eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
379 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
 💚روضه گریز دعای عرفه💚 دعاى عرفه، چند بار در فرازهاى مختلفى مى‏گوييم: بحق هذه العشيّه... به حق امشب... به حق امشب... . مگر امشب چه خبر است ؟ در شب عید قربان چه خصوصيتى است که مدام  خدا را به حق امشب قسم می دهیم؟ امشب شب مهمی است؛ شب عید قربان. شب عاشوراى اسماعيل و فردا اسماعیل  راهی قربانگاه است امام حسين‏(ع) ارتباط خاصى با شب عيد قربان دارد چرا که او هم قربانى دارد:  بهر قربانى على اصغر آورده   عبداللَّه و قاسم و اكبر آورده    الهى بهر قربانى به درگاهت سر آوردم                نه تنها سر برايت بلكه از سر بهتر آوردم  پى ابقاء قد قامت به ظهر روز عاشورا                  براى گفتن اللَّه اكبر، اكبر آوردم  على را در غدير خم نبى بگرفت روى دست          ولى من روى دست خود على اصغر آوردم  على انگشتر خود را به سائل داد امّا من             براى ساربان انگشت با انگشتر آوردم  براى آن كه قرآنت نگردد پايمال خصم                    براى سم مركب‏ها خدايا پيكر آوردم  براى آن كه هم‏دردى كنم با مادرم زهرا                براى خوردن سيلى سه ساله دختر آوردم  اگر با كشتن من دين تو جاويد مى‏گردد                 براى خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم  به پاس حرمت بوسيدن لب‏هاى پيغمبر                  لبانى تشنه يا رب بهر چوب خيزر آوآوردم منبع: گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست، ص27 و 29 کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
📋 توو کوفه آهِ غربتم پیچید (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو کوفه آهِ غربتم پیچید اما کسی فریادم و نشنید سنگم زده اونیکه تا دیروز سنگِ تو رو به سینه می‌کوبید تنها که موندم یه چیزایی دیدم جز ناسزا هیچ چیزی نشنیدم تو کوچه‌ها اون حال زهرا رو سیلی که خوردم تازه فهمیدم راه منو توو کوچه‌ها بستن دستامو مثل مرتضی بستن اما دلیل اشکام اینه که کمر به کشتن شما بستن «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» دردای بی‌اندازه می‌بینم هر روز یه درد تازه می‌بینم توو کوچه بازارا که می‌گردم تیرایی مثل نیزه می‌بینم دیگه دلم از کوفه بیزاره هر کس برات یه فکرایی داره از توو چشای خولی می‌بینم دست از سرِ تو برنمی‌داره حال دلم، حالم پریشونه ،چشمام گریون از حرفاشون، میشه دلم پر خون به دختراشون قول گوشواره قول کنیز میدن به زن‌هاشون هرجوری میتونی میگم برگرد با این لبِ خونی میگم برگرد من تشنه جون میدم میدونم که لب تشنه می‌مونی میگم برگرد حرف از خرید خنجره، برگرد حرف از گلو و حنجره، برگرد تیری که دست حرمله دیدم از نیزه‌ها هم بدتره، برگرد تو کوفه زینب میشه پیر برگرد مخدرات میشن اسیر، برگرد اینجا کسی هم بازی اون نیست دست رقیه‌ت بگیر برگرد «مظلوم کربلا حسین جانم غریب کربلا حسین جانم» *شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
ای مردم آگاه باشید که خداوند علی را سرپرست و پیشوا بر شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجر و انصار و همه مردم واجب فرموده است، شهری و بیابانی، عرب و عجم، بنده و آزاد، کوچک و بزرگ، سفید و سیاه، هر که خدا را می پرستد باید فرمان علی را اطاعت کند. آینده روشن است 🌸🍃🌸🍃🌸🍃‌
📋 تشنه زمزمه ام کاش به زمزم برسم با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تشنه‌ی زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالم و ای کاش که من هم برسم فاطمه چشم به راه است سیاهی بزنم ای اجل صبر نما تا به مُحَرّم برسم پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم هر زمان که به سرِ سوره‌ی مریم برسم آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم هر قدم می‌شمرم تک‌تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس معظّم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ی آن صاحبِ پرچم برسم این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم کم‌کم ای ناله بیا، موقع مقتل‌خوانی است وای کم مانده به گودالِ مُقَرّم برسم ای بقیع تربتی از خود به سرم می‌ریزی کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲 |
۰۹۱۵۷۴۱۹۶۰۱
🆔 @Aboozeynab ا•••=🏳🍃🌹🍃🏳=•••ا 💠 مجتمع مسجد عاشورا 💠 هیئت فاطمیه بیرجند 🌍 https://eitaa.com/joinchat/3321626625C34793a01c6 ا•••=🏳🍃🌹🍃🏳=•••ا
📋 منصرف شدن منصور از قتل امام صادق(ع) / *بخش اول صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستور داد شبونه ریختند توو خونه‌ی امام صادق. آقا رو می‌خوان ببرند. دستور داد:« همین الان برید وارد خونه‌ش بشید با هر وضعی که بود آقا رو بیارین! رحم و مروت هم نداشته باشید! اومد توو قصرش نشست. اون تالاری که معروف بود. میگفتند هر وقت منصور می‌رفت توو این تالار مشخص بود می‌خوان یک نفر و بُکُشند. می‌خوان یه نفر رو ذبح کنند. رفت نشست منتظر آقا رو آوردند. اینقدر توهین جسارت به آقا کرد! دست بُرد این شمشیر رو تا نیمه از غلاف خارج کرد دوباره شمشیر و غلاف کرد. بار دوم، بار سوم یهو لحنش عوض شد عذرخواهی کرد. آقاجان ببخشید اینا بی‌ادبی کردند شما رو این موقع شب اینجا آوردند! برگشتند آقا رو با احترام بردن خونه. یه عده اومدن اعتراض کردن. چرا این کار و کردی؟ تو به ما دستور میدی میگی برید آقا رو بیارید بعد خودت اینجوری برخورد می‌کنی، مگه قرار نبود بکشی این آقا رو؟! گفت همچین که شمشیر و تا نیمه کشیدم یهو دیدم پیغمبر خدا ایستاده غضب کرده. منصور! اگه شمشیر و برهنه کنی زنده‌ت نمی‌ذارم. گفتم حتما اشتباهی دیدم. بار دوم، بار سوم، این صحنه تکرار شد. ترسیدم از غضب پیغمبر... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 روایت از قفا بریدن /*بخش دوم صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون نامرد گفت:« خودم کارش و تموم میکنم» اومد توو گودال دید نمی‌تونه برگشت، نفر دوم هی مکرر رفتن و اومدن. هیچکی این کار ازش برنمیاد؛ اون نامرد گفت کار شماها نیست کار خودمه، خنجر و برداشت. همچین که اومد روایت میگه اول یه لگدی به پهلوی این آقا زد، بدن و برگردوند، دید آخه هرکی می‌ره چشماش توو چشمای حسین می‌افته حالش عوض میشه نمیتونه بکشه. اول آقا رو برگردوند چشم توو چشم نشه. خنجر و گذاشت از قفا "هی کارد می‌بره، لشگر کلافه شه فکر کن سنان که هست شمرم اضافه شه" ـ 〰〰〰〰〰〰〰
(ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از غمِ دلم خدا خبر داره اگه من آه بِکشم، اثر داره مثل من چند نفرو سراغ دارین؟ که‌ دل‌ِسوخته‌ی‌ شلعه‌ور داره از چهارسالگی‌ درد‌ و غم‌ دیدم تو یه‌روز قدِّ یه‌عُمر سِتَم‌ دیدم شمر و با چکمه‌، یه‌بار تو قتلگاه یه دفعه‌م تو غارت حرم دیدم دلخوشی‌هام یهو ناپدید شدن عموهام جلو چشام شهید شدن وقتی برمی‌گشتیم‌ از بالای تل موهای دخترامون سفید شدن دیگه از شام‌غریبون نمیگم از رباب و چشم گریون نمیگم دیگه از اون دوتا دُردانه‌ای که گُم شدن تو اون بیابون نمیگم راویِ مُصیبتای باز شدیم اسیر یه مُشت یتیم‌نواز شدیم!!! تا که خوب حقّ‌مون‌و ادا کنن سوار ناقه‌ی بی‌جهاز شدیم به دلای زخمی‌مون چنگ میزدن صورتامون‌و با خون رنگ میزدن کوفیا به جای مهمون‌نوازی دم دروازه به ما سنگ میزدن همه‌ی قافله‌‌مون خسته بودن پَروبال ما رو بشکسته بودن من و با رُقیّه تو ورود به شام نانجیبا به‌ طناب‌ بسته‌‌بودن آره من جوهره تو صِدام نبود آره من رمق تو دست و پام نبود نون و خرما می‌آوردن واسه ما!!! صدقه مگه به ما حرام نبود؟؟؟ *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ