هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#گریز_به_حضرت_زهرا_س
#شب_جمعه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
〰〰〰〰〰〰〰
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
〰〰〰〰
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
〰〰〰
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
📝خادمه اهل بیت
#ملتمس_دعا
〰〰〰〰〰〰
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5827687690530722289.mp3
21.57M
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
🎤حاج سیدرضا نریمانی
پنجشنبه ۱۴۰۲
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🏴#گریز_به_حضرت_زهرا_س
🏴#شب_جمعه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🏴#گریز_به_حضرت_زهرا_س
🏴#شب_جمعه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو میآید
بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته
هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭
فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭
راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش
اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭
انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن
*یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد*
مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد
عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان*
خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟
حسین جان عزیز دلم
چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو میآید
با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید
*یه گوشه گودال مادر و دیدم😭
که رفته بود ازحال دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من
از میان شلوغی گودال
چیزی از جسم تو نمیماند
بعد ازاین غارتی که شد دیگر
ازتو جز اسم تو نمیماند
این یکی میکِشد تورا برخاک
قصد دارد تورا بیازارد
آن یکی آمده دراین گودال
ازسر عمامه تورابردارد
حسین حسین...
میزند داد بس کنید اینقدر
بدنش را به خاک خون نکشید
باسر نیزه و نوک خنجر
این همه بر دهان اون نزنید
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
-1099817216_1336987361.mp3
10.04M
#ماه_رمضان
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_اسارت
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه
اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ
أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ...
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
داره نماز شب میخونه
یه مرتبه دید از دیوار خونه
ریختند داخل خانه
چقدر زن و بچه ی آقا ترسیدند...
اصلاً انگار توی این مدینه اجازه گرفتن رسم نیست....
در زدن و اذن دخول گرفتن رسم نیست
اون روز بدون اجازه وارد خانه مادرش شدند
هرچه مادر سعی کرد ، مانع ورود مهاجمین بشه ...
یُدخَلُ عَلیِ حَریمِها بِغَیرِ إذنٍ
ثُمَّ یَمَسُّها ....
اینو دیگه ترجمه نمیکنم
ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ...
و تُضرَبُ و هِیَ حامِلٌ
مادر
مادر
بی بی جان ای کاش ما بین در و دیوار بودیم...
همین قدر بگم
با این مادر کاری کردند
که فرزندش امام صادق علیه السلام
حال مادرش رو این گونه بیان میکنه
نَحَلَ جِسْمُهَا
ذَابَ لَحْمُهَا
باکِیَةَ العَین
یُغشیٰ عَلیها ساعَةً بَعدَ ساعَة
حَتّیٰ صَارَتْ كَالْخَيَال
یعنی از مادر ما فقط یه شبحی باقی مانده بود
علی چی رو کفن کرد ؟!
نمیدونم...
بگذریم
مشغول نماز شب بود
بی اجازه وارد خانه شدند
حتی اجازه ندادند عبا به دوش بیندازه...
عمامه به سر ببنده ...
آقا رو با این کیفیت از خونه بردند بیرون...
ابن ربیع ملعون سواره و
آقا امام صادق پیاده
دنبال مرکب داره میره
اگه یه جوونی رو دنبال مرکب بکشونند
توانایی جوانیش اقتضا میکنه تحمل کنه
اما اگه یه پیرمردی مثل امام صادق رو دنبال مرکب بدوانند...
یا طفل سه چهار ساله ای رو...
اینجا دیگه ...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..
لذا وقتی رسید به مجلس منصور،
دیدند آقا خیس عرقه
داره نفس نفس میزنه
پیرترین ائمه ی ماست
دیگه نفسی باقی نمانده
سه مرتبه شمشیر کشید
از قبل به حاجبانش گفته بود
جعفر رو که آوردید، احضار کردید ، گردنش رو میزنم...
همه دارند میبینند
سه مرتبه شمشیر کشید
بلافاصله غلاف کرد
بعد از آقا عذرخواهی کرد
آقا رو با احترام به منزل برگردوندند
از منصور دوانیقی پرسیدند
امیر ، چرا پشیمون شدی
گفت هر باری که شمشیر میکشیدم ،
پیغمبر رو دیدم...
به من فرمود منصور
اگه آسیبی به فرزندم برسه
نابودت میکنم
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله
حسین....
من میخوام بگم یا رسول الله
یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی
پس کجا بودی آن ساعتی که
فِرقَةٌ بِالسُّیوف
فِرقَةٌ بِالرّماح
فِرقَةٌ بِالحِجارة و الخَشَبِ و العصاء....
حسین....
====================
#روضه_امام_جواد_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا جعفر
یا محمد بن علی
أیها التقی الجواد
درد بسیار و نیست دارویم
خون شد از غم دل خدا جویم
می فشانم سرشک و می گویم
یا جواد الائمه ادرکنی (۳)
هر کی باهاش کار داره وا...
یا جواد الائمه ادرکنی....
ان شاء الله کاظمین بگی ها
یا جواد الائمه ادرکنی...
چی میخوای
شب آخر ماه ذیالقعده است
رزق عرفه ات رو امشب امام جواد بده
عزت عالمین میخواهم
سفر کاظمین میخواهم
طوف قبر حسین میخواهم
یا جواد الائمه ادرکنی
من فقط اشاره کنم
فیض آماده است
اینجا امام رضا تا صبح
گهواره جنبان جوادالائمهاش بود
هی میگفت بابی انت و امی
من یه گهواره جنبانی هم میشناسم
که تا صبح گهواره حسینش رو تکان میداد
چی میگفت فاطمه
هی میگفت
کربلا....کربلا....
ما زِلتُ مِنهُ کـَربٌ وَ بَلا...
حسین....
====================
AudioCutter_MirzaMohammadi-www.Ziaossalehin.ir-Shabe1-Moharram.mp3
1.32M
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
ابی عبدالله رسید منزل ثعلبیه،
اونجا اتراق کردند
حجتالاسلام میرزامحمدی
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
ابی عبدالله رسید منزل ثعلبیه،
اونجا اطراق کردند
دو تا قاصد از کوفه میومدند
حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟!
گفتند همین قدر بگیم مسلمت رو کشتند،
تا این خبر رو دادند
فَبکی الحُسَیْن؛
ارباب ما گریه کرد.
فرمود: رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ؛
بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارند؛
مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره،
دوتا آقازاده هاش تو خود کربلا کشته شدند
، که حضرت تو ناحیه مقدسه به اونا سلام می کنه،
دوتا آقازادش،
محمد و ابراهیم اند
که تو مصیّب کشته شدند.
یه دخترم داره به نام حمیده
که تو ماجرای شام غریبان کشته شده،
این دختر رو صدا زد،
بغلش کرد،
ابی عبدالله دایی این دختره،
یه جوری نوازشش کرد
که این دختر فهمید یتیم شده،
حضرت فرمود
مبادا دلتنگی کنی، من هستم؛
خواهران و دختران من هستند
سکینه این صحنه رو به خوبی داره می بینه،
گذشت تا عصر روز عاشورا،
با همه وداع کرد،
همه رو آرام کرد،
این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهی کرد،
سوار بر ذوالجناح شد
دید دیگه مرکب حرکت نمی کنه،
یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته،
سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده،
از اسب پیاده شد،
این ناز دانه رو بغل گرفت،
یا الله،
نمیدونم این نازدانه چه جوری حرف میزد،
دل حسین و به لرزه انداخت، فرمود:
لاتُحرِقی قَلبِی بِدَمعِکِ حَسرَةً
مٰادامَ الرُّوحُ فِی جُثمانی؛
یعنی تا زنده ام دلمو آتش نزن،
هر جوری بود
این دختر تو بغل بابا آرام گرفت،
دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت،
هر جوری بود دختر رو آرام کرد،
اما بمیرم عصر روز یازدهم،
این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه،
هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه،
دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره،
هر کاری کرد نتونست،
میدونی چرا؟
آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشی شد.
بدن امام احترام داره،
هر کاری کرد
دید بدن داره متلاشی میشه،
آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت،
فَانکبَّت عَلیه
بر اون بدن سجده کرد،
این لبارو گذاشت بر اون رگای بریده،
یه وقت شنید از اون حنجره خونی بابا
این صدا بلند شد،
سکینه جان،
به شیعیان من سلام مرا برسان،
بگو بابامو لب تشنه کشتن.
ای حسین....
شِیعَتِی مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونی
اَوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی
اگه من و تو روضه خون شدیم، از اثر اون سلامیه که از حنجره ی اربابمون به ما رسیده، روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد،
سکینه جان به اونا بگو:
لَیْتَکُمْ فِی یَوْمِ عاشُورا جَمیعاً تَنْظُروُنی
کَیْفَ اَسْتَسْقِی لِطِفْلی فَاَبَوْا اَنْ یَرْحَمُونی
ای حسین
بأبی المستضعف الغریب،یا قتیل الله یااباعبدالله
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین...
بالحسین یاالله
حجتالاسلام میرزامحمدی
4_5832627465561837542.mp3
39.19M
🏴#عرفه
🏴#مناجات_با_خدا
🏴#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🏴#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
🏴#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
🏴#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی