『حـَلـٓیڣؖ❥』
.•
خدایاماکہحسینگونہزندگےنکردیم
تاحسینگونہبہشهادتبرسیم..✋🏼
پسخدایاماراحُرگونہبپذیر:)
#شهیدسیداصغرخبازی🌿"
♥️•↷↭-----------------
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِحسین
#ولایتاعـتبارمـاشهادتافـتخارمـا
#خط_شکن
هدایت شده از بی نهایت
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سید بشیر حسینی،
مهمان امشب استودیو بینهایت
اومده به کمک شما، به یه سوال اساسی جواب بده🧐
بریم ببینیم موضوع چیه! 🍀🙃
♾️ @binahayat_ir
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_هفده
#رئوف
♡ خوب گوشاتونو باز کنید..
توی این چند بار رفت و آمدی که الهام داشته..
اتاق پسره و دختره از هم جداس..
قبلا از در اتاق پسره کلید زدم..
♤ کی؟
♡ سینا چرت نگو.. درست گوش کن ببین چی میگم...
ترتیب اون پسره آرتیس رو خودم میدم..
شما فقط حواستون به اون دختره رها باشه...
بیهوشش میکنین میارینش..
از راه های اصلی و دور بین دار هم نمیرید...
♧ تکلیف خط های تلفن چی میشه..
♡ گوشیتو بده...
♧ چی؟؟؟
گوشیشو گرفتم..
کوبوندم رو زمین..
♧ چی کار میکنی...
♡ از الان به بعد از طریق سینا باهم در ارتباطیم..
♧ گوشی رو برای چی شکوندی..
♡ ببین الهام.. بخوای واسه من زیر ابی بری سرتو میکنم زیر آب..
♤ ایش...
بچه ها به سمت خونشون رفتن..
هه... امشب شبیه که انتقام کل خونوادمو از اینا میگیرم..
کاری میکنم حسرت دیدن همو به گور ببرن...
وقتی عصبی میشدم..
دستام می لرزید...
،،،،،،،،،،،،،،
♡ مگه نگفتم فقط بیهوشش کنییییید..
چرا آنقدر طول کشید...
♤ نرفتیم خوشگذرونی که... رفتیم آدم ربایی..
♡ خفه شو ...
♧ من اینو چی کارش کنمم؟؟؟
♡ برو ... ببندش روی اون تخت.. زود باش..
اه... بدرد نخوراا ..
《 خانم ما چی کار کنیم...
♡ همین امشب از ایران خارج میشین..
اینم پاسپورت..
این ورا نمیایین تا آب از آسیاب بیوفته...
《 چشم...
پ.ن 😄🌹بسی کوتاه از گرگ های رمان
✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨
ببین چه به روز خودت آوردی...
من چیز زیادی نمیدونم...
میگفتن خیلی با ارزشه...
مطمئن باش.. به نفعته...
زیر نظر داشتنش...
کفتار...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقتصاد مقاومتی با گرایش فساد مالی😎🤪
#فکت
#رائفیپور
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
#بدونتعارف🚶🏻♂
#تلنگرانہ
یڪےقامتنبستہ...
میرہملکوت؛یڪۍیڪۍاسموناروطۍ
میڪنہ...
اونوقت ماهنوز،رکوع میگیم
⎞سبحانربےاعلےوبحمدہ⎛
یاوسطنمازیادمونمیوفتہڪہ...
جوابدوستمونوندادیم🤕
|♡°° شهــید بابک نوری°° ♡|
هدایت شده از 『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#مَـنِمَــنْ🎐
خدایا...!
مارابخاطرنمازهایےڪه
بعدشفکرکردیم،
باید، چهاردنگازبهشترا
بهناممانبزنے ببخش!!
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
🌳🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳🌳
🌳🌳🌳
🌳🌳
🌳
رمان✨امنیتی ✨
#در_قلب_خطر_به_دنبال_امنیت
#پارت_نود_دوم
#محمد
محمد:کارتون عالی بود .
زینب:ممنون
محمد:الان دیگه کاری نیست فقط پشت سیستم باشید.
زینب:چشم
ساعت ۱۷:۴۵
#فرشید
مشغول کار بودم که تلفن زنگ خورد ، آقا محمد بود !
محمد:جلسه فوری داریم فرشید سریع بیاید بالا .
بعد قط کرد .
خیلی با عجله وسایلم رو جمع کردم و رفتم اتاق آقا محمد.
همه بودن .
محمد:سلام به همه ، امروز یه جلسه فوری گرفتم ! بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب ، آماده باشید امروز دوشنبه اس ، برای پنج شنبه عازم کویت هستیم ، موضوع بعدی اینه که بلیک اعتراف کرده ، ولی نصفه : /
گفته بقیه اعتراف رو وقتی میکنه که نرگس خانم هم داخل اتاق بازجویی حضور داشته باشه 😐
نرگس:چه ربطی به من داره !
محمد: باید بگم که ... خودمم نمیدونم !
سعید:داخل اعتراف هایی که تا الان کرده چی گفته ؟
محمد: فکر میکرد ما از حضور امیر ارسلان و احسان خبر نداریم ، درباره اونا گفت ، اینکه امیر ارسلان میخواهد از کشور خارج بشه ، اینکه احسان هست کویت ، و اسم یک شخص دیگه رو هم گفت ...
داوور:اینا رو که خودمون میدونیم ! اسم کی رو گفت ؟
محمد:در آخر اسم شخصی به نام رکس رو آورد ، ولی ادامه نداد ، گفت در صورتی حرف میزنه که نرگس خانم رو ببینه !
پ.ن: عملیات جدید 😄
ادامه دارد...🖇🌻
آنچه خواهید خواند:
تو من رو بهتر از همه میشناسی! کمکم کن!
✨با ما همراه باشید ✨
نویسنده:آ.م