eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.7هزار دنبال‌کننده
613 عکس
275 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ سارا همونطور که نی آبمیوه شو به لباش نزدیک میکرد با چشایی که ریز شده بود گفت: -میدونی تو دانشگاه اسمتو چی گذاشتن الناز؟ با کنجکاوی بهش خیره شدم: -چی؟ بدون اینکه مسیر نگاهش تغییر کنه جواب داد: -خرشانس! چشام گرد شد: -چرا خب؟ آسیه پشت سرش گفت: -خب خرشانسی دیگه بانو... تو نون همین قیافه و اندام تو میخوری الناز، وگرنه عماد نگاتم نمیکرد!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ پوفی کشیدم و صاف نشستم، درسته داشتن بی پولی و نداری مو به رخم میکشیدن، اما شنیدن اینکه از اونا برتری دارم بهم اعتماد به نفس میداد، نگاهی بین شون چرخوندم که هانیه گفت: -اونجارو ببینین پانی انگار لباشو ژل زده! نگاه هر پنج تامون سمت دیگه‌ی بوفه چرخید، پانته‌آ دختر پولداری بود که بهش میگفتن پلنگ دانشگاه، همه پسرا براش غش و ضعف میرفتن، چهره‌اش با عملای کوچیکی که انجام داده بود حسابی جذاب به نظر میرسید، اما نگاه و توجه پانته‌آ مثل خیلی های دیگه سمت عماد بود! ناخوداگاه حس حسادتم تحریک شد، پانته‌آ جذاب و خوش پوش بود و از هر فرصتی برای نزدیک شدن به عماد استفاده میکرد، ترس تو دلم نشست و بی اراده نفس پر استرسی کشیدم، همینطور که به پانته‌آ خیره بودم یهو نگاه اونم تو چشام قفل شد، آروم مسیر نگاهمو تغییر دادم.
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ #همسر_تقلبی_من #به_قلم_
♥️♥️♥️♥️♥️♥️ ╔ღ═╗╔╗ ╚╗╔╝║║ღ═╦╦╦═ღ ╔╝╚╗ღ╚╣║║║║╠╣ ╚═ღ╝╚═╩═╩ღ╩═╝ ♥️♥️♥️♥️♥️♥️ کم کم کلاس شروع میشد و باید سر کلاس حاضر میشدیم، کنار سپیده قدم برمیداشتم که با کنجکاوی به اطراف نگاه کردم: -تو از صبح عمادو دیدی؟ با تعجب جواب داد: -وا مگه ازش بی خبری؟ دندونامو به هم فشردم و خندیدم، مجبور شدم به یه دروغ دیگه چنگ بزنم پس گفتم: -قراره تو دانشگاه کمتر همو ببینیم، حتی اگه نیاز باشه طوری برخورد کنیم که چیزی بین مون نیست! نفس راحتی کشیدم این حرف باعث میشد سردی عمادو لاپوشانی کنم؛ بچه ها با تعجب نگام کردن و حرفی نزدن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - نماهنگ منو عوض کن - مجتبی رمضانی.mp3
2.71M
شب تعویض پرچمت منو عوض کن حُر بساز از من و حظ کن اگه گذشته ها گذشته منو آدم شده فرض کن روح_الله_رحیمیان 🏴 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🕌 🏴 مداحی کاملش 👇 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
mojtaba-ramezani-donyaye-mani(128).mp3
3.04M
🏴 مجتبی رمضانی 🎙دنیای منی ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ دوست داشتن 🕊 حساب و کتاب ندارد ♥️ باید همه‌ی وجودت دل شود 🕊 و همه‌ی فکرت دوست داشتن ... ‌ 💖رازهای همسرداری💍 @Sargozasht_vagheii 💕💕💕💕
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ در سالن باز میشود و کوهیار و کوروش داخل می شوند، انگار کوهیار حسابی کیفش کوک است، چون با خوش اخلاقی با همه ما احوال پرسی میکند، با شهاب حتی صمیمی تر از بقیه و چند بار به پشت شهاب میکوبد و احوالش را میپرسد و حتی از کم پیدا بودنش گله میکند. پروا تعارف میکند تا با ما شام بخورد، کوهیار بی تعارف پشت میز و آن سوی شهاب مینشیند. مشغول شام میشویم، خوب احساس میکنم شهاب دمغ شده، چند بار نگاهش میکنم و او تنها سعی کرده با باز و بسته کردن چشمانش به من بفهماند خوب است اما باور نمیکنم. کوروش و کوهیار حرف میزنند و ما سه نفر بیشتر ساکتیم، تا اینکه کوهیار از شهاب میپرسد: -از هاله چه خبر؟
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ شهاب که در حال جویدن است با این سوال او، حرکت فکش متوقف میشود، بعد از مکث کوتاهی جواب میدهد: -ما جدا شدیم مگه خبر نداری؟ کوهیار متعجب میشود: -جدی؟ اما هاله میگفت همه چی اوکیه! شهاب نیشخند میزند: -هاله انگار تَوهُم زده، ما خیلی وقته مدت محرمیت‌مون تموم شده، قبل از جریان شمال! کوهیار به فکر فرو میرود، از اینکه هاله ادعا کرده همه چیز رو به راه است هیچ خوشم نیامده! ناگهان کوهیار به من نگاه میکند: -چه خبر پریا؟ تو چطوریایی؟
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ چیزی نمانده تا لقمه در گلویم بماند، فوری کمی آب میخورم، شهاب به نیم رخم زل زده، بی اینکه به کوهیار نگاه کنم جواب میدهم: -خوبم ممنون استا...! ناگهان کلمه (استاد) را میخورم، دلم نمیخواهد باز کوروش و پروا یاد خاطراتشان بیفتند و موضوعی مشابه ما را تعریف کنند... کوهیار با لبخند میگوید: -من امشب اومدم اینجا که... هم شماهارو ببینم هم... با غذایش بازی میکند، انگار تردید دارد حرفش را بزند اما وقتی انتظار مارا میبیند ادامه میدهد: -هم پیش شماها... از... پریا بخوام پیشنهاد دوستی منو قبول کنه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا