.
#مناجات_با_خدا
#هفتم_رمضان
گریز به #حضرت_علی_اکبر
گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن
روزهفتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن
پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم
مرا یا جابرالعظم الکسیر امشب مداوا کن
شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده
خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن
به فضل تو پناه آوردهام یا نور و یا قدوّس
تو بخشنده ترین بخشندهای من را تماشا کن
مسیرم گم شده افتادهام در جادهی غفلت
به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن
به هر در میزنم نفسَم نمیگردد جدا از من
رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن
ز خجلت سر به زیر انداختم شرمندهام از تو
دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن
عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده میترسم
گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن
جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم
مرا امشب اسیرِ روضهی فرزندِ لیلا کن
زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش
صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن
نمیخواهد برای من ز روی خاک برخیزی
تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن
#رضا_باقریان✍
#ماه_رمضان
................................................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
#حسین_جان ❤️
ایل و تبار من همگی نوکر تواند
من هم شدم گدای تو یا ایهاالغریب
شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان
افتاده ام به پای تو یا ایهاالغریب
با اسم اعظمت گره ها باز می شود
بینِ حرم سرای تو، یا ایهاالغریب
سایه فکنده روی سرم، ای قتیلِ اشک
دست گره گشای تو یا ایهاالغریب
#رضا_باقریان
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله 🥀🍃
#مرثیه_امام_رضا
===========================
سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن
از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن
قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن
🔸شاعر:
#رضا_باقریان
=============================
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
بی مروت در نمازم ساق پایم را شکست
عاقبت در سجده مُهرِ کربلایم را شکست
نیمه شب آمد مرا از خواب بیدارم کند
در دعا بودم، ولی قلب دعایم را شکست
کُنده و زنجیر، اعضاء مرا لِهْ کرده بود
باز هم هر استخوان جا به جایم را شکست
گریه میکردم برای مادرم، افسوس که...
با لگد این بار هم آمد صدایم را شکست
پنجهاش را باز کرد و موی من را میکشید
مجلس اشکم میانِ نینوایم را شکست
با سلاح بد زبانی مادرم را یاد کرد
اینچنین در گوشهی زندان بهایم را شکست
بارها با تازیانه رو به روی من نشست
ظالمانه میزد و دست عطایم را شکست
#رضا_باقریان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#وفات_حضرت_خدیجه_س
وفات حضرت خدیجه(س) -(ای همسر با عزت طاها خدیجه)
ای همسر با عزت طاها خدیجه
ای شأنِ تو بالاتر از بالا خدیجه
اوجِ مقامت فوقِ اَوْاَدْنا خدیجه
تو دائمالْاِکرام هستی یا خدیجه
دار و ندار حضرت زهرا خدیجه
شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی
اول مسلمانِ زنِ دین خدایی
مادر بزرگِ خاندان هل اتایی
تنها طرفدار حریم مصطفایی
همراه احمد بودهای هر جا خدیجه
دل را به جانان دادی و دلبر گرفتی
اندوه و غم از قلبِ پیغمبر گرفتی
داراییات را دادی و کوثر گرفتی
زهرا که آمد رتبهی مادر گرفتی
ای که مقام تو بوَد والا خدیجه
پای نبی تا لحظهی آخر نشستی
با همتِ خود پشت ظلمت را شکستی
در راه دین بر مالِ دنیا دل نبستی
الحق که امالمؤمنینِ ما تو هستی
در راه حق کردی فدا جان را خدیجه
سجاده پای بندگیات سر نهاده
اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده
دین خدا پیمانه و عشق تو باده
الحق که زهرایت بُوَد محراب زاده
ای مادر ام ابیها یا خدیجه
مادر که باشد، شأن دختر پایدار است
امنیت خانه برایش برقرار است
مادر نباشد، روز روشن شام تار است
امشب دل زهرا برایت داغدار است
بعد از تو زهرا میشود تنها خدیجه
بوی جدایی میدهد حال و هوایت
دیگر نمیآید صدای ربنایت
این لحظههای آخری باید برایت
روضه بخوانیم از غم آلالههایت
تا چشمهای تو شود دریا خدیجه
هر چند که دور و برت را ، غم گرفته
اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته
قلبِ شریفِ حضرت خاتم گرفته
شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته
وای از غروب روز عاشورا، خدیجه
شاعر: #رضا_باقریان
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#مناجات_با_خدا
#هفتم_رمضان
گریز به #حضرت_علی_اکبر
گره افتاده در کارم ز لطف و مرحمت وا کن
روزهفتم بیا با حالِ من قدری مدارا کن
پر و بالی شکسته از معاصی پیشت آوردم
مرا یا جابرالعظم الکسیر امشب مداوا کن
شدم مرده دل از اعمالِ نافرجامِ بیهوده
خدایا این دلِ وامانده را یک روزه احیا کن
به فضل تو پناه آوردهام یا نور و یا قدوّس
تو بخشنده ترین بخشندهای من را تماشا کن
مسیرم گم شده افتادهام در جادهی غفلت
به نورِ فضلِ خود گم گشته را در راه، پیدا کن
به هر در میزنم نفسَم نمیگردد جدا از من
رهایم کن ز نفسم، از گنه من را مُبَّرا کن
ز خجلت سر به زیر انداختم شرمندهام از تو
دوباره عفو کن من را، شکستم توبه، رسوا کن
عُقابِ مرگ سایه بر سرم افکنده میترسم
گرفتی دستِ من امروز، قدری فکرِ فردا کن
جدایم کن از این دنیای وانفسا، زمین گیرم
مرا امشب اسیرِ روضهی فرزندِ لیلا کن
زمین افتاد از مرکب، حسین آمد به بالینش
صدا زد ای عصایِ پیریِ من فکر بابا کن
نمیخواهد برای من ز روی خاک برخیزی
تنت پاشیده از هم ای پسر، کمتر تقلّا کن
#رضا_باقریان✍
#ماه_رمضان
...............................
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین