『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_سی_و_یک #داوود & آا.. آه... تنها روزنه نوری.. که از
https://harfeto.timefriend.net/16343647164182
🙈❤️اعتراف کنه مثلا..
پیدا بشن مثلاااااا😍✨
بیخود دلتونو صابون نزنید😂..
صدای جیغ رها؟؟؟😔💔
شما بگید... چه خبره؟؟؟؟😄🌹
سلام. خسته نباشین. رمان پرواز تا امنیت عالیه. فقط اگه میشه، شخصیت ها رو هم بزارین. ممنون.
----------------------------------------------------------------
😄🌹 من تو ذهن خودم واسه همه شون شخصیت ساختم... نویسنده نفرستاده... شاید خودم یه فکری کردم!
سلام عالی هستی میشه چند تا پی دی اف کتاب رمان نوجوان هم بزاری؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️
سلام عزیزید❤️😍
اگه چیز مناسبی پیدا کردم چشم🌱
#خط_شکن
یعنے یه روزے مام از این مامانا میشیم کہ
دستشونو تا آرنج میکنن تو ماهیتابہ روغن داغ
و هیچیشون نمیشہ؟:/😐🤷🏽♀
#ریــحانہ
#شهیدانہ
مےگفت:
بہجاۍاینڪھعڪسخودتونو بزارید
پروفایلتابقیہبادیدنشبہگناھبیفتن؛
یہتلنگرقشنگبزاریدڪہبادیدنش
بہخودشونبیان..!👌🏻
#شہیدابومہدےالمہندس
#خط_شکن
『حـَلـٓیڣؖ❥』
#شهیدانہ مےگفت: بہجاۍاینڪھعڪسخودتونو بزارید پروفایلتابقیہبادیدنشبہگناھبیفتن؛ یہتلنگر
😒🍒اون وقت یسری معلم از خدا بیخبر.... کلید کردم اسم و عکس خودتونو بزارید پروف😒
واقعا این سیستم اموزشی و فرهنگی کشور ما؟!
#به_کجا_چنین_شتابان /:
『حـَلـٓیڣؖ❥』
یعنے یه روزے مام از این مامانا میشیم کہ دستشونو تا آرنج میکنن تو ماهیتابہ روغن داغ و هیچیشون نمیشہ؟:
😑😂دقیق ... یعنی من از چهار متری گاز رد شم.. روغن میپاشه😐😐😐😐😐
بعد مامانم اگ صورتشو ببره جلو ماهیتابه چیزیش نمیشه😂😑..
ر بلایی خواستید سر رها و داوود اتفاقا داوودم خیلییییی زیاد زجر بکشه نه با زدن خودش اینطوری بعد اینکه پیداشون کردن بد میشه الان رهارو جلو چشاش زجر بدن و داوود نتونه کاری کنه 😁✨ اینجوری هم داوود داغون می شه هم رها ولیییییییییی ولییییییییییییییی ولییییییییییییییییییییییییییی دست به رسول نزنین ❌😎😁😂😂
--------------------------------------------------------
😑😂 من فرمانده نیستم اگه رسول شهید نشه!
من فکر میکنم رها رو پیدا میکنند اما داوود و نه نمیدونم چرا ته دلم میگه آخر این قصه خوشه
-----------------------------------------------------
کاملا اشتباه میکنی گلم😂😂😂
طرف رها ندو ولی هرکاری میخوای با داوود بکن
'------------------------------------
😂🖤حمله به رهاااااا
سلام.آقا این بحث رها و داوود دیگه خیلی داره عاشقانه میشه...😕بحث گروگان و ایناهم خیلی تکراریه دیگه😕نصف پارتا سر این قضیه رفت. ولی در کل عاااالیه رمان.ممنون.
------------------
چشم 😂...
من نمیفهمم به نویسنده بگم به کدوم ساز شما برقصه😑..
یکی میگه عاشقانه..
یکی میگه اصلا...
یکی میگه ترور..
یکی میگه گروگان😑😑😑
واییییییییییی
سلام میشه بعد از تموم شدن رمان پرواز تا امنیت پی دی اف کاملشو داخل کانال قرار بدین دوست دارم ی دفعه بدون هیچ انتظارو دقدقه ای بشینم بخونم کشیدن😍🙏🌱 ممنون
------------------------------------
چشم
آقا چرا انقد این مامور امنیتیارو دست و پا چلفتی نشون میدین؟😑😂 کتک خوردنشون ک ملسه بلدم نیستن ک با سنجاق در قفل شده رو باز کنن🙄 دو تا فَن هم نمیتونن بزنن حداقل فقط کتک نخورن بابا با ارنج حداقل میتونس دماغ یارو رو ک بشکونه داوود. دستاشم ک باز بود تورو خدا یخرده اینا رو باهوش و با نقشه نشون بدین🤣🤣 نکه پاشو بره اطراف اونجا ول بچرخه بعدم زودی پیداش کنن تازه تو نگاه اولم سینا حدس بزنه نامزدشه😑 با شعور مخاطب این کارو نکنید😂😂 یخرده ورود داوود رو با برنامه نشون بدید. نقشه داشته و فلان هماهنگ شده بوده و اینا نکه بره اونجا زود عصبی بشه و بعدم انقد کتک بخوره ک قورچش دربیاد بابا این مامور امنیتیامون خیلی خفنن چرا انقد تو داستان ضعیف نشونشون میدید با آرمان های امام این کارو نکنید🤣😂
-----------------------------
اون اخرش رو اگه به شوخی گفتی.. که هیچ.. اما اگه جدی بودی بدون زیاد جالب نبود..
و ...
اولادشما نمیدونین تو پارت های بعدی چه اتفاقی میوفته😉🌿
دوما داداش تو باشی 4 تا ادم گنده لات بریزن سرت😑...
دیگه فوق فوق فوقش بتونه دوتا حرکت بزنی...
بعدشم داوود با سینا دست به یقه شد😑😂!!!
سوما😑 همون اولا و دوما پاسخ کاملی بود😂!!
و یه نکته مهم..
زنده بگیرینش .. میخوامش😈😂
چرا پیام هامو نمی زاری #استاد رسول
------------------------------------------------------
بعضی مواقع گم میشن😅!
پارت گنگی بود... حرفی ندارم.😊😂😶 #عاشق_خدا
--------------------------------------------------------
هرچه نخواست دل تنگت نگو😂!
متفاوت باشیم رو از من یاد بگیرین😎😂
🌿💖♥️السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین♥️💖🌿
سلام. صبحتون به خیر🖤❤️
#فرمانده
🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳
🌳🌳
🌳
رمان✨امنیتی ✨
#در_قلب_خطر_به_دنبال_امنیت
#پارت_نود_نهم
#فرشید
بدو بدو رفتم داخل آشپز خونه که دیدم یه سوسک گنده هست وسطش 😐😂
فرشید:چرا جیغ میزنی اخه !
مریم:خوب ترسیدم !
فرشید:ترس نداره آخه !
مریم:ببرش بیرون !
فرشید:بیا آه .
بعد با یه دستمال بلندش کردم و بردم نزدیک مریم که مریم گفت
مریم:فرشیییییییدددد بببرش اونوررررررر!!!!!!!!!!
منم از خنده قش کرده بودم !
از پنجره پرتش کردم بیرون وقتی برگشتم با اخم مریم مواجه شدم !
همین شد که بهمون ناهار نداد و گشنه و تشنه سوار ماشین شدیم تا ببریمش خونه خواهرش .
وقتی رسیدیم در خونه گفتم
فرشید:مریممممم؟
مریم:هم؟
فرشید:ببخشید دیگه!
مریم:بخشیدم 😜
فرشید: خوب یادت نره برام زنگ بزنی ها !
مریم:باشه ، میشه منم بیام فرودگاه ؟
فرشید:نه ، خودم میام باهاتون خدا حافظی میکنم 😊
مریم:باشه!
بعد از اینکه رفت منم گاز ماشین رو گرفتم و به سمت خونه حرکت کردم .
حال!
#سعید
کنار زینب نشسته بودم ، تازه هواپیما بلند شده بود که نرجس خانم بدو کرد سمت دستشویی !
زینب رفت سمت دستشویی و پشت سرش نرگس خانم رفت .
همه برگشته بودن سمت دستشویی !
بعد چند دقیقه اومدن بیرون.
نرجس خانوم با بی حالی رفت نشست روی صندلی خودش و زینب هم برگشت سر جاش .
مهمان دار برای نرجس خانوم آبمیوه آورد .
سعید: چش شد یهو؟
زینب: میگه وقتی زیاد سوار هواپیماو ماشین میشه حالش بد میشه .
سعید: اره اون سری هم سوار اتوبوس بودیم حالش بد شد 😶
بعد خودمو با کتاب مشغول کردم تا به مقصد برسیم .
#نرگس
اصلا حالش خوب نبود .
صبحانه هم نخورده بود !
بالا اورده بود و ضعف کرده بود !
بهش آبمیوه میدادم نمیخورد !
نرگس:نرجس خوبی؟😳
نرجس:آ..آره آره ... خوبم .
نرگس:معلومه اصلا 😒
بعد نشستم سر جام .
تا وقتی رسیدیم مقصد چشماش رو بست.
از هواپیما پیاده شدیم .
پ.ن: پارت بعد نرجس رو شهید کنم خوبه؟😐
ادامه دارد...🖇🌻
آنچه خواهید خواند:
از داخل چمدون یه لباس خوب در اورد و داد بهم.
✨با ما همراه باشید ✨
نویسنده:آ.م
☺️🖤رفقا من امروز امتحان ۵ جزء دارم.....
شب هم یادواره شهدای شهرمونه😊❤️
امروز نمیتونم پارت رمان بزارم...
اما برای فردا حتما جبران میکنم...
فقط دعا کنید امتحانم رو خوب بدم...
😄🌹
#فرمانده
『حـَلـٓیڣؖ❥』
☺️🖤رفقا من امروز امتحان ۵ جزء دارم..... شب هم یادواره شهدای شهرمونه😊❤️ امروز نمیتونم پارت رمان بزا
دوستایعزیز❤️
منم تا ساعت ۸ امشب باید ۴ صفحه حفظ کنم و ۳ جز مرور😭😍
دعام کنییید...
اما خب الان میخوام قدم دوم رو شرح بدم😍❤️
#خط_شکن
『حـَلـٓیڣؖ❥』
دوستایعزیز❤️ منم تا ساعت ۸ امشب باید ۴ صفحه حفظ کنم و ۳ جز مرور😭😍 دعام کنییید... اما خب الان میخو
فقط قبلش حواستون باشه قدم اول + قدم دوم
یعنی هم نمازاولوقت + احترام به والدین🌹
#خط_شکن
قدم اول رو گذروندیم...
دیدید زندگیمون بهتر شد نه؟!😊
حالا نوبت قدم دومه2⃣
تو این قدم باید بهپدرومادرمون #احترامبزاریم....❤️
اگه حواستون باشه
بعضی وقت ها پدر مادرمون با یه کار خییییلی ساده خوشحال میشن...😍
مثلا چی🤔
مثلا بابامون خسته از بیرون اومده...
ازت انتظار نداره براش آب ببریا؛اما وقتی که با محبت یه لیوان آب خنک (با یهکم گلاب😘) میزاری تو یه پیشدستی و بهش میدی...
خییییییییییییییییییلی خوشششحال میشه🤩
شاید بروز نده ها...
اما تو دلش رو شاد کردی...
یعنی بهش احترام گذاشتی...🙂
#خط_شکن
『حـَلـٓیڣؖ❥』
قدم اول رو گذروندیم... دیدید زندگیمون بهتر شد نه؟!😊 حالا نوبت قدم دومه2⃣ تو این قدم باید بهپدرو
یا مامانت غذاش رو گذاشته...🥘
اما مثلا سالاد درست نکرده هنوز..🥒🥦🍅
خیلی هم خستهست😫
از تو انتظار نداره بری سالاد درست کنی چون میدونه درس داری📚
اما وقتی میری بهش میگی مامانتو برو استراحت کن من سالاد درست میکنم؛کلی ذوق میکنه🤩
و برات یه دعای قشنگ میکنه🤲🏻❤️
#خط_شکن
『حـَلـٓیڣؖ❥』
دوستایعزیز❤️ منم تا ساعت ۸ امشب باید ۴ صفحه حفظ کنم و ۳ جز مرور😭😍 دعام کنییید... اما خب الان میخو
حفظم هنوز تموم نشده برای همین نتونستم ادامهاش رو بزارم😭
اما سعی خودم رو میکنم که تا آخر شب بدم
اگه نشد تا فردا صبح....
#خط_شکن
ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ تو ﻓﻀﺎۍ ﻣﺠﺎﺯی وﭘﺎڪ موندﻥ
تو اون ﺗﻘﻮای خیلی زیادی میخاد ..
ﯾﺎﺩﻣوﻥ ﻧﺮه ، یه وقتا ﺑﺎ #ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی
یه ﻻﯾڪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ..!
یادمون ﻧﺮه ﻓﻀﺎۍ ﻣﺠﺎﺯۍ ﻫﻢ #ﻣﺤﻀﺮﺧﺪﺍﺳﺖ :)
ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏِ ﺗﻤومِ این ﺳﺎیتا به حرف میان و
ﮔﻮﺍهیﻣﯿدن به کارایی ک کردیم ..
نکنه ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ..!
-
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩستی ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ میکنه ، چشمی که
میبینه و ﮔﻮشے ﮐﻪ میشنوه ﺑﺎﺷﯿﻢ ..!
#خط_شکن