eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
😌💝سلام رفقا💝😌 صبحتون به خیر😉🕊✨ عیدتون مبارکااااااا🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 انشاءالله رسول الله شفیعتون😊❤️🖤
چرا رسول انقد حالش خوبه؟من جاش بودم اب قند لازم میشدم.یخرده م بغض میکردم.یخرده م فحش میدادم😋این حجم از ارامش بعیده.تازه هنوز حالشم ک کامل خوب نشده ------------------------------------------------------------ بعضی غما اشک داره .. جیغ و داد داره... اما بعضی غما..... یه دردیه تو سینه... فیروز...مشتاق😂!! 😐بچه مگه تو ندیدی گف یاحسیننن.. یا حسین 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
واقعا دلم میخواد آدمای امثال رئوف و بگیرم مچالهههههه کنم...😡 -------------------------------------------------------------- 👍😐💫 بیش از حد موافقم
فصل ۲ پلیز -------------------------------------------------------،،،، نو😂
درباره ی تیکه ی انچه در پارت بعد زجر کش می شوید تا بخوانید...: به عنوان ادمی ک دستی بر اتش داره میگم،موقع دعوا کردن هیچ وقت ب اسم فنی ک داری اجرا میکنی فک نمیکنی😁 ها راستی... تا جایی ک من میدونم هم فنی ب اسم جوجینگ سون نداریم🙄مگر اینکه منظورتون جوجیتسو بوده😂🤔 -------------------------------------------------------------- بچه ها .. گوشیم یه برنامه ای رو کیبوردشه که همه مون داریم... خودش کلمه ها رو عوض میکنه... اگه بعضی موقعها از این اشتباها دیدین بگین! 😐اینو زنده گیرش بیارین... 😂💫
حرفایی ک محمد ب سینا راد زد خیلی خوب بود..😊 دمش گرم واقعا...😉 من همیشه چ با شنیدن و چ با خوندن این حرف ها احساس غرور میکنم...😎 تا ابد افتخار میکنم ک ی ایرانیم و دوست دارم تا وقتی نفس دارم بتونم فرمانبر رهبرم باشم.. راه شهدا رو ادامه بدم.. دوست دارم اگه خدا بخواد ی روزی بتونم سرباز امام زمان (عج) بشم و سعی کنم ب اندازه و توان خودم، انقلاب و زنده نگهدارم...💖 --------------------------------------------------------------- 😄🌹❤️عالی .. عالی .. عالی
جسارتا توو آنچه خواهید خواند، فن جوجینگ سون دقیقا چیه؟ واسه ورزش های رزمیه آیا؟ ------------------------------------------------------------- 😐کلا بیخیالش بشید... با اون پیام قبلی .. کلا به نویسنده میگم دلیتش کنه!😂💫
جان من رسول میخواد همون جا رو صندلی بشینه؟😐 ------------------------------------------------------------ 😐💫تا پارت بعد دووم بیار خواهر من😂
اقا خیلی زشته یه بچه حزب اللهی حزب الله رو با ذال بنویسه😑😂 ------------------------------------------------- شما چرا باورتون نمیشه... اینارو که من تایپ نمیکنم... گوشیم واس خودش تایپ میکنه😂😂 ولی چشم.. از این به بعد قبل از ارسال میخونم😄 والا با این تایپ رمان چشم واسم نمونده کههه😐😂
آهنگ یگان واقعا خیلی قشنگه..☺💖 پر از احساس غرور...😎 ------------------------------------------ دیروز موقع تایپ رمان همونو گوش میکردم😂
الان ببینین... من اومدم درستش کنم... واسه خودش مینویسه جذب اللهی😐😂
هدایت شده از  گاندو
📲🌸 استوری اقای امینی تهیه کننده سریال گاندو 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
اگه بشیم ۵۸۵ امروز هم پارت میزارم✨ تا ساعت✨ ۱۵
✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ نرجس: سلام داداش :) نیما: سلام به روی ماهت ، حالت خوبه؟ نرجس:ممنون شما خوبی ؟ خانواده خوبن! 😁 نیما: یجوری میگی خانواده انگار من بجز شما کی رو دارم ! نرجس: منظور کیمیا جان و عطیه خانم و... نیما: آها ! هستم خونشون ، سلام دارن ! نرجس: عه ! پس گوشی رو بده بهشون تا آقا محمد باهاشون حرف بزنه ! نیما: باشه ، ازمن خدا حافظ.... گوشی رو دادم به کیمیا و گفتم اقا محمده . با زوق جواب داد و گفت کیمیا: سلام بابا محمد:.............. کیمیا:ممنون شما خوبی ؟ محمد:.............. کیمیا: آره ، سلام داره 😄 محمد:.............. کیمیا:گوشی یه لحظه. بعد به من گفت کیمیا: من برم گوشی رو بدم مامان هم حرف بزنه . بعد از اتاق رفت بیرون و منم خیره به جعبه کادو. بعد چند دقیقه اومدو گوشی رو داد بهم و گفت کیمیا: نرگس خانوم کارت داره نیما: الو نرگس:سلام داداش نیما: سلام عزیز داداش خوبی ؟ نرگس:ممنون شما خوبی ؟ نیما:ممنون ، چه خبر ؟ نرگس: هیچ حالا ! نیما:اها پشت تلفن نگم ، اره؟ نرگس:اره،درباره این چیزا صحبت نکن😉 نیما:چشم ، خوب کاری نداری ؟ نرگس: نه ، خدا حافظ. نیما:خدا حافظ. تلفن رو قط کردم و خیره شدم به کیمیا . کیمیا: خوب ، عمممم.... نیما: آها ، دستت درد نکنه واقعا ! نمیدونم باید چی بگم 😐😂 بعد دو نفری زدیم زیر خنده. پ.ن:عشقولانه 😐 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: به به ، به بههههههههه ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
✨پایان پارت گذاری ✨
دوستانی که میگید پارت کوتاه و لفت میدید ، شرمنده روز تعطیل هم پارت میزارم ....😒 لفت هم میدی به .... ، کسی به زور نگهتون نداشته .... دوستان و همراهان همیشگی هم عاشقتونم ✨
من نمیدونم چرا همش مادرم و پدرم مخصوصا مادرم چیزهایی که از من میخواهند نمیتونم انجام بدم و ناراحت میشن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️ اینو بهشون بگو 🙃
😂🌹اینا صدای منم نشنیدن.. چه برسه ادرسم😂 دستتونم نمیرسه😎✨😂
🤓با تا خیر اومدم برای تایپ رمان😀
میشه داوود در حد مرگ زجر کش بشه لطفا و رها بمیره ، یا اینکه اگر این اتفاق ها نیافتاد اخر رمان خیلی خیلی تلخ تموم شه . مرسی 💜 --------------------------------------- کلا ایشون به تلخیجات علاقه دارن😂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_سی_و_چهار #رسول $ شما از چی هستینننننن.... رها.... ر
به نام خدا🌹✨ ۲ روز بود که تنها توی یه سالن بزرگ بودم... برام عجیب بود که رفت و آمدی به اونجا نبود.. خیلی تشنه بودم... به تنها ستون بزرگی که وسط اونجا بود بسته بودم... و تنها موجودی که اونجا بود .. یه سگ بود که به در اونجا بسته شده بود... زیر لب ذکر میگفتم... امیدوار بودم به خدا... هنوز برام عجیب بود... چرا اون اپراتور رد یاب رو پیدا نکردن... تو این فکر بودم که... دیگه وقتش بود... خودی نشون بدم... نخواستم کاری کنم... نباید همون اول تمام قدرتم رو بیارم وسط... حالا با دست کم گرفتن من.. قطعا برنده ام.. به اطرافم با دقت نگاه کردم... باید بررسی میکردم زمین بازی رو... برای نجاتم... فقط نیاز بود رسول اون اپراتور رو پیدا یا هک کنه... ای کاش بهش گفته بودم نقشم چیه.. اما ن.. اگه گفته بودم نمیذاشت برم... یا خودش میرفت... پس رها کجاست.. اگه من رو پیدا کنن‌.. پس رها چی.. تو فکر رها بودم.. بیشتر از همیشه به فکرش بودم.. چی در انتظارش!!! چرا از هم جدا شدیم.. اون لحظه به هیچ چیز فک نمیکردم.. جز سرنوشتی که در انتظار رها بود... حتی به خودم و ایندم.. هیچ فکر نمیکردم... من از پس خودم برمیومدم‌.. رها چی؟؟؟ کار با تیر اندازی .. اسلحه نداره که ... چه فایده... صدای باز شدن در اومد... چشمام رو به امید دیدن رها تا ته باز کردم... که با ... تا چشمم به لباسش خورد مطمئن شدم رها نیست... کت و شلواری!؟ یه مرد کت شلواری.. تعجب کردم... یه عینک دودی شیک... چکمه؟! براش یه صندلی مجلل و بزرگ اوردن... نتونستم کامل قیافش رو ببینم... اما حس میکردم آشناست... دستکش پوشید.‌‌.. با دستمال خاصی به وسایل دست میزد... فارسی رو خوب حرف نمیزد... عینکش رو دراورد... کلاهش رو روی میز گذاشت... سرم رو بالا اوردم... چشمام خواست از حدقه بیرون بزنه... شهرام!!!!! ° شما باید آقای داوُد باشید.. از دیدنش بی زار بودم... دلم نمی خواست جوابش رو بدم.. & به نفعتونه جرمتون رو از چیزی که هست سنگین تر نکنین... بازی خطرناکی رو شروع کردید... شما برای تمام این کار ها باید پاسخگوی قانون باشید... اگه به این وحشی گری ها ادامه بدید.. مجبور میشم با زبون دیگه ای باهاتون حرف بزنم.. ° ما مردا.. حرف.. هم رو خوب میفهمیم... پس خوب گوش کن ببین چی .. میگم... من ن از تو میترسم.. ن از قانونت... پس .. منو از قدرت خودت.. یا کشورت.. یا قانون کشورت نترسون... تو حرفات رو زدی... حالا من به عنوان یه دوست بهت میگم... اگه واقعا رها رو دوست داری... & خانم... ° اهمیتی.. نداره... اگه واقعا دوسش داری.. بهتره با ما همکاری کنی... اگه تو بخوای.. ما همین حالا ازادت میکنیم.. به شرط اینکه قول بدی.. به ما کمک.. اوم؟؟ & از دست من کاری برای شما ساخته نیست.. کار شما رو فقط خدا میتونه درست کنه.. ° خدا؟؟ هع... & از امثال تو بعید هم نیست.. که خدا رو قبول نداشته باشید...
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
🔺امضا برای توقیف گاندو کار خودش را کرد! کارزار پویش نه به پخش گاندو با شخص رئیس جمهور ملاقات می کند! ▪️طبق پیگیری های خبرنگار مرکز سیمای زنجان ،کارزار پویش نه به پخش گاندو تا چند روز دیگر یک ملاقات با آقای حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی خواهد داشت ▪️ بازیگران گاندو هم طی چندین مصاحبه اعلام کردن که از ساخت فصل ۳ گاندو بی اطلاع هستند! ▪️ احتمال اینکه آقای رئیسی با توقیف پخش سه گاندو مخالفت کند وجود دارد و درصد بالای دارد ▪️در این چند روز ،انتقاد ها علیه گاندو بسیار بالا گرفته است/اشراق نیوز