سلام آقا.mp3
3.76M
🌹خداحافظ دوماهه گریه و ماتم
🌹خداحافظ لباس مشکی وپرچم
🎤بانوای حاج منصور ارضی🎤
🌹خداحافظ.دوماهه گریه وماتم
🌷خداحافظ.لباس مشکی وپرچم
💔حسین جانم💔
🌹خداحافظ.حسینی ها عزادارا
🌷میون ما.میومد ناله زهرا
💔حسین جانم💔
🌹حلالم کن .میدونم خیلی آقایی
🌷دم مرگم.به دیدارم تومی آیی
💔حسین جانم💔
🌹حلالم کن.ببین کوهی زدردم من
🌷حلالم کن.برات کاری نکردم من
💔حسین جانم💔
🌹حلالم کن میدونم که گنه کارم
🌷ولی آقامی دونی که دوست دارم
💔حسین جانم💔
🌹ببین زهرا.همیشه دستم وپرکرد
🌷به قدی خم.زنوکرها تشکر کرد
💔حسین جانم💔
🌹سلام آقا.امام مهربان من
🌷سلام آقا.ببین اشک روان من
💚رضاجانم💚
🌹سلام آقا.پناه بی پناهانی
🌷ازاون اول.منم نوکرتوسلطانی
💚رضاجانم💚
🌹دلم تنگه.برای صحن گوهرشاد
🌷دخیل بستم.کنار پنجره فولاد
💚رضاجانم💚
🌹رئوف آقا. ببین خیلی کم آوردم
🌷یه کاری کن.دوباره من زمین خوردم
💚رضاجانم💚
🌹توی حجره.زپاافتاده ای تنها
🌷به گوش تورسیده ناله زهرا
💚رضا جانم💚
🌹جواد اومد.کنارتو به چشم تر
🌷زدی بوسه.به لبهاش لحظه آخر
💚رضا جانم💚
🌹ولی آقا.شده کرببلا غوغا
🌷زمین خورده.کناریک پسربابا
💚رضا جانم💚
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_سکینه_س
🏴#مدح
🏴#مرثیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه ی تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه ی نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شِکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریه ی تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه ی تو سوخت
گاهی صدای گریه ی اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه ی شهر مدینه اش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحه ی جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریه ی “میثم” نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای
✍حاج غلامرضا سازگار
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_سکینه
🏴#سبک_زمینه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
منم باقي مانده ء صحراي غمها
به ديدارت مي آيم اي تشنه بابا
من از باغت جاماندم
پس از تو اشك افشاندم
مصيبت ها مي خواندم
واويلا
.........
به همراه خواهرت آمدم گودال
لگد خوردم با چكمه من رفتم از حال
تنت را بي سر ديدم
زدم بر سر لرزيدم
گلويت را بوسيدم
واويلا
........
بهارم شد يكباره فصل پاييزي
اشاره شد بر من با قصد كنيزي
تو در طشت و من سويت
نظر كردم بر رويت
پر از خون بود گيسويت
واويلا
#مجتبی_صمدی_شهاب
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
🏴#شهادت_حضرت_سکینه_س
🏴#زمینه #زمزمه
🏴#سبک_همه_جا_بروم
اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم
چادرم چادرم برده شد ز سرم
خون رود از چشم ترم بابا
گَرد صحرا شد معجرم بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند
عوض تسلیت عمه ام را زدند
موی من از خون تو گلگون شد
جگرم خون شد، جگرم خون شد
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.......
خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر
خیز و ما را به سوی مدینه ببر
کوفیان ظالم کودکان تنها
تو و خاک و خون ما و دشمن ما
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
پیکرت مانده در دشت کرب و بلا
با سرت میروم سوی شام بلا
اشکم آب غسل تنت بابا
خاک صحرا شد کفنت بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
بر دل عالم از غم شراره زدم
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم
دم به دم زنده گشتم و مردم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
گریه بر این تن غرقه خون میکنم
گیسویم را ز خون لاله گون میکنم
میرسد بر گوشم در این صحرا
وا حسینای مادرت زهرا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
..........
کعب نی بر تن من نشانه زده
کی پدر کشته را تازیانه زده
جان بابا من دخترت هستم
وارث زهرا مادرت هستم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
#غلامرضاسازگار
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_سکینه_س
🏴#روضه
⚫️روضه و توسل جانسوز_ویژه وفات حضرت سکینه سلام الله علیها _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⚫️
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ
* تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...."
الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ....*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....."
قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ .....*فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...."
قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن ......
ای حسین
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
|⇦•نشد که غوره ی نارس...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج منصور ارضی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
نشد که غوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد ، پرم چون به سامرا نرسد
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
*پای رکاب رهبری اینهمه جوان وایسادن، چجوری دارن از آقا حمایت میکنن، اما امام عسکری هیچکی رو نداشت، آدم داریم یازده امامی، یهو کفر میگیردش،جعفر کذاب ادعاکرد، دوازدهمی راقبول نکرد، خیلی بترسیم. چطور ازفساد و بی حجابی و... در جامعه میترسیم از اینم بترسیم نکنه ماهم پامون لغزشی پیدا کنه، داری میگی ابی عبدالله یه زهیری داشت پا رکابش وایساده بود، به همه گفت برید به اباالفضل هم گفت تو هم برو،اینجا بود گفتن: کجا بریم تازه ما اومدیم.*
غریب کربلا لااقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا میزد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا میزد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدک نامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی اش قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
*برا باباش شراب آوردند ،اگر هزار مرد رو اینجوری ببرن تو مجلس شراب، میگن مرده و جواب میده، ولی عمه جان ما رو بردن ،این بچه کوچیک ها بهم دیگه نگاه میکردند، میگفتن این چیه تو دست یزیده؟ هی میریزه کنار سر بابامون...*
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضۀ باز می خواند
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
*توی سامرا که میری، قشنگ دور امام عسکری، همسرشِ، خواهرشِ، عمه ی آقا هم هست ،پدر بزرگوارشون، همه یه ضریح دارند...
آقاجان! یا امام عسکری! به عمه ی شما حکیمه خاتون بهش یه اهانت هم نشد ، نشنیدی کسی اهانت کنه به مادرِ امام زمان، بمیرم برای اون خانمی که تمام اون کسایی که قرآن ازش یاد گرفته بودن ، این خیلی درده، اومده بودن کنار ناقه ی زینب، هر چی از دهنشون در اومد گفتن، تازه یکی اومد گفتن این چیه آوردی؟گفت: نان و خرماست آوردم صدقه بدم...ای حسین...*
ــــــــــــــــــ
#امام_عسکری
#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_منصور_ارضی
👇
.
|⇦•سامرا ، باز با صفا...
#قسمت_اول روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
سامرا ، باز با صفا شده ای
درحریمت برو بیا داری
اربعین پا به پایِ کرب و بلا
زائر و دسته ی عزا، داری
باز هم گنبدِ طلائی تو
مثلِ مشهد ز دور معلوم است
همه دانند زیرِ این گنبد
مدفن دو امام معصوم است
معرفت حکم میکند اینجا
وقتِ گریه به رسمِ جود و کَرَم
همه یادی کنیم این شبها
از تمام مدافعانِ حرم
تا ابد یادمان نخواهد رفت
راهِ ما در مسیرِعاشوراست
در کنارِ دعایِ صاحبمان
امنیت زیرِ سایۀ شهداست
همه دلخوشیِ ما این است
لااقل یک حَسن حرم دارد
* تو زندان بود، برا آقا نامه نوشت: زندگی برام سخت شده، وضع مالیمخرابه، زند ان برامخیلی سخته... آقا امام حسن عسکری جواب دادن: امروز نماز ظهر رو توی خانه میخونی....
همین اتفاق هم افتاد، اما وقتی وارد خانه شد، دیدن از طرف امام حسن عسکری هدیه آوردن، کیسه های طلا ...
اون شاعر متوکل توتاریخ نوشتن: خواست زنش وضع حمل کنه وضع مالیش خوب نبود، به همه میخواست رو بزنه اِلا امام عسکری، تو راه کاخ بود، تاریخ نوشته: پیکی آمد صداش زد از طرف امام حسن عسکری...گره کارش باز کرد؛ فرمود :آقا سلام رسوند و فرمود: مشکل داشتی دَرِ خانه ی ما بیا، دَرِ خانه ی غیر از ما نرو...*
همهدلخوشی ما این است
لااقل یکحسن حرم دارد
صبح وظهروغروب سفره بپاست
بسکه صاحب حرم،کَرَم دارد
اهل بیتِ رسول این ایام
به غم و غصه ها اسیر شدند
راستی بین بچههای علی
اینحَسنها چه زود پیر شدند
چشم خود باز کرد و با گریه
پسر خویش را نگاهی کرد
دست انداخت دورِ گردنِ او
لب او را رویِ لبش آورد
زیر لب گفت : الوداع پسرم
بعداز این موسم جدائی هاست
این بیابان نشینی ماها
همه اش ارث مادرت زهراست
بعد از آنکه زدند مادر را
جایِ او کُنجِ بیت الاحزان شد
شادی از خانواده ی ما رفت
بیت الاحزان شبی که ویران شد
عصمت الله پشت در افتاد
پایِ دشمن به خانه اش واشد
آنقدر با غلاف کوبیدند
استخوانهایِ بازویش تا شد
محسنِ بی گناه را کشتند
دادِ صدیقه را در آوردند
فضه و جَدِّ ما به پشتِ در
جسم ششماهه را دفن میکردند
*تاریخ نوشته: مثل فردا حمله کردن به خانه ی امام عسکری نذاشتن امام زمان اقامه ی عزا کنه، مادرِ امام زمان رو به اسارت بردن ..زندانی کردن ..
"آجرک الله .."اینخانواده عادت دارن همین روزها بود هیزم پشت در خانه أوردن، خودِ ملعونش نوشته: صدای نفس زدن های فاطمه را میشنیدم، چند قدم عقب اومدم یاد سفارشای پیامبر افتادم، اما وقتی کینه ی علی جلوچشمام رو گرفت بالگد به در زدم...*
چند تایی زدن با پا در
تاکه افتاد روی زهرا در
همه کج رفتنحتی میخ
همه لجکردن حتی در
*فریاد زهرا بلند شد: "یا ابتاه!"ناله ی دوم صدا زد: "یا امیرالمؤمنین"اما یه وقت لحنش عوض شد: "یا فضةُ خُذینی"شاید فاطمیه زنده نباشیم بذار امشب یه خورده ناله بزنیم: ...وای مادرم .. مادرم.. مادرم
*میخوای بدونی این ایام چهخبر بود؟بگم و رد شم .. مرحوم انصاری زنجانی نوشته: همسایه های خونه ی امیرالمؤمنین هر موقع هیزم میخواستن از دَرِ خونه ی علی می بردن ..
#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
🏴#شهادت_حضرت_سکینه_س
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح :آقا سید مهدی حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سرکردم ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین
عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین
آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین
«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
.
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋 بر خاک میکشند تو را این حرامیان
#سبک_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_امام_حسن_عسکری (ع)
ویژه #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مابین بچههای علی فرق نیست که
ترس یزیدیان همه "اصل ولایت" است
بر خاک میکشند تو را این حرامیان
این بیحیا شدن همهاش از لجاجت است
سیلی که میزنند به دیوار میخوری
محکم لگد زدن به تو از روی نفرت است
بس کن نزن، زمین و زمان میخورد به هم
نفرین کند که لرزه به ارکان خلقت است
رحمت بس است، رو کن از آن هیبت خودت...
نه...، صبر در قبیلهی حیدر وراثت است
ذکر لبم شده همه شب "یابن العسکری"
میآید آنکه در پس اسرار غیبت است
از یُمن توست "سامره" شد "سُرّ مَن رَءآه"
سرداب سامرای تو "باب الاجابت" است
انگار غربت تو به پایان نمیرسد
سوغات سامرای تو تربت نه، غربت است
*شاعر : #محمد_کاظمی_نیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#
🔴
📋 #روضه_امام_حسن_عسکری (ع)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
ویژه #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا امام عسکری (ع) خادمش رو صدا زد ظرف آبی براش ببره. ظرف آب رو که دست آقا داد٬ دراثر مریضی اینقدر این دستها داره میلرزه ظرف آب رها شد افتاد رو زمین.
صدا زد آی خادم٬ برو پسرم مهدی رو خبرش کن بیاد.
(همینجا یه نکته بگم تا آخر روضه با این یه نکته گریه کنید.)
اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد؛ یه مادری هم من میشناسم پسرش مهدی رو صدا زد...
تا بین در و دیوار قرار گرفت، صدا زد مهدی جان بیا به مادرت کمک کن.....
امام زمان من و تو اومد کنار پدرش. ظرف آبی رو برداشت با دستهای مبارکش برد نزدیک دهان امامحسن؛ اینقدر امام حسن نحیف شده دیگه دندونها داره بهم میخوره میلرزه.
تا ظرف آب رو آورد جلو، امام حسن شروع کرد گریه کردن...
فرمود بابا چرا گریه میکنی؟ گفت براتو دارم گریه میکنم. خیلی غریبی؛ بعد از من بیابونگرد میشی، بعد از من صحراگرد میشی، بعد از من خیلی بیکس میشی...
اما شاید گریهی امام حسن مال اینه؛
شاید وقتی ظرف آب رو جلوش آوردن یاد لبهای خشک آقااباعبدالله (ع) افتاد. یاد اون لحظهای که راوی میگه دیدم لبهای حسین خشکیدهست.
ظرف آب رو برداشتم برای حسین آب ببرم؛ تا اومدم تو گودال دیدم اون نانجیب داره بالا میاد.
ظرف آب رو ازم گرفت؛ برا کی داری آب میبری؟
-مگه نمیبینی حسین فاطمه تشنهست؟
گفت نمیخواد آب ببری٬ الان خودم سیرابش کردم....
اما دیدم بدنش داره میلرزه؛ پرسیدم چرا بدنت داره میلرزه؟
صدا زد آخه اون لحظهای که نشستم رو سینهی حسین٬ دیدم یه صدایی داره میاد؛ یکی هی داره میگه بُنَیَّ...
غریب مادر حسین...
بهترین کفنها رو آوردن.
جعفر کذاب میخواست به این بدن نماز بخونه. اما یهدفعه دیدن از دور داره یه بچه چهار ساله میاد جلو؛ برید کنار من باید به این بدن نماز بخونم.
آقا اومد جلو، جعفر کذاب رو کنار زد؛ فرمود عمو من باید به این بدن نماز بخونم. ایستاد جلو نماز میت رو خوند...
(یعنی میشه ماهم بمیریم آقا بیاد نمازمون رو بخونه٬ العفو العفو بگه....)
امام رو باید امام خاک کنه. نمیتونه غیر امام امام رو غسل بده٬ کفن کنه٬ خاک کنه.
آقا صاحب الزمان امام رو کفن کرد داخل قبر گذاشت....
اما قربون دلت برم یا امام سجاد...
راوی میگه دیدم امام سجاد تو قبره اما از قبر بیرون نمیاد. سر به این بدن گذاشته داره هایهای گریه میکنه؛ یا امام سجاد چرا از قبر بیرون نمیاید؟
فرمود آخه هر میتی رو خاک میکنن طرف راست صورتش رو روی خاک میذارن، اما من هرچی نگاه میکنم بابام سر به بدن نداره....
حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#سید_رضا_نریمانی
.
#قسمت_پایانی روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین #پویانفر
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تشنه ی قدری آب بودم من
لب عطشانِ من تکان می خورد
کی به پیش نگاهت ای بابا
لب من چوبِ خیزران می خورد
عمه ات هست و مادرت هم هست
نه میانِ نگاههای حرام
وای از ماجرای بزم شراب
وای از ازدحام شهر شام
آستینها حجاب سر میشد
بین آن گیر ودار در بازار
چه کسی دیده است دعوای
زن و یک نیزه دار در بازار
*"مولانا الغریب،سیدنا المظلوم"... اونچیزی که پسر روآروممیکنه در داغ پدر همینه ..بابا رو با احترام میون قبر قراربده ...حتما ان شا ءالله اونایی که به رحمت خدا رفتن همه شون سر سفره امامحسین مهمان باشن ..قدر پدراتون رو بدونید، رفقا! اساتید میگن: قد دو خط روضه خوندن یاد بگیرید، اگه صدا هم ندارید یه جمله به کارتون میاد وقتی پدر مادر تون رو توی قبر گذاشتین دَرِ گوشش روضه بخون ..
پس با زبان گلان بضعة البتول
روکرد به مدینه که یا ایهاالرسول
این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست وپازده درخون حسین توست
*آره وقتی پسر صورت رو روی صورت پدر بذاره آروممیشه .. دلها بسوزه برا امام سجاد روز یازدهم، بی بی زینب نگاه کرد دید از همه بی تاب تر زین العابدینِ... صدا زد: پسرِ برادرم! تو اینقدر بی تابی با این دخترا چهکنم .. گفت: عمه! دست به دلم نذار نگاه کن اینا بدناشون رو دفن کردن ..اما...
سر پیراهن تو گریه ی ما را درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
*هر طوری بود بعد سه روز بدن بابا رو بین بوریا جمع کرد، هرکاری کرد نتونست بدن رو از خاک جدا کنه، لذا بوریا رو از زیر بدن رد کرد، جسم رو میان قبر قرارداد..دیدن دوباره از قبر بیرون آمد سراشیبی گودال هی خاکها رو و کنار میزنه، انگار دنبال شئ گم شده ای میگرده، یه وقت ببینن انگشت بریدهٔ حسین ... آی صدات رو برسون کربلا ..یا حسین...
سر پیراهن توگریه مارا درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها توعریانی
خبر داری که تو رفتی بهکوچهگردی افتادم
بهمن از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی
*یه کاری با خانومکردن وقتی روز اربعین خودش رو روی قبر انداخت، صدازد: حسین! عاشورا من تو رو نشناختم الانم اگه خواهرت رو نگاه کنی دیگه زینب رو نمیشناسی...اگه نامحرما نبودن بهت نشون میدادم چهکردن با خواهرت ...
به زینب کبری "اللهم عجل لولیک الفرج"
#امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
🏴#شهادت_حضرت_سکینه_س
🏴#مدح
🏴#مرثیه
✍#علی_سپهری
✍#محمدجواد_شیرازی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شب ما را سحر نمی آید
خواب، در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید
دختر شاه...گوهر نایاب
بی قرینه... درست مثل رباب
روضه می خواند، روضه با احساس
روضه اش داشت عطر و بوی یاس
شرم یک مرد... روضه ای حساس
وای از مشک پاره ی عباس
روضه ی دست و چشم و مشک عمو
روضه ی قطره قطره اشک عمو
روضه خوان چشم های خود را بست
مادرش دست خود زند بر دست
رأس اصغر به روی نیزه نشست
پای نیزه قد سکینه شکست
به خدا خواهر است حق دارد
خواهر اصغر است حق دارد
بر سر ناقه خواند نافله را
دور ناقه شنید هلهله را
چه کند خنده های حرمله را
چشم دشمن به سوی قافله را
مثل یک مرد... مثل عمه ی خود
صبر می کرد... مثل عمه ی خود
قلبش از غصه ها کباب شد و
بعد سقا فقط عذاب شد و
مثل او از خجالت آب شد و
وارد مجلس شراب شد و
خیزرانِ یزید پیرش کرد
حرف مردی پلید پیرش کرد
دختر بی قرینه ی پدرش
روضه خوان مدینه ی پدرش
همه جا شد سکینه ی پدرش
یادش افتاده سینه ی پدرش
زیر پای سوارها افتاد
روی گل، ردِ خارها افتاد
یادش افتاد آه آهِ حسین
غرق در خون همه سپاه حسین
بود یک نیزه تکیه گاه حسین
داد می زد که قتلگاهِ حسین...
...پر شد از خونِ زخم های تنش
پر شد از تیر و نیزه ها بدنش
وسط حجره ی محقر خود
با دل خون میان بستر خود
باز در لحظه های آخر خود
یادش افتاد داغِ خواهر خود
کنج ویرانه خواهرش جان داد
سر بابا برابرش... جان داد
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین