هدایت شده از داستانهای آموزنده
📝حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
✍مورخین تاریخ ایران می نویسند که #ناصرالدینشاه در بازدید از #اصفهان با کالسکه سلطنتی از «میدان کهنه» عبور میکرد که چشمش به ذغال فروشی اُفتاد!
مرد ذغال فروش تنها یک شلوار پاره پاره به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغال ها بود و به همین علت گرد ذغال آغشته شده با عرق بدن عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود!
🔹ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت:
«جهنم بودهای؟»
ذغال فروش گفت:
«بله قربان!»
شاه پرسید :
«چه کسی را در جهنم دیدی؟»
ذغال فروش حاضر جواب پاسخ داد: «تمام افرادی که اینک در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم!»
🔸شاه بعد از مکث کوتاهی گفت:
«مرا چه! مرا آنجا ندیدی؟»
ذغال فروش پیش خود فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیده ام حق مطلب را ادا نکرده است،
پس در اقدامی زیرکانه پاسخ داد:
«قبله عالم، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande