.
🎼 ای که به عشقت اسیر ..
|⇦• #روضه و توسل به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، با نوایِ گرم حاج سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند
سوختگانِ غمت ، با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید ، عشرت عالم فروخت
با خبرانِ غمت بی خبر از عالمند ..
حسینِ من .. حسینِ من ..
*ان شالله به همین زودیا کربلا زیارت ارباب بریم ..*
ای وارثِ سریر امامت زجای خیز
بر کشته گانِ بی کفنِ خود نماز کن
*همه ی شهدا ، مدافعانِ حرم همه فیض ببرن ..*
برخیز صبح شام شد ای میر کاروان
ما را سوار بر شترِ بی جهاز کن
شاعر : نيّر تبريزي
داد آسمان به بادِ ستم دودمانِ من
تا از کدام بادیه پرسی نشان من
گردون به انتقام قتیلانِ روز بدر
نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من
آن سروِ قامتی که تو دیدی ز غم خمید
دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟
شاعر : نيّر تبريزي
ساربان تند مران ورنه چنان میگریم
که تو ناقله و محمل همه در گِل بروند
شاعر : شاطر عباس صبوحی
*به خدا میترسم بمیریم دیگه نتونیم براش روضه بگیریم و نوکری کنیم .. اون موقع بگیم بی بی ما تا آخرین نفس برا بچه ت داد زدیم ..*
ساربان داد نزن ما کس و کاری داریم
ساربان تند مران همسفرم جا مانده ..
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب
باز هم آمده این حرمله ی وامانده ...
شاعر : سید پوریا هاشمی
بی هوا تیر رسید و نفسم بند آمد
با نگاه تو گرفته ست زبانم پسرم
داغِ تو چون علی اکبر کمرم را خم کرد
ناله خواهم زنم از دل نتوانم پسرم ..
شاعر : قاسم نعمتی
صل الله علیک یا مظلوم یا غریب ..
بابی المستضعف بلا ناصر ..
به جز حسین مرا ملجا و پناهی نیست
در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست
ره نجات حسین است و دوستی حسین
به سویِ حق به جز این ره طریقُ راهی نیست
شهان به جاه و جلال غلام تو نرسند
که فوق آن به دوعالم جلال و جاهی نیست
شاعر : مرحوم سید ابوالقاسم موسوی ( فانی )
اجازه بدید شبِ جمعه ست ، مریض زیاد ، التماسِ دعا گو زیاد .. دفع بلا از همه ی بلاد مخصوصا کشورِ عزیزمون یه عده این روزها نذر موسی ابن جعفر (ع) کردن .. آخر جلسه امید داریم به سفره موسی ابن جعفر ..
یا بابُ الحَوائِج ..
السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون ..
صیدِ غریبِ کنجِ قفس را نمیزنند
صیادِ من ولی دلش از جنس خاره است
*پشتِ درِ زندانِ بغداد جمع شدن شیعیان .. خبر پیچیده میخوان آزادش کنن .. یکی گفت ببینمش رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم .. هر کی یه حرفی زد ..
یه وقت درِ زندان باز شد .. دیدن چهار تا حمال یه بدنِ نحیفُ رو تخته ی در دارن میارن .. هی میگن : هذا إمام الرافضة .. با این که این بدن نحیفه اما چرا انقدر سنگینه؟! عبا رو کنار زدن .. (هر کی گرفتارِ دیگه گریه کنه .. هر کی مریض داره ، هر کی گره به کارشِ .. اومدیم درِ خونه باب الحوائج ..) دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ ..
بگو غریب آقا ...
____
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#سید_محمد_جوادی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین #امام_حسین
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
قسمت دوم :
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
همه ائمه ما برای تشنگی ابی عبدالله گریه کردند ، زین العابدین ( علیه السلام ) ، وقتی بدن بی سر بابارو دفن کرد ، روی قبر ننوشت این قبرکسیِ که سر در بدن نداره ، ننوشت این بدن کسیِ که بدنش زیر سم اسب ها رفته ، ننوشت این بدن کسیِ که داخل بوریا پیچده شده ، نوشت :
هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب ... اَلَّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً ...
آب دست امام باقر میدادند ، گریه میکرد ، امام صادق آب می دید ، گریه میکرد ، امام رضا ، ارباب منو تو ، که دلم برای مشهدش تنگ شده ، ... یا امام رضا ، به پسر شبیب فرمود :
یَا ابْنَ شَبِیبٍ
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ
فَابْکِ لِلْحُسَیْن
ای پسر شبیب ، اگر میخواهی برای چیزی گریه کنی ، برای « جد غریب ما » حسین بن علی گریه کن ... جد مارو ، کربلا با لب تشنه سر بریدند ... یا اباعبدالله .. یه جمله دیگه گفتم و التماس دعا .. ان شاءالله یه آرزو داریم هممون ، در این آرزو با هم مشترکیم ، خیلی دعا کردیم اما یه دعا در همه ما مشترکه ، گفتی خدایا ، من عرفات امام زمانم رو ببینم ، از کنار همین کعبه ، ظهور میکنه ، تکیه به کعبه میکنه :
أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم اَنَا المَهدی
یه جمله دیگه هم میفرمایند
إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن : یا حسین ...
16/5/1398
#اجرا_در_مکه_مکرمه
2. روضه.mp3
زمان:
حجم:
2.85M
قسمت دوم :
اَلسَلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّجمُ الزّاهِر
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
16/5/1398
#اجرا_در_مکه_مکرمه
۲
#قسمت_دوم_روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب #شام_غریبان محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید #بنی_فاطمه
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
*امروز ابي عبدالله يه جوري تو گودال صدا زد: جگرم داره ميسوزه... يه وقت ديدن ذوالجناح برگشت سمتِ خيمه ها...*
همه از خيمه ها بيرون دويدن
ولي سالارِ زينب را نديدن
*يكي گفت: ذوالجناح آقام كجاست؟ يكي گفت: ذوالجناح داداشم كجاست؟ مابينِ دخترها يكي اومد همه رو كنار زد، دستش رو انداخت دورِ گردنِ ذوالجناح، يه نگاه كرد: گفت: اسبِ بابام، مي دونم بابام رو كشتن، فقط ازت يه سئوال دارم، بابام وقتي مي رفت ميدان، لباش تشنه بود، به من بگو: آيا آبش دادن يا نه؟ هنوز صداش تو گوشمِ ميگفت: جگرم داره ميسوزه...حسين....*
آرامِ جانِ خسته دلان پيکرت کجاست؟
جانم به لب رسيده پدر جان! سرت کجاست؟
جسمت اسيرِ فتنه ي يغماگران شده
پيراهنِ امانتيِ مادرت کجاست؟
در خيمه هر چه بود به تاراجِ فتنه رفت
خاكم به سر، عمامه ي پغمبرت كجاست؟
سوزِ عطش زخونِ تنت موج مي زند
اي تشنه لب، برادرِ آب آورت كجاست؟
از دودِ خيمه، تُربَتِ شش ماهه گُم شده
آخر بگو مزارِ علي اصغرت کجاست؟
*هي ميخوام نگم، اما نميشه، زينب ناموسِ حسينِ،چهار ساله بود مي رفتن سَرِ قبرِ مادر، اميرالمؤمنين مي فرمود: حسن جان! روشنايي هايِ شهر رو كم كن، نميخوام چشمي قد و بالايِ خواهرت رو ببينه، حالا روزگار ببين چكار كرده... بابا!...*
مارا ميانِ اين همه دشمن نظاره کن
ديگر مپرس دختركم معجرت کجاست
سري به رويِ نيزه ها بُلندِ
كاشكي رقيه چشمشُ بِبندِ
اينجوري كه سر رو زدن به نيزه
افتادنش فقط به مويي بَندِ
مَركبايِ تازه نَفَس آوُردن
يكي يكي نعلايِ تازه خوردن
چيزي كه از تَنِ حسين نمونده
هموني هم كه مونده بود رو بُردن
* مسافرت بري، هر اتفاقي هم برات بيوفته، ماشينت يه وقت خراب ميشه يه چيزي ميشه، يه آشنا پيدا ميكني ميگي: زن و بچه ام رو برسون، اول خيالت از خانواده ات راحت بشه، ناموست سر پناهي داشته باشه، الهي قربونت برم حسين جان! كه زن و بچه ات پناهي نداشتن...
ابي عبدالله تو گودي افتاده، از شبكه هاي لباسِ رزمش خون داره فوران ميكنه، هر نَفَسي كه داره ميكشه خونِ تازه مياد، عينِ مادرش كه بينِ در و ديوار پهلوش شكست...هي تويِ گودال غَلت ميخوره، تيرها تو بدنش ميشكنه، اما هيچ كسي جرأت نميكنه سمتِ گودال بياد، ميگن: اين حسينِ...پسرِ علي است، همه مي ترسيدن نزديكِ گوديِ قتلگاه بشن، يه نانجيبي گفت: نترسين، اما مي خواهيد بفهمين حسين زنده است يا نه، من راهش رو بلدم، حسين غيرتي است، يه نفر فرياد زد به خيمه ها حمله كنيد، يه وقت ديدن حسين نيزه ي غريبي رو زمين زد، خودش رو آروم آروم بالا آوُرد، خواست بگه تا من زنده ام به خيمه ها حمله نكنيد، كسي جرأت نكرد به خيمه ها حمله كنه..
شبِ آخرِ،بذار از مادرمون هم بخونيم،حسين جان! غريبي، اما تا زنده بودي كسي جرأت نكرد به خيمه ي ناموست حمله كنه، اما بميرم برا اون آقايي كه دستاش رو بستن، جلو چشمش سيلي به صورتِ همسرش زدن...
امشب چه خبرِ دشت كربلا؟ زينب تك و تنها بچه هارو جمع كرد، همه رو آوُرد تويِ يك خيمه ي نيم سوخته، هر چي گشت و شمرد، ديد يه دونه از بچه ها كمِ، اومد ديد پشتِ يه بوته اي دو تا پايِ كوچيك بيرونِ، بوته رو كنار زد، ديد حميده دخترِ مسلم زيرِ دست و پا جون داده، به سختي همه رو آوُرد تو خيمه، خسته شده، يه وقت ديد از دور يه سياهي داره مياد، كي هستي داري نزديكِ خيمه ها ميشي؟ ديگه بسه، اين بچه ها چند روزِ آب نخوردن، عزيزانشون رو كشتيد، امروز كلي تازيانه خوردن، يه وقت شنيد يه صدايِ مهربوني است، اين صدا چقدر آشناست، يه وقت شنيد صدايِ مادرش زهراست، زينب جان! اومدم كمكت كنم...
دستِ گدايي رو بالا بيار، زن،مرد، پير، جوان،كوچيك و بزرگ، بلند و يكصدا ، فرياد بزن: حسين....
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
۲
#قسمت_دوم_روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب #شام_غریبان محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید #بنی_فاطمه
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
*امروز ابي عبدالله يه جوري تو گودال صدا زد: جگرم داره ميسوزه... يه وقت ديدن ذوالجناح برگشت سمتِ خيمه ها...*
همه از خيمه ها بيرون دويدن
ولي سالارِ زينب را نديدن
*يكي گفت: ذوالجناح آقام كجاست؟ يكي گفت: ذوالجناح داداشم كجاست؟ مابينِ دخترها يكي اومد همه رو كنار زد، دستش رو انداخت دورِ گردنِ ذوالجناح، يه نگاه كرد: گفت: اسبِ بابام، مي دونم بابام رو كشتن، فقط ازت يه سئوال دارم، بابام وقتي مي رفت ميدان، لباش تشنه بود، به من بگو: آيا آبش دادن يا نه؟ هنوز صداش تو گوشمِ ميگفت: جگرم داره ميسوزه...حسين....*
آرامِ جانِ خسته دلان پيکرت کجاست؟
جانم به لب رسيده پدر جان! سرت کجاست؟
جسمت اسيرِ فتنه ي يغماگران شده
پيراهنِ امانتيِ مادرت کجاست؟
در خيمه هر چه بود به تاراجِ فتنه رفت
خاكم به سر، عمامه ي پغمبرت كجاست؟
سوزِ عطش زخونِ تنت موج مي زند
اي تشنه لب، برادرِ آب آورت كجاست؟
از دودِ خيمه، تُربَتِ شش ماهه گُم شده
آخر بگو مزارِ علي اصغرت کجاست؟
*هي ميخوام نگم، اما نميشه، زينب ناموسِ حسينِ،چهار ساله بود مي رفتن سَرِ قبرِ مادر، اميرالمؤمنين مي فرمود: حسن جان! روشنايي هايِ شهر رو كم كن، نميخوام چشمي قد و بالايِ خواهرت رو ببينه، حالا روزگار ببين چكار كرده... بابا!...*
مارا ميانِ اين همه دشمن نظاره کن
ديگر مپرس دختركم معجرت کجاست
سري به رويِ نيزه ها بُلندِ
كاشكي رقيه چشمشُ بِبندِ
اينجوري كه سر رو زدن به نيزه
افتادنش فقط به مويي بَندِ
مَركبايِ تازه نَفَس آوُردن
يكي يكي نعلايِ تازه خوردن
چيزي كه از تَنِ حسين نمونده
هموني هم كه مونده بود رو بُردن
* مسافرت بري، هر اتفاقي هم برات بيوفته، ماشينت يه وقت خراب ميشه يه چيزي ميشه، يه آشنا پيدا ميكني ميگي: زن و بچه ام رو برسون، اول خيالت از خانواده ات راحت بشه، ناموست سر پناهي داشته باشه، الهي قربونت برم حسين جان! كه زن و بچه ات پناهي نداشتن...
ابي عبدالله تو گودي افتاده، از شبكه هاي لباسِ رزمش خون داره فوران ميكنه، هر نَفَسي كه داره ميكشه خونِ تازه مياد، عينِ مادرش كه بينِ در و ديوار پهلوش شكست...هي تويِ گودال غَلت ميخوره، تيرها تو بدنش ميشكنه، اما هيچ كسي جرأت نميكنه سمتِ گودال بياد، ميگن: اين حسينِ...پسرِ علي است، همه مي ترسيدن نزديكِ گوديِ قتلگاه بشن، يه نانجيبي گفت: نترسين، اما مي خواهيد بفهمين حسين زنده است يا نه، من راهش رو بلدم، حسين غيرتي است، يه نفر فرياد زد به خيمه ها حمله كنيد، يه وقت ديدن حسين نيزه ي غريبي رو زمين زد، خودش رو آروم آروم بالا آوُرد، خواست بگه تا من زنده ام به خيمه ها حمله نكنيد، كسي جرأت نكرد به خيمه ها حمله كنه..
شبِ آخرِ،بذار از مادرمون هم بخونيم،حسين جان! غريبي، اما تا زنده بودي كسي جرأت نكرد به خيمه ي ناموست حمله كنه، اما بميرم برا اون آقايي كه دستاش رو بستن، جلو چشمش سيلي به صورتِ همسرش زدن...
امشب چه خبرِ دشت كربلا؟ زينب تك و تنها بچه هارو جمع كرد، همه رو آوُرد تويِ يك خيمه ي نيم سوخته، هر چي گشت و شمرد، ديد يه دونه از بچه ها كمِ، اومد ديد پشتِ يه بوته اي دو تا پايِ كوچيك بيرونِ، بوته رو كنار زد، ديد حميده دخترِ مسلم زيرِ دست و پا جون داده، به سختي همه رو آوُرد تو خيمه، خسته شده، يه وقت ديد از دور يه سياهي داره مياد، كي هستي داري نزديكِ خيمه ها ميشي؟ ديگه بسه، اين بچه ها چند روزِ آب نخوردن، عزيزانشون رو كشتيد، امروز كلي تازيانه خوردن، يه وقت شنيد يه صدايِ مهربوني است، اين صدا چقدر آشناست، يه وقت شنيد صدايِ مادرش زهراست، زينب جان! اومدم كمكت كنم...
دستِ گدايي رو بالا بيار، زن،مرد، پير، جوان،كوچيك و بزرگ، بلند و يكصدا ، فرياد بزن: حسين....
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
حاج سید رضا نریمانی4_5827687690530722289.mp3
زمان:
حجم:
21.57M
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
🎤حاج سیدرضا نریمانی
پنجشنبه ۱۴۰۲
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حاج سید رضا نریمانی4_5827687690530722291.mp3
زمان:
حجم:
9.52M
ادامه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
🎤حاج سیدرضا نریمانی
پنجشنبه ۱۴۰۲
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#گریز_به_حضرت_زهرا_س
#شب_جمعه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
〰〰〰〰〰〰〰
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
〰〰〰〰
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
〰〰〰
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
📝خادمه اهل بیت
#ملتمس_دعا
〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حاج سید رضا نریمانی4_5827687690530722289.mp3
زمان:
حجم:
21.57M
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
🎤حاج سیدرضا نریمانی
پنجشنبه ۱۴۰۲
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
قسمت اول 👇
▪️آقا سلام ، ای که به دردم دوا تویی
▪️بی آشنا تویی و به دل آشنا تویی
▪️پا تا به سر بلا من و دفع بلا تویی
▪️بر این دل گناه گرفته ،صفا تویی
▪️دست مرا بگیر در این عمر پر گناه
▪️یا صاحب الزمان به تو آورده ام پناه
▪️بی تو صفا میانِ دلِ روزگار نیست
چندساله اینجوری شدی
دیگه اون نشاطه نیست
اون خوشحالیه نیست
هرچی به ظهور نزدیکتر میشیم این حالت داره بیشتره
دلبستگی ها ، تعلقات قیچی میشه ، تازه می فهمی که اون بهاره حقیقی دلها که باید بهش دل می بستیم کیه
▪️بی تو صفا میانِ دلِ روزگار نیست
▪️بی تو میان سینه ی عالم قرار نیست
▪️بی تو به چهار فصل خدا هم، بهار نیست
▪️جز تو کسی برای دل شیعه ، یار نیست
▪️ما را ببر ز روی زمین تا به آسمان
▪️عَجّلْ عَلیٰ ظُهُورِکَ یٰا صٰاحِبَ الزَّمٰان
همه بگند
▪️عَجّلْ عَلیٰ ظُهُورِکَ یٰا صٰاحِبَ الزَّمٰان .....
▪️عالم فدای سینه ی در تاب و در تبت
▪️ای کاش نام بشود ذکر ، بر لبت
▪️ما غافلیم از تو و از ذکر یا ربت
▪️تقصیر ماست خیمه نشینی هر شبت
▪️دنیای ما کجا و کجا رنگ و بوی تو
▪️یک گوشه چشم تا که بیایم به سوی تو
میدونم ازم گلایه مندی
همونطور اکه از علی بن مهزیار گلایه مند شدی
همینکه گلایه کرد ، آقاجان، بیست سفر حَجِّ دارم میام چرا سفر آخر ، سراغم فرستادی؟!
فرمود : کُنّٰا نَتَوَقَعُکَ لَیلاً و نَهٰاراً
تو شبانه روز منتظر ماهستی
ما دیر کردیم آقاجان
▪️امشب دلم به لطف شما با صفا شده
به خدا اینجوریه ها
اونایی که حتی تعبدی هم نمی خواهند قبول کنند ،
تجربه کنند
وقتی با حضرت حرف می زنی
نمازش رو میخونی
دعاهاش رو میخونی
توسل میکنی
ولو برای چند دقیقه ، حواست رو از دیگران پرت میکنی و به حضرت جمع می کنی ، دلت با صفا میشه
مخصوصا سحر
اونم سحر شب جمعه
او صاحب العصر و الزمانه
دلت به این صاحب عالم وقتی متوجه بشه، آقا هم دلش متوجه تو میشه
▪️امشب دلم به لطف شما با صفا شده
▪️ویرانه ی دلم پر نور خدا شده
▪️لطف کریم شامل حال گدا شده
▪️این سینه زائر حرم سامرا شده
▪️بیراهه رفته ام ، تو مرا رو براه کن
▪️امشب به حُرمت پدرت یک نگاه کن
▪️ای آنکه دل ز جهانی بریده ای
▪️بار غم گناه خلائق کشیده ای
▪️تو یادگار فاطمه ی قد خمیده ای
▪️شب های جمعه زائر رأس بریده ای
▪️با آه تو شراره ی غم کنج سینه است
▪️در قتلگاه سوز صدای سکینه است
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#گریز_به_حضرت_زهرا_س
#شب_جمعه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
〰〰〰〰〰〰〰
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
〰〰〰〰
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
〰〰〰
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
📝خادمه اهل بیت
#ملتمس_دعا
〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حاج سید رضا نریمانی4_5827687690530722289.mp3
زمان:
حجم:
21.57M
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
🎤حاج سیدرضا نریمانی
پنجشنبه ۱۴۰۲
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین