eitaa logo
جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن
54 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
12 فایل
سلام به کانال خودتون خوش آمدید. کپی مطالب کانال فقط با ذکر صلوات و به نیت سلامتی و فرج مولامون صاحب الزمان مجاز میباشد. https://eitaa.com/joinchat/2944204991C61509ee85a جبهه جهاد با جنگ سایبر دشمن 👆🏻👆🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام شهید: پیامی که نسبت به شما مردم عزیز دارم این است که وحدت کلمه را حفظ کنید و دست از ولایت فقیه بر ندارید. اگر فرمانبرداری نکنید خدا این نعمت بزرگ را از شما خواهد گرفت. خدایا مرا خالص گردان تا بدان فیض الهی که همان شهادت است برسم. گلبرگ های خاطره: برادر شهید نقل می کند: شهید در مبارزات قبل از انقلاب خیلی فعالیت داشت به طوری که وقتی در محل با نیروهای شهربانی و یا چماق به دستان درگیر می شدیم هنگام فرار، ایشان می ایستاد و به سمت آن ها سنگ پرتاب می کرد و در طی همین مبارزات، شهید چند بار دستگیر شد که ما مانع شدیم مأموران شهربانی او را ببرند. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
شهید اکبر ترکی نام پدر: غلامرضا تاریخ تولد: 1338 محل تولد: رهنان شغل: مکانیک یگان اعزام کننده: بسیج تاریخ شهادت: 61/8/22 محل شهادت: موسیان زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: اکبر ترکی در سال 1338 در خانواده ای مذهبی در شهر رهنان چشم به جهان گشود و در شهر خویش دوران تحصیل را به پایان رساند. پس از فراغت از تحصیل به تلاش برای کسب روزی حلال همت ورزید. اکبر ترکی مثل جوانان هم سن و سال خودش در جو تاریک طاغوت زندگی می کرد ولی هرگز این امر باعث آلوده شدن شخصیت والا و معنوی او نگردید. او در جریان انقلاب اسلامی در تظاهرات شرکت می کرد. وقتی که انقلاب پیروز شد و با شروع جنگ تحمیلی تصمیم گرفت به جبهه اعزام شود و با جوانان هم سن و سال خود با شوق زیاد راهی جبهه شدند و در آبان ماه سال 1361 در موسیان جان خویش را فدای اسلام کرد. جلوه هایی از شهید: اخلاق نیکویی داشت. علاقه به مسجد در وجودش شعله ور بود. به والدین و بزرگان احترام می گذاشت. پیام شهید: ای ملت عزیز، سعی کنید اوقات عبادات خود را در مسجد بگذرانید. در تظاهرات علیه ظالم شرکت کنید. اخلاق اسلامی خود را حفظ کنید. به دیگران احترام بگذارید. همه پشتیبان رهبر کبیر انقلاب اسلامی باشید. گلبرگ های خاطره: مادر شهید: از وقتی که خود را شناخت به وظیفه ی خود آشنا بود و بیشتر اوقات در مساجد به سر می برد وقتی از او می پرسیدم که کجا بودی، می گفت: بدرقه ی شهدا بودم. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
شهید یدالله علی بابایی نام پدر: علی تاریخ تولد: 1344 محل تولد: رهنان شغل: قلمزن یگان اعزام کننده: بسیج تاریخ شهادت: 61/8/11 محل شهادت: عین خوش زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: یدالله علی بابایی در سال 1344 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر رهنان متولد شد. از کودکی به کار و تلاش می پرداخت و همراه با تحصیل علم و دانش به کار قلمزنی مشغول بود. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی همراه با شهیدان ناصر جواهری (پسر دایی شهید) و رمضان صابری عازم جبهه های نبر حق علیه باطل شد. در عملیات محرم در تاریخ 60/8/11 ردای زیبای شهادت را به تن کرد. ایشان در هنگام شهادت 17 سال بیشتر نداشت. جلوه هایی از شهید: شهید عزیز از زمانی که خود را شناخت نسبت به وظایف دینی و شرعی بسیار اهتمام می ورزید. هیچ گاه نماز اول وقت را ترک نمی کرد و به تأخیر نمی انداخت. رعایت ادب را سرلوحه ی زندگی خود قرار داده بود. به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. در دوران کودکی پدرش را از دست داده بود لذا به همه ی خانواده احترام به مادر را توصیه می نمود. پیام شهید: وصیتی که به مردم شهید پرور دارم این است که باید تنها راه شهیدان را ادامه بدهید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید. منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: فراموش نکنید که دنیا به آخر می رسد. خود را مهیای سفر آخرت کنید. لحظه ای از دعا برای سلامتی و ظهور امام زمان غفلت نکنید که تنها می توانید مشکلات خود را به واسطه ی آن حضرت حل و رفع کنید. در دنیا دو صف وجود دارد، صف باطل که همان طاغوت است و طاغوتیان، صف حق که راه پیامبران و امامان و راه امام خمینی کبیر است. خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون من است. گلبرگ های خاطره: نقل از همرزم شهید: در شبی که قرار بود حمله شود در نیمه های شب من از خواب بیدار شدم دیدم که شهید علی خاقانی در حال نماز خواندن و راز و نیاز با خداوند است. بعد از آن بلند شد و ایستاد و به نظاره کردن اطراف پرداخت. از او پرسیدم که چرا نمی خوابی، بخواب تا موقع حمله سرحال باشی. او گفت: من خوابم نمی آید و اگر من لیاقت داشته باشم امشب در این حمله (محرم) به شهادت می رسم و حال که بیدارم دارم اینجا را تماشا می کنم چون می دانم که چند ساعتی بیش زنده نیستم. این خاطره برای من خیلی جالب بود چون که واقعاً به او الهام شده بود که به مقام والای شهادت می رسد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
گلبرگ های خاطره: پدر شهید نقل می کند آخرین باری که عبدالکریم به مرخصی آمده بود وقتی که به خانه آمد گفت این بار یک مرخصی 10 روزه گرفته ام تا برای آخرین بار از همه ی فامیل و اقوام و آشنایان مخصوصاً از شما خانواده ی عزیزم حلالیت بطلبم. همان روز اول از فامیلمان خداحافظی کرد و به قصد خداحافظی از دیگر آشنایان بیرون رفت، ما شب را در غیاب او سپری کردیم به امید آنکه 9 روز دیگر در کنارش خواهیم بود، اما با کمال تعجب فردای آن شب وقتی به خانه آمد، با خواهران و برادران خود خداحافظی کرد و آمد پای مرا ببوسد که من مانع شدم و به حالت گلایه گفتم درست است که جنگ است و در این 10 روز وجودتان در جبهه لازم است، اما باید لا اقل یک شب در منزل می ماندی تا باعث شادی مادرت و دیگر اعضای خانواده ات می شدی ولی او جواب بسیار عجیبی داد: پدرجان ترسیدم که اگر در منزل خودمان بمانم احساس وابستگی ام به شما مانع از این شود که به جبهه برگردم و این تعلق خاطر برگشت به جبهه را با تأخیر بیندازد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: به ملت شهید پرور ایران توصیه می کنم، شما که آرزو می کردید ای کاش ما در زمان امام حسین (ع) بودیم و در صحنه ی جنگ شرکت می کردیم، الان وقت آن است که به امام زمانتان، خمینی بت شکن یاری کنید و از حریم اسلام عزیز دفاع کنید. گلبرگ های خاطره: نقل از همسر شهید: روزی که از جبهه به مرخصی آمده بود برایمان تعریف می کرد.می گفت من در یک عملیات بودم، چهار روز به عقب برنگشتیم وقتی که خسته و کوفته به سنگر آمدم بچه ها گفتند چه می خواهی بخوری؟ گفتم: فقط یک چایی می خورم. بچه ها چایی درست کردند. وقتی چای آوردند، متوجه ماری شدم که پشت سرم بود. به بچه ها گفتم: فرار کنید. وقتی که ما از سنگر بیرون آمدیم، خمپاره ای بر روی سنگر افتاد و سنگر یکباره به هوا رفت. مقدر الهی این بود که ما آن روز به شهادت نرسیم. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: اگر بنا باشد شهدا خون بدهند و امام و رهبر تلاش نمایند و زحمت بکشند ولی جامعه و مردم گوش به فرمان نباشند جامعه در زیان است و نابود شدنی می باشد. از خدا می خواهم به مردان و زنان ما حس قبول مسئولیت و توان انجام تعهد عنایت بفرماید. گلبرگ های خاطره: خواهرشان تعریف می کند: وقتی به او گفتند که سه ماه برای سربازی وقت داری شهید در پاسخ گفت که ندای «هل من ینصرنی» امام حسین (ع) را باید همین موقع جواب داد بلکه تا سه ماه دیگر جنگی نباشد و ما از این فیض بزرگ محروم بمانیم. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: پیامم به شما این است که به نماز جمعه و جماعت اهمیت داده و در کارها صبور و شکیبا باشید و تا حد امکان به زیر دستان خود کمک کنید. نماز را اول وقت بر پا کنید و در مسجدها شرکت گسترده داشته باشید. گلبرگ های خاطره: در عملیات محرم بی سیم چی بود. هنگام عبور از منطقه ی مین، چون طول میدان مین حدود یک کیلومتر بود به فرمانده خود گفت: چون طول میدان وسیع است ممکن است وسط میدان کانالی باشد و نیروهای بعثی کمین کرده باشند، خوب است یک گروه جلو بروند و گروهی همین جا مانده و هوای آن ها را داشته باشند، که در این لحظه نیروهای بعثی عراق از کانالی در میدان مین شروع به بالا آمدن کردند و تدبیر او کارساز شد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
شهید رمضان صابری نام پدر: غلامرضا تاریخ تولد: 1345 محل تولد: رهنان شغل: کارگر کارخانه یگان اعزام کننده: بسیج تاریخ شهادت: 62/7/29 محل شهادت: کردستان زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان زندگینامه: رمضان صابری تا کلاس ششم درس خواند و بعد از آن به کار در کارخانه مشغول شد. دو ماه بعد از کار به جبهه رفت. ایشان در عملیات های مختلف از جمله عملیات محرم شرکت داشت و در عملیات والفجر 4 به فیض عظمای شهادت نایل آمد. جلوه هایی از شهید: دارای اخلاق خوش بود و احترام خاصی برای پدر و مادر قایل بود و رفتن به مسجد و گرفتن روزه از خصوصیات بارز ایشان بود. پیام شهید: وقتی شنیدید من به جوار رحمت الهی و به قرب الهی رسیدم سرتان را بالا کنید و حمد و سپاس خداوند را به جای آورید. یادتان باشد که مرا دوباره ملاقات خواهید کرد و ملاقات من احتیاج به این دارد که متقی و با ایمان باشید تا در جهان آخرت در کنار هم زندگی کنیم. گلبرگ های خاطره: در عملیات محرم چند شبانه روز باشهید صابری بودم. یک روز عصر در روی تپه 175 در بیست متری عراقی ها زمین گیر شدیم، شهید صابری در حالی که چشمانش از گرد و خاک قرمز شده بود، دشمن را در چند متری نشان می داد و همین طور هلیکوپتری که در حال پیاده کردن ادوات و تجهیزات بود، اما لحظه ای اضطراب در وجودش مشاهده نگردید. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
گلبرگ های خاطره: غروب نوزدهم ماه مبارک رمضان و نزدیک افطار بود. خورشید آرام آرام در مغرب پنهان می شد. همه به چادرها رفته بودند. لحظه ها می گذشت، ناگهان صدای غرش هواپیماهای دشمن در فضا طنین افکند و لحظه ای بعد صدای مهیب چند انفجار و به دنبال آن دود سیاهی اطراف ما را پوشاند. در گوشه ی چادر پیکر خونین حجت را دیدم، خون از پیشانی اش فوران می کرد و بر چهره ی رنگ پریده اش جاری می شد. شاید هر کس که در آن لحظه او را می دید با آن تقارن زمان یعنی شب قدر و ضربت خوردن مولی الموحدین علی علیه السلام، خاطره ی محراب خونین و مسجد کوفه و فرق شکافته ی پدر مظلوم یتیمان در ذهنش تداعی می شد. لب های روزه دار و خشک حجت بود که در آن افطار خونین به ذکر دعا مشغول بود. زمزمه های آخرش را نمی شنیدم ولی شاید علی وار در محراب عشق با فرقی خونین ندای " فزت و رب الکعبه " را سر داده بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: ای زمان تو شاهد باش و ای تاریخ تو یادداشت کن که ما فقط و فقط برای اسلام می جنگیم. آنان که می گویند اگر در زمان امام حسین (ع) بودیم ندای او را لبیک گفته و نمی گذاتشیم او تنها بماند، حال بدانند که امام حسین عصر ما امام خمینی است. پس بیایید خود را خالص و پاک کنید و ندای خمینی را لبیک بگویید. ای ملت غیور آیا می توانیم ناظر باشیم که متجاوزان دست به سوی اسلام و کشورمان دراز کرده اند و قصد نابودی اسلام را دارند و ما سکوت اختیار کنیم. من اکنون می روم تا آتشی را که در درونم مشتعل شده خاموش نمایم و با خدایم ملاقات کنم. گلبرگ های خاطره: شهید سید اکبر صدیقی با توجه به کمی سن برای رفتن به جبهه سماجت بسیار داشت. جهت راضی کردن والدین و جلب رضایت ایشان هر روز آیه و حدیثی جدید فرا می گرفت و برای آن ها می خواند و برای رفتن به جبهه اصرار و التماس می کرد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)
پیام شهید: توصیه ای که به جوانان و رزمندگان اسلام دارم این است که، ای برادر فقط روح شهادت طلبی نمی تواند کارا باشد بلکه با امید به اینکه اگر کشته شدید شهید هستید، به جبهه بروید و با دشمنان اسلام مبارزه نمایید و نیت خود را خالص کنید که فقط برای رضای خدا باشد، شهادت هدف نیست بلکه هدف نهایی رضای خدا و سرانجام تحصیل لقای اوست. در این مورد از خدا کمک بخواهید و من نیز در این ساعات آخر، از خداوند می خواهم که اخلاص در عمل را به همه ی رزمندگان اسلام عطا فرماید و آنفدر خالصمان کند که جز او به هیچ چیز نیندیشم. توصیه دیگر این است که امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و سعی کنید که هر چه زودتر تمامی قوانین و احکام اسلام در جامعه پیاده بشود تا ریشه ی مفسدین از بیخ و بن کنده شود. اگر ما با عملمان امر به معروف و نهی از منکر نماییم سودمندتر است. گلبرگ های خاطره: نقل از برادر شهید: شهید می فرمود: در عملیات محرم بودم، در یک لحظه خودم را به تنهایی در مقابل یک تانک عراقی دیدم به طوری که با مرگ چند قدمی بیشتر فاصله نداشتم. احساس خاصی به من دست داد، بلادرنگ آیه ی " ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین " را خواندم، با روحیه ای که به دست آوردم به لطف خدا نجات یافتم. همرزمی می گوید که من در پیشروی به سوی دشمن کسی را شجاع تر از اسدالله ندیدم. وقتی شهید شد جنازه ی او را به درون کانال کشیدم ولی متأسفانه دستور عقب نشینی آمد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد منبع : پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان ( shohada-rehnan.ir)