استوری علی افشار...روز یکشنبه🫂
#استوری
#داوود
#علی_افشار
#احسانه
#گاندو
#کافه_گاندو
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12😎
استوری آقا مجید : روز یکشنبه✅🌺
#استوری
#مجید_نوروزی
#رسول
#کافه_گاندو
#گاندو
#کپی_ممنوع
#احسانه
@Kafeh_Gandoo12😎
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
روز یازدهم چله زیارت عاشورا به نیت امام کاظم(ع)
مداحی آنلاین - ای باوفا جا موندم - اسداللهی.mp3
3.01M
34 روز تا محرم اباعبدالله... :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️به کسی رأی بدید که این 9 ویژگی رو داشته باشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم حسنینم...ولی وقتی کوچیک بودم شیطونی میکردم بهم میگفتن حامد!😂
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه گفتنش عشقهههه😍😂
پول قدیمی عکس حاج احمد.....🤣
#برنامه_محفل
#حسنین
#حامد
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🥰
.کافـهـگـانــدو|حامیــن .
رمان:{نسل غیرت} پارت:۲۸ •••♡••• پدر عطیه:اقا خوبید؟ رسول:اره خوبم نگران نباشید عزیز:اقا خوبید؟ رسول:
رمان:{نسل غیرت}
پارت:۲۹
•••♡•••
عبدی:با بچه ها رفتیم بیمارستان
پدر عطیه:رسول رو بردیم داخل اتاق تا معاینه بشه که سراسیمه دیدم کسی وارد اتاق شد
بچه ها:رسولللل
عبدی:رسول جان
دکتر:چه خبرههه اقایون؟!؟!
عبدی:ببخشید دکتر
بچه ها:رسول داداش خوبی؟
فرشید:چیشد رسول؟
عبدی:بچه ها اروم باشید بنده خدا سکته کرد
رسول:سلام اقا چیزی نیس من خوبم
عبدی:اقا....شما میدونین چیشد؟
پدر عطیه:والا دقیق نمیدونم ولی انگار کسی قصد داشته محمد رو بُکُشه ولی رسول جلو خطر رو گرفت
داوود:چییییییییی!
فرشید:الان محمد خوبه؟؟؟
عبدی:بچه ها بچه ها اروم باشید
پدر عطیه:اره الحمدالله خوبه نیروهای پلیسم زحمت کشیدن دستگیر کردن بردنش بازداشتگاه
عبدی:نمیدونین چه بازداشتگاهی؟
پدر عطیه:فکر کنم نگهبان بیمارستان بدونه
عبدی:خب خوبه
داوود:الان شما نمیدونین دقیق با چی میخواستن بلا سر محمد بیارن ؟
پدر عطیه:انگار با سرنگ میخواستن مواد رو بریزن داخل سُرُم محمد ولی خب این گل پسر رسید
داوود:بابا خفن
رسول:حیح
عبدی:اقا دکتر الان حال رسول ما چطوره؟
دکتر:ضربه شدیدی نبوده باعث بشه شکستگی چیزی به وجود بیاد و الحمدالله چیز خاصی نشده جای نگرانی نیس فقط یکم کوفتگیه که به مرور خوب میشه
عبدی:خب خداروشکر
دکتر:الانم تصمیم با خودشه یا بمونه یکم استراحت کنه یا بره و...
عبدی:رسول؟
رسول:اقا خوبم میتونم برم
عبدی:یهو چیزی نشه رسول؟
رسول:نه خیالتون راحت
عبدی:باشه پس اقا دکتر ترخیصش کنین
دکتر :باشه
عبدی:ممنونم (تلفن عبدی زنگ خورد ) الو...
علی:الو ..سلام اقا خوبید؟...رسول خوبه؟
عبدی:سلام علی،اره خوبه،خبری نشد؟
علی:چرا اقا خبرایی هست
عبدی:چه خبرایی؟
علی:اقا لوکیشن همون بیمارستان که هستید بدم به اقا رسولی که سعید رو بیارن اینجا؟
عبدی:نه نه
علی:چرا؟
عبدی:به هر دلیلی میتونن هنوز ت.میم داشته باشن واسه تعقیب سعید بیان اینجا اگر محمد شناسایی بشه راحت میتونن ترور کنن
علی:بله چشم پس موقعیت بیمارستان جدید رو واسشون فرستادم لوکیشنش رو براتون میفرستم تا ۱ ساعت دیگه میرسن اقا
عبدی:باشه ممنون از جعفری هم تشکر کن فقط رسولی جواب تلفن میده؟
علی:چشم،چون تو هلکوپتر هستن زیاد در دسترس نیستن اقا
عبدی:خب باشه رسیدن خبر بده برم بیمارستان
علی:چشم
عبدی:ممنون خداحافظ
عطیه:با گریه و جیغ اومد اتاق،باباااااااا
پدر عطیه:چیشدههههههه عطیه
عطیه:بابا محمددددد
پدر عطیه:محمد چی عطیههه؟
عبدی:محمد چیشده عطیههههه خانمممم؟
عطیه:تروخداااااااااا بیاین بالااااا
عبدی:اروم باشید بگید چیشده
عطیه:نمیدونم چیشد داشتم با محمد حرف میزدم یهو دیدم دستگاهش صدا داااااد بعدد نمیدونمممم چیشددددد
پدر عطیه:واای
عطیه:ترووووو خداااا بیاین بریم بالااااا
داوود:با عطیه خانم و اقا و پدر عطیه خانم و فرشید و رسول رفتیم بالا پیش محمد که دیدیم دکترا داخلن
مادر عطیه:واااای اقا
پدر عطیه:چیشد خانم
مادر عطیه:نمیدونم به خدا عطیه پیش محمد بود یهو با جیغ و گریه اومد بیرون دیدیم حال محمد خرابه بعد عزیز خانم رفت داخل با حال بعد اومد گفت...
پدر عطیه:خب چییییی؟
عبدی:چیی ؟
مادر عطیه:گفت....گفت....ضربان نداره
عبدی:یاااااااااا خداااااااا
عطیه:یا امام زمااان....ماماااااااااان...... دستگاه شوک بردن تووووووووو ماماااان.....محمدمممممم
رسول:یاخدااااا محمدددد،محمد تروخدااا داداشششش،محمدددد
عطیه:بابااااااا
دکتر:۲۰۰ ژول شارژژژژ
پرستار:شارژ
دکتر:۳،۲،۱،شوک
پرستار:ضربان نداره دکتر
دکتر:۳۰۰ ژول شارژژ
پرستار:شارژ
دکتر:۱،۲،۳ شوک
پرستار:دکتر کافیه
دکتر:CPR بدید زوووود
پرستار:دکترررر رفتهههه
دکتر:برید کنار خودم CPR میدم
پرستار:دکترر
دکتر:۱،۲،۳،۴
پرستار:اقا دکتررر
دکتر :۱،۲،۳،۴
پرستار:زمان رفت...
دکتر:نههههه نههههه نهههه،بزن ۳۰۰ ژوللل شارژ زووود
پرستار:دکتر
دکتر:زووود
پرستار:شارژ
دکتر: ۳،۲،۱ شوک
پرستار ۲:دکترررر....
•••🕊•••
ادامه دارد...
.کافـهـگـانــدو|حامیــن .
رمان:{نسل غیرت} پارت:۲۹ •••♡••• عبدی:با بچه ها رفتیم بیمارستان پدر عطیه:رسول رو بردیم داخل اتاق تا
رمان:{نسل غیرت}
پارت:۳۰
•••♡•••
پرستار ۲:برگشتتتتتتتتت
دکتر:آه...آخیش
پرستار:دو....دکتر....اینجارو
دکتر:چیشده؟
پرستار:دستاش
دکتر:دستاش؟
پرستار:اره دستاش....دستاششششش داره تکون میخورهههههه
دکتر:یاعلییییییی،محمد اقا
پرستار:برم یکی از همراهاشونو صدا بزنم؟
دکتر:اره همسرش بگو همسرش بیاد
پرستار:چشم
دکتر:خدایا...شکر
پرستار:همسر اقای حسینی!
عطیه:ب...بلهههه؟چیشدهههه؟محمدممممم
پرستار:انگار...
عطیه:انگار چییی؟
پرستار:انگار ایشون داره بهوش میاد
عطیه:چیییییی.؟
عزیز:محمدددد
پرستار:شما بیاین تو یکم حرف بزنین تا شاید با صدای شما بهبود پیدا کنه و چشاشو باز کنه
عطیه:چشممم
عزیز:برو تو عطیه مادر برو
عطیه:چشم چشم
پرستار:دکتر بفرمایید
عطیه:محمددد،محمدمممم
دکتر:اروم خانم
عطیه:چشم
محمد،محمد جان،محمدم،منم،همسنگریت،عطیه،محمد،تروخدا چشاتو باز کن عشقم،به خدا دلم لک زده برا چشات،محمد،تروخدا بلند شو،محمد،خیلییی دلم برات تنگه،منو تنها نذار،بلند شو،منو ببین،عزیزم،محمدم
دکتر:پاشو اقا محمد خانمت منتظره
محمد:مم
دکتر:محمددددد
عطیه:محمدددد....محمد جانمممم
محمد:ع...عط...عطی...یه
عطیه:جانم جانم محمدمممممممم
محمد:ع...عطی...ه
عطیه:جونم جونمممم محمد چشاتو باز کن منو ببین
محمد:عط....یه...
عطیه:جاااا جانمممم
محمد:(چشاشو اروم اروم باش کرد)س....ل...ا...م
عطیه:سلام عزیزم سلام قربونت برم سلام دور سرت بگردممممم
محمد:ع...ط...یه
عطیه:جانم
محمد:خ...و...ب...ی
عطیه:قربونت برم من که اولویتت بقیه ان که حالشون خوب باشه ،اره خوبم قربونت برم تو خوبی؟
محمد:خو....خوبم....فقط...په...پهلوم....درد...میکنه
عطیه:دکتر
دکتر:جای نگرانی نیس چون تازه بهوش اومدن یکم درد بدنشون زیاد میشه ولی طبیعیه خوب میشه
عطیه:ممنون،نگران نباش محمدم
دکتر:پرستار دستگاه هارو جدا کنین بیمار رو منتقل کنین بخش
پرستار:چشم
دکتر:رفتم و به همراهاشون خبر دادم به ذوق عجیبی اومدن داخل پیش بیمار
عبدی:بعد از دیدن محمد و اروم شدن تپش قلبم رفتم بیمارستان پیش سعید
رسولی:سلام امیر حسین
عبدی:سلام بروسلی من ،چه خبر
رسولی:شکر همچی خوبه
عبدی:سعید کجاس؟
رسولی:اتاق ...رفتن زخمش رو بخیه بزنن شانس اوردیم که عفونت نکرده وگرنه معلوم نمیشد چه اتفاقی میخواست بیوفته
عبدی:تو خوبی؟
رسولی:اره خوبم
عبدی:محسن صورتت چیشده؟
رسولی:صورتم؟؟
عبدی:اره نگا کن نور ایمان داره ازش میزنه بیرون
رسولی:نگاش کنن
عبدی:خخخخخخخخ
رسولی:حیحیحی
عبدی:مرسی داداش لطف کردی
رسولی:قربونت برم،راستی محمد چطوره؟
عبدی:بهوش اومد
رسولی:جدییییی؟
عبدی:بله
رسولی:الحمدالله
عبدی:بریم داخل پیش سعید؟
رسولی:اره بیا
عبدی:تق تق،اقا سعید
سعید:اخخخخ سلام اقااااااااا
عبدی:چطوری پسرمممم؟
سعید:شکر خدا خوبم فقط پام یکم ...
عبدی:انشاالله خوب میشی
سعید:اقا محمد خوبه؟
عبدی:اره خوبه ،میریم ببینیمش
سعید:مرخصم؟
عبدی:بله
سعید:خداروشکر
عبدی:حیح
سعید:اقا رسولی ازتون ممنونم
رسولی:کاری نکردم همش زحمات اقا عبدیه
عبدی:نفرمایید
محمد:ر...رسول...جان....خوبی؟
رسول:(با بغض)تا باشید چرا خوب نباشم اقا
محمد:خوش...حالم...میبینمت...عزیزم
رسول:منم اقا منم
محمد:شنیدم صدای جیغ میاد،رسول...میری...ببینی....چیشده؟
رسول:چشم اقا روچشمم
محمد:ممنونم
رسول:دیدم یه اقایی یه پرستار خانم رو اذیت میکنه رفتم جلوش وایسادم که یه چک خوابوند دَر گوشم
مرد:تو چه دخالتی میکنی وسط دعوامون
رسول:بلند شدم و قوی رفتم جلوش و گفتم خواهرمهههه،ناموسمهههه،چیکارش داری.؟
مرد:سوزن سُرَنگ رو کرد تو دستم محکم داشت میشکست
رسول:الان اتفاق خاصی افتاده؟الان باید بزنی تو گوش ناموس مردم ؟مگه خودت نانوس نداری دست رو ناموس دیگران بلند میکنی؟ها؟
مرد:اگه چیزی میشد توی جوجه جواب میدادی؟
رسول:الان چیزیت شده؟اینو بگو؟چیزیت شدههههه؟
مرد:یه چک خوابوند تو گوشم و هولم داد و گفت برو بابا
پرستار:اقا خوبیییید؟
رسول:آه...آخ....اره خوبم نگران نباشید
مرد:مرتیکه
پیر مرد:اخه پسر چرا از این دختر حمایت کردی اخه تو چیکارش داشتی؟
رسول:حاج اقا من فکر میکردم به دختر شما بی احترامی شده باید غیرتی میشدم
پیر مرد:خیلی با غیرتی پسر....عذر میخوام همچین چیزی گفتم....یاعلی کن....یا علی کن بلند شو
رسول:یاعلی،ممنونم
پرستار:مرسی اقا شرمنده بابت من زخمی شدید بفرمایید دستمال تا خون دماغتونو پاک کنین
رسول:وظیفه بود شما ناموس منم محسوب میشید،ممنونم
پرستار:لطف کردید
رسول:بفرمایید به کارتون برسید
پرستار:ممنون
•••◇•••
با گذشت این اتفاق برای رسول نسل غیرت ها دیده شدن و فهمیده شدن ولی شهیدایی همچو شهید خلیلی و... در این راه به شهادت رسیدن برای ناموس مردم
خلاصه که محمد مرخص شد :)))
عطیه خانم و اقا محمد ازدواج کردن:)))
سعید و داوود بهبودی کامل پیدا کردن:))))
و همچی مثل قبل خوب پیش رفت و همگی برگشتن سایت:)))
●●امیدوارم از رمان لذت برده باشید ،دوستتون دارم،رمان بماند به یادگار از طرف:احسانه●●
پایان♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخریب و تعریف در ۱۳ ثانیه!😂
امان از این حسنین!
+که خودش نمیتونه خودشو تقلید کنه😂
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🔥
34.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خندههایسید....:)
متوجه شدید تا حرف از باباهامیشه؛ خنده حاجی یدفه محو میشه؟🥲....
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12😎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفاقت قلقلی😂😂😂😂چه تفاهمی دارن!🙈
سید شعرو میگه خودشم از خنده غش میکنه😐😂
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🍿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+حامدسلطانیرودوستدارم...😐😂
!حامدشاکرنژاد رو اصلا واقعا...
سید:یه نگاه عمیق به حاجی...:)
+دوست دارم!🥺🙈
_دل به دل راه داره😍😍😍😍
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🌸
26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهسوالاییمیپرسهاین سید😂😂
کدومتون لوس تره مثل حامد😂
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🦋
44.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشق این کلیپم😂😂❤️
آخرش ازدواج میکنن 🤣شارژ فارسیش تموم شد🥺😂
#حسنین
#حامد
#برنامه_محفل
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12🌸
https://eitaa.com/haminemahfell
بهدیوارقفسبشکستهامبالوپرخودرا
زدم تنــهای تنـها ناله های آخر خود را
درونشعلههمچونشمعسوزانآتشیدارم
کهآبمکردهوآتشزدهپاتاسرخودرا
قفسرادرگشودهصیدراآزادبگذارید
کهدرکنجقفسنگذاشتجزمُشتیپرخودرا
بزنکفپایکوبیکنبیفشاندست، امّ الفضل
کهکُشتیدرجوانیشوهربییاورخودرا
بیا و ایندمآخربهمندهقطرهیآبی
کهخوردمسالهاخوندلغمپرورخودرا
چهگویی ایستمگر در جوابمادرمزهرا
اگرپرسدچرا لبتشنهکُشتیشوهرخودرا
اجلبالایسر، من در پیدیدار فرزندم
گهیبگشودهام گهبستهامچشمترِ خودرا
بهیادشعلههاینالهیابنالرّضا «میثم»
سِزَدآتشزنیهمنخل، همبرگوبرِخودرا
شهادت جواد الائمه، ابن الرضا ،
جوان ترین امام شیعیان بر همگان تسلیت باد! 🖤🥀
تیپ👌😍
فقط کیفش🤣🤣
#اشکان_دلاوری
#فرشید
#هوش_مصنوعی
#سادات
#گاندو
#کافه_گاندو
#کپی_ممنوع
@Kafeh_gandoo12😎
استاد گلفت کیه؟
وحید رهبانی👌👍😂
#وحید_رهبانی
#سادات
#هوش_مصنوعی
#سادات
#گاندو
#کافه_گاندو
#کپی_ممنوع
@Kafeh_gandoo12😎
استوری آقای رهبانی !
دوست داشتید برید🥺
#استوری
#محمد
#وحید_رهبانی
#گاندو
#کافه_گاندو
#کپی_ممنوع
@Kafeh_Gandoo12😎
سلام سلام 😍
یه برنامه عالی به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت فاطمهۜ و حضرت علی؏
فردا داریم...🫀😉
ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار....
صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد
ان پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.🫀
سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه (ع) خجسته باد🌹😌
#ذی_الحجه
@Kafeh_Gandoo12😎
#اد_حانیه
سلام سلآممممم!
به مناسبت این روز قشنگ برنامه داریمممم
آقا خیلی وقته از گاندو چیزی نزاشتم....
سوپرایز دارم خدمتتون😌😂
بعد از گاندو محفل میزارم😍