eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
332 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini از خجالت تا ابد پیشانی حیدر تر است مرگ، بعد از تو برای مرد تو شیرین تر است رفتی ای ام ابیهای نبی اما بدان مرتضی هم مثل زینب بعد از این بی مادر است چشم میدوزد به در هرکس عزیرش میرود من ولی میسوزم از اینکه نگاهم بر در است ای وجودت ساحلِ امن دل طوفانی ام کشتی غم های حیدر بعد تو بی لنگر است فضه هم دارد از اینجا میرود، حق میدهم زندگی،در خانه ی بی فاطمه زجر آور است تو تمام قوت زانوی من بودی ببین اینکه افتاده است از پا پهلوان خیبر است هرکه می افتد زمین با ذکر من پا میشود چاره بیچارگان است اینکه حالا مضطر است خسته ام دختر عمو حرفی بزن چیزی بگو این غریبی که سر قبرت نشسته حیدر است خانه من که نشد، این قبر خاکی لااقل خانه امنی برای دختر پیغمبر است محسنم را هم بغل کن جای من زهرای من بر دلم مانده است داغ غنچه ای که پرپر است 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آسمان بود غرق دلشوره چرخ از گردشش پشیمان بود حس و حالی غریب حاکم بود گیسوی نخل ها پریشان بود شب نمی خواست تا سحر بشود شب شبیه غروب دلخون بود در و دیوار ناله می کردند دم هوهوی باد محزون بود مقتل کوچه ها قدم به قدم روضه می خواند و نوحه سر می‌داد هق هق چاه کوفه هم آن شب داشت از غصه ای خبر میداد بانگ "حی علی الصلاة" آمد پا شد از جای خویش "خیر العمل" رفت تا صبح را کند بیدار آنکه خود بود نور صبح ازل در خانه ز شرم، ساکت بود در دل ذوالفقار غصه نشست "ارجعی" خواند و از سر شوقش گریه کرد و عمامه اش را بست داخل کیسه را نگاهی کرد چند خرما و چند تا نان بود وقت رفتن رسیده بود و غمش غربت سفره ی یتیمان بود به کمر شال سبز خود را بست بود مشغول ذکر، لب هایش دخترش در نگاه آخر خود رفت قربان قد و بالایش در طوافش پرنده ها گریان آسمان ضجه می زند: برگرد به سفر میروی و این دنیا بی تو دیگر صفا ندارد، مرد! شال او را گرفت حلقه ی در گویی از قصه ای پریشان بود در خانه به التماس افتاد در خانه به فکر جبران بود فکر جبران زخم سی ساله زخم آن در که در مدینه شکست آن دری که نداشت تاب لگد سوخت و استخوان سینه شکست وسط خطبه خواندن مادر آتش افتاد بر دل حیدر ناله ی "فضة خذینی"، آه ... غنچه ای ناشکفته شد پرپر مادری یک تنه به عشق علی در مصاف چهل نفر کافر لگد و تازیانه یک طرف و یک طرف دست بسته ی حیدر دست بسته، طناب، آتش و دود روضه در بزم واژه ها برپا است تازه این شد شروع غصه و غم شیعه دلخون ز دست بستن هاست آه از داغ عصر عاشورا ترس و اندوه بی امان حرم اضطراب امام سجاد و داغ نامحرم و زنان حرم بستنِ دستِ مرد می باشد پیش همسر اگرچه سخت اما باور من نمیشود دیگر بستن دستهای زینب را اهل بیت حسین را در راه زیر باران سنگ آزردند زینبی را که سایه اش را هم کس ندیده، به شام می بردند 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
تمام عمر به یادِ غمت عزادارم همیشه خون به‌دل از خونِ روی دیوارم *خدا برا هیچ مردی نیاره .. علی چه طاقتی داشتی جلو چشمت ناموست رو زدن ..* برای غربتِ من اشک ریختی شب و روز چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان *خوش به حالِ اونایی که بلدن برا خانم داد بزنن .. آخه روزایِ آخر دیگه صداش بالا نمی اومد .. يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ (1) هی بیهوش میشد هی بهوش میومد ..* پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان من از خوشیه زمانه فقط تو را دارم روزای آخر دیگه دست به دیوار راه می رفت .. هنوزم این خانم غریبه والا .. کجای عالم دیدی به تشییع هفت نفره باشه .. گفت اسماء دوست دارم بدنم رو تو یه چیزی پنهان کنند و به شانه بگیرن .. میخوام بگم خانم؛ مگه از شما دیگه بدنی مانده بود«حَتَّى صَارت کَالْخَیَال‏»!! (2) تو که دیگه آب شده بودی مادر .. بمان که جز تو کسی نیست فکر بی کسی ام بمان تمام سپاهم! بمان علمدارم! من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر و یک پسر ز در و میخ آن طلبکارم تو سوختی و فقط سهم من تماشا شد دگر ز شرم تو مانند ابر می بارم .. *رحمت خدا به مستمعی که برا خانم بلند بلند گریه کنه .. دیگه حسن شبای آخر سر به دیوار میذاشت صدا میزد جوان نَنَه .. خودت باید روضه خوان باشی ..( زبان حال بگم!) درد اینه خودش گیسوانِ بچه هاش رو شانه زد .. خودش بچه هاش رو شستشو داد .. گفت فضه تنورِ خانه رو روشن کن میخوام برا بچه هام نان بپزم .. میخوام چند روز بچه هام دست پختِ مادرشون سرِ سفره باشه .. (ذوقیه این حرفا ..)* سپر برای تو دادم،خودت شدی سپرم دگر پس از تو زتیغ و غلاف بیزارم *اهل گریه کجا نشستن بگم صدا ناله ت بلندشه ..* سپید بختی مان را نظر زدند آخر عروس خانه من تا ابد عزادارم شاعر : *گفت علی:* پای نامحرم میان خانۀ ما باز شد باتمام قدرتم مانع شدم اما نشد علی من همونی بودم که از نابینا صورتم رو میپوشوندم (3) .. اما پشت در گفت اگه علی بیرون نیاد خونه رو با اهلش آتش میزنم .. (4) آنچنان محکم به در زد سخت پهلویم شکست بعد از آن زهرا برای تو دگر زهرا نشد .. ریسمان را باز میکردم مغیره سر رسید *گذشتگان و اسیرانِ خاک فیض ببرن .. گفت اگه علی رو رها نکنی گیسوانم رو پریشان میکنم، نفرین میکنم .. سلمان میگه هنوز نفرین نکرده دختر پیغمبر دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن .. گرد و غبار بلند شد هرجور بود علی رو رها کردن .. شب حمعه ست بریم کربلا .. اینجا سلمان جلو آمد عرضه داشت شما دختر رحمت للعالمینی .. به اهل مدینه و شیرخواره هاش رحم کن بی بی .. اما میخوام بگم بی بی جان کربلا پسرت شیرخوارش رو دست گرفت .. ببینید رویِ دستم بی قراره سراغِ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند و اما داره از تشنگی بچه م میمیره حرمله میگه من میخوام سر از تنش جدا کنم .. وقتی که پرپر میزنه هی باباش رو نگاه کنم .. دلمون خیلی هوای کربلا کرده .. ۲ ساله اربعین نرفتیم جگرمون داره میسوزه حسین .. آرزو داریم امسال بیاییم کربلات آقا .. یه جوری حرمله زد با سه شعبه سرِ نازِ تو رویِ دوشم افتاد صدای شیونی از خیمه اومد گمانم مادرت از قصه جون داد *گفت علی جان، پسرم :* ز داغ تو آتش به خلقت کشیدم در این دشت بسیار محنت کشیدم خودم قبر کندم، خودم دفن کردم خودم تیر را از گلویت کشیدم به قدری که زه را کشید آن کمان دار همان قدر من آهِ حسرت کشیدم منی که جهان میکشد منتم را از این مردم پست منت کشیدم! زدند و بریدند با خود نگفتند برای تو شش ماه زحمت کشیدم صدا زد اگه به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید .. يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ .. (5) هرچی نفس داری بگو حسین .. منبع: 1)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج‏3، ص: 362 2)دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۲ 3)مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص91 4)بحار الأنوار ،علامه مجلسی، ج‏30، ص290 5)تذكرة الخواص‏؛ سبط ابن جوزی:
تمام عمر به یادِ غمت عزادارم همیشه خون به‌دل از خونِ روی دیوارم *خدا برا هیچ مردی نیاره .. علی چه طاقتی داشتی جلو چشمت ناموست رو زدن ..* برای غربتِ من اشک ریختی شب و روز چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان *خوش به حالِ اونایی که بلدن برا خانم داد بزنن .. آخه روزایِ آخر دیگه صداش بالا نمی اومد .. يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ (1) هی بیهوش میشد هی بهوش میومد ..* پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان من از خوشیه زمانه فقط تو را دارم روزای آخر دیگه دست به دیوار راه می رفت .. هنوزم این خانم غریبه والا .. کجای عالم دیدی به تشییع هفت نفره باشه .. گفت اسماء دوست دارم بدنم رو تو یه چیزی پنهان کنند و به شانه بگیرن .. میخوام بگم خانم؛ مگه از شما دیگه بدنی مانده بود«حَتَّى صَارت کَالْخَیَال‏»!! (2) تو که دیگه آب شده بودی مادر .. بمان که جز تو کسی نیست فکر بی کسی ام بمان تمام سپاهم! بمان علمدارم! من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر و یک پسر ز در و میخ آن طلبکارم تو سوختی و فقط سهم من تماشا شد دگر ز شرم تو مانند ابر می بارم .. *رحمت خدا به مستمعی که برا خانم بلند بلند گریه کنه .. دیگه حسن شبای آخر سر به دیوار میذاشت صدا میزد جوان نَنَه .. خودت باید روضه خوان باشی ..( زبان حال بگم!) درد اینه خودش گیسوانِ بچه هاش رو شانه زد .. خودش بچه هاش رو شستشو داد .. گفت فضه تنورِ خانه رو روشن کن میخوام برا بچه هام نان بپزم .. میخوام چند روز بچه هام دست پختِ مادرشون سرِ سفره باشه .. (ذوقیه این حرفا ..)* سپر برای تو دادم،خودت شدی سپرم دگر پس از تو زتیغ و غلاف بیزارم *اهل گریه کجا نشستن بگم صدا ناله ت بلندشه ..* سپید بختی مان را نظر زدند آخر عروس خانه من تا ابد عزادارم شاعر : *گفت علی:* پای نامحرم میان خانۀ ما باز شد باتمام قدرتم مانع شدم اما نشد علی من همونی بودم که از نابینا صورتم رو میپوشوندم (3) .. اما پشت در گفت اگه علی بیرون نیاد خونه رو با اهلش آتش میزنم .. (4) آنچنان محکم به در زد سخت پهلویم شکست بعد از آن زهرا برای تو دگر زهرا نشد .. ریسمان را باز میکردم مغیره سر رسید *گذشتگان و اسیرانِ خاک فیض ببرن .. گفت اگه علی رو رها نکنی گیسوانم رو پریشان میکنم، نفرین میکنم .. سلمان میگه هنوز نفرین نکرده دختر پیغمبر دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن .. گرد و غبار بلند شد هرجور بود علی رو رها کردن .. شب حمعه ست بریم کربلا .. اینجا سلمان جلو آمد عرضه داشت شما دختر رحمت للعالمینی .. به اهل مدینه و شیرخواره هاش رحم کن بی بی .. اما میخوام بگم بی بی جان کربلا پسرت شیرخوارش رو دست گرفت .. ببینید رویِ دستم بی قراره سراغِ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند و اما داره از تشنگی بچه م میمیره حرمله میگه من میخوام سر از تنش جدا کنم .. وقتی که پرپر میزنه هی باباش رو نگاه کنم .. دلمون خیلی هوای کربلا کرده .. ۲ ساله اربعین نرفتیم جگرمون داره میسوزه حسین .. آرزو داریم امسال بیاییم کربلات آقا .. یه جوری حرمله زد با سه شعبه سرِ نازِ تو رویِ دوشم افتاد صدای شیونی از خیمه اومد گمانم مادرت از قصه جون داد *گفت علی جان، پسرم :* ز داغ تو آتش به خلقت کشیدم در این دشت بسیار محنت کشیدم خودم قبر کندم، خودم دفن کردم خودم تیر را از گلویت کشیدم به قدری که زه را کشید آن کمان دار همان قدر من آهِ حسرت کشیدم منی که جهان میکشد منتم را از این مردم پست منت کشیدم! زدند و بریدند با خود نگفتند برای تو شش ماه زحمت کشیدم صدا زد اگه به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید .. يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ .. (5) هرچی نفس داری بگو حسین .. منبع: 1)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج‏3، ص: 362 2)دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۲ 3)مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص91 4)بحار الأنوار ،علامه مجلسی، ج‏30، ص290 5)تذكرة الخواص‏؛ سبط ابن جوزی:
❣﷽❣ 🔆 🔆 درمانده ای و اگر به دنبال نجات دل خسته ای و چشم به راه برکات تا حال دلت خوب شود پس بفرست بر شمس جمال شاه مردان صلوات 🔆🔅🔆🔅🔆 برطاقِ سقر نوشته باخطّ جلیّ کی بی خبران زقدرتِ لم یزلی ایجادنمی کرد خدا دوزخ را لو اجتَمعَ النّاسُ علی حبِّ علیّ 🔆🔅🔆🔅🔆 بنازم این عطای بی کران را ولایت عهدی مولایمان را به عشق حیدرش الله بخشید گناه شصت سال شیعیان را 🔆🔅🔆🔅🔆 خورشید شکفته در غدیر است علی باران بهار در کویر است علی بر مسند عاشقی شهی بی همتاست بر ملک محمدی امیر است علی 🔆🔅🔆🔅🔆 علی در عرش بالا بی نظیر است علی بر عالم و آدم امیر است به عشق نام مولایم نوشتم چه عیدی بهتر از عید غدیر است 🔆🔅🔆🔅🔆 جبرییل مکرر این صلا را سر داد بلغ ،  بلغ ،   ندا  به   پیغمبر داد فرمان خداست بر سر دست بگیر آن دست که در رکوع انگشتر داد 🔆🔅🔆🔅🔆 آن روز که خم ، به دست دو دریا رفت فردوس به خاک بوسی صحرا رفت فر یاد فلک به " اِکفِیانی " برخواست تا دست محمد و علی بالا رفت 🔆🔅🔆🔅🔆 پُر شد اُفُق از مهر جهانتاب علی نشناخت کسی گوهر نایاب علی روزیکه رسول گفت: «سَدِّ الاَبْوابْ» درها همه بسته شد به جز باب علی سُدُّوا الْأَبْوَابَ الشَّارِعَةَ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ. (الأمالي، للصدوق،ص334) 🔆🔅🔆🔅🔆 تا قافیه شعر امیر است و غدیر است برخیز که هنگام مراعات النظیر است من ماتَ علی حُبِّ علی ماتَ شهیدا آنانکه نمردند بمیرند که دیر است 🔆🔅🔆🔅🔆 تقدیر به سرنوشت خود می بالید آن روز خدا که حق به حقدار رسید با دست نبی دست علی بالا رفت تا کور شود هرآنکه نتواند دید 🔆🔅🔆🔅🔆 عالم به مثال تو چنین ماه ندید اسلام شبیه تو مع الله ندید زهرا که همه عالم و آدم به فداش والله بجز تو یار دلخواه ندید 🔆🔅🔆🔅🔆 در عرش نوشته اند خیرالناسی روح ادب و حماسه و احساسی در وصف تو بسیار نوشتند ولی در وصف تو این بس پدر عباسی : 🔆🔅🔆🔅🔆 از عمق دل خویش جلی می گوییم با نغمه ی بین المللی می گوییم یک روز می آید که به گرد کعبه کوری عدو  علی علی  می گوییم (توحید شالچیان ناظر) 🔆🔅🔆🔅🔆 چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قرآن مجسم به روی سینه گرفت فرمود: علی از من و، من از علی‌ام آیینه به روی دست آیینه گرفت 🔆🔅🔆🔅🔆 با غیر بگو: ثوابْ در دستِ علی‌ست دنیاست سراب و آبْ در دستِ علی‌ست چرخاندنِ ذوالفقار در جای خودش چرخاندنِ آفتابْ در دستِ علی‌ست 🔆🔅🔆🔅🔆 شده با مرتضی کامل چه دینی! به احمد داده حق چه جانشینی! به شخصی غیر حیدر تا قیامت نـمــی‌آیــد امـیـرالـمــؤمــنـیـنــی ✍ 🔆🔅🔆🔅🔆 یقیناً جایِ امّا و ولی نیست کسی غیر از "علی" بر ما ولی نیست قسم بر بایِ بِسمِ الله... هرگز ِصِراطَ المستقیمی جز "علــی" نیست ✍ 🔆🔅🔆🔅🔆 نمی‌خواهم به جز حیدر امیری پناهی، چاره‌سازی، دستگیری شعارم هست در روز قیامت غدیری‌ام، غدیری‌ام، غدیری ✍ 🔆🔅🔆🔅🔆 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈