به وقت شیدایی💕
❤️زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️ #شهید_امین_کریمی #به_روایت_همسر #قسمت_چهل_و_هشتم #خیر_دنیا_وآخرت تو چق
زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_چهل_و_نهم
#من_مثل_آنها_نیستم
یادم میآید پیامک طنزی برایش فرستادم که میگفت: مردها اگر همسرشان در دوران نامزدی زمین بخورند، قربان صدقه ی همسرشان میروند یک ماه که میگذرد رفتارشان عوض میشود و آن قدر ادامه پیدا میکند که در نهایت بعد از چند سال راضی میشوند که از زمین زنده بلند نشود!
به امین گفتم : واقعاً مردها همین طورند؟ گفت: بگذار اگر خدایی نکرده، زبانم لال، یک زمانی زمین خوردی و من جلوی همه خم شدم و دستهایت را بوسیدم متوجه میشوی که من مثل آن ها نیستم...
خیلی احساساتی و مهربان بود. با خودم فکر میکردم این پسر چقدر با شعور است، چقدر فهمیده و آقاست!
از همنشینی با چنین مردی لذت میبردم.
🔹کپی بدون لینک کانال اشکال شرعی دارد ❌
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_پنجاهم
#به_امین_حساس_بودم
به امین حساسیت بالایی داشتم.
بعد از شهادتش یکی از دوستانش به خانه ی ما آمد و به من گفت مرا حلال کنید! گفتم : چرا؟ گفت: واقعیتش یکبار چند نفر از رفقا با هم شوخی میکردیم. امین هم که پایه ی ثابت شیطنت جمع ما بود.
یکی از بچهها روی امین آب ریخت، امین هم چای دستش بود، چای را روی او ریخت. دوستش ادامه داد: حلالم کنید! من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد! همان لحظه گفت : حالا جواب زنم را چه بدهم؟
به او گفتیم : یعنی تو این قدر زن ذلیلی؟ گفته بود: نه، اما همسرم خیلی حساس است. ناچار به همسرم میگویم شاخه ی درخت خورده وگرنه پدرتان را در میآورد!
یادم آمد کدام خراشیدگی را میگفت. از مأموریت زنجان برمیگشت. از خوشحالیِ دیدنش داشتم میخندیدم که با دیدن صورتش، خنده از لبهایم رفت و با ناراحتی گفتم: صورتت چه شده؟ گفت: فکر کن شاخه ی درخت خورده این قدر حساس نباش.
گفتم : باشه. چمدانت را بگذار کفشهایت را در نیاور.چند لحظه منتظر بمانی آماده میشوم برویم داروخانه و برایت پماد بخریم تا جای خراش روی صورتت نماند.
امین که میدانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد.
گفت : باشه، آماده شو و با خنده ادامه داد : من هم که اصلاً خسته نیستم! گفتم : میدانم خستهای. خسته نباشی! اما تقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی! باید برویم پماد بخریم.
🔹کپی بدون لینک کانال اشکال شرعی دارد ❌
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
❤️زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_پنجاه_و_یکم
#شیرین_زندگی_کردم
از آن جا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمیکنند، هر شب خودم پماد را به صورتش میزدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک میکردم و با ناراحتی به او میگفتم : پس چرا خوب نشد؟
اولین بار که از سوریه برگشت به او گفتم : امین جای خراش روی صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم. گفت : نگران نباش دفعه ی بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب میشود خیالت راحت. گفتم : خدا کند زودتر خوب شود. خیلی غصه میخورم صورتت را میبینم.
راست میگفت : در معراج صورتش را دقت کردم خدا را شکر خراشیدگیاش محو شده بود...
یکی از دوستان امین بعد از شهادتش حرف جالبی میزد، میگفت : شما باید خیلی خوشحال باشید که ۲ سال و ۸ ماه با یکی از اولیاء خدا زندگی کردید و بهترین لذت را بردید.
افراد زیادی هستند که ۵۰-۶۰ سال زندگی میکنند اما لذتهای ۳ ساله ی شما را نمیبرند. واقعاً شاید من به اندازه ی ۳۰۰ سال شیرین زندگی کردم که تماماً لذت بود.
ما واقعاً مانند دو دوست بودیم.
با هم به پیادهروی و ... میرفتیم.
قول داده بود که بعد از بازگشت از سوریه، راپل را هم به من آموزش دهد. با تعجب به او میگفتم : فضایی نداریم که بخواهی به من آموزش بدهی!
گفت : آن با من! ذوق و شوق داشت. من مانند یکی از دوستانش بودم و او هم برای من.
نگاهش به خانم، این نبود که مثلاً تنها وظیفه ی زن، ماندن در خانه و انجام کارهای خانه است.
🔹کپی بدون لینک کانال اشکال شرعی دارد ❌
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
❤️زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_پنجاه_و_دوم
#باعث_افتخار_بود
وقتی کار خیری انجام می داد، دلش نمیخواست کسی متوجه شود، حتی من! کارت سرپرستی ایتام را در جیباش دیده بودم.
بعد از شهادت امین، یکی از همکارانش تعریف میکرد در یکی از سفرهای استانی دختربچه ی سرایدار، نامهای به امین داد تا به آقای رئیس جمهور بدهد.
امین به همکاران گفت :تا این نامه به دفتر و مراحل اداریاش برسد زمان می برد، بیایید خودمان پول بگذاریم و بگوییم رئیس جمهور فرستاده است!
همین کار را کردیم. البته بیشترین مبلغ را امین تقبل کرد و هدیه در پاکتی به پدر بچه اهدا شد. اشک شوق پدر دیدنی بود...
امین به درس، تندرستی، ورزش خیلی اهمیت می داد. همیشه برنامههایش را یادداشت میکرد.
ادامه ی برخی ورزشها و برنامه ی جدی برای تحصیلات تکمیلی در رشته ی الکترونیک داشت.
البته با شوخی و خنده میگفت چون همسرم حقوق خوانده، حتماً بعد از اتمام تحصیلاتم، این رشته را هم میخوانم. نمیشود که خانمم حقوقدان باشد و من بیاطلاع!
بسیار به روز و مایه ی افتخار بود.
آن قدر از او حرف میزدم و به داشتنش مغرور بودم که برادرم سر به سرم میگذاشت و میگفت: انگار فقط زهرا شوهر داره، از آسمان یه شوهر آمده فقط برای زهرا...
🔹کپی بدون لینک کانال اشکال شرعی دارد ❌
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
🌹شهـــید گرانقدر امین کریمی چنبلو، سحرگاه هشتم محرم الحرام، مصادف با ۳۰ مهر ماه ۱۳۹۴ در شهر حلب سوریه آسمانی🕊 شد.
پیکر مطهر این شهید والامقام، مجاهد و مدافع حرم مطهر عقیله ی بنی هاشم، زینب کبری سلام الله علیها پس از انتقال به ایران اسلامی در ۶ آبان سال ۱۳۹۴ تشییع و بنا به وصیت وی در حرم مطهر امام زاده علیاکبر علیه السلام چیذر تهران آرام گرفت.
#پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝وفاداران دگر پیدا نکردن وفا را از تو بهتر یا ابالفضل(ع)...
🎙مداحی قدیمی و دلنشین مرحوم استاد کریمخانی همراه با تصاویری قدیمی از مزار اصلی حضرت ابوالفضل العباس(ع)
📎 #شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه یا ابوالفضل بگو...
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃میخورم غم روضهتو
🍃عشق پرچم روضهتو
🎙 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #نماهنگ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃به نسیم یاد تو دل تازه شود هر نفسی
🍃غیر تو المنة لله ندهم دل به کسی
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #نماهنگ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨الهے در سڪوت شـب
✨ذهــنــم را آرام ڪــن
✨و مرا در پناـہ خودت
✨بـہ دور از هـیـاهـوے
✨ایــن جـــهـــان بــدار…
✨بیقرار بودم و تو قرارم دادے
✨الهے شبم را با یادت بخیر ڪن…
✨آمـــــیــــن یـــــا رَبَّ العالمین 🤲🏻💚
✨همه چیز در این جهان موقتیست؛
✨روزهای بد و شبهـای بـیخـوابـی...
✨حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت،
✨و خـورشـیـد طـلـوع مـیکـنـد
✨روزهـای خـوب خـواهـنـد آمـد...
✨شـــبـــــتــــون بـــخـــــیــــر
✨در پـــنـــاه خـــدا بــــاشــیـــد
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴قسمت هفتم ...روایت بسیجی مدافع امنیت شهید سید روح الله عجمیان 🥀
⭕️به دلیل کرونا یا گفته یکی از بزرگترهای دوستانمان((تیمار شدن)) در سوریه داروهایی را مصرف می کردم و دستگاهی که تا آخر عمر گریبانگیرم شده که باعث میشود در گزشته صبحها به سختی از جای خود بلند شوم
⭕️از صدای بلند بوق ماشین ها که به گوش میرسد به سختی داخل حیاط رفتم با یکی از دوستانم تماس گرفتم که ایشان گفت بهشت سکینه شلوغ شده است
⭕️چند تن از نزدیکان و دوستان من در حوزه بسیج ۴۱۷ هستند و بسیار نگران آنها شدم دوستم پای تلفن گفت :امکان رفتن با ماشین نیست و به دنبال موتور هستم برای رفتن به آنجا
⭕️از خانه بیرون آمدم خیابان و کوچههای اطراف خانه ما در شهرک رضوانیه نیز که همیشه خلوت بود الان ترافیک سنگین دارد و خیابان امام صادق که به دلیل وجود یک تریلر کامل بسته شده است
⭕️به سمت مدرسه دخترانه رضوانیه رفتم که تعطیل شده بود خانوادهها و دانش آموزان بسیار نگران بودند بعد از رفتن اکثر دانش آموزان به منزل خود وارد کوچه مسجد شدم که موقع نماز ظهر بود و دیدم چند نفری با حالت غیر عادی وارد حیاط مسجد شدند
⭕️ به بهانه وضو گرفتن به سمت آنها رفتم که آنها از مسجد خارج شدند نماز را در مسجد خواندم
⭕️ از مسجد خارج شدم که صحنه ناخوشایند از چند خانم بسیار بد حجاب و آقا که هراسان در مورد موضوعی با هم صحبت میکردند
⭕️ چند دقیقهای درکوچه مسجدایستادم بعد با آمدن یک نفرازهیئت امنای مسجد برگشتیم و درب مسجد را بستیم
⭕️ تماس یک امدادگر و خبری غیر قابل باور برای من ....
37.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴قسمت هشتم..روایت بسیجی مدافع امنیت شهید سیدروح الله عجمیان🥀
⭕️یکی از نیروهای امدادگر با من تماس گرفت که دوست شما( س د) بسیجی به نام عجمیان زیر پل بهشت سکینه داخل آمبولانس گذاشت و به ما تحویل داد الان هرچه تماس میگیریم دردسترس نیست
⭕️امداد گر: راه بسته بود به سختی خود را به نزدیکی بیمارستان رساندیم جای ضربات چاقو باز شده و .............دائم از جای خود بلند میشد و بیتابی میکرد و از درد شدید به سجده میرفت به زور او را نگه میداشتیم
⭕️اگر شما به ایشان دسترسی دارید بگویید ما کاری از دستمان بر نیامد.(( انا لله و انا الیه راجعون))
⭕️دوست من که به دنبال موتورسیکلت رفته بود خودرا به سختی رسانده بود اما کمی دیر شده بود
⭕️ هزاردلیل برای خودم آوردم که مریض بودم دست و پاگیر بودم ولی هیچ کدام حضورنداشتنم را توجیه نکرد و تا ابد خود را شرمنده خانواده او میدانم اگردست دست نکرده بودم و منتظر کسی نمانده بودم شاید میتوانستم جلوی چند ضربه داعشیهای وطن فروش را بگیرم
⭕️آن چیزی که مرا ناراحت میکند شناختن قاتل او کسی که قسم و سوگند یاد کرده در هر شرایطی جان انسانها را نجات بدهد ولی اکنون جان انسانی را با دستان خود میگیرد و مثل همیشه شیاطین او را حمایت میکنند این چیزی است که ما را عذاب میدهد
⭕️قطعاً این دکتر داعشی روزی به سزای اعمال خود خواهد رسید همچون همفکرانش و وطن فروشان دیگر
⭕️بچههای بسیج برای ایجاد امنیت هموطنان خود رفته بودند و اگر داعشیهای وطنی صفشان را از مردم جدا میکردند داستان جور دگر رقم میخورد
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شهید ۱۳ ساله اسدآبادی که عکس او بر دیوار اتاق مقام معظم رهبری نصب است...
🔹شهید محمد رسول رضایی: در تشییع جنازه من پرچم آمریکا را به آتش بکشید.
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
🌸 سوره واقعه 🌸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿١﴾ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ﴿٢﴾ خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ﴿٣﴾ إِذَا رُجَّتِ الأرْضُ رَجًّا ﴿٤﴾ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿٥﴾ فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ﴿٦﴾ وَکُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلاثَةً ﴿٧﴾ فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿٨﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿٩﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿١٤﴾ عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿١٥﴾ مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ ﴿١٦﴾ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿١٧﴾ بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ ﴿١٨﴾ لا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلا یُنْزِفُونَ ﴿١٩﴾ وَفَاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ ﴿٢٠﴾ وَلَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ ﴿٢١﴾ وَحُورٌ عِینٌ ﴿٢٢﴾ کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ ﴿٢٣﴾ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٢٤﴾ لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلا تَأْثِیمًا ﴿٢٥﴾ إِلا قِیلا سَلامًا سَلامًا ﴿٢٦﴾ وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿٢٧﴾ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ ﴿٢٨﴾ وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿٢٩﴾ وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿٣٠﴾ وَمَاءٍ مَسْکُوبٍ ﴿٣١﴾ وَفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ ﴿٣٢﴾ لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ ﴿٣٣﴾ وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ ﴿٣٤﴾ إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ﴿٣٥﴾ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا ﴿٣٦﴾ عُرُبًا أَتْرَابًا ﴿٣٧﴾ لأصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٣٨﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿٣٩﴾ وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿٤٠﴾ وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿٤١﴾ فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ﴿٤٢﴾ وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ﴿٤٣﴾ لا بَارِدٍ وَلا کَرِیمٍ ﴿٤٤﴾ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ﴿٤٥﴾ وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ ﴿٤٦﴾ وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿٤٧﴾ أَوَآبَاؤُنَا الأوَّلُونَ ﴿٤٨﴾ قُلْ إِنَّ الأوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ﴿٤٩﴾ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿٥٠﴾ ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ ﴿٥١﴾ لآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿٥٢﴾ فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿٥٣﴾ فَشَارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ ﴿٥٤﴾ فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ ﴿٥٥﴾ هَذَا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ ﴿٥٦﴾ نَحْنُ خَلَقْنَاکُمْ فَلَوْلا تُصَدِّقُونَ ﴿٥٧﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿٥٨﴾ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿٥٩﴾ نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ﴿٦٠﴾ عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لا تَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الأولَى فَلَوْلا تَذَکَّرُونَ ﴿٦٢﴾ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿٦٣﴾ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿٦٤﴾ لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ ﴿٦٥﴾ إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿٦٦﴾ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿٦٧﴾ أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ ﴿٦٨﴾ أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿٦٩﴾ لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلا تَشْکُرُونَ ﴿٧٠﴾ أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ ﴿٧١﴾ أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿٧٢﴾ نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْکِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِینَ ﴿٧٣﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٧٤﴾ فَلا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧٥﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧٦﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾ فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾ لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾ أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ﴿٨١﴾ وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ﴿٨٢﴾ فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿٨٣﴾ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨٤﴾ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ ﴿٨٥﴾ فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٨٧﴾ فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿٨٨﴾ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ ﴿٨٩﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩٠﴾ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩١﴾ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿٩٢﴾ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ﴿٩٣﴾ وَتَصْلِیَةُ جَحِیمٍ ﴿٩٤﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ ﴿٩٥﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ﴿٩٦﴾
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
May 11
#سخن_بزرگان
همیشه بگو خدایا خِـیـر بده 🌱
نگو خدایا اینو میخوام، این دختر مال من بشه، این پسر مال من بشه، این شغل، این ماشین و...
به خدا نگید چه و چه!
بگید خِـیـر.
قرآن یه آیه داره که میگه: گاهی وقتها یه چیزی رو خوب میدونی و خیال میکنی به خِیرته ولی به ضررته! [بقره،۲۱۶]
خـیـر رو از خـدا بـخـوایـد.
حجت الاسلام قرائتی
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
#خاطرات_شهدا
فوتبالش خیلی خوب بود ⚽️
داشتیم مسابقه میدادیم که تیمِ مهدی، یک گُل عقب افتاد..
یه فرصت عالی جور شد، توپ روپای مهدی افتاد و راحت میتونست گل کنه تا بازی مساوی بشه، اما یهو مادرش صداش زد و گفت: مهدی برو نون بگیر 🍞
مهدی هم توپ رو ول کرد و رفت نونوایی!
#احترام_به_والدین
شهید مهدی زینالدین
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد همه شهدا و شهید عزیز ابراهیم هادی صلوات 🌹🌹
┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@inmania_thim 💕
❤️ رمان جدید
اسم رمان؛ بی تو هرگز
نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
۷۷ قسمت
با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇
#رمان_مذهبی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت: #اول
مردهای عوضی
همیشه از پدرم متنفر بودم ...
مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... آدم عصبی و بی حوصله ای بود ... اما بد اخلاقیش به کنار ...
می گفت:
_دختر درس می خواد بخونه چکار؟ ...
نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد ...
اما من، فرق داشتم ... من عاشق درس خوندن بودم ... بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد ... می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم ...
مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت ... یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ... به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی ...
شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود ... یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند ... دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد ...
اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره ... مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ...
این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود ...
مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ...
هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید ... روزی که پدرم گفت ...
_هر چی درس خوندی، کافیه ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است