eitaa logo
🍁🍂جَــزْرِ تــَـنـْـھــاٰیــے🍂🍁
9.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
742 ویدیو
2 فایل
وقتی تو ساحل زندگی،جَزر بیاد سراغت،یهو تنهای تنهامیشی! نویسنده رمانها:فاطمه صداقت✍️ 🚫کپی🚫 راه ناتمام💖 عروسک پشت پرده(چاپ شده)🔦 حس خفته💍 دورهمی(چاپ شده)💑 شامار💟 کوچه پشتی🌿 تیرا🧩 راحله🌷 📌جمعه ها تعطیلیم📌 تبلیغ @TabPaeez ادمین @HappyFlower
مشاهده در ایتا
دانلود
تو پارک داشتیم صفا میکردیم. یهو مهران خندون، با دیدن گوشیش برزخی شد. غرید:حالا فهمیدم دلت کجا گیره😡 با من بود؟ از چی حرف میزد؟ -منه احمقو بگو چقدر بودم. هی می‌گفتم این جایِ دیگست‌ بعد دوباره می‌زدم پشت دستم می‌گفتم خجالت بکش. پاک و معصومه! -مهران می‌گی چی شده یا نه؟! گوشی رو با حرص گرفت سمت . وااای خدا چه هم بود! -تو لیاقت نداری حیله گرِ دورو. برو اون چادر رو دربیار. اون مال زنهای پاک و عفیفه نه تو. خجالت نمی‌کشی؟ هی داد و بیداد میکرد. دلم داشت به هم میخورد. لعنتی آخر ریخت و تهدیدشو عملی کرد!!حالا چه میکردم؟چجوری جمعش میکردم؟؟!!😓 https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c عروسک پشت پرده چاپ شد🌸 چند قسمت جهت آشنایی سنجاقه و موجوده در کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت جهت سفارش @HappyFlower
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت فقط دو جلد مونده قیمت ۲۶۰ تومن چاپ بعدی افزایش قیمت خواهد داشت جهت سفارش⬇️⬇️ @HappyFlower
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -... فقط 1 جلد مونده قیمت ۲۶۰ تومن چاپ بعدی افزایش قیمت خواهد داشت جهت سفارش⬇️⬇️ @HappyFlower
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -... فقط 1 جلد مونده قیمت ۲۶۰ تومن چاپ بعدی افزایش قیمت خواهد داشت جهت سفارش⬇️⬇️ @HappyFlower
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده نوشته فاطمه صداقت
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده
، روی زمین نشست. با غصه نگام کرد: - منو یادت نمیاد؟ چقدر چشم‌هاش آشنا بود. انگار خیلی وقت بود میشناختمش. اون تیله های عسلی رو کجا دیده بودم؟ صدام زد: -پاشو بریم. از جام بلند شدم. غریبه هم بلند شد و یهو دستمو گرفت. انگار بهم برق وصل کردن. وحید طاقت نیاورد و اونو کوبید به دیوار: -حرف آدم نمی‌فهمی؟ غریبه با حرص دستای لاغر وحید رو کنار زد: - این زنه منه! تو کی هستی اصلا؟ وحید به دستم اشاره کرد : -! غریبه عصبانی شد. محکم تو وحید کوبید و فریاد زد: -.... https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c رمان فول عاشقانه عروسک پشت پرده