فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⟮ #شـبهاے_بلھبرون⚘️ ⟯
+آقا هادے ان شاءالله که به آرزویی که به خاطرش اومدی برسی
+یاعلۍ🕊
.
.
ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارتپنجاهوهشتم! › برگشتم توی اتاق .
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارتپنجاهونهم! ›
سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ...
- چی می نویسی که اینقدر غرق شدی؟ ...
ـ بقیه حرف های امروزه ... تا فراموش نکردم دارم هر چی رو یادم مونده می نویسم ...
نشست کنارم و دفترم رو برداشت ... سریع تر از چیزی که فکر می کردم یه دور سریع
از روش خوند ... و چهره اش رفت توی هم
ـ مهران از من می شنوی پای صحبت این آدم و اون آدم نشین ... به این چیزها هم
توجه نکن ...
خیلی جا خوردم ...
ـ چرا؟ ... حرف هاش که خیلی ارزشمند بود ...
ـ دوستی با خدا معنا نداره ... وارد این وادی که بشی سر از ناکجا آباد در میاری ...
دوستی یه رابطه دو طرفه است ... همون قدر که دوستت از تو انتظار داره ... تو هم ازش
انتظار داری ... نمیشه گفت بده بستونه ... اما صد در صد دو طرفه است ... ساده ترینش
حرف زدنه ... االن من دارم با تو حرف میزنم ... تو هم با من حرف میزنی و صدام رو می
شنوی ... سوال داشته باشی می پرسی ... من رو می بینی و جواب می شنوی ... تو االن
سنت کمه ... بزرگ تر که بشی و بیوفتی توی فراز و نشیب زندگی ... از این رابطه ضربه
می خوری ... رابطه خدا با انسان ...با رابطه انسان ها با هم فرق می کنه ... رابطه بنده و
معبوده ... کال جنسش فرق داره ... دو روز دیگه ... توی اولین مشکالت زندگیت ... با
خدا مثل رفیق حرف میزنی ... اما چون انسانی و صدای خدا رو نمی شنوی ... و نمی
بینیش ... شک می کنی که اصال وجود داره یا نه ... اصال تو رو می بینه یا نه ... این
شک ادامه پیدا کنه سقوط می کنی ... به هر میزان که اعتماد و باورت جلوتر رفته باشه
... به همون میزان سقوطت سخت تره .
حرف هاش تموم شد ... همین طور که کنارم نشسته بود ... غرق فکر شدم ...
ـ ولی من همین االن یه دنیا مشکل دارم ... با خدا رفاقتی زندگی کردم ... و خدا هم
هیچ وقت تنهام نگذاشته ... و کمکم کرده ...
زل زد توی صورتم ...
ـ خدا رو دیدی؟ یا صداش رو شنیدی؟ ... از کجا می دونی خدا کمکت کرده؟ ... از کجا
می دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟ ... شاید به صرف قدرت تلقین ... چنین حس و
فکری برات ایجاد شده ... مرز بین خیال و واقعیت خیلی باریکه ...
دایی محسن، اون شب کلی حرف های منطقی و فلسفی رو با زبان بی زبانی بهم زد ...
تفریح داییم فلسفه خوندن بود... و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده
بودم...
حرف هاش که تموم شد دیگه مغزم مال خودم نبود ... گیج گیج شده بودم ... و بیش
از اندازه دل شکسته ... حس آدمی رو داشتم که عزیزترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن
... توی ذهنم دنبال رده پای حضور خدا توی زندگیم می گشتم... جاهایی که من، زمین
خورده باشم و دستم رو گرفته باشه ... جایی که مونده باشم و ...
شک تمام وجودم رو پر کرده بود ...
ـ نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟ ... نکنه رابطه ای بین من و خدا
نیست ... نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟ ... نکنه
من از اول راه رو غلط اومده باشم؟ ... نکنه ... شاید ...
همه چیزم رفت روی هوا ... عین یه بمب ... دنیام زیر و رو شده بود ... و عقلم در برابر
تمام اون حرف های منطقی و فلسفی ... به بدترین شکل ... کم آورده بود ...
با خودم درگیر شده بودم ... همه چیز برای من یه حس بود... حسی که جنسش با تمام
حس های عادی فرق داشت... و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود ...
تالش و اساس 7 سال از زندگیم، داشت نابود می شد ... و من در میانه جنگی گیر کرده
بودم... که هر لحظه قدرتم کمتر می شد ... هر چه زمان جلوتر می رفت ... عجز و ناتوانی
بر من غلبه می کرد ... شک و تردیدها قدرت بیشتری می گرفت ... و عقلم روی همه
چیز خط می کشید ...
کم کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد ... سکوت مطلق ... سکوتی که با آرامش قدیم
فرق داشت ... و من حس عجیبی داشتم ... چیزی در بین وجودم قطع شده بود ... دیگه
صدای اون حس رو نمی شنیدم ... و اون حضور رو درک نمی کردم ...
حس خأل ... سرما ... و درد ... به حدی حال و روزم ویران شده بود که ...
همه چیز خط خورده بود ... حس ها ... هادی ها ... نشانه ها ... و اعتماد ... دیگه نمی
دونستم باید به چیز ایمان داشته باشم ... یا به چه چیزی اعتماد کنم ...
من ... شکست خورده بودم ...
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻 •
به آرامش شب نگاه کن! ببین چگونه
تو را فرا میخواند تا با خدای خود
خلوت کنی و از غم دنیا رها شوی...
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
.🖤⃟🌿.
#مخاطب_خاص
أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى
سلام بر فرزند جنّة المأوى...🥀
.
.
اَمیٖرےٖحُسِینٌوَنِعْمَالْاَمیٖر↯
.🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
┋#ازخالق_بهمخلوق 💙┋ «و به زنان با ايمان بگو: «چشمانِ خود را [ازنگاه به هر نامحرمى] فرو بندند و
◗#ازخالق_بهمخلوق 🦋◖
"به مردان باایمان بگو چشمهای خود
را از نگاه به نامحرمان فروگیرند،و
پاکدامنی ورزند، این برای آنان
پاکیزهتر است؛خداوند به آنچه
انجام میدهید آگاه است!"
✿﴿ ســوره نور،آیـه 30 ﴾✿
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا🌻' }
.
.
.
🖋 اگہ ادعا میکنیم کہ مُحرم و عاشورا رو درک کردیم ، باید بہ خودمون نگاه کنیم و ببینیم کہ توی این ۱۴ روزی کہ از محرم گذشت ، چہ قدر بہ امام زمانمون نزدیک شدیم!
⚠️ اگہ همون آدمِ سابقیم و درک نکردیم ؛ خیلے عقبیم...
.
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهـر 💚' ›
نصيحت و خيرخواهى در رسالت پيامبر اكرم ﷺ
وجود حق تعالى شخص حضرت محمّدﷺ
را به رسالت دين خود برگزيد؛ زيرا نقش
شريف حضرت شايستگى پذيرش انوار
نبوّت را داشت.🍂
اين برگزيده، از بهترين خلق است براى
امرى بس بزرگ كه همان، دعوت مردم به
حق بود.🌿
«رسالت» در لغت به معناى توجّه و نظر
داشتن به چيزى است ولى مراد از اين
كلمه، امر خداوند به بندهاى كه به واسطه
فرشتهاى بر او آشكار شود و به زبان او
سخن گويد؛ و اين براى دعوت مردم و
تبليغ احكام الهى بالاترين درجه نبوت است. رساندن احكام شريعت به وسيله انسانى
وارسته كه در شرايط بسيار سخت، مأموريت
تبليغ دين را به عهده گرفت.🖤
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_ششم
#فراز۲۲
#محرم
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
•| #بی_بهونه •🧩|• بیاین برای ظهـ♡ـور امام زمان(عجل الله) قدمی برداریم 🤝🚶 شرایط بیعت یاران خاص با ا
•| #بی_بهونه •🧩|•
بیاین برای ظهـ♡ـور امام زمان(عجل الله) قدمی برداریم 🤝🚶
شرایط بیعت یاران خاص با امام زمان (عجل الله)
حضرت صاحب الزمان (عجل الله):
در کوه صفا به یاران خود خطاب میکند:🗣
چند نکته دیگری که:
« باید منشور همپیمانی شما یاران با من باشد»🤝
👇👇👇
16ـ بر هیچ خداپرستی لعنت نفرستید.🫢
17ـ هرگز شراب نخورید🙊
18ـ هرگز لباس زربافت (بافته شده از تار و پود طلا) نپوشید🛑
19ـ هرگز پارچه ابریشمی را به روی خود نیندازند🙇♀️
20ـ لباسی که از دیباج «پارچه ابریشمی رنگ شده» دوخته شده است را نپوشید.😌
<<اللهم عجل لولیک الفرج>>🖤 🤲
.
.
بدونِ بهانهها،
بیشتر به دل مینشینند😌..
🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🍃🌼 #مھدییـار •.
در دوریِ تو ،زمین همیشه سرد است😔
در دوری تو دل زمان پر درد است❤️🩹
در دوریت ای عزیز ذکر لب ما📿
ای حضرت عشق!
زودتر برگرد است ...🌱💛
.
.
همهـجا مےبینم رخ زیباے تـو را ..
.•🍃🌼 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوریجات 🪁...
「 .🖤' !」
-اصلا میشنوے این صدامو؟
-اصلا میبینے گریہ هامو؟
بیا دونہ به دونہ بشمارم غمامو
السلام علیڪ یا اباعبداللہ🖤
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
enc_16805427428812811536496.mp3
9.1M
|••| #دل_صدا 🎼 |••
فقط هَرَبتُ الیکَ
بغلم کن💔
آقا سلامُ علیکَ
بغلم کن🥺
صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین🖤🍂
🎧 |•Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| #عرفات🎐
وَمَساغِ مَطْعَمِى وَمَشْرَبِى،
وَحِمالَةِ أُمِّ رَأْسِى، وَبُلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِى،
وَمَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تامُورُ صَدْرِى، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِینِى،
وَ نِیاطِ حِجابِ قَلْبِى، وَأَفْلاذِ حَواشِى کَبِدِى،
وَمَا حَوَتْهُ شَراسِیفُ أَضْلاعِى،
وَحِقاقُ مَفاصِلِى، وَقَبْضُ عَوامِلِى
جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام
و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم
و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته
و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم
و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را
در برگرفته غضروفهای دندههایم
و جایگاههای مفاصلم
و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم
.
.
دانه دانه ذڪر تسبیحم فقط شد حسیـــن
🎐🍃 @heiyat_majazi
⟮ #شـبهاے_بلھبرون⚘️ ⟯
یک هفته بعد از شهـادتشون، گل پسرشون به دنیا اومدن:)))
و ما مدیون پسری هستیم که هیچ وقت آغوش پدرشو نچشید🍂
+شادی روحشون و عاقبت بخیری آقـا پسرشون صلوات✨
.
.
ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته بهقلم شھید طاها ایمانے ‹ پارتپنجاهوهفتم! › حالم خیلی خراب ب
#قصّه_بشنو☺️✌️➻
◽️رمان #نسل_سوخته
بهقلم شھید طاها ایمانے
‹ پارتشصتم! ›
خوابم برد ... بی توجه به زمان و ساعت ... و اینکه حتی چقدر تا نمازشب ... یا اذان باقی مونده بود ...
غرق خواب بودم ...که یه نفر صدام کرد ...
ـ مهران ...
و دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
ـ پاشو ... االن نمازت قضا میشه ...
خمار خواب ... چشم هام رو باز کردم ...
چشم هام رو که باز کردم دیگه خمار نبودم ... گیجی از سرم پرید ...
جوانی به غایت زیبا ... غرق نور باالی سرم ایستاده بود ...
و بعد مکان بهم ریخت ... در مسیر قبله، از من دور می شد... در حالی که هنوز فاصله مادی ما ... فاصله من تا دیوار بود ... تا اینکه از نظرم ناپدید شد ...
مبهوت ... نشسته ... توی رختخواب خشکم زده بود ... یهو به خودم اومدم ...
- نمازم ...
و مثل فنر از جا پریدم ... آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود ... حتی برای وضو گرفتن ... تیمم کردم و ... اهلل اکبر ...
همون طور رو به قبله ... دونه های درشت اشک ... تمام صورتم رو خیس کرده بود ...
هر چه قدر که زمان می گذشت... تازه بهتر می فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود
ـ کی میگه تو وجود نداری؟ ... کی میگه این رابطه دروغه؟ ... تو هستی ... هست تر از هر هستی دیگه ای ... و تو ... از من ... به من مشتاق تری ... من دیشب شکست خوردم
و بریدم... اما تو از من نبریدی ... من چشمم رو بستم ... اما تو بازش کردی ... من ...گریه می کردم و تک تک کلمات و جمالت رو می گفتم ... به خودم که اومدم ... تازه حواسم جمع شد ... این اولین شب زندگی من بود ... که از خودم ... فضایی برای خلوت
کردن با خدا داشتم ... جایی که آزادانه بشینم ... و با خدا حرف بزنم ... فقط من بودم و خدا ...
خدا از قبل می دونست ... و همه چیز رو ترتیب داده بود ...
دل توی دلم نبود ... دلم می خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ... شاد بودم و شرمنده ... شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم ... و غرق شادی ... دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست ... من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست
هیچ منطق و فلسفه ای ... هر چقدر قوی تر از عقل ناقص و اندک خودم ...
هر چند دلم می خواست بدونم ... اون جوان کی بود ... اما فقط خدایی برام مهم بود ...
که اون جوان رو فرستاد ... اشک شادی ... بی اختیار از چشمم پایین می اومد ...
دل توی دلم نبود ... و منتظر که مادرم بیدار بشه ... اجازه بگیرم و اطالع بدم که می خوام برم حرم ...
چند بار می خواستم برم صداش کنم ... اما نتونستم ... به حدی شیرینی وجود خدا برام
شیرین بود ... که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ... بیدار کردن مادرم به خاطر دل خودم ... گناه نبود ... اما از معرفت و احسان به دور بود ...
ساعت حدود 8 شده بود ...با فاصله ... ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم ... مادرم خیلی
دیر خوابیده بود ... ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد ...
- خدایا ... اگر صالح می دونی؟ ... میشه خودت صداش کنی؟ ...
جمله ام تموم نشده ... مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ... چشمم که به چشمش
افتاد ... سریع برگشتم توی اتاق... نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم ... دیگه چی از این
واقعی تر؟ ... دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ ...
برای اولین بار ... حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود... من ... عاشق شده بودم
- خدایا ... هرگز ازت دست نمی کشم ... هر اتفاقی که بیوفته ... هر بالیی سرم بیاد ...
تو فقط رهام نکن ... جز خودت ... دیگه هیچی ازت نمی خوام ... هیچی
ڪپےبدونذڪرنامنویسندهممنوع!.📌
.
.
.
🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ #وقت_بندگی 🌻 •
امام صـادق (؏) می فرمایند:
ثروت و فرزندان زیور دنیایند، و
هشت رکعت نماز و یک رکعت
نمازِ وتر در آخرِ شب زیور آخرتند
که گاهی خدا آن زیور ها را برای
عده ای جمع میکند!
✨تو را بایـد خواند؛
شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه..
❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
.🖤⃟🌿.
#مخاطب_خاص
أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا
سلام بر فرزند زمزم و صفا ،...🥀
.
.
اَمیٖرےٖحُسِینٌوَنِعْمَالْاَمیٖر↯
.🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
◗#ازخالق_بهمخلوق⚡️◖
«او کسی است که برق را به شما
نشان میدهد، که هم مایه ترس
است و هم مایه امید؛ و ابرهای
سنگینبار را پدید می آورد!¹²
و رعد،تسبیح و حمد او میگوید،
و نیز فرشتگان از ترس او!¹³ »
••{ســوره رعــد-آیـه 12و 13}••
------------------------------------<🕊☂>
- چهکسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)
♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ #دل_آرا🌻' }
.
.
.
🕯 کربلا بہ رفـــتن نیست!
بہ شـــدن است...!
کہ اگر بہ رفـــتن بود ،
«شمر» هم کربلایـے است!
🖋 شهید آوینے
فلذا ، صرفاً اینکہ بگیم «خدایا منو ببر کربلا» کافے نیست ؛
در کنارش یہ کم تلاش کنیم کہ زندگیمون ، رفتارمون و اعمالمون کربلایـے بشہ🌱
.
.
.
حرفهاۍ خودمونیمون..
➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
‹ #سر_به_مهـر 💚' ›
بار الها چون پيغمبر تو در اداى رسالت
كوتاهى نكرد و وظيفهاش را به نحو
احسن انجام داد پس تو نيز بيشترين
درودى را كه بر كسى از آفريدگانت
فرستادى بر محمد و آل او بفرست🖤
#صحیفه_سجادیه
#دعاے_ششم
#فراز۲۳
#محرم
.
.
|| سجّاده هم به او دلبستھ بود..
🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
((کتاب یادت باشد))
نویسنده:
محمدرسول ملاحسنی
کتاب یادت باشد نوشتهی محمدرسول ملاحسنی
کتابی درباره زندگی شهید مدافع ۲۶ ساله حرم، حمید سیاهکلی مرادی به روایت همسر۲۲ سالهاش
فرزانه سیاهکالی مرادی است.
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• #خانواده_درمانے🍃•|
رابطه ای كه احترام يكی از ركنهاش باشه👌
موندگاريش تضمين میشه ✅
حتی اگه تموم بشه!
تصويرش تمام قد و قشنگ باقی میمونه...🤗🥰💚
#خانواده_خوشبخت
#سبک_زندگی_درست
#هر_دو_بدانیم
.
.
.
در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️
🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوریجات 🪁...
انقدر مرده که دستِ نامردم گرفت:)🥺🖤
《حسین جااان🥀
برای اربعین چشم انتظارم اربابم🥺》
السلام علیڪ یا اباعبداللہ🖤
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| #نسل_مهدوے🍃|•
هم بازی کودکان
🔹ما برای بچه سه یا چهار ساله
بیشتر از اینکه دنبال کلاس باشیم
باید دنبال #همبازی باشیم.
🔹مکررا هم گفتهایم که
بازی مهمترین کلاس درس
برای این گروه سنی است
و میتواند خیلی از نیازهایشان را تأمین کند.
🔸بازی هم نیاز به همبازی دارد.😍
📝 استاد #تراشیون
#بازی
#تربیت
#همبازی
#فرزندآوری
#خانواده
.
.
ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️
°•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| #عرفات🎐
وَلَحْمِى وَدَمِى وَشَعْرِى وَبَشَرِى وَعَصَبِى وَقَصَبِى
وَعِظامِى وَمُخِّى وَعُرُوقِى وَجَمِیعُ جَوارِحِى
وَمَا انْتَسَجَ عَلَىٰ ذٰلِکَ أَیَّامَ رِضاعِى،
وَمَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّى وَنَوْمِى وَیَقْظَتِى وَسُکُونِى،
وَحَرَکاتِ رُکُوعِى وَسُجُودِى؛
گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم
و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و
آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و
آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و
بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم؛
.
.
دانه دانه ذڪر تسبیحم فقط شد حسیـــن
🎐🍃 @heiyat_majazi