eitaa logo
كشكول جودی
161 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
50 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم . کشکول مطالب روز ، آموزنده ، ادبی ، روانشناسی ، تربیتی ، حقوقی ، علمی ، اخلاقی ، عرفانی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@KashkulJudy ماجرای خواندنی احمد بن ‌ابی ‌نصر بزنطی ✅احمد بن ابي نصر بزنطی می ‌گويد : من ابتدا واقفی مذهب بودم؛ بعد ، مستبصر شدم . روزی از امام رضا (علیه السلام)تقاضا كردم وقت مناسبی تعيين بفرمايد تا شرفياب حضور گردم و مسائلم را مطرح كنم. اين گذشت تا روزی من در خانه‌ام نشسته بودم ، در زدند. ديدم خادم امام مركب مخصوص امام را آورده تا مرا خدمت امام ببرد. با خوشحالی تمام سوار شدم و شرفياب گشتم. مسائلی را مطرح كردم و بهره‌ها بردم تا شب شد. همان‌ جا نماز مغرب و عشا را با امام (علیه السلام) خواندم . بعد، غذا آوردند و پس از صرف غذا خواستم برخيزم برای رفتن . فرمود: دير وقت شده و منزل شما هم دور است، صلاح اين است كه همين جا استراحت كنی ، من هم كه از خدا می ‌خواستم خدمت امام (علیه السلام) باشم، اطاعت كردم و ماندم. به خادمشان گفتند : رختخواب مخصوص خودم را بياور، برای آقای احمد بزنطی پهن كن . من در اين موقع به فكر فرو رفتم و از ذهنم گذشت كه معلوم می ‌شود من آدم بسيار بزرگواری هستم كه امام اين‌گونه با من رفتار می كنند ؛ امام (علیه السلام) مركب مخصوص خود را برای من فرستاده و مرا به خانه‌اش آورده و با من هم غذا شده و بعد، رختخواب مخصوص خودش را در اختيار من گذاشته است، عجب ! اين منم كه چنين بزرگوارم ؟ امام نيم خيز شده بود تا برخيزد و به اتاق خود برود. ديدم نشست. فرمود : احمد، قصّه‌ای برايت بگويم. وقتی صعصعة بن ‌سوهان، از اصحاب جدّم اميرالمؤمنين (علیه السلام) مريض شد، اميرالمؤمنين (علیه السلام)به عيادت او رفت و كنار بسترش نشست و دست بر پيشانی او گذشت و او را مورد ملاطفت قرار داد. 🌺بعد، وقتی خواست برخيزد، فرمود : صعصعه، نكند اين آمدن من به عيادتت را مايه‌ ی امتياز خود از برادران ايمانی ‌ات بشماری ، اين تكليف دينی من بود كه انجام دادم، امام رضا (علیه السلام)اين قصّه را گفت و برخاست و در واقع، با اين عمل، هم آگاهی خود را از ما‌فی ‌الضّمير من نشان داد، كه نمونه‌اي از علم غيب بود، هم به من پند داد و مرا از بيماری عُجب و خودپسندی شفا بخشيد. بحارالانوار،جلد49،صفحه‌ي48،حديث48 @KashkulJudy
💠 🔸 امام حسن عسکری(علیه السلام): مزاح و شوخى بیش از حد باعث می شود که جرات بر تو پیدا کنند. ⚜️ لا تُمَازِح فَيُجتَرَأ عَلَيک 📚 بحارالانوار/ج17/ص317 - الکافي، ج 2، ص 18 ✍🏼 اسلام مخالف شوخی و مزاح نیست و اتفاقا تاکید دارد که ، بشاش و خنده‎رو باشد، اما شوخی بیش از حد، حرمت انسان را می شکند. @KashkulJudy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مجردها حواستون باشه 🔴 ❌وقتی معیار درستی برای ازدواج نداری... بعد ازدواج منتظر کلی مشکلات باش .... @KashkulJudy
@KashkulJudy 🔸ویژه سالروز شهادت امام جواد علیه السلام 📍امام جواد (علیه السلام) در سال 203 در طفولیت به امامت رسیدند. اما در همان زمان‌ها با مشکلی که در میان شیعیان ایجاد شده بود مواجه بودند یعنی تا آن زمان سابقه نداشت امامی پیش از سن بلوغ در این جایگاه قرار بگیرد لذا پذیرش مقام امامت ایشان برای بسیاری از اصحاب امام رضا (علیه السلام) سنگین و سخت بود. 📍از این روست که می‌بینیم حتی برخی افراد از امامتِ امام رضا (علیه السلام) نیز بر می‌گردند، یعنی نه تنها امامت امام جواد (علیه السلام) را نمی‌پذیرند بلکه در امامت امام رضا (علیه السلام) هم تردید می‌کنند و حق را به واقفیه می‌دهند که امام کاظم (علیه السلام) را به عنوان آخرین امام معرفی و پذیرفته بودند. 📍با این وجود، امام جواد (علیه السلام) با نشان دادن قدرت بی‌مانند علمی خویش در همان سن طفولیت و همچنین حمایت‌های بسیار موثر علی بن جعفر عموی امام رضا (علیه السلام) که مردی بسیار ولایتمدار بود و در تثبیت امامت امام جواد (علیه السلام) بسیار کوشید، به مرور این مسأله برای شیعیان حل شد که امر امامت سن و سال نمی‌پذیرد، لذا بعدها که امام هادی (علیه السلام) در همان سن به امامت رسید و پس از آن نیز امام زمان (علیه السلام) که در پنج سالگی به مقام امامت رسید، دیگر برای شیعیان مسأله‌ای نبود. 📍مأمون که می‌دانست آن حضرت امام بر حق است، همان کاری را که با امام رضا (علیه السلام) کرد؛ یعنی قطع ارتباط مردمی امام را پیش گرفت و حضرت را البته با احترام با بغداد آورد و تلاش کرد دخترش را به ازدواج امام (علیه السلام) درآورد تا اینگونه آن حضرت را بیشتر تحت نظر داشته باشد. 📍مأمون بعد از مدتی به دلیل آگاهی بیشتر مردم از قدرت علمی امام و پافشاری‌هایی که صورت می‌گرفت، مجبور شد با بازگشت حضرت به مدینه موافقت کند. امام جواد (علیه السلام) در مدینه دست به اقدام بزرگی زد و با جریان «غلو» که در میان شیعیان ایجاد شده بود، مبارزه جدّی می‌کند. 📍ماجرا از این قرار بود که برخی شیعیان از روی جهل و نادانی یا با دسیسه‌های دستگاه خلافت و دشمنان اهل بیت (علیه السلام) مباحثی را درباره شخصیت ائمه (علیهم السلام) مطرح می‌کردند که خداوند در آنان حلول کرده و ... که این باعث انحراف و گمراهی شده بود، آن حضرت به شدت با این جریان مقابله و حتی حکم ارتداد آنان و خروج‌شان از اسلام را نیز اعلام کرد. 📍با مرگ مأمون در سال 218 که پانزده سال از دوران امامت امام جواد (علیه السلام) می‌گذشت، برادرش معتصم روی کار آمد. او فردی بسیار سرسخت و بر خلاف مأمون که به ظاهر اهل مدارا و مسامحه با امام جواد (علیه السلام) بود، اندکی بعد امام (علیه السلام) را به مرکز حکومتش در بغداد آورد و برای آن حضرت محدودیت‌هایی ایجاد کرد و سرانجام در حدود یک سالی که حضرت آنجا بودند با دسیسه‌های معتصم حضرت به شهادت رسیدند. @KashkulJudy