eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
26.1هزار دنبال‌کننده
661 عکس
275 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ به روبروش نگاه کرد و با بی تفاوتی گفت: -فعلا 200 میزنم برات، تا بعد! با تعجب نگاهش کردم، انگار داشت صدقه میداد! پس قرارمون چی میشد؟ مگه قرار نبود به محض تموم شدن مهمونی دیشب کل پولو برام بریزه؟ قرارمون 20 میلیون بود... پس چی شد؟ از اونجایی که شرمم میشد همچین سوالی ازش بپرسم سکوت کردم و هیچی نگفتم. روبروی دانشگاه پیاده شدم و وارد محوطه شدم، مستقیم سمت بوفه رفتم، میدونستم بچه های خوابگاهو میشه اونجا پیدا کرد، با دیدنشون سمتشون رفتم؛ سارا، آسیه، هانیه و سپیده هر چهارتاشون پشت میزی نشسته بودن، سلام دادم و کنارشون نشستم که با تعجب نگام کردن، سارا فوری گفت: -تولد بازیا تموم شد خانم؟ بچه ها از چیزی خبر نداشتن، خیال میکردن من قراره عمادو غافلگیر کنم... و یه تولد دونفره و رمانتیکو باهم داشته باشیم!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ گوشه لبمو جویدم که سپیده پرسید: -خب بگو چکار کردین بلا؟ چرا دیشب نیومدی خوابگاه؟ یعنی تا این حد پیش رفتین؟ و چشمکی زد، کلافه تکه ای از کیک هانیه رو خوردم و جواب دادم: -آره آره نشد بیام خوابگاه، فکر کنم یه مدتم نتونم بیام، فقط نمیدونم جواب خانم تقوی رو چی بدم! نمیدونم چرا به بچه ها دروغ گفتم، شاید چون دلم نمیخواست فکر کنن عماد تنهاس و براش دندون تیز کنن، به هر حال عماد یکی از گزینه های آس دانشگاه بود؛ خصوصا که پدرش مدیر دانشگاه و همه کاره اینجا بود، غیر از اون از لحاظ ظاهر و ثروت چیزی کم نداشت، تقریبا همه دخترا آرزوشون بود با عماد باشن! به همین خاطر وقتی من و عماد باهم دوست شدیم همه ماتشون برد چون میدونستن من از لحاظ مالی اصلا اوکی نیستم و حتی هزینه این دانشگاهم با بورسیه تونستم پرداخت کنم... عماد همه اینارو میدونست با این حال منو خواست... باهم حالمون خوب بود که...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 🎬 💞 ❤️‍🔥 دوست داشتنت😍😘 اندازه ندارد...!! پایان ندارد...!! گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و موج های کوچک و بزرگ مکرر را بی انتها ، بشماری ...♥️ ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 🎬 💞 ❤️‍🔥 عشقِ تو مثل هوای دَم صبح است ؛ تازه اَم می کند ..! کافیست کمی تو را نفس بکشم ، کافیست ریه اَم را از دوست داشتنت پُرکنم ...! ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ برای تولدش خریت کردم و پیشنهاد آرادو قبول کردم، دلم نمیخواست پیش بچه های دانشگاه کم بیارم... باید هدیه معقولی براش تهیه میکردم اما خریت محض بود... آره اشتباه بزرگی‌ کرده بودم... آسیه با حیرت پرسید: -اگه خوابگاه نمیای پس کجا قراره بمونی؟ لبخند بیخودی زدم: -خب خونه عماد! چیزی نمونده بود تا چشاشون از حدقه بیرون بزنه، خیلی خوب حس حسادتو تو نگاهشون میتونستم ببینم! با این حال که تو دلم رخت شسته میشد و از گفتن این حرفا اصلا مطمئن نبودم اما با حماقت لبخند میزدم و خودمو شاد جلوه میدادم، بچه ها هرکدوم حرفی زدن و کلی سر به سرم گذاشتن که مجبور به همراهی شون شدم... تو این دانشگاه باید همرنگ جماعت میشدم وگرنه مزحکه همه‌شون بودم! شخصیت اصلیم با اینی که نقش بازی میکردم زمین تا آسمون فاصله داشت... اما از نظر خودم چاره دیگه ای نبود!
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به تو قول میدهم دنبال من خواهی گشت در آدم‌های بعدی... 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلتنگ که باشی گاهی با کوچک‌ترین چیز میشکنی... حتی تشابه اسمی... 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 🎬 💞 ❤️‍🔥 دورت بگردم... ❤️ ❚❚ 𝑱𝒐𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒎𝒖𝒔𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ نمیدانم چقدر گذشته که در اتاقم باز میشود و مادر داخل میشود: -تلفنت تموم شد؟ موبایل را سمتش میگیرم: -آره، ممنون! موبایل را میگیرد و با کنجکاوی میپرسد: -این کدوم دوستت بود؟ کمی هول میشوم: -اوم... یکی از بچه های دانشگاست که فکر نکنم شما دیده باشی! -خب چکارت داشت؟ -هیچی مامان جان؛ سوال درسی داشت. و برای اینکه حواسش را از این موضوع پرت کنم میپرسم: -بابا آروم شد؟ -بهتره؛ براش گل گاو زبون دم کردم، تو هم اینقدر جلوش از بقیه دفاع نکن، بذار لااقل الان که اوضاع اینجوری پیش میره دل بکنه از این خونه، بریم جدا زندگی کنیم، نزدیک سی ساله با این خانواده دارم زندگی میکنم... دیگه خسته شدم!