eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
367 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 📝 جوهر می‌شد اگر که دریا، کاغذ می‌شد همه درخت‌ها 👤 حاج سید مجید 🌺 ویژهٔ‌ ولادت 📌
باب الحرم سید مجید بنی فاطمه.mp3
10.14M
‍ ‍ . |⇦•ای سر و سرورم علی .. عیدالله الاکبر عید غدیر خم اجرا شده سال 1400 به نفس سید مجید ●━━━━━━─────── ای سر و سرورم علی سایۀ بر سرم علی حضرتِ ذوالکرم علی، حیدر ای شه لافتی علی معنی انما علی حضرت مرتضی علی، حیدر ای لوح و قلم دستِ تو دریای کرم دستِ تو شمشیرِ دو دم دست تو، حیدر ای جانِ پیمبر علی ای ساقی کوثر علی ای صاحب محشر علی، حیدر بی سر و سامانِ توام یا علی دست به دامان توام یا علی ــــــــــــــــــ فاتح خندقی علی قادرِ مطلقی علی حق و مع الحقی علی، حیدر نورِ کواکبی علی صدرِ مطالبی علی بر همه غالبی علی، حیدر امشب خم گیسوی تو ای شمس و ضحی رویِ تو ای قبلۀ ما سوی تو، حیدر ای عرش خدا جای تو هم گرم تماشای تو بر دوشِ نبی پای تو، حیدر من که ثنا خوانِ توام، یا علی دست به دامانِ توام یا علی بی سر و سامانِ توام یا علی دست به دامان توام یا علی ــــــــــــــــــ عشق علی الدوام من مقصدِ هر سلام من رهبرِ من امام من، حیدر مظهر رب العالمین اصل و اساس کل دین جانم امیرالمومنین، حیدر ای جانِ جهان جان تو جان همه قربان تو دل راهی ایوان تو، حیدر ای خواجۀ قنبر علی ای فاتح خیبر علی اول علی آخر علی، حیدر بندۀ احسانِ توام، یا علی دست به دامانِ توام یا علی ــــــــــــــــــ •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈• @ewwmajmamolodi
حاج‌سیدمجید_بنی‌فاطمه_ساقی_از_خم_ولایت_بچشان_باده_که_امشب_به_تولای.mp3
5.64M
📝 ساقی از خم ولایت بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم... 🎤 حاج‌‌سیدمجید ▫️ساقی از خم ولایت بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم بی خبر از هست شوم عاشق یکدست شوم سر بکشم، پر بکشم، حلقه ی اقبال زنم از قفس خاکی تن بال زنم لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم گویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز کنم مدح علی بر همه آغاز کنم هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و ماه منیری چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور ولایت شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت ملک و حور و پری ارض و سما، کوه و چمن دشت و دمن، ریگ و حجر، نخل و شجر جنّ و بشر، یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دو لب ختم رُسل فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را علی ، یاعلی ، علی ، یا علی.... جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالی به رخش نور تجلی، به لبش حکم تولّی که الا ختم رسالت، گهر بحر جلالت نبی امی خاتم، پدر عالم و آدم صلوات از سوی حق بر تو بر آل تو هر دم به علی باش مبلّغ، به تو امر از طرف خالق سرمد شده، بلّغ برسان حکم خدا را، وَ بگو گفته ی ما را، که خدا یار تو باشد اگر امروز زبان را نگشایی و تولای علی را به خلایق ننمایی و دل اهل ولا را نربایی به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت به تو و حیدر و آلت، همه ابلاغ تو باطل شود از بدو رسالت بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن و سیطره ی کفر و دو رویی همه بر هم بزن از شیر خدا دم بزن اینک بچشان بر همگان جام ولا را
. اشکی مرا به شام مصیبت... و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا اَباعَبدِالله" "یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه" "یٰا بابَ النِّجاةِ الاُمَّه" "ياحسين" *شبِ آخرِ،تموم شد،شام غريبان اومد...* اشکی مرا به شامِ مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرضِ ارادت نمانده است ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نَفَس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قُوَّت نمانده است ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاهِ حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آن همه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رَختِ اسارت نمانده است حسن لطفی *تو اين شب ها كه اومديم جلسه،چقدر بعدِ جلسه منتظر بچه و خانواده ات بودي، بخدا من نشنيدم كه كسي بچه اش گم شده باشه، بعضي شب ها روضه ها گريه داره، بعضي شب ها روضه ها داد داره، امشب روضه اي كه ميخوام بخونم اگه ميتوني براش داد بزن... خدا نياري مادري بچه اش رو گم كنه، اگه گم كنه يا به شوهرش ميگه،يا يه پسرِ بزرگش ميگه، الهي برات بميرم زينب،امشب زينب تك و تنها تويِ بيابون ميگرده، دونه دونه بچه هارو پيدا ميكنه، يكي زخمي شده، يكي گوشواره اش رو كشيدن، يكي خلخال از پاش درآوُردن...* یک خیمه ي نیم سوخته، شد جایِ صد يتيم چیزی که جا نداشت درآن خیمه، چاره بود در زیرِ پایِ اسب، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود : علی انسانی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲ و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امروز ابي عبدالله يه جوري تو گودال صدا زد: جگرم داره ميسوزه... يه وقت ديدن ذوالجناح برگشت سمتِ خيمه ها...* همه از خيمه ها بيرون دويدن ولي سالارِ زينب را نديدن *يكي گفت: ذوالجناح آقام كجاست؟ يكي گفت: ذوالجناح داداشم كجاست؟ مابينِ دخترها يكي اومد همه رو كنار زد، دستش رو انداخت دورِ گردنِ ذوالجناح، يه نگاه كرد: گفت: اسبِ بابام، مي دونم بابام رو كشتن، فقط ازت يه سئوال دارم، بابام وقتي مي رفت ميدان، لباش تشنه بود، به من بگو: آيا آبش دادن يا نه؟ هنوز صداش تو گوشمِ ميگفت: جگرم داره ميسوزه...حسين....* آرامِ جانِ خسته دلان پيکرت کجاست؟ جانم به لب رسيده پدر جان! سرت کجاست؟ جسمت اسيرِ فتنه ي يغماگران شده پيراهنِ امانتيِ مادرت کجاست؟ در خيمه هر چه بود به تاراجِ فتنه رفت خاكم به سر، عمامه ي پغمبرت كجاست؟ سوزِ عطش زخونِ تنت موج مي زند اي تشنه لب، برادرِ آب آورت كجاست؟ از دودِ خيمه، تُربَتِ شش ماهه گُم شده آخر بگو مزارِ علي اصغرت کجاست؟ *هي ميخوام نگم، اما نميشه، زينب ناموسِ حسينِ،چهار ساله بود مي رفتن سَرِ قبرِ مادر، اميرالمؤمنين مي فرمود: حسن جان! روشنايي هايِ شهر رو كم كن، نميخوام چشمي قد و بالايِ خواهرت رو ببينه، حالا روزگار ببين چكار كرده... بابا!...* مارا ميانِ اين همه دشمن نظاره کن ديگر مپرس دختركم معجرت کجاست سري به رويِ نيزه ها بُلندِ كاشكي رقيه چشمشُ بِبندِ اينجوري كه سر رو زدن به نيزه افتادنش فقط به مويي بَندِ مَركبايِ تازه نَفَس آوُردن يكي يكي نعلايِ تازه خوردن چيزي كه از تَنِ حسين نمونده هموني هم كه مونده بود رو بُردن * مسافرت بري، هر اتفاقي هم برات بيوفته، ماشينت يه وقت خراب ميشه يه چيزي ميشه، يه آشنا پيدا ميكني ميگي: زن و بچه ام رو برسون، اول خيالت از خانواده ات راحت بشه، ناموست سر پناهي داشته باشه، الهي قربونت برم حسين جان! كه زن و بچه ات پناهي نداشتن... ابي عبدالله تو گودي افتاده، از شبكه هاي لباسِ رزمش خون داره فوران ميكنه، هر نَفَسي كه داره ميكشه خونِ تازه مياد، عينِ مادرش كه بينِ در و ديوار پهلوش شكست...هي تويِ گودال غَلت ميخوره، تيرها تو بدنش ميشكنه، اما هيچ كسي جرأت نميكنه سمتِ گودال بياد، ميگن: اين حسينِ...پسرِ علي است، همه مي ترسيدن نزديكِ گوديِ قتلگاه بشن، يه نانجيبي گفت: نترسين، اما مي خواهيد بفهمين حسين زنده است يا نه، من راهش رو بلدم، حسين غيرتي است، يه نفر فرياد زد به خيمه ها حمله كنيد، يه وقت ديدن حسين نيزه ي غريبي رو زمين زد، خودش رو آروم آروم بالا آوُرد، خواست بگه تا من زنده ام به خيمه ها حمله نكنيد، كسي جرأت نكرد به خيمه ها حمله كنه.. شبِ آخرِ،بذار از مادرمون هم بخونيم،حسين جان! غريبي، اما تا زنده بودي كسي جرأت نكرد به خيمه ي ناموست حمله كنه، اما بميرم برا اون آقايي كه دستاش رو بستن، جلو چشمش سيلي به صورتِ همسرش زدن... امشب چه خبرِ دشت كربلا؟ زينب تك و تنها بچه هارو جمع كرد، همه رو آوُرد تويِ يك خيمه ي نيم سوخته، هر چي گشت و شمرد، ديد يه دونه از بچه ها كمِ، اومد ديد پشتِ يه بوته اي دو تا پايِ كوچيك بيرونِ، بوته رو كنار زد، ديد حميده دخترِ مسلم زيرِ دست و پا جون داده، به سختي همه رو آوُرد تو خيمه، خسته شده، يه وقت ديد از دور يه سياهي داره مياد، كي هستي داري نزديكِ خيمه ها ميشي؟ ديگه بسه، اين بچه ها چند روزِ آب نخوردن، عزيزانشون رو كشتيد، امروز كلي تازيانه خوردن، يه وقت شنيد يه صدايِ مهربوني است، اين صدا چقدر آشناست، يه وقت شنيد صدايِ مادرش زهراست، زينب جان! اومدم كمكت كنم... دستِ گدايي رو بالا بيار، زن،مرد، پير، جوان،كوچيك و بزرگ، بلند و يكصدا ، فرياد بزن: حسين.... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. اشکی مرا به شام مصیبت... و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا اَباعَبدِالله" "یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه" "یٰا بابَ النِّجاةِ الاُمَّه" "ياحسين" *شبِ آخرِ،تموم شد،شام غريبان اومد...* اشکی مرا به شامِ مصیبت نمانده است چشمی تو را در این شبِ غربت نمانده است ما را به سخت جانیِ خود این گمان نبود هرچند جانِ عرضِ ارادت نمانده است ما را ببخش زنده اگر مانده ایم باز گرچه نَفَس گرفته و طاقت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست دخترت حالا که خیمه ای شبِ غارت نمانده است ما خسته ایم خسته تر از ماست خواهرت او مانده است حیف که قُوَّت نمانده است ما خسته و رباب ولی خسته تر ز ما عباس کو که یک رگِ غیرت نمانده است در علقمه سپاهِ حرم مانده روی خاک چیزی چرا از آن همه قامت نمانده است من کربلا رسیدم و دیدم غروب شد چیزی به غیر رَختِ اسارت نمانده است حسن لطفی *تو اين شب ها كه اومديم جلسه،چقدر بعدِ جلسه منتظر بچه و خانواده ات بودي، بخدا من نشنيدم كه كسي بچه اش گم شده باشه، بعضي شب ها روضه ها گريه داره، بعضي شب ها روضه ها داد داره، امشب روضه اي كه ميخوام بخونم اگه ميتوني براش داد بزن... خدا نياري مادري بچه اش رو گم كنه، اگه گم كنه يا به شوهرش ميگه،يا يه پسرِ بزرگش ميگه، الهي برات بميرم زينب،امشب زينب تك و تنها تويِ بيابون ميگرده، دونه دونه بچه هارو پيدا ميكنه، يكي زخمي شده، يكي گوشواره اش رو كشيدن، يكي خلخال از پاش درآوُردن...* یک خیمه ي نیم سوخته، شد جایِ صد يتيم چیزی که جا نداشت درآن خیمه، چاره بود در زیرِ پایِ اسب، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود : علی انسانی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲ و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *امروز ابي عبدالله يه جوري تو گودال صدا زد: جگرم داره ميسوزه... يه وقت ديدن ذوالجناح برگشت سمتِ خيمه ها...* همه از خيمه ها بيرون دويدن ولي سالارِ زينب را نديدن *يكي گفت: ذوالجناح آقام كجاست؟ يكي گفت: ذوالجناح داداشم كجاست؟ مابينِ دخترها يكي اومد همه رو كنار زد، دستش رو انداخت دورِ گردنِ ذوالجناح، يه نگاه كرد: گفت: اسبِ بابام، مي دونم بابام رو كشتن، فقط ازت يه سئوال دارم، بابام وقتي مي رفت ميدان، لباش تشنه بود، به من بگو: آيا آبش دادن يا نه؟ هنوز صداش تو گوشمِ ميگفت: جگرم داره ميسوزه...حسين....* آرامِ جانِ خسته دلان پيکرت کجاست؟ جانم به لب رسيده پدر جان! سرت کجاست؟ جسمت اسيرِ فتنه ي يغماگران شده پيراهنِ امانتيِ مادرت کجاست؟ در خيمه هر چه بود به تاراجِ فتنه رفت خاكم به سر، عمامه ي پغمبرت كجاست؟ سوزِ عطش زخونِ تنت موج مي زند اي تشنه لب، برادرِ آب آورت كجاست؟ از دودِ خيمه، تُربَتِ شش ماهه گُم شده آخر بگو مزارِ علي اصغرت کجاست؟ *هي ميخوام نگم، اما نميشه، زينب ناموسِ حسينِ،چهار ساله بود مي رفتن سَرِ قبرِ مادر، اميرالمؤمنين مي فرمود: حسن جان! روشنايي هايِ شهر رو كم كن، نميخوام چشمي قد و بالايِ خواهرت رو ببينه، حالا روزگار ببين چكار كرده... بابا!...* مارا ميانِ اين همه دشمن نظاره کن ديگر مپرس دختركم معجرت کجاست سري به رويِ نيزه ها بُلندِ كاشكي رقيه چشمشُ بِبندِ اينجوري كه سر رو زدن به نيزه افتادنش فقط به مويي بَندِ مَركبايِ تازه نَفَس آوُردن يكي يكي نعلايِ تازه خوردن چيزي كه از تَنِ حسين نمونده هموني هم كه مونده بود رو بُردن * مسافرت بري، هر اتفاقي هم برات بيوفته، ماشينت يه وقت خراب ميشه يه چيزي ميشه، يه آشنا پيدا ميكني ميگي: زن و بچه ام رو برسون، اول خيالت از خانواده ات راحت بشه، ناموست سر پناهي داشته باشه، الهي قربونت برم حسين جان! كه زن و بچه ات پناهي نداشتن... ابي عبدالله تو گودي افتاده، از شبكه هاي لباسِ رزمش خون داره فوران ميكنه، هر نَفَسي كه داره ميكشه خونِ تازه مياد، عينِ مادرش كه بينِ در و ديوار پهلوش شكست...هي تويِ گودال غَلت ميخوره، تيرها تو بدنش ميشكنه، اما هيچ كسي جرأت نميكنه سمتِ گودال بياد، ميگن: اين حسينِ...پسرِ علي است، همه مي ترسيدن نزديكِ گوديِ قتلگاه بشن، يه نانجيبي گفت: نترسين، اما مي خواهيد بفهمين حسين زنده است يا نه، من راهش رو بلدم، حسين غيرتي است، يه نفر فرياد زد به خيمه ها حمله كنيد، يه وقت ديدن حسين نيزه ي غريبي رو زمين زد، خودش رو آروم آروم بالا آوُرد، خواست بگه تا من زنده ام به خيمه ها حمله نكنيد، كسي جرأت نكرد به خيمه ها حمله كنه.. شبِ آخرِ،بذار از مادرمون هم بخونيم،حسين جان! غريبي، اما تا زنده بودي كسي جرأت نكرد به خيمه ي ناموست حمله كنه، اما بميرم برا اون آقايي كه دستاش رو بستن، جلو چشمش سيلي به صورتِ همسرش زدن... امشب چه خبرِ دشت كربلا؟ زينب تك و تنها بچه هارو جمع كرد، همه رو آوُرد تويِ يك خيمه ي نيم سوخته، هر چي گشت و شمرد، ديد يه دونه از بچه ها كمِ، اومد ديد پشتِ يه بوته اي دو تا پايِ كوچيك بيرونِ، بوته رو كنار زد، ديد حميده دخترِ مسلم زيرِ دست و پا جون داده، به سختي همه رو آوُرد تو خيمه، خسته شده، يه وقت ديد از دور يه سياهي داره مياد، كي هستي داري نزديكِ خيمه ها ميشي؟ ديگه بسه، اين بچه ها چند روزِ آب نخوردن، عزيزانشون رو كشتيد، امروز كلي تازيانه خوردن، يه وقت شنيد يه صدايِ مهربوني است، اين صدا چقدر آشناست، يه وقت شنيد صدايِ مادرش زهراست، زينب جان! اومدم كمكت كنم... دستِ گدايي رو بالا بيار، زن،مرد، پير، جوان،كوچيك و بزرگ، بلند و يكصدا ، فرياد بزن: حسين.... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
Majid Banifateme - Arbaein No1 (128).mp3
7.75M
ستون به ستون میروم.. دلم غرق خون میروم.. به جوش و خروشم... علم روی دوشم...
4_5963027680600263601.mp3
7.25M
🔊 | سبک 📝 رسید از راه لحظۀ تلخ جدایی... 👤 حاج‌سیدمجید ▪️ایام شهادت @majmaozakerine
4_5882263268730340686.mp3
1.77M
عنوان : سینه زنی واحد-شهادت امام حسن ع-شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من-بنی فاطمه ------------------------------------- ------------------------------------- شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من این نه اشک است که بسته ره دیدار به من دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من شیون ناله بلند است به غم خانه ما یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من جگرم در دل تشت است و همه می بینند که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید بست در کوچه غم راه من و مادر من مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک از همان لحظه شکسته همه بال و پر من ------------------------------------- 💚🌴💚🌴💚
. |⇦•سلام ای جانِ سلطان... وتوسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام به نفس سید مجید ●━━━━━━─────── سلام ای جانِ سلطانم، که سایه رو سرم داری نه تنها کاظمین آقا، که تو قلبم حرم داری دلم گرمه که آقامی، تو نوری، تو شب تارم تویی که قبل هر خواهش، گره وا کردی از کارم برا من که کمترینم، همیشه لطفت زیاده خاطراتِ خوبِ عمرم، همه از بابُ الجواده همیشه تو هوامو داری، همیشه میرسی به دادم تو زندگیم هرچی که باشم، فداییه امام جوادم «فداییه امام جوادم» بمیرم صورتِ خورشید، گرفته رنگِ مهتاب و جلو چشمای معصومش، می‌ریزن رو زمین آب و اسیر غربته امّا، داره میره از این دنیا آقامون و جوون کُشتن، شبیه مادرش زهرا رمقی تو پیکرش نیست، نفَسِ راحت نداره دمِ آخر از غریبی، روی خاکها سر می‌ذاره دور و بره عزیزِ زهرا، دوباره هلهله به پا شد به اشکِ غربتش می‌خندن، حجره شبیه کربلا شد همیشه تو هوامو داری، همیشه میرسی به دادم تو زندگیم هرچی که باشم، فداییه امام جوادم «فداییه امام جوادم» بمیرم که دمِ آخر، حسین و که صدا می‌زد تو حجره با لبِ تشنه، رو خاکها دست و پا می‌زد شنیدم عاقبت رفته، روی بام پیکر آقا نداره سایه‌بون غیر، از پر و بال کبوترها ولی اون تَن که رها شد، وسط صحرا حسینه الهی واسش بمیرم، بی‌کفن تنها حسینه تشنه لب افتاده به صحرا، زینتِ آغوش پیمبر ناله‌ی آسمون بلنده، با نوحه‌ی غریبِ مادر «حسین حسین غریبِ مادر» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .