنجیدن زن مسلمان با معیارها و سنجه‌های سکولار، روایتی است که در خنثی‌ترین حالت نیز زن مسلمان را قربانی و منفعل و به‌عنوان «دیگری» در برابر «خود» (زن غربی) به تصویر می‌کشد. این مقاله درصدد تبیین نقش ترجمه‌ها و ایجاد نوعی از برخوردهای گفتمانی حاصل از این ترجمه‌های نشده و یا ترجمه‌های بَد شده از زنان در دو سویۀ اسلامی و غربی است. https://eitaa.com/Habibollah_Babai
«خوارج نو» در ایران امروز 👈بازنشر پیش از این در مقالۀ «تفکر اجتماعی خوارج» بر اصل «گسست میانِ من و دیگری» به مثابه نخستین اصل در اندیشه خوارج پرداخته‌ام، اینکه هرکسی از من نیست در دارالکفر هست. این اصل، پایه‌ای موثر در اخلاق دینداری خوارج و خودشیفتگی و خودارضاییِ دینی و سیاسی آنها در برخوردهای اجتماعی¬ با دیگران بوده و همین نیز موجب انسداد گفتگوی خوارج با اغیار بوده است. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم فکر می‌کردم مصادیق مهم از این جریان را می‌توان در برخی از خطبا و طلبه‌های تندرو در ایران مشاهده کرد، لیکن تجربه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در ایران نشان داد که روحیۀ خوارجی صرفا یک روحیۀ دینی و مذهبی نبوده، بلکه قالب‌های روشنفکری و گاه ریشه‌های دانشگاهی عمیقی دارد، قالب‌هایی که دارالکفرش را از خودی‌ها شروع می‌کند، «دیگری»هایش را از خودی‌ها و «خودی»هایش را از بیگانگان برمی‌گزیند، و به رغم ادعای گفتگوی تمدن‌ها، نمی‌تواند همین گفتگو را در وطن بوجود آورد و بلکه در دام تئوری های جدید خشونت می‌افتد. اصل دیگر در عقاید اجتماعی خوارج، اصل «عدم تبعیض ایمان» است، اینکه ایمان یک امر به هم پیوسته است و قابل تجزیه (بعض بعض کردن) نیست. از این رو کسی یا ایمان دارد و یا ندارد و کافر است. کسانی که گناهکاراند، نمی¬توانند ایمان داشته باشند و کسی هم که ایمان ندارد کافر و مهدور الدم است. دوباره زمانی که این مقاله را می‌نوشتم تصورم این بود که مصادیق این اصل را باید در میان برخی از روحانیون انحصارطلب جستجو کرد، لیکن بعدها دیدم این سخت‌گیری و گاه ساده‌لوحی را می‌توان در میان برخی جریان‌های روشنفکری در ایران نیز پی گرفت. بر اساس چنین اصلی همه باید نابِ ناب باشند و جامعه نیز باید مبرای از خطا باشد (برای همین، این طیف یا سفید سفید می بینند و یا سیاه سیاه). (اصل «استعراض» یا «اعدام مرتدان»). قاعدۀ دیگر در رفتار اجتماعی خوارج تقدم «شور» بر «عقلانیت» است. شور و هیجانات نفسانی (passion) همواره یکی از محوری¬ترین پرسش¬ها در اندیشه سیاسی بوده و هست. اندیشمندان بسیاری مانند اسمیت و پاسکال و دیگران در مورد امکان مهار (harnessing) و یا سرکوب (repressing) هیجانات نفسانی و غریزی سخن گفته¬اند و کسانی نیز با عنوان کردن "کنترل آتش با آتش"، شورهای نفسانیِ خطرناک را قابل کنترل با شورهای و هیجانات دیگر تلقی کرده اند. در این باره برخی نیز تأکید کرده‌اند که تا زمانی که شورهای نفسانی از رهگذر عقل و اندیشه تعدیل نشود (تبدیل به interest نشود) نظم اجتماعی بوجود نمی‌آید. آنگاه که این مقاله را می‌نوشتم دوباره مصادیق آن را در میان برخی از جریانات مذهبی و گروه‌های به اصطلاح فشار انقلابی می‌دیدم، لیکن الان که تحولات پیرامونی‌ام را می‌بینم تقدم هیجانات و شورهای کور نفسانی بر عقل و اندیشه، و تقدمِ تعصب‌های کور بر قانون و اخلاق را در جریان‌های مدعی مدرنیته درایران بوضوح می‌بینم. در دوگانگی بین این دو نوع افراطی‌گری در ایران، به نظر می‌رسد افراطی‌گری مذهبی شاید جامعه را به چیزی برساند (دست کم به دنبال سنت می‌رود)، ولی افراط‌‌گری مدرن که از سنت بریده و به مدرنیته هم نرسیده، ما را به هیچ جا نخواهد رسانید. https://eitaa.com/Habibollah_Babai
🔰 چند نکته ظریف به دکتر ظریف! یادداشتی از محسن قنبریان ایشان بعنوان سخنگوی شورای راهبردی کابینه دکتر پزشکیان در رسانه ملی گفتند: "اگر از اکثریت -حالا ما که در ایران اکثریت اقلیت نداریم[!] ما همه مجموعه هایی هستیم از چیزهای مختلف- [باشند امتیازی ندارند] اگر از ادیان و مذاهب رسمی[!] باشید امتیازی می گیرید؛ اگر از مذهب رسمی(مسلمان شیعی) باشید امتیازی نمی گیرید! بخاطر اینکه می خواهیم امتیازی دهیم تا از اقوام و گروه هایی که امتیاز کمتر داشته اند..." 1⃣ بر اساس قانون اساسی و مذاکرات آن، ادیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی "تنها های دینی شناخته شده اند"(اصل۱۳) و مذاهب دیگر اسلامی(حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی) "دارای احترام کامل" می باشند ولی فقط اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری، است(اصل۱۲) سر کلمه "رسمی" در مشروح مذاکرات بسیار بحث شد و حتی بعضی مختص شیعه دانستن آنرا، انحصار طلبی خواندند!(ص۴۵۹) اما پاسخ گرفتند که: "مساله نوشتن مذهب رسمی شیعه، امتیازی برای شیعه نیست؛ بلکه واقعیتی برای جلوگیری از هرج و مرج است"(ص۴۶۴) منظور از رسمی بودن را توضیح دادند که قانون گذاری و مطابقت و عدم مغایرت با اسلام بر اساس یک مذهب می تواند باشد. در جایی که اختلاف بین مذاهب هست یک ضابطه لازم است چون قانون متضاد نمی توانیم تنظیم کنیم، یک قانون واحد باید باشد و الگو هم از اکثریت گرفته شده است به همان دلیلی که شما می گویید نظام ما جمهوری اسلامی است برای اینکه اکثریت به آن رای داده اند و غیر مسلمان، اقلیتی است محترم؛ اما نظام جمهوری "اسلامی" است؛ اگر آن اکثریت احترام دارد این اکثریت(شیعه) هم احترام دارد. در آنجاهایی که تفاوتی بین مذاهب هست بعنوان یک ضابطه بعد از بیان اسلام نوشته می شود: مذهب شیعه اثنی عشری است(ر.ک: ص۴۶۲) • البته همانجا رسمیت مذاهب دیگر فقط در آزادیِ انجام مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت دینی بیان می شود. فقه این مذاهب در "احوال شخصیه" (ازدواج و طلاق و ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند. در هر منطقه ای که پیروان هریک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، "مقررات محلی" در حدود اختیارات شوراها بر طبق مذهب خواهد بود با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب(اصل۱۲) ⬅️ آقای ظریف به این میزان رسمیت محدود توجه نکرده و همه را رسمی می خواند و حتی منکر بودن اکثریت و اقلیت می شود! 2⃣ پیش نویس اصل۱۱۵ قانون اساسی از جمله شرایط رئیس جمهور را "معتقد به مذهب رسمی و آن" بیان می کرد. قید مروج مذهب تشیع در قانون اساسی قبل از جمهوری اسلامی هم بود. مخالفین این قید از جمله کسانی بودند که قید را زاید و تحصیل حاصل می خواندند و می گفتند وقتی اکثریت مردم ایران شیعه اند واضح است رئیس جمهور از آنها و مروج مذهب رسمی خواهد بود (ص۴۶۴و۴۶۵و ۴۶۶/ص۱۷۷۰) آنها فکر نمی کردند روزی رئیس جمهوری با تظاهر بیشتر به تشیع و نهج البلاغه و امام حسین(ع) و محرم سرکار بیاید که سخنگوی شورای راهبردی او جای مروج مذهب بودن، امتیاز نداشتن شیعه برای عضو کابینه شدن را طرح کند! • مقصود از این سنجه را به نفع اقوام و مذاهبی که کمتر امتیاز داشته اند طرح می کند. تبعیض مثبت به نفع اقوام و مذاهب(غیر رسمی)، وقتی عادلانه است که اندازه نسبتشان به اکثریت باشد نه اینکه در شرایط مساوی تخصص و تعهد، فرد منتسب به اکثریت(شیعه) مطلقا فاقد امتیاز و اقلیت دارای امتیاز مثبت باشند! این در تقابل روشن با ترویج مذهب تشیع است که حتی شرط شاهان ایران در قانون اساسی از مشروطه به بعد بوده است. 📝 ۱۴۰۳/۴/۲۹ ☑️ @m_ghanbarian
فانیانِ در شیطان امروز در مطالعهٔ الهیاتی «غرب» به تعبیر «فانی در شیطان» از علامه طباطبایی ره برخوردم. «فانی در شیطان» نه وصف خود تمدن غرب، بلکه صفت کسانی از ماهاست که فانی در ارزش‌های دروغین شیطان بزرگ هستند. از شاخص‌های اصلی فانیان شیطانِ بزرگ، «دروغ‌های بزرگ» و «وارونه‌سازی بدیهیات» (تزیین و تسویل) است. https://eitaa.com/Habibollah_Babai https://virasty.com/Habibollah_Babai/1721392226849247207
دفتر اول از کتاب «درآمدی بر تفسیر تمدنی» از چاپ خارج شد. تیر1403 مجموعه حاضر، حاصل سلسله‌ نشست‌هایی در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی است که بر محور چند پرسش قرآنی ـ تمدنی شکل گرفته است. آنچه از این گفتارها و هم‌اندیشی‌ها به دست آمده، نگاه مشترک، ادبیات مشترک، مبانی مشترک، و گاه روش‌ها، اصول، و قواعد مشترک در ذهنیّت پژوهشگرانِ ممتاز در فهم تمدنیِ قرآن است که در این کتاب توسط خانم دکتر نجم گردآوری و تدوین شده است. بی‌شک مضامین جدید و رویکردهای متفاوت در تفسیر تمدنی قرآن می‌تواند افق‌های معنایی جدیدی را در نگرش تمدنی و امت‌پایه به قرآن بگشاید و زمینه را برای تأملات و تحقیقات تمدنیِ قرآن‌بنیان فراهم سازد. امید می‌رود این مجموعه، تا دفتر چهاردهم به صورت ترتیبی و موضوعی ادامه داشته باشد. https://eitaa.com/Habibollah_Babai
🔸 نشست الهیات تعزیت 🔺 (بررسی ماهیت، حکمت، مشروعیت و مضامین) 🔰 گروه کلام اسلامی و الهیات جدید پژوهشگاه برگزار می‌کند: 🎙 با حضور: مهدی فرمانیان حبیب الله بابایی محمدباقر پورامینی 📅 دوشنبه ۸ مرداد ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۳ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 📡 حضور مجازی از طریق: 🌐 skyroom.online/ch/iict/naghd 🔍 مشروح خبر👇 🌐 iict.ac.ir/taaziat https://eitaa.com/Habibollah_Babai 🆔 @iictchannel
❇️پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با همکاری کمیته فرهنگی و آموزشی اربعین حسینی برگزار می کند؛ 🌀 نشست علمی اربعین از دیدگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) 🎙ارائه‌دهندگان: 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر نجف لک زایی( رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) 👤حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب الله بابایی (رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی و تمدنی) 🎙دبیر علمی: 👤حجت الاسلام و المسلمین جلال عراقی 📆زمان: چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳ ⏰ساعت: ۱۰ تا ۱۲ 🔗لینک حضور در فضای مجازی: 🌐dte.bz/danaee پخش زنده از طریق شبکه عبرات: http://abarat.tv 🏫 آدرس: قم، ابتدای خیابان معلم،جنب سالن همایش بین المللی غدیر، ساختمان پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن،طبقه اول، تالار طبرسی ⬅️ پژوهشگاه را در فضای مجازی دنبال کنید 🌐 https://takl.ink/Isca.ac.ir https://eitaa.com/Habibollah_Babai
✏️ رهبر انقلاب: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما شهید هنیه را در خانه‌ی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه‌ی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت... ما در این حادثه‌ی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه‌ی خود می‌دانیم. 💻 Farsi.Khamenei.ir
▪️فرمانده ایرانی در عراق شهید می‌شود، قهرمان فلسطینی در ایران. جوان اهل سنت فلسطینی برای سرباز شیعه ایرانی اشک می‌ریزد‌. رهبر شیعه‌ی انقلاب اسلامی بر پیکر شهید اهل سنت فلسطینی نماز می‌خواند و مردم شیعه تهران او را بدرقه می‌کنند... این «جغرافیای بدون مرز مقاومت» است. ✨آگـاهـے‌‌ بـــراے‌‌ سامـــانے‌‌ دیگــر✨ مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ ‌🆔 @sch_negah
🔅 این مرد اسطوره صلاح الدین را تعویض می کند! صلاح الدین ایوبی فاتح قدس از چنگ صلیبی هاست. در جنگ جهانی اول که قیمومت فلسطین به انگلیس سپرده و اشغال و نطفه صهیونیزم منعقد شد؛ ژنرال گورو -از فرماندهان فرانسوی جنگ- وقتی وارد دمشق شد با پا به قبر صلاح الدین زد و گفت: صلاح الدین ما بازگشتیم! اسطوره صلاح الدین در ادبیات مقاومت جولان زیادی دارد. الجزیره برای کودکان کارتون صلاح الدین ساخت. برخی سران حماس تأسی به او در آزادسازی قدس را زبان زدند.۱ از طرف دیگر جبهه سفیانی سویه دیگر این اسطوره -یعنی سرکوب شیعیان- را برجسته می کنند! عبدالرحمان السدیس امام جمعه مکه گفت: باید مثل صلاح الدین پیش از مبارزه با یهودیان و مسیحیان با شیعه و ایران بجنگیم!۲ برخی سلفی ها و شعب اخوان المسلمین در سوریه و... هم شیعه و ایران هراسی می کنند.۳ برساخت این خط آن میشود که برخی شیعیان سنتی بپذیرند اینها بعد از پیروزی آن روی دیگر صلاح الدین خواهند شد! لکن این مرد(آیت الله خامنه ای) در ادامه خط روشن عالمان بزرگ شیعه از کاشف الغطاء و شرف الدین و سید ابوالحسن اصفهانی تا امام خمینی، نجات غزه و فتح قدس را نشان گرفته است. به زودی اسطوره صلاح الدین به او و فرماندهان مقاومت در یمن و حزب الله عوض می شود. امروز وقتی او و خیل میلیونی شیعیان بر نماز خواندند، سامح عسکر توئیت کرد که این اتحاد بیشتر از تیرهای جنگی صهیونیست ها را به وحشت می اندازد!۴ محسن قنبریان ۱۴۰۳/۵/۱۱ ☑️ @m_ghanbarian