#نارینه
#شامغریبان
غروب روز دهم محرم(عاشورا) پس از آتش زدن خیمه ها کودکان هر کدام به سویی رفته بودند حضرت زینب پس از جمع کردن شان متوجه شد که دو نفراز آن ها نیستند، نگران به هرسو میرفت تا این که آن دو را درگوشه ای درحالی که پیش هم خوابیده بودند یافت. وقتی حرکت شان داد ناگهان متوجه شد آن ها از تشنگی و گشنگی و ترس جان داده اند.
دشمن وقتی از این امر آگاه شدند، از ابن سعد خواستند به باقیمانده افراد امام آب بدهند.
وقتی که اجازه داده شد، آب آوردند اما کودکان از نوشیدن آب سر باز میزدند و میگفتند چگونه بنوشیم حال آن که فرزند رسول خدا تشنه به شهادت رسید...
حضرت زینب کودکان پا برهنه و گرسنه و تشنه را در اطراف خود دید که همه به او پناه آورده و می نالند. برخی نیز از نداشتن پرده و پوششی ناراحتند حضرت زینب با همفکری ام کلثوم تصمیم گرفتند همه را جمع کرده وامام زین العابدين را درمیان شان جای دهند.
سپس هردو به نگهبانی بپردازند. این جمع مصیبت دیده ودرسوگ عزیزان نشسته جز اشک و آه چیزی نداشتند.
وضعیت بازماندگان به گونه ای بود که آن شب خواب به چشم ها نیامد. حضرت زینب آن شب علی رغم همه ی رنج ها و سختی ها، زخم ها ( زینب سلام الله سپر تازیانه بچه ها بود، بدن و صورتش کبود شده بود. با پای برهنه دنبال بچه ها در بیابان میگشت.)
آن شب نماز شب را نشسته خواندند.
به نقل از امام سجاد امام حسین در اخرین لحظه های وداع به وی گفته بود: خواهرم در نافله ی شب مرا یاد کن.
می گویند در آن شب سخت، همسر وفادار امام حسین علیه السلام که کودک شیرخوارش را هم از دست داده بودک در آن شب غریب و غم بار _شاید در کنار خیمه ی سوخته_این گونه می سرود:
ان الذی کان نورا یستضاء به
بکربلا قتیل غیر مدفون
سبط النبی جزاک الله صالحه
عنا جئت خسران الموازین و ... الی اخر
معنی: آن که خود نور بود و سرچشمه ی روشنایی، کشته شده و پیکرش بر زمین مانده است. تو همچون کوهی بودی که با ما با مهرورزی و دین ورزی رفتار می کردی. پس از تو چه کسی یار یتیمان و نیازمندان و درماندگان خواهد بود!
پس از تو تنها خواهم ماند تا آن گاه که در میان ریگزار و خاک دفن شوم.
حضرت رباب، این عاشق سوخته دل در فراق همسرش یک سال بر سر قبر حسین سکنی گزید. زیر سایه نمیرفت. کدام عاشق این چنین بر سر مزار معشوقش می نشیند. آن هم یک سال؟
و آن قدر زیر آفتاب سوزان ماند تا به حسین رسید. یک سال بیشتر از حسین دوام نیاورد و به او ملحق شد. رباب بیش از آن که برای فرزندش بگرید برای حسینش، همسرش ، امامش میگریست.
شام غریبان خانواده ی پیامبر و شکیبایان عاشورا ، با آه و درد و سوز و ساز ونماز و زمزمه به صبح رسید.
گویا اندک آبی نیز به آنان رساندند. حتی نوشته اند که دختر کوچک حسین، با دیدن آب گریست و ظرف را در دست گرفت تا به گودال قتلگاه برساند.
امام سجاد علیه السلام در این لحظه ها در تب می سوخت. حضرت زینب تمام شب در کنار او به عبادت و پرستاری مشغول بود.
شب یازدهم، شب آمادگی برای رنج های بزرگ تر بود. کربلا پایان نیافته بود.
اکنون آغازی در پایان بود و بدایت رسالت سنگین زینبی.
#ادامهدارد...
@khoodneviss
#شامغریبان
**
" آمده است امام وقتی شهید شدند، اسب شان آمد و خود را به خون حضرت آغشته کرد و شیهه کنان به سوی خیمه راه افتاد. بانوان با شنيدن شیهه او از خیام خارج شدند و با دیدن اسب بدون سوار دانستند که امام به شهادت رسیده اند...
حضرت ولی عصر (عج) در زیارت ناحیه خطاب به جد خود چنین فرموده است..
"اسبت به قصد خیمه هایت شیهه کشان و گریان و شتابان راه افتاد، هنگامی که بانوان و کودکان اسب را سر به زیر و زینت را بر آن واژگون دیدند. پریشان و نالان برای آمدن به قتلگاه تو از خیمه ها بیرون آمدند و وقتی مشغول نوحه سرائی و عزاداری بودند، دشمنان برای غارت اموال آمدند.
دختران آل رسول و سایر بانوان برای عزیزانشان نوحه سرایی و گریه میکردند و همچنان دشمن مشغول غارت بودند و از هم سبقت میگرفتند.
گردنبند از دست زنان می کشیدند و گوش ها را برای ربودن گوشواره ها میدریدند.
حمید بن مسلم میگوید: به همراه شمر وارد خیمه امام زین العابدين که بیمار و ناتوان در بستر خوابیده بود، شدیم..
جمعی گفتند: آیا او را زنده بگذاریم؟
من گفتم: با این بیمار چه کار دارید؟
و بالاخره آن ها را از کشتن امام منصرف کردم، ولی آن ها زیراندازی را که از پوست گوسفند بود از زیر پای حضرت کشیدند و آن حضرت را روی زمین افکندند.
پس از غارت خیمه ها زنان را بیرون کرده و خیمه ها را آتش زدند.
آن هنگام حضرت زینب کبری نزد امام زین العابدين رفت و گفت: ای یادگار گذشتگان خیمه ها را آتش زدند، چه کار کنیم؟
حضرت فرمود : خیمه ها را ترک کنید. علیکن بالفرار ...
زنان گریه کنان بیرون آمدند و گفتند: برای خدا ما را به قتلگاه حسین علیه السلام ببرید، وقتی زنان کشته ها را دیدند شیون کرده و به عزاداری پرداختند.
راوی میگوید به خدا قسم من زینب(س) را از یاد نمی برم که برای حسین نوحه سرایی میکرد:
"یا محمدا... درود ملائکه بر تو، این حسین است که به خون آغشته و اعضایش جدا شده و دخترانت اسیرند...
به خدا شکایت می برم و از محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سیدالشهدا داد خواهی می کنم.
این حسین است که سرش از قفا بریده شده و عمامه و ردایش غارت شده است.
سپس لب خود را بر گلوی بریده برادر نهاد و جایی را بوسید که پیامبر(ص) و علی(ع) و مادرش زهرا سلام الله علیه نبوسیدند.
سپس سکینه جسد پدر را در آغوش کشید که عده ای از بادیه نشینان او را از جسد امام جدا کردند.
سپس عمر سعد نداد : چه کسی داوطلب می شود که با اسب روی جسد حسین بتازد؟
ده نفر دواطلب شدند. خدا همگی آن ها را لعنت کند. اینان روی کمر امام با اسب آن قدر رد شدند که سینه و کمر امام نرم شد.
راوی می گوید: ولی این ده تن پیش ابن زیاد رسیدند یکی از آن ها گفت: ما سینه را بعد از کنر نرم کردیم با اسب های قوی هیکل"
ابن زیاد گفت: شما که هستید؟
گفتند : ما کسانی هستیم که با اسب هایمان آن قدر روی کمر حسین رفتیم تا استخوان های سینه اش نرم شد.
ابوعمر زاهد می گوید: ما به عشیره ی این ده نفر دقت کردیم؛ دیدم همه ی آن ها زنازاده هستند.
بعد ها مختار آن ها را دستگیر کرده و دست و پای آن ها را به میله های آهنی بست و بر آن ها اسب تاخت تا مردند.
👇👇👇👇
#شامغریبان
غروب روز دهم محرم (عاشورا) پس از آتش زدن خیمه ها کودکان هر کدام به سویی رفته بودند.
حضرت زینب پس از جمع کردن شان متوجه شد که دو نفر از آن ها نیستند، نگران به هر سو میرفت تا این که آن دو را در گوشه ای درحالی که پیش هم خوابیده بودند یافت. وقتی حرکت شان داد ناگهان متوجه شد آن ها از تشنگی و گشنگی و ترس جان داده اند.
دشمن وقتی از این امر آگاه شدند، از ابن سعد خواستند به باقیمانده افراد امام آب بدهند.
وقتی که اجازه داده شد، آب آوردند اما کودکان از نوشیدن آب سر باز میزدند و میگفتند: چگونه بنوشیم حال آن که فرزند رسول خدا تشنه به شهادت رسید...
حضرت زینب کودکان پا برهنه و گرسنه و تشنه را در اطراف خود دید که همه به او پناه آورده و می نالند. برخی نیز از نداشتن پرده و پوششی ناراحتند حضرت زینب با همفکری ام کلثوم تصمیم گرفتند همه را جمع کرده و امام زین العابدين را درمیان شان جای دهند.
سپس هر دو به نگهبانی بپردازند. این جمع مصیبت دیده و در سوگ عزیزان نشسته جز اشک و آه چیزی نداشتند.
وضعیت بازماندگان به گونه ای بود که آن شب خواب به چشم ها نیامد. حضرت زینب آن شب علی رغم همه ی رنج ها و سختی ها، زخم ها ( زینب سلام الله سپر تازیانه بچه ها بود، بدن و صورتش کبود شده بود. با پای برهنه دنبال بچه ها در بیابان میگشت.)
آن شب نماز شب را نشسته خواندند.
به نقل از امام سجاد، امام حسین در اخرین لحظه های وداع به وی گفته بود: خواهرم در نافلهی شب مرا یاد کن.
می گویند در آن شب سخت، همسر وفادار امام حسین علیه السلام که کودک شیرخوارش را هم از دست داده بود، در آن شب غریب و غم بار _شاید در کنار خیمه ی سوخته_این گونه می سرود:
ان الذی کان نورا یستضاء به
بکربلا قتیل غیر مدفون
سبط النبی جزاک الله صالحه
عنا جئت خسران الموازین و ... الی اخر
معنی: آن که خود نور بود و سرچشمه ی روشنایی، کشته شده و پیکرش بر زمین مانده است.
تو همچون کوهی بودی که با ما با مهرورزی و دین ورزی رفتار می کردی. پس از تو چه کسی یار یتیمان و نیازمندان و درماندگان خواهد بود!
پس از تو تنها خواهم ماند تا آن گاه که در میان ریگزار و خاک دفن شوم.
حضرت رباب، این عاشق سوخته دل در فراق همسرش یک سال بر سر قبر حسین سکنی گزید.
زیر سایه نمیرفت. کدام عاشق این چنین بر سر مزار معشوقش می نشیند. آن هم یک سال؟
و آن قدر زیر آفتاب سوزان ماند تا به حسین رسید. یک سال بیشتر از حسین دوام نیاورد و به او ملحق شد. رباب بیش از آن که برای فرزندش بگرید برای حسینش، همسرش، امامش میگریست.
شام غریبان خانواده ی پیامبر و شکیبایان عاشورا، با آه و درد و سوز و ساز و نماز و زمزمه به صبح رسید.
گویا اندک آبی نیز به آنان رساندند. حتی نوشته اند که دختر کوچک حسین، با دیدن آب گریست و ظرف را در دست گرفت تا به گودال قتلگاه برساند.
امام سجاد علیه السلام در این لحظه ها در تب می سوخت. حضرت زینب تمام شب در کنار او به عبادت و پرستاری مشغول بود.
شب یازدهم، شب آمدگی برای رنج های بزرگ تر بود. کربلا پایان نیافته بود.
اکنون آغازی در پایان بود و بدایت رسالت سنگین زینبی.
#ادامهدارد...
@khoodneviss2