اینو خوندی
❤️ #داستانک
🕊 *پرواز دستهجمعی*
📝 #تکتم_درکی #غزاله_صباغیان
🖨 رسانه نو+جوان
😉 ویژه گروه گروه سنی #نوجوان
🚶 آرام از روی تخت بلند شد و پاورچین، پاورچین به سمت کلید چراغ دیوارکوب رفت. نور ملایم نارنجی که گوشه اتاق را روشن کرد، نگران سر چرخاند سمت سارا که یکوقت بیدارش نکرده باشد. نفسهای عمیقش، خیال سحر را راحت کرد. سجاده ترمهاش را همان گوشه پهن کرد و چادربهسر نشست روی سجاده. امشب قرار نبود بیخوابی دست از سرش بردارد. بعد از چند ساعت این پهلو به آن پهلو شدن بالاخره پناه برده بود به مأمن آرامشش. عبارتهای مناجات شعبانیه که روی لبش جاری شد، اشک هم نا غافل سر رسید. صورت خیسش را بالا گرفت و در دل گفت: خدایا تو که میدونی، تو که ته قلبمو میبینی، خودت کمکم کن.
📝 دبیر عربی هنوز داشت تکلیف جلسه بعد را در گروه میگذاشت که بچهها کلاس را تمام شده فرض کرده بودند. برای هم صدا میفرستادند، پیام میگذاشتند... سحر همانطور که چهارزانو روی تخت نشسته بود، صحبتهای آخر معلم را لابهلای پیامهای بچهها پیدا کرد تا توی دفتر یادداشت کند. پیامهای آخر گروه، او را یاد همهمههای آخر کلاس انداخت. لبخندی گوشه لبش نشست. انگار این مجازی شدن چندان هم چیزی را تغییر نداده بود. منتظر ماند تا خانم فرضی خداحافظی کند، بعد او هم به همهمه بچهها پیوست: یگانه! بیا خصوصی کارت دارم...
🔻 *برای خواندن 7 قسمت کامل این #داستانک به صورت #رایگان به نشانی زیر بروید* 👇
🌐 https://b2n.ir/755429
🔗 #داستانک #ماجرا #داستان #داستان_کوتاه #مواسات #همدلی #ایران_همدل #کمک_مومنانه #رزمایش_همدلی #کمک #کار_گروهی
🔰 @ino_khundi | 🌿 @motigraphic
اینو خوندی
📚 #اینو_خوندی؟
🥉 #پیشنهاد_برنزی
─┅┅─┅──┅─═ঊ🔶ঈঈঈঈ═─
📔 #نورآباد_دهکده_من
📝 #ناصر_ایرانی
📖 188 صفحه
📇 دفتر نشر #فرهنگ_اسلامی
─═ঈঈঈ🔶ঊঈ═─┅─┅─┅┅─
📌 داستان از آنجا شروع میشود که احمد از #دهکده خود دل کنده و به بالای بلندترین کوهِ پیشِرویش میرود تا ببیند آن طرف کوهستان چه خبر است. وقتی که میرود و میرود تا حتی از ابرها هم عبور میکند با منظرهای مواجه میشود که باعث میشود سرجایش خشکش بزند. بله... منظره پیشرویش دهکدهای آنقدر زیباست که بیشتر به رویا شباهت دارد و این دهکده همان #نورآباد قصه ماست. احمد، قصد میکند در آن روستا ساکن شده و به سختیهای زندگی گذشتهاش پایان دهد. در ادامه با چوپان روستا آشنا میشود و خواستهاش را مطرح میکند، چوپان و خانوادهاش هم با روی باز خواسته او را قبول میکنند ولی پدر چوپان برای احمد داستانی از نورآباد را تعریف میکند که همه چیز را تغییر میدهد...
ناصر ایرانی در این رمان کوتاه، معنای #عشق به خاک و اقلیم و #وطن را به خوبی به #نوجوانان نشان میدهد. در این رمان کوتاه مفاهیم صبر، استقامت، استقلال و خودکفایی، خودباوری به خوبی به نمایش گذاشته شده است...
➕ برشی از متن کتاب:
سختی دومش که حقیقتا سخت است و مرد تا مرد نباشد زیربارش نمیرود این است که سرمایهتان را باید پای چیزی بریزید، پای چیزی باید جان بکنید، که توی خانه شما ساخته نمیشود. بیرون دهکدهتان، ساخته میشود... سود این کار با انگشتهای دست لمس کردنی نیست. سود این کار مثل سود درخت گردو یا توتی است که آدم تو کوچههای شهر و دهش میکارد. میوهاش مال همه میشود و هیچ کس. مال هر کسی که به موقع از راه میرسد، حتی اگر غریبه باشد... حالا به من بگویید ببینم مردم دهکده شما حاضرند سرمایه و عمرشان را پای یک همچین کاری بریزند؟
🔗 #رمان_نوجوان #کودک_و_نوجوان #رمان #صبر #استقامت #مقاومت #همدلی
🌿 @motigraphic
🔰 @inokhundi
🌐 www.inokhundi.ir