eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
820 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 🍂 🌾 🍂 🍂 🌾 🍂 🌾🍂 🍂 🍁 ..🍁 🌸قسمت آخر 🍂🌸🍂 این وضع چنان افزایش یافت که در برهه‌ای، اعلام می‌شد تعداد اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق، ٨ هزار نفر اما تعداد عراقی‌های اسیر در اردوگاه‌های ایران، حدود ٣٥ هزار نفر است، طی همین ماه‌های آغازین، دولت عراق برای توافق درباره تبادل اسرا پیشقدم شد؛ چرا که اسارت ٣٥ هزار عراقی، به معنای خالی شدن بدنه جنگاور عراق از وجود ٣٥ هزار رزمنده بود که قطعا، شکست‌های بعدتر و مهیب‌تر به دنبال داشت. 🌱  اسرای ایران و عراق مربوط به آزادی اسرای مجروح و معلول و سالمند بود که طی سال‌های جنگ، حدود ٣٠٠ نفر از اسرای ایرانی مشمول این شرایط، آزاد شدند. مرحله دیگری از تبادل اسرا، سال ١٣٦٧ و پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ بود اما آن چه امروز به نام « » در متن جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده، ٢٦مرداد١٣٦٩ است که بیشترین تعداد آزادگان ایران، پس از سال‌ها ، در این روز پا به خاک وطن گذاشتند و این مرحله تا پایان ١٣٦٩ ادامه یافت. هر چند بازگشت اسرا به ایران تا نیمه‌های دهه ٧٠ هم ادامه داشت؛ چنان ‌که که به دلیل ١٦ سال اسارت در اردوگاه‌های مفقودین و دو سال اسارت در اردوگاه‌های شناسایی‌شده توسط صلیب سرخ در عراق، به « » ملقب شد و تنها یک هفته پیش از نوزدهمین سالگرد بازگشت آزادگان به ایران، بر اثر شدت آسیب‌های وارد شده در سال‌های اسارت، به رسید، ١٣٧٧ به ایران بازگشت در حالی که تا سال ١٣٧٥ و در واقع، تا ٨ سال پس از پایان جنگ عراق علیه ایران، دولت عراق، اسارت این رزمنده را کتمان می‌کرد و نیروهای سرخ از اسارت وی در اردوگاه‌های مفقودین عراق بودند. 🍂💔 ، مانند نیستند که و یادمان داشته باشند. مانند هم نیستند که و بیرق داشته باشند. ، هستند در همسایگی من و شما. پزشکی که از مطبش خارج شده‌اید، استاد دانشگاهی که پای درسش نشسته‌اید، کاسبی که باقی پول‌تان را بیش از آن چه باید، پس داده، رفتگری که نجوای بامدادی جارویش به تن کوچه‌های محل‌تان، بیدارباشی معصومانه است، شاید هر کدام، اگر بپرسید، خاطراتی از « » داشته باشند.»💔😭 @Karbala_1365 منبع: https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/96052616423
‼️خسارت به اموال مسجد 🔷س 3173: گاهی اوقات در #مسجد، بدون افراط و تفریط، #مهر از دستمان می افتد و می شکند، یا هنگام شستشو، #استکان_مسجد می شکند، آیا #ضامن هستیم؟ ✅ج: در فرض سؤال که آن اشیاء حکم امانت را دارد، اگر در حفظ آن کوتاهی نکرده باشيد ضامن نیستيد. #احکام_وقف #اموال_مسجد #مسجد #مهر #استکان_مسجد #ضامن 🆔 @resale_ahkam
#هیاهوی خاطراتت در #دلِ #شب میشکند سکوت #چشمانم را رفتنت #پرده بر میدارد از راز سر به #مُهرِ سالیانت… 💔 شهادت نوش جونت اما تنهامون نذار مارو هم گاهی یادی کن خداحافظ #علمدارسیدعلی💔😭 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
می‌آید اولین روزهای ماه محرم ۲۰ سال قبل بود مثل همه سال‌های قبل با خانم‌های همسایه‌ برای کردن ظرف و ظروف مسجد به آشپزخانه مسجد محل رفتم. مشغول شستن دیگ بزرگ مسی بودم که گفتند داخل مسجد، است با عجله دیگ مسی را آب‌کشی کردم و برای شرکت در روضه داخل مسجد رفتم اواسط روضه وقتی که متولی مسجد مُهرها را برای سجده زیارت پخش کرد ناگهان مُهرهای شکسته و لَب‌پَر شده مسجد را جلب کرد. با تمام شدن دیگر نتوانستم در مسجد بمانم بی‌خداحافظی از دوستانم با عجله به خانه برگشتم هر چه مهر در سجاده‌های خانه بود را برداشتم و با دقت نگاه کردم. چند مُهر کدر و لَب‌پَر را برداشتم و به نیت سرور و سالار شهیدان کارم را شروع کردم. وضو گرفتم و مهرها را داخل ظرفی پر از آب گذاشتم صبح گِلِ تربت کربلا را خمیر کردم و بعد گلوله‌های کوچکی از خمیر را جدا کردم. گلوله‌های گِلی را روی سنگ صاف به شکل دایره‌ای در آوردم و تمام تلاشم را کردم تا کاملا شبیه مُهرهای بازار شود. بعد از چند باز نگاه کردن به دایره‌های آن‌ها را دانه دانه در مجمعه روحی چیدم و در گوشه‌‌ای از حیاط که سایه بود گذاشتم تا چند روز به مُهرها سر می‌زدم و خشک‌شدن شان را نگاه می‌کردم کمی نگران بودم بی‌هیچ تجربه و استادی می‌ترسیدم مهرها بشکنند، ترک یا اصلا شکلشان به هم بریزد اما بعد از گذشت چند روز مهرها را بدون هیچ تَرَک یا در حالی که از تمیزی می‌درخشیدند از درون مجمعه برداشتم و در گذاشتم خیلی زود آوازه دست‌ساز من دهن به دهن چرخید. حالا کیسه‌های مُهر بود که از مساجد شهر و روستاهای سبزوار، مساجد اطراف سبزوار، امامزاده‌ها و حتی مساجد مشهد به در خانه می‌آمد. بعضی وقت‌ها تعداد که می‌آوردند آن قدر زیاد بود که تا روزی ۱۰۰ مُهر هم درست می‌کردم. دیگر مردم مُهرهای دست‌ساز مرا در مسجد هر شهر یا که می‌دیدند می‌شناختند علامت مُهرهای دست ساز من بی‌علامتی بود مُهرهایی ساده که هیچ نقش و نگاری نداشتند. تربت کربلا آرامش دارد هر بار که دست در تربت کربلا می‌بردم گویی از گوشه خانه پرمی‌کشیدم به دشت ، یاد سرور و سالار شهیدان و زینب کبری(س) آرامم می‌کرد. هنوز هم درست کردن مهر همین حس و حال را دارم بیشتر از ۲۰ سال درست کردم تا ۶ سال قبل که یک چشمم را از دست دادم. مادر شهید، طاقتش شکسته می‌شکند و می‌گوید به خاطر چشمم نمی‌توانم سرم را زیاد پایین نگه دارم. برای همین مردم و متولیان مساجد مراعات حالم را می‌کنند و کمتر برایم مُهر می‌آورند البته الان هم مُهر درست می‌کنم و هر بار که دست در گِلِ تُربت می‌برم و می‌گویم: السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.