بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_جمعه
#سیدحسین_صمدی
▶️
ای برکت و سرچشمه ی این جوی چشمم
سوی تو میچرخد توهستی سوی چشمم
دارم دوتا عکس از رُخت را توی چشمم
هر چه بگویی چشم بسته روی چشمم
من تا ابد رعیت توهم آقا و سلطان.
از تو فقط دستور و از من چشم قربان
جان خودت از قلب من غم را نگیری
از سینه ام شور دمادم را نگیری
خالیست،دستانم تو پرچم را نگیری
از شام تارم ماه ماتم را نگیری
خورشید را نور رخت شرمنده کرده
اسلام را ماه محرم زنده کرده
شبنم اگر تازه کند پژمرده ها را
اشک غم تو زنده سازد مُرده ها را
میخانه مشتاق است تربت خورده ها را
در روضه درمان می کنی افسرده ها را
با عشقت اذن بندگی میگیرم آقا
بی روضه ات افسردگی میگیرم آقا
من شک ندارم خاک من از خاک روضه است
این سینه ام پر از هوای پاک روضه است
بانی اول فاطمه است هرجاکه روضه است
پس لعنتش پشت سر هتاک روضه است
این دشمنان در راه ما پوچند و هیچند
آقا بگو به پای نوکر هان نپیچند
جانم به این اشک و عزا که دلفریب است
بیچاره آنکس که از این غم بی نصیب است
این روضه ها از آرزوهای حبیب است
آقا غریب است و گدایش هم غریب است
این غربت و مظلومیت ارثیه ماست
تا روز محشر یا حسین مرثیه ماست
همراه زهرا مادرت شبهای جمعه
با گریه آیم محضرت شبهای جمعه
با یاد اشک خواهرت شبهای جمعه
این است داغ نوکرت شبهای جمعه
افتاده بودی بی پناه و تشنه ، میزد
تو زنده بودی حنجرت را دشنه میزد
زینب به گودال آمده اما سرت نیست
یک پیرهن حتی به جسم اطهرت نیست
آقا چرا انگشت با انگشترت نیست
اصلا خدا را شکر آقا مادرت نیست
چون پاره پاره پیکری سردار بی سر
آری غریب مادری سردار بی سر
آقا چه شد که گشته ای سرتا به پا زخم
خوردی ز دست این و آن تو بی هوا زخم
زد با زبانش یک نفر حتی تو را زخم
خوردی هزارو نهصد و پنجاه تا زخم
بعد از تو روز این حرم شب شد عزیزم
رخت اسارت سهم زینب شد عزیزم
زینب کجا با شمر و خولی هم کلامی
زینب کجا و این همه بی احترامی
این اسوه ی عفت کجا اشرار شامی
ای وای دخت حیدر و بزم حرامی
این خاندان که منصبش بوده عزیزی
اینان کجا و بزم مستی و کنیزی....
ــــــــــــــــــ
«#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#زیارت_مخصوص_امام_رضا
🏴#زیارت_کربلا
🏴#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
✍شاعر:محمد جواد شیرازی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
هر کسی آمده از شاه و غلام و بَرده
وسط صحن و سرای حرمت بی پَرده
سر تعظیم به سوی قدمت خم کرده
به امیدی به خدا عرض سلام آورده...
...زائری که همهی دار و ندارش هستی
همه جا و همهی عمر کنارش هستی
مُردهام، آمدهام تا که تو جانم بدهی
مثل فرشِ حرمت خوب تکانم بدهی
راه گم کردهام و راه نشانم بدهی
به پناه آمدهام تا که امانم بدهی
اشتباهات مرا حُسن عمل میگیری
مهربانی و مرا زود بغل میگیری
عرشیان خاک تو را نقش به رخساره زدند
خادمان گوش به فرمان تو نقاره زدند
حوضهای حرمت یکسره فواره زدند
شعلهی عشق به جان من بیچاره زدند
برسان بر لب خشکیدهی ما پیمانه
بده پیمانهای از کوثر سقاخانه
هر که بر پای تو افتاد، بها میگیرد
"یا رضا خانهات آباد" نوا میگیرد
با نخ پنجره فولاد شفا میگیرد
وسط صحن گوهر شاد دعا میگیرد
وا شده هر گرهی کور به نام پسرت
ای فدای تو و این لطف و مرام پسرت
خجل از روی تو هستم به جوادت سوگند
مست گیسوی تو هستم به جوادت سوگند
حاجی کوی تو هستم به جوادت سوگند
همه جا سوی تو هستم به جوادت سوگند
تا که شد سفرهی تو پهن، وفادار شدم
بی بها بودم و در صحن، بهادار شدم
نور رحمانی حق هستی و تابان هستی
تو برای من قحطیزده باران هستی
تا ابد شاه رئوفی و رضاجان هستی
تو مرا جانی و جانانی و سلطان هستی
بی تو من دلهرهی کرب و بلا را دارم
با تو من تذکرهی کرب و بلا را دارم
**
جهت گریهی ما تا به ابد معلوم است
بین ما گریه برای دگران مذموم است
بیشتر آن چه که در روضهی ما مرسوم است
روضهی یابن شبیب تو بر آن مظلوم است
روضه خواندی و همه اهل مصیبت شدهایم
گریهکنهای لب جد غریبت شدهایم
قدرت بر روی پا، پاشدنش را بُردند
وقت غارت شد و کل بدنش را بُردند
ته گودال عقیق یمنش را بُردند
نیزهداران ز تنش پیرهنش را بُردند
خون او با جگر بادیه آمیخته شد
آیههای بدنش سخت به هم ریخته شد
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴#مناجات_با_خدا؛
🏴#امام_حسین_ع_مناجات؛
🏴#شب_جمعه؛
🏴#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سخت در نفْس خود گرفتارم
نیست جز معصیت دراین بارم
دور افتادهام ز آغوشت
تو به فکر منی و من زارم
فیض آمادهست و من کورم
نور آمادهست و من نارم
با تو بودم ولی عوض نشدم
این همه با گُلم، ولی خارم
مثل خوبان به من محل دادی
نه! نگفتی که من گنهکارم
تو به رویم نمیزنی اما...
چه کنم با گناه بسیارم
عمر رفت و اجل رسید و هنوز
بندهی زرق و برق بازارم
نیمهشب آمدم که عرض کنم...
عذرخواهم خدای غفارم!
تو دوای منی، شفای منی
نظری کن که سخت بیمارم
به سرم فکر کربلا زده است
به هوای حسین بیدارم
کربلای مرا ضمانت کن
برسان تربتی ز دلدارم
فاطمه امشب آمده به حرم
آرزومند شام دیدارم
ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد
به تنت هرکسی که آمد زد...
اهل کوفه چرا نفهمیدند
به بزرگان لگد نباید زد...
تو بریده بریده جان دادی
خنجرش را کشید و ممتد زد
حرمله بر گلوت محکم زد
و سنان بر دهان تو بد زد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مناجات_روز_عرفه
#مناجات_با_خدا #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بعدِ آن شبها که با امید غفران آمدم...
بار دیگر محضرت العفو گویان امدم
فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم!
من تورا که میشناسم ،تو نمیگیری به دل..
گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم
این غرورم را نبین! ردم کنی دق میکنم
بی پناهم بی کسم خیلی پشیمان آمدم
آن جوانِ عاصیِ سرمست دیگر نیستم..
سن و سال از من گذشته دیده گریان آمدم
خواستی راهم نده اما نگو "در" هم نزن
تو که میبینی دم این خانه حیران آمدم
میهمان یعنی حبیب تو، مزاحم نیستم
سفره ات را باز کن حالا که مهمان آمدم
مشکلم مشکل گشا دارد که آن هم حیدر است
روی کردم به نجف گفتم علی جان آمدم
من دلم شور محرم میزند کاری بکن..
از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم
تازه فهمیدم که قدر روضه را نشناختم
سالها در روضهی آقا چه آسان آمدم
کربلا آماده شو، دیگر حسینت راهی است
به هوای قافله سوی بیابان آمدم
مسلمش روی قناره ،او خودش صحرانشین
کوچه های کوفه را دیدم هراسان آمدم
من خبر دارم که ارباب مرا بد میکشند
به هوای بوی پیراهن به کنعان آمدم
یک نفر با شمر میگوید که ذبحش مال تو
شمر میگوید که جسمش را بچرخان! آمدم!
آی مردم ذبح نه! والله اقا نحر شد
بوی خون می آید از شعرم، به پایان آمدم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد...، جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک
دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید
در همان لحظه که او شاهرگت را میزد
حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید
ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت
ناگهانتر همهی دوروبرم تیر کشید
ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد
خیمهها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید
دور هر خیمه که میسوخت دویدم اما
نیزهها خوردم و از نو کمرم تیر کشید
خوب شد بچهی ششماههی خود را بردی
پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید
دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و
صورت نیلیاش از درد و ورم، تیر کشید
مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_
مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید
پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست
باز انگار که فرق پدرم تیر کشید
اسب تا سینهی آقا پسرت را له کرد
آن طرف سینهی آقا پسرم تیر کشید
شش برادر همه بر روی زمین افتادند
اینچنین سینهی خیرالبشرم تیر کشید
خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر
نیزهها خوردم و پای سفرم تیر کشید
چه بگویم که کجای جگرم می سوزد
چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید
✍ #ایوب_پرنداور
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت
از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت
چون قدم در وادی سرخ منا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
ذوالجناح او به خیمه سر بهخاک غم نهاد
ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد
چون که آتش ازغمش بر ماسوا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
مثل برق ازپیش چشمش میگذشت آن لحظهها
دست بر سر، داشت بر لب، نالهی واغربتا
داغ وقتی بر دل اهل ولا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید
قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید
با هزاران زخم دم از ربنّا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
لحظهای که با خدا، لبریز شور و حال بود
اول معراجِ او از خاک آن گودال بود
درهمان لحظه که پَر سوی خدا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید
ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید
چون که سر بر دامن خیرالنسا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تنها شدی و هیچ کس دور و برت نیست
جان سوزتر از بانگ هل من ناصرت نیست
چشمی به خیمه داری و چشمی به میدان
عباس و اکبر نه! که حتی اصغرت نیست
از بس که تیر و نیزه و شمشیر خوردی
یک جای سالم در تمام پیکرت نیست
روی بلندی بانویی غرق تماشاست
این بانوی آزاده آیا خواهرت نیست؟
آمد صدای ضربههایی سخت و دیدند
پیکر به روی خاکها مانده، سرت نیست
پیچیده آوای غریبی بین گودال
آیا صدای نالههای مادرت نیست؟
پای حرامیها به خیمه باز گشته
این گوشوارهها مگر از دخترت نیست؟
راه سخن را بر«وفایی» گریه بسته
دیگر مجال شرح زخم حنجرت نیست...
✍ #سیدهاشم_وفایی
بسم الله الرحمن الرحیم
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
روضه از زبان حضرت بقیة الله الاعظم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#قاسم_نعمتى
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریده ی ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمهی ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزه ی خود را شکست و رفت
یک استخوان ز سینه ی آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که ز رویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریهی من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمهی مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند
آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند