eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
913 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 ۴ ۲۵ 🕊 🍂🍃🌾 🕊 حرکت سریع ستون نشان می‌داد که همه با قدرت فین می‌زنند. به پشت روی آب خوابیده بودم و همزمان با فین زدن، چشمم به مانورهایی بود که یکی یکی خاموش می شدند. آسمان هیبت شبانه گرفت. اما باز صدای هواپیماها توی مغزم پیچید که این بار به جای ریختن منور، ساحل و اسکله های ما را در حاشیه رودخانه کارون بمباران کردند. این بمباران هم مثل ریختن منورها حساب شده بود، چراکه اسکله‌ها مملو از نیروی پیاده بودند که می‌خواستند بعد از شکسته شدن خط به ما ملحق شوند. حالا به جای آسمان، اسکله حاشیه کارون با شعله هایی که بر جان قایق ها افتاده بود روشن شد. دیدن این صحنه توسلم را بیشتر کرد. اگر در ادامه راه تردید می کردم، ستون ناچار به بازگشت می‌شدند و معلوم نبود هنگام برگشت، کسی از رگبار تیربارها و شلیک آرپی‌جی هایی که به سویمان گشوده شده بود، جان سالم به در ببرد تنها یک راه داشتیم، که این ۱۰۰ متر باقیمانده را به سمت دشمن فین بزنیم و زیر این همه آتش خط را بشکنیم. در این لحظه، خش خش صدایی از بی سیم تلفنکن که همراهم بود می‌آمد. صدای سیدمسعودحجازی (فرمانده طرح و عملیات لشکر)را شنیدم. کریم،کریم، مسعود. گفتم:ماکمتراز صد متر با هدف فاصله داریم. گفت:معطل نکنید؛بزنید! معطل نکنید؛بزنید! حتی اگر دستور طرح و عملیات لشکر هم نبود، آتش دشمن مجبورمان می‌کردند که دست هایمان را از داخل طناب بیرون بیاوریم و ستون خطی و منظم تبدیل به آرایش افقی و پراکنده شود و لابد کسانی که تا آن لحظه تیر خورده بودند یا شهید شده بودند تسلیم امواج خروشان شدند. از میان بچه‌ها با اینکه سرش تیر خورده بود اما باز فین میزد تا به ساحل دشمن برسد در هنگامه آتش و انفجار و باروت، اولین آرپی‌جی را زد و متعاقب آن، (شهید) با نارنجک انداز به طرف دشمن شلیک کرد. چند نفری هم از داخل آب به طرف دشمن که _ تیر تراش _ میزد، چند رگبار گرفتند. ولی من با حاج محسن فقط فریاد می زدیم: "خودتان را برسانید به ساحل." 🍂____________________ پ.ن: آزاده وجانبازسیدرضاموسوی: من دقیقاً پشت سر امیرطلایی بودم. یک تیر رسامی آمد، میان‌آب نشست و کمان کرد و خورد میان پیشانی امیرطلایی و از پشت سرش آمد بیرون. امیر همیشه کلاه غواصی داشت این سردی آب و کلاه باعث شد که خونریزی آنچنانی نداشته باشد. به هوش هم بود. گفتم: امیر شما تیر خوردی بیا برگرد. گفت:هیس. به بچه‌ها نگو. تاهرجاکه توانستم میایم .هر جا هم نتوانستم هلم بده. فقط بچه ها نبینند، نمی‌خواهم روحیه شان به هم بریزد. رفتیم تا رسیدیم به ساحل دیدم پشت سر هم هی میرود زیر آب. نمی‌توانست حرف بزند با یک حالت خرخر داشت جان می داد...شهیدطلایی درکنارساحل براثر همان تیر بشهادت می رسد.🕊🌹 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🌴🌾🌴🌾 🕊 🌾 🌴 🕊 🌴 🕊 هَفْتادو دوُمِينْ غَوّاصْ👣 💧 ۴ ۲۶ 🕊 🍂🍃🌾 🕊 💧یک آن احساس کردم که پاهایم به گِل نشسته است. ها را کندم و با پاشنه روی گِل ها حرکت کردم. با همان چند شلیک بچه ها، بیشتر نیروهای دشمن از خط اولشان عقب رفته بودند و چند نفری لب کانال به سمت ما شلیک می کردند. مقابلمان حلقوی و موانع بود که حرکت مان را کند می کرد و به دشمن فرصت می داد که بچه‌ها را تک تک توی باتلاق بزند. صدای رگبارهای پیاپی، ناله و ضجه بچه هایی را که دم ساحل تیر خورده بودند را در خود گم می‌کرد. چند نفر به صورت روی گِل ها افتاده بودند و یکی هم روی خورشیدی به سینه خوابیده بود و تکان می‌خورد. شناختمش یکی از همان طلبه‌های گردان غواصی بود و من نمی دانستم داوطلبانه روی خورشیدی افتاده تا بقیه روی او را بگذارند و از رویش عبور کنند. سیم خاردارهای مقابلمان را رضا عراقچیان باز کرد و من اولین رگبار را به طرف چند نفری که از توی کانال به طرف ما شلیک می‌کردند، گرفتم. هزار متر عرض اروند را شنا کرده بودیم اما این ۲۰ متر باتلاق زمین‌گیرمان کرده بود. از همانجا شروع کردیم به پرتاب نارنجک. چند عراقی که در داخل کانال مقابل ما بودند به طرفمان نارنجک می‌انداختند. یک دفعه دردی در کمرم پیچید که بی اختیار به زانو نشستم. موج انفجار کمرم را گرفته بود، اما می‌توانستم با وجود درد حرکت کنم. چند قدم برداشتم. کمی به دشمن نزدیک تر شدم. یک تیربارچی سمج عراقی، سر تیربار را خوابانده بود روی بچه ها و آنها را درو می کرد. چند تیر به گِل های دور و برم خود. جرقه هایی که از اصابت گلوله به آهن خورشیدی ها می خورد حواسم را پرت کرد. فریاد زدم:"خاموشش کنید.خاموشش کنید." داشتم این را تکرار می کردم که تیری از گوشه سمت چپ لبم وارد شد و از داخل گلویم خارج شد و دهانم یک آن سوخت. با صورت روی گِل افتادم و مثل گوسفندی که کارد گلویش را ببرد خِرخِر کردم. سعی کردم بچه ها مرا نبینند؛ مبادا تأثیری در روحیه آنها بگذارد و با چشم دور و برم را نگاه کردم. (رضا) و لای خورشیدی ها با تلاطم امواج بالا و پایین می شدند. حاج محسن هم به پشت، کمی آن طرف تر افتاده بود... …. 🍂____________________ پ.ن: آزاده و جانبازسیدرضاموسوی: قسمتی بود که خورشیدی تقریباً چسبیده بود به کانال. رضاعمادی مجروح شده بود، خودش را به هر شکلی رسانده بود بالای خورشیدی و بچه‌ها را قسم داد به حضرت زهرا و گفت: بچه ها دارند یکی یکی شهید می شوند. بیایید از روی من عبور کنید. این بچه‌هایی که کپ کرده بودند از روی رضا رد شدند. یکی از بچه‌هایی که با ما اسیر شد گفت: من آخرین نفری بودم که از روی رضا رد شدم و شنیدم استخوانش زیر پایم شکست، ولی رضا آخ نگفت…✨ رضاعمادی همانجا بر روی خورشیدی بشهادت می رسد.🕊🌹 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
طلبه ای که خودش را روی خورشیدی ها انداخت…🕊🌹 @Karbala_1365
و در سویی دیگر از ساحل (داریوش) ، نیز بعد از زخمی شدن خودش را بر روی سیم خاردارها می اندازد تا بقیه از رویش عبور کنند که در همانجا بشهادت می رسد. 🕊🌹 دانشجوی رشته پزشکی ،فرمانده دسته غواصی بود و فرماندهی را بااین کارش در حق بچه هایش، تمام کرد.✨ @Karbala_1365
🕊🌹 فرمانده دسته غواصی که بخاطر روحیه نیروها حاضر نشد برگردد...✨ @Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷همیشه روی لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت، اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می‌فرمایند: 🌷مومن شادی‌هایش در چهره است و حزن و اندوه‌اش در درونش می‌باشد . 🌷همه‌ی رفقای ما او را به همین خصلت می‌شناختند . اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره‌ای بود که با لبخند آراسته شده بود . 🌷از طرفی هم بذله‌گو و اهل شوخی و خنده بود . رفاقت با او هیچ‌کس را خسته نمی‌کرد . در این شوخی‌ها دقت می‌کرد که هیچ گناهی از او سر نزند.. شهید 🌷 @Karbala_1365
⭕️ خداحافظی با سلاح ژ-۳؛ «مصاف» در دستان یگان نخبه نزاجا 🔹سلاح ژ-۳ نزدیک ۵۰ سال سلاح سازمانی نیروی زمینی ارتش بوده اما به گفته فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ایران، به زودی این سلاح آلمانی جای خود را به سلاح ایرانی مصاف خواهد داد. ✌️ فإن حزب الله هم الغالبون✌️ @khademsho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 شب‌ هایم از جایی شروع شد، که از خیرِ ، به خیر کردنشان گذشتی..! ♥️ @Karbala_1365