eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
351 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کوله بار معصیت دارم ببین دلواپسم باز هم درمانده ام خوردم زمین دلواپسم دل به بیگانه سپردم قسمتم آخر نشد تا که باشم باتو یک شب همنشین دلواپسم بسکه از تو دور ماندم شاهدی آخر دلم با ریا و بی حیایی شد عجین دلواپسم بد ضرر کردم که وابسته به این دنیا شدم تیره شد قلبم که حالا این چنین دلواپسم شهر پر شد ازگناه و بی تفاوت مانده ام وای بر من که ندارم دردِ دین دلواپسم دربه رویم باز کن آقا که غیر از خانه ات دائما شیطان نشسته در کمین دلواپسم میشود لطفی کنی آقا بگویی میرسی در کنارم لحظه های واپسین دلواپسم تو فقط دست مرا بگذار در دست حسین راهی ام کن کربلا در اربعین دلواپسم ✍روح الله پیدایی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی! امروز می خواهم دو سه جمله، روضۀ امام مجتبی علیه السلام بخوانم. امام حسن علیه السلام خیلی مظلوم بود در مظلومیتش همین بس که هنوز کودک بود، پنج سال بیشتر نداشت جلوی چشمش به زهرای مرضیه سلام الله علیها جسارت شد. خودش چهل سال بعد از این حادثه فرمود: «یا مغیرة أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ص حَتَّی أَدْمَیتَهَا»[1] تو جز کسانی بودی که مادرم زهرا را زدی تا از بدنش خون جاری شد و مجروح شد. ظلمی به او شد که چهل سال بعد ازاین قضیه وقتی مغیره را می بیند گریه می گند. دنبال مادر راه افتاد، مادر می خواست راجع به فدک صحبت کند و قبالۀ فدک را بگیرد. هنگام برگشت امام شاهد سیلی خوردن مادر بود. [2] ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم در پیش چشم کودک سیلی نخورده بودم خیلی سخت است فرزند نتواند عکس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نکند، ببیند شخصی به مادرش جسارت می کند، سیلی اش می زند، نگاه کند و اشک در چشمانش حلقه بزند و گریه کند. سال ها این درد در سینۀ امام حسن علیه السلام بود. مظلومیت امام حسن علیه السلام از روزی که مادرش بین در ودیوار قرار گرفت شروع شد. یک روز آمد مسجد دید بابایش دارد میان خون خودش می غلطد، صدا زد یا ابتا! این چه حالتی است؟ یک روز هم به دهان طبیب چشم دوخته بود و طبیب گفت: پسر بزرگ آقا شما هستید؟ به بابایت بگو دیگر وصیت کند او توان ماندن را ندارد. یک روز هم وقتی صلح کرد در کوچه های مدینه به امام جسارت کردند و گفتند: «یا مذّل المؤمنین» توهین ها کردند. خانه هم که می آمد دختر اشعث در خانه بود همان کسی که به امام زهر نوشاند. وقتی امام مسموم شد[3] بچه های صغیری داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن علیه السلام سه سالش بود، خیلی سخت است برای یک مرد که بچه های کوچک دور بستر مرگش بنشینند؛ اما عزیزان من! برادران و خواهران! کسی که یک زندگی سخت داشته باشد درد مریضی بکشد، مشکلات داشته باشد، وقتی از دنیا برود اگر با شکوه تشییع گردد و مردم احترام و عزتش کنند و مراسم خوبی برایش بگیرند یک مقدار بچه هایش آرام می شوند و می گویند: پدرمان سختی کشید اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد برای امام حسن علیه السلام که این قضیه هم اتفاق نیفتاد. جلوی چشم قاسم بن الحسن، جلوی چشم عبدالله بن الحسن، جلوی چشم عباس و جلوی چشم امام حسین علیه السلام که یک عمر با هم بزرگ شده بودند، یک عمر با هم زندگی کرده بودند یک وقت ببینند چوبه های تیر بر بدن مقدس امام علیه السلام نشست.[4] غربت آن است که بعد از مردن آتش تیر ببارد بر بدن آتش تیر چو افروخته شد کفن و جسم به هم دوخته شد امام حسین علیه السلام کنار بدن نشست، تیرها را از بدن بیرون آورد. برادرم! غارت زده آن نیست که مالش را می برند غارت زده منم که با دست خودم داداشم را میان قبر می گذارم.[5] وسیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون.[6] پی نوشت ها: [1] الاحتجاج، ج1، ص278. [2] فضائل و سیرۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها در آثار علامه حسن زاده آملی، ص54. ع حجت الاسلام رفیعی @majmaozakerine
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔻صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم. گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟ 🔻زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين 🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام 🔹من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام ص ٨ ✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم... https://eitaa.com/manbarmajma
😭😭😭😭 ✅بنداول بااینکه من سه سالمه درد و غمام یه عالمه این ضجرپست لعنتی هرجامیرم دنبالمه کف پاهام پر آبله س دستام اسیر سلسله ست هرجایی که رو میکنم یا شمره و یاحرمله ست 😭😭 بعد عمو بابا خیلی من و زدن هم پای عمه جان سیلی من و زدن ببین چقد شده آب تنِ من بابا کِی میشه موقعِ مُردنِ من بابا توی بیابونا شدم اسیر گرگ صورت من کوچیک دست عدوبزرگ 🔘 یاابتاحسین یاابتاحسین (ع) ✅بنددوم بابا سرم درد می کنه بال و پرم درد می کنه وقتی که گریه می کنم چشم ترم درد می کنه 😭 رو دامنه من سر تو قربونه چشم تر تو از تنور خولی پست گرمه هنوز حنجر تو 😭 زجر می کشم بابا از غصه بی عدد خرده به جای من عمه جونم لگد ببین که صورتم پراز کبودیه این یادگاریِ از دست یهودیه 😭 امون از غربت و چشمای هیز بابا تو بازارا زدن صدام کنیز بابا یاابتاحسین یاابتاحسین (ع) ✅بندسوم از وقتی که اسیر شدم از زندگانی سیر شدم سر بسته می گم بابا جون تو بازارا حقیر شدم نپرس که معجرم کجاس نپرس گل سرم کجاس فقط به من بگو بابا اب اور حرم کجاش 😭 شونه های من و بابا تکون دادن رونیزه ها سرِ تورو نشون دادن به لباسای من خیلی می خندیدن هی بچه شامیا جلوم می رقصیدن زنجیری بود بابا به روی گردنم هی دخترای شام مسخره کردنم 💠💠💠4⃣9⃣2⃣💠💠💠
4_5814219746832287218.mp3
987.8K
🔘🔘9⃣2⃣5⃣🔘🔘 ☑️بنداول دلم شکسته ای خدا غمی نشسته تو سینه دستم به روی گونه هام سرم همیشه پایینه نکنه بچه ای بیاد کبودی هامو ببینه خدا کنه که باز نیان حرومیای بد دهن اونا که با حرفای بد شرز زدن به قلب من اونا که عمه ی منو همه ش کنیز صدا زدن کل تن ماها داره بابا نشونه ازونا که مارو زدن هی وحشیونه ازقاتلات خیلی کتک خوردیم بابایی یاسیلی ویا لگد و یا تازیونه خسته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بند دوم منم همون رقیه ی عزیز ودردونه ی تو آرزومه یک بار دیگه بیام روی شونه ی تو اما حالا دستای من باید بشه خونه ی تو ..... از ضربه ضجر لعین کنده شده گوشواره ها کل تنم کبوده از جفای قوم بی حیا این پیرزن سه ساله ی چند روزِ پیشته بابا سر پر ازخون تو رو بغل میگیرم ازین زمونه بخدا بابایی سیرم حاجت مو اگه میشه امشب رواکن آرزومه روی سرت امشب. بمیرم خسته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• سادات ببخشن ☑️بندسوم بهار قلب دخترت شبیه فصل خزونه خیلی از دلم گرفته از نامری این زمونه بابا بیا مثل قدیم اگه میشه بریم خونه .... تنها نذار ازین ببعد هرجا میری منم ببر چیزی نمونده بابا از قناری شکسته پر بابا ببین که دختره سه ساله تو زدن نظر ..... پاشو بابا ببین دلم چه پریشونه بهارعمردخترت رو به خزونه سه ساله تو ببین این دم آخر شبیه مادرت تنم داره نشونه ته شدم جان پدر بابا من و باخودببر •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 💠💠💠9⃣2⃣5⃣💠💠💠
پیرزنهای شام را دیدم خیره خیره مرا نظر کردند گفته بودند بچه هاشان را که همه سمت خانه برگردند کودکان نیز تا ورم های گونه های کبود من دیدند با تمسخر مثال مادرشان جلویم کف زدند و رقصیدند آن زمانی که نام تو بردم کنج ویرانه با دلی پر درد دختری که شبیه حرمله بود رو به رویم دهان کجی میکرد تو خودت بیشتر ز حال بد و دردهای دلم خبر داری جان بابا  چه میشود امشب دخترت را به همرهت ببری 😭😭😭😭
4_5805290608608151652.mp3
1.58M
☑️بنداول چشم من پرآبه/ هر لحظه م عذابه بی تو بابا دارم من جون می دم توی این خرابه بی تو بابا ...... دیگه بریدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم قامت خمیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم من موسپیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بنددوم خوردم من تازیون لگد از این واون بی تو بابا شد رخه نحیفم/ نیلی و ارغوون بی تو بابا می‌خوردم پیاپی/هرجایی کعب نی/ ای وای ای وای دیدم که خیزرون خوردی تو بزم مِی ای وای ای وای .... چقده پستن اینا بابا اینابابا اینا بابا دستامو بستن اینا بابا اینابابا اینا بابا حرمت شکستن اینا بابا اینابابا اینا بابا یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بندسوم بی تو ای پناهم/بود هر دم نگاهم سوی نیزه عمه روم و گرفت تا چشمام نیفته روی نیزه آه از قوم ناپاک /حرومیه سفاک ویهودی افتادم روی خاک/ روی تیغ و خاشاک کجا بودی نبودی بابا به ما خیلی/ زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی ببین رخ ما /شده نیلی زدن سیلی زدن سیلی تو بیابونا زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا 💠💠💠9⃣2⃣1⃣💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
حق روضه اداشود 😭😭😭😭 از روزگار بدم میاد از نیزه دار بدم میاد از کافرو یهودیِ مردم آزار بدم میاد از ازدحام بدم میاد از پشت بام بدم میاد از زن و مردای خبیث تو شهرشام بدم میاد از اسارت بدم میاد ازجسارت بدم میاد ازون که پیرهن تورو برد به غارت بدم میاد از اسم جنگ بدم میاد از تار و چنگ بدم میاد ازون که دایما ما رو میزدبا سنگ بدم میاد از اسم آب بدم میاد از بدحجاب بدم میاد ازون که آب میخورد جلو چشم رباب بدم میاد ازضجر مست بدم میاد از شمرپست بدم میاد ازپیرمردی که داره عصا به دست بدم میاد ادامه دارد😭 💠💠💠9⃣2⃣3⃣💠💠💠
4_5791995799336387370.mp3
2.33M
🌷🌷🌷 ✅بنداول من عبد وفداییه حضرته زینبم تمومه عالم بدونید که رقیه مذهبم 🌷 رقیه با دوتا دست کوچیکش گره ها رو وا میکنه روضه هاش اشک چشمای منو مثل دریا میکنه ذکر ه اون توی هیئتا ببین که چه غوغامیکنه 🌷 به کوریه چشمای دشمنای رقیه س تاعمر دارم میگم من لعن بنی امیه 🌷 رقیه مددی سیدتی رقیه مددی مولاتی _______________ ✅بنددوم ای محبوبه ی خدا ای نور نَیِّرین سه ساله ی کربلا ای دختر حسین 🌷 رقیه ازکوچیکی تابه حالا رولبم زمزمه ای رقیه شبیه عمه زینب و مادرت فاطمه ای زینته دوش عمو عباس همون تک یل علقمه ای 🌷 تو شور و توی روضه دارم همش میخونم بی بی بزار همیشه تا نوکرت بمونم 🌷 رقیه مددی سیدتی رقیه مددی مولاتی _________________ ✅بندسوم تسکینه دله منه. اون نام دلربات کاش میشد جونم بره تومجلسه عزات 🌷 سه ساله چی میشه یه نظرکنی به دوچشمای ترم سه ساله تو یه رخصتم بده واسه تو بره سرم کاری کن بامدد تو من بشم یه مدافع حرم 🌷 ارزومه بی بی جون. روزیم بشه بتونم یه زیارت عاشورا توحرمت بخونم 🌷 رقیه مددی سیدتی رقیه مددی مولاتی 💠💠💠4⃣4⃣3⃣💠💠💠 _________________
ثبت در کربلا😭 ... زائر اربعین ، غریب زهرا در کدامین موکب،هستی تو تنها صاحب عزایی اما کجایی یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 زینب دوباره در حرم رسیده اما دارد این بار،قدّی خمیده سرو مرتضی آمد با عصا یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 چل روز می شود که بعد از کربلا دیده جسارتها در بین اعداء بر نیزه دیده رأس بريده یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 در خاطرش مانده که دیده از تل نورعینش تنهاست در بین مقتل در بین اعداست زیر دست و پاست یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 گوید عقیله با قلبی نا آرام نپرس از رقیه ،جامانده در شام شد سرتا پا درد از هجرت دق کرد یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 حضرت لیلا با قلبی شکسته در پایین ِ پای ارباب نشسته از داغ اکبر گردیده مضطر یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... 🌸🌸🌸🌸🌸 گوید در علقمه، سکینه با اشک من بودم که دادم به عمویم مشک دستش جدا شد فرقش دوتا شد یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)