7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ
#عشق_غیر_مجاز
_شهاب:کلید قفل قلبمی❤️🔥🫂
من که مُردم با این جملش🥺
ارسالی محدثه عزیزم❤️
💝
به خودم قول میدم
که هرگز برای چیزهای کم ارزش
و آدمایی که برام اهمیتی قائل نیستن
با خودم وارد جنگ نشم
💝@Hamsar_Ostad
💝
اون کاریو میکنم که حالم خوب کنه
حالا به فرض که اصلا غلط باشه
💝@Hamsar_Ostad
💝
از یه جایی به بعد دیگه واسه هیچی
بحث نمیکنی حتی اگه یقین داشته باشی
که میتونی جواب منطقی بدی:))
💝@Hamsar_Ostad
💝
ظاهر شیرین نمیپوشد نهان تلخ را...
💝@Hamsar_Ostad
💝
خدایا مراقبمون باش...
💝@Hamsar_Ostad
🍂🍃
"چقدر"
"دلم"
"تمام"
"شدن"
"میخواهد"
"از"
"آن"
"تمام"
"شدن هایی"
"ڪه"
"بشود"
"..."نقطـہ
"سرخط"،،،
"و آنگاه"
"دیڪته"
"تمام"
"شود"
"و"
"من"
"دیگر"
""آغاز""
"نشوم🥀
♥️🎈ℒℴνℯ♥️🎈
❄♠ @deklamesoti ♠❄
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت628 📝
༊────────୨୧────────༊
آرام روی زیرانداز مینشینم، بهار هم کنارم جای میگیرد و چند بوسه به گونه ام میزند که قلبم اکلیلی میشود، موهایش را نوازش میدهم که با صدای نازک و زیبای بچه گانه اش میگوید:
-منم خورده بود زمین دستم درد گرفته بود مامان پروا بوسم کرد زود خوب شدم!
با لبخند گونه اش را نوازش میدهم:
-جدی جدی منم خوب شدما، کاش زودتر بوسم میکردی وروجک!
چشمانش برق میزند و لبخند خجلی تحویلم میدهد، شهاب سوار اتومبیلش میشود و بی اینکه چیزی به کسی بگوید اتومبیلش را به حرکت در می آورد، نمیدانم کجا میرود، اما دلم از نبودنش میگیرد، مانند کودکی شده ام که دلش ناز و نوازش پدرش را میخواهد، اما پدرش ماموریت است و مشخص نیست کی بازگردد...
مادر برایم چند بالش و متکا میگذارد تا به آنها تکیه دهم، همه مشغول کاری هستند به جز من که نشسته ام، کوهیار را میبینم که هرازگاهی با کوروش بگو و بخند دارند، حتی حالم را هم نپرسیده بود!
نیشخندی میزنم، او همانی نیست که چند ساعت پیش خواسته بود درموردش فکر کنم؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت629 📝
༊────────୨୧────────༊
خانجون کنارم مینشیند:
-بریم ویلا با دنبه و زردچوبه حسابی پاتو ماساژ میدم مادر!
دستش را میگیرم:
-با همین دستای مهربونت؟ خودم ماساژ میدم قربونت برم؛ خودت دستات درد میکنه بعد میخوای مچ پای منو ماساژ بدی؟ ثُری خانم مهربون خودمی!
با لبخند دستم را نوازش میدهد که پدر نزدیک میشود:
-پریا بابا پاشو ببرمت دکتر!
-نه بابا در اون حدم نیست، میتونم قدم بردارم فقط یکم اذیتم، گمون نکنم نیازی به دکتر باشه!
آقاجون میگوید:
-یه نشون بدیم بد نیس بابا، بلند شو!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت630 📝
༊────────୨୧────────༊
مردد به مادر نگاه میکنم که اتومبیل شهاب می آید و کمی دورتر توقف میکند، پیاده میشود و با یک مشما نزدیک می آید:
-ناهید جون این پمادو بزنید به پاش و ماساژ بدید، بعدم با این باند ببندید، این مسکنم بخور پریا، دکتر گفت اگه وقتی پاشو زمین میذاره درد شدید نداره با اینا حل میشه.
تشکرآمیز تماشایش میکنم که هاله کنارش می ایستد:
-شهاب جان نگرانت شدم، یهو غیب میشی چرا؟!
نگاهم را پایین می اندازم و میگویم:
-ممنون شهاب زحمت کشیدی!
نگاهش را حس میکنم:
-قربونت برم؛ وظیفه بود!
گوشه لبم را گاز میگیرم، همین جمله در میان جمع آتش میزند قلب بیقرارم را...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع
.
گفتمش عاشقتم
گفت محبت دارید
ای به گور پدر آنکه ادب یادش داد...
❄♠ @deklamesoti ♠❄